تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, زنان و خانواده, گفتگو, مشروح خبرها
شماره : 18136
تاریخ : ۲۳ تیر, ۱۳۹۹ :: ۱۰:۵۵
نمره قابل قبول حکومت اسلامی در مسأله حجاب/ مبانی اندیشه‌ای عموم فقهای ما درباره زنان مانند اندیشه فقهای سه قرن پیش است حجت‌الاسلام مهاجر میلانی در گفت‌وگو با مفتاح_اندیشه تأکید کرد؛ مبانی اندیشه‌ای عموم فقهای ما درباره زنان مانند اندیشه فقهای سه قرن پیش است نوع نگاه به زن در بسیاری از فقیهان همان نوع نگاه به زن در سنت بوده و بحران و گسستی در عمق زیست جهانشان -بلکه اتفاق خاصی- رخ نداده است. محیط همان، اساتید همان، محتوای آموزش همان و ابزار تحلیل هم همان.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، هر عملی که افراد جامعه انجام می‌دهند، در نگاه کلان اثر مستقیم در اجتماع دارد زیرا از خانواده که واحد کوچک اجتماعی است جامعه تشکیل می‌شود و همان‌گونه که رفتار فرد در جامعه موثر است، اشخاص نیز از اجتماع و قوانین آن تاثیر می‌پذیرند.

حجاب علاوه بر آثار شخصی و شخصیتی، دارای آثار اجتماعی است. جامعه‌ای که در آن بانوان باحفظ حدود وحقوق دیگران ظاهر می‌شوند و موجب تخریب روح و جسم همنوعان خود شده و محیط آرام وامنی را برای جوانان فراهم سازند، به سوی سعادت و سلامت روانی پیش خواهد رفت.

اگر زنان جامعه باحجاب باشند، هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم می‌مانند و هم در جامعه، سلامت خانوادگی حفظ خواهد شد و محیط خانواده تحت تاثیر خودنمایی‌‌های عده‌ای از زنان بدحجاب و بی‌حجاب قرار نمی‌گیرد و هم مراکز اجتماعی مثل اداره‌ها و بیمارستان‌ها و... در کمال سلامت رفتاری خواهند بود و بزهکاری‌های اجتماعی به حداقل خواهد رسید.

در این راستا به گفت‌و‌گو با حجت‌الاسلام والمسلمین امیر مهاجرمیلانی از اساتید حوزه علمیه پرداخته‌ایم که در ادامه متن آن را ملاحظه می‌کنید؛

پرسش : چرا مساله پوشش زنان تا پیش از عصر مشروطه دغدغه فقها نبوده است؟

پاسخ: ابتدای بحث باید بگوییم که مقداری نسبت به پرسش ایراد وارد است. چون ورود مدرنتیه و آگاهی‌های جدید حدود صد سال پیش از مشروطه بوده است. البته درباره بازه زمانی و کیفیت ورود تجدد و آگاهی‌های نو میان مشروطه پژوهان و تاریخ اندیشه   پژوهان اختلافات نظری وجود دارد. ولی بدون شک چندین دهه قبل از مشروطه، مباحث جدی آگاهی‌های نو و تجدد که از آن امروزه به روشنفکری تعبیر می‌شود، وجود داشته است.

این‌گونه نیست که مسأله حجاب پیش از مشروطه وجود نداشته است. فردی همانند میرزا فتحعلی آخوندزاده از نخستین افراد جریان‌های روشنفکری بوده که به شدت نسبت به حجاب موضع منفی داشت. او تقریبا نیم قرن قبل از مشروطه در «مکتوبات و ملاحقات» اش مطالبی درباره حجاب بیان کرده است. آخوندزاده از افراد مطرح و به نام جریان روشنفکری بوده که تأکید داشته شریعت چه حقی دارد زن را در خانه محبوس کند و با این حبس ابدی او را از آموزش، سیاست و حقوق اولیه محروم کند.[1] بنابراین بایستی نتیجه گرفته شود که این مباحث پیش از مشروطه اندیشه برخی متفکران را به خود جلب کرده بود. یعنی در دهه‌های منتهی به مشروطه به مرور شاهد ورود ادبیات روشنفکرانی هستیم و که پروستانتیزمی در اسلام را لازم می دانند.[2] برای نمونه «اجتهاد به حسب مقتضیات زمانه» برای اولین بار در ایران، توسط آخوندزاده مطرح شده است. هر چند به لحاظ مبانی با ایشان تفاوت‌های مختلفی داریم ولی به هر حال یک شخصیت متفکری بوده است.[3]

البته پیش از ورود تجدد و آگاهی‌ها نو، مسأله ای به اسم حجاب مطرح نبوده است. در عصر پیشا مدرن وضعیت زنان به گونه‌ای بوده که موضوع حجاب نمی‌توانسته محل بحث قرار باشد تا وارد گفتمان دین پژوهی شود. چرا که به حسب نوع نگاهی که به زن در گفتمان جوامع سنتی بوده و جایگاهی که زن در گفتمان اندیشه سنتی داشته مسأله حجاب کاملا همسو و متناسب با آن ارزیابی می شد. در انسان شناسی تمدن اسلامی زن به عنوان جنس دوم تلقی می شد، یعنی زن به عنوان یک انسان درجه دو به شمار می‌آمد که صلاحیت ورود به سیاست، کنش‌های اجتماعی را نداشت. همچنان که نوع نگاهی منفی به زن و نماد فریب و ابزار شیطان بودن اش که در بسیاری از اسطورها و داستان ها و برخی متون دینی بازتاب داشت در شکل گیری این چنین ذهنیتی بی تاثیر نبود که نتیجه آن، در ضرورت مراقبت بیشتر از مبتلا شدن در دام وی با سخت گیری بر آن در قالب حجاب افراطی خودنمائی می کرد.

بنابراین متناسب با این نوع نگاه، مسأله حجاب نیز بسیار طبیعی دیده می‌شد. گویی زن با حجاب عجین شده و خود زنان نیز این موضوع را پذیرفته بودند. وقتی وضعیت زن با سایر اجزای زیست جهان جامعه اسلامی همسو است، چیزی به عنوان مسأله تولید نمی‌شود. مسأله زمانی تولید می‌شود که میان وضع موجود و وضع ایده آل تفاوت و گسستی باشد. ولی وقتی در وضع موجود با وضع مطلوب تفاوت احساس نشود، مسأله تولید نمی‌شود.

اصولا براساس انسان شناسی تمدن اسