به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام والمسلمین سیدصادق محمدی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج «فقه پزشکی» به بررسی احکام پیوند اعضا پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
بحث ما راجع پیوند اعضا بود، اقوالی در پیوند اعضا مطرح است. یک قول این است پیوند اعضا، قطع عضو و پیوند آن به بدن، بدن انسان حرام است که در ارتباط با حکم ثانوی آن بحث بود که راجع به حدیث لاضرر و لاضرار مطالبی عرض شد و ادامه آن را امروز پیگیری میکنیم.
ضرار یا مصدر باب مفاعله است که مزید فیه است به این معنا که ثلاثی مجردی دارد که از آن ثلاثی مجرد ماده ضرار مشتق شده است، یعنی اصل آن ضر یضر بود آمده به باب مفاعله مثل جاهد یجاهد مجاهدة و جاهداً این جا هم ضار یضار مضارة و ضرار.
اما ممکن هم است که ثلاثی مجرد باشد مصدر ثلاثی مجرد باشد، مثل کتب یکتب کتابا اینجا هم ضرر یضر ضراراً، ثلاثی مجرد حساباش کنیم.
احتمال سوم این است که ضرار مصدر باب مفاعله باشد، لکن بدون مادهای ثلاثی مجرد، ثلاثی مجرد نداشته باشد و اینجا یک سوال پیش میآید آیا باب مفاعلهای که ثلاثی مجرد نداشته باشد آیا هم چنین باب مفاعلهای داریم، جواب این است که بله مثل سافر یسافر که ماده باب مفاعله است ولی ثلاثی مجرد ندارد، ما ثلاثی مجردی که سفر باشد و به معنای سیر و سفر باشد، نداریم پس ممکن است هم این ضار ماده باب مفاعله باشد لکن بدون ثلاثی مجرد.
اما در رابطه با معنای ضرار در کلام شهید صدر(ره)
ایشان میفرمایند چهار احتمال در رابطه با معنای ضرار وجود دارد که سه معنای آن باطل است و یک معنا متعین است.
معنای اول: این است که ضرار مثل ضرر معنای همان ضرر باشد، یعنی تاکید باشد لاضرر و لاضرار، ضرار همان معنای ضرر چرا تکرار شد به جهت اینکه تاکید باشد.
مرحوم آقای صدر میفرمایند: هذا بعید فی نفسه این احتمال ذاتا بعید است، چرا چون قانون در تغییر عبارت، قانون عرفی در موارد تغییر عبارت این است که معنای جدیدی داشته باشد. وقتی که امام میفرمایند لاضرر و لاضرار تغییر عبارت شده است و معنا ندارد یعنی از نظر قانون عرفی خلاف اصل است که این ضرر با ماده ضرار نیز تکرار بشود و از نظر ایشان تکرار صرف است و تکرار صرف بعید است.
احتمال دوم: ضرار به همان معنای مفاعلهای باشد، یعنی در مواقعی که ضرر دو طرفی باشد. این ضرار مثلا مقاتله است که کشت و کشتار دو طرف را قتال میگویند: ضرار هم به معنای ضرر رساندن طرفین یعنی این شخص به آن شخص و آن شخص به این شخص ضرر برساند ایشان میفرمایید این احتمال هم باطل است چرا:
اولاً، با مورد روایت سازگار نیست، چون مورد روایت ضرر یک طرفه است سمره بن جندب ضرر رسان بود و آن رجل انصاری ضرر دیده بود پس ضرر دو طرفهای نبود، پس با مورد روایت سازگار نیست.
ثانیاً، اگر هم ادعا شود که ضرر دو طرفهای بوده است، یعنی سمره بن جندب هم مدعی ضرر بود هم رجل انصاری مدعی ضرر بود، اگر این هم گفته شود ایشان میفرمایید لازمهای این سخن این است که تکرار لازم بیایید و تکرار خلاف اصل است، چون ضرر اطلاق دارد هم ضرر یک طرفهای را میگیرد و هم ضرر دو طرفهای را میگیرد، بنابراین نیازی به لاضرار نبود چون ضرر دو طرفهای را هم ضرر میگویند پس نیازی به لاضرار نبود بنابراین این احتمال که ضرار ضرر دو طرفهای باشد هم باطل است.
احتمال سوم: ضرار، ضرر شدید و موکد را میگویند، وقتی که ضرر و نقص شدید نباشد، ضرر گفته میشود، اما اگر شدید بشود نقص شدید اینجا ضرار گفته میشود. اگر شدید نباشد ضرر ولی اگر شدید باشد ضرار. ایشان میفرمایید: این هم باطل است چون مستلزم تکرار است و تکرار هم خلاف اصل است، چرا چون نقص ضعیف باشد، چه متوسط باشد، چه شدید باشد، عنوان ضرر برآن صدق میکند، لاضرار هرگونه ضرری را نفی میکند، اگر چه ضرر نقص شدید باشد، پس بنابراین لاضرار یک تکراری است که تکرارهم خلاف اصل است.
احتمال چهارم: این است که میفرمایند ضرار به معنای الضرر المتعمد فيه مع الإصرار واتخاذ ذريعة إليه. هرگاه یک نقصی به صورت عمدی با اصرار هم باشد و یک کاری را وسیله قرار بدهیم برای نقص انداختن در یک مالی و چیزی از دیگران این را میگویند، ضرار پس الضرر المتعمد فيه مع الإصرار واتخاذ ذريعة إليه.
ایشان میفرمایند این متعین است این معنای درستی است در روایت چرا: چون ایشان میفرمایند سمره بن جندب این ورود به باغ را و سرزدن به درخت خود را وسیله قرار داد بود برای اینکه یک ضرری به رجل انصاری وارد کند و این سمره بن جندب اصرار بر این کار داشت، یعنی حق خود را که آن درخت بود وسیله قرار داد بود برای داخل شدن در باغ و اذن هم نمیگرفت و تعمد هم بر این مطلب داشت این را ضرار میگویند. پس بنابراین از نظر ایشان هم ضرر در شریعت نیست که به معنای نقص است هم ضرر با تعمد و اصرار اتخاذ ذریعه و وسیله به سوی ضرر مورد نفی در شریعت است.
به نظر ما:
اولاً: این طول و تفصیل دادن در معنای ضرار نیازی نیست، این طول و تفصیل دادنها پیشتر شبیه به تحلیلهای عقلی است و در معانی لغت نیازی به این تفصیل نداریم، هر چند در برخی از موارد مخالف با این طریق نیستیم اما در رابطه با ضرار نیازی به این تفصیل نداریم.
ثانیاً: این معنای که ایشان فرمود است که ضرار یعنی تعمد ضرر مع اصرار و اتخاد ذریعه الیه، همان اشکالی که ایشان بر احتمالات سه گانه فرمودند، در این احتمالات هم میآیید، چرا؟ برای اینکه یمکن ان یقال که ضرر شامل تعمد ضرر میشود شامل مواردی که در آن هم اصرار هم است میشود و حتی شامل مواردی که کاری را وسیله قرار بدهیم، برای ضرر رساندن هم میشود. شما اگر یک فعلی خودش نقص باشد به آن ضرر میگویند اگر یک فعلی خودش نقصی برای دیگران نباشد لکن این فعل وسیله باشد برای ضرر رساندن به این فعل هم ضرر گفته میشود.
مثال: یک شخصی مغازهای در کنار مغازه دیگر افتتاح میکند که شغل او را کساد میکند، مشترهای او را از بین میبرد، ورشکست میکند او را، اینجا این شخص افتتاح کردن مغازهش را وسیله قرار داد است برای نقص به دیگری وگرنه خود افتتاح کردن مغازه نقص بر دیگران نیست، خودش نقص نیست وسیله قرار داد است برای ضرر رساندن به دیگری، نقص رساندن به دیگری، از نظر عرف به این کار ضرر گفته میشود.
هر چند ما معتقدیم لاضرر و لاضرار شامل اینگونه کارها نیست، یعنی اگر کسی شغلی را در بازار به وجود آورد و موجب کسادی شغل دیگری شد، نمیتوان بگوییم لاضرر و لاضرار مغازهاش را ببندیم.
ولی به هر حال به این کار ضرر گفته میشود از نظر عرفی هرچند که لاضرر و لاضرار به سیره عقلا و سیره متشرعه شامل این کار نمیشود و لو اینکه عمدا باشد.
اما همین مقدار که مربوط به بحث ماست هذا ُضرر این ضرر است.
بنابراین جناب آقای صدر رحمت الله این احتمال چهارم شما هم مورد اشکالی است که خود شما به سه احتمال گذشته داشتید همین اشکال میآیید، هذا تکرار این معنای چهارم تکرار است و تکرار هم خلاف اصل است.
ثالثاً: جناب آقای صدر شما معنای چهارم را استدلالی که برای معنای چهارم آوردید، انطباق به مورد روایت بود یعنی شما فرمودید: چون سمره بن جندب اصرار داشت به این حق خودش و آن را وسیله قرار داده بود برای ضرر رساندن به رجل انصاری و تعمد هم در این کار داشت، بنابراین ضرار به این معنا است ما معتقدیم اینگونه استدلالها صحیح نیست که ما بیاییم به خاطر انطباق به مورد روایت قسمتی از روایت را معنا کنیم.
این صحیح نیست، چرا؟ چون که یمکن ان یقال که رسول خدا برای کار سمره اگر فقط لاضرر را میگفت کافی بود منتها رسول خدا یک مطلب اضافه هم فرمود است که لاضرار یعنی در واقع برای کار سمره، اگر میگفت لاضرر فی الاسلام چه بسا کافی بود، منتها به طور کامل فرمود لاضرر و لاضرار. پس بنابراین اینگونه استدلال برای معنای یک لغت در روایت حداقل در این روایت صحیح نیست.
معنای مختار: این است که ما باید با مراجعه به کتب لغت، قرآن و روایت و اشعار عرب، معانی یک لغتی را بدست بیاوریم. این راه صیحح است وگرنه اینگونه استدلالها در معنای روایت صیحح نیست.
رابعا: جناب آقای صدر اگر یک لفظی تکرار شود و لکن به خاطر تاکید باشد چه اشکال دارد، چون مطلب خیلی مهم است پیامبر میخواهد ریش نقص رساندن به دیگران را بخشکاند. تاکید فرمود لاضرر و لاضرار اینجا تکرار است. اما تکرار عقلایی است. تاکید در مواقع مهم یک طریق عقلایی است پس بنابراین شما میفرمایید که تکرار باطل است، نخیر تکرار گاهی به خاطر تاکید خیلی هم مورد نظر عقلایی است.
انتهای پیام/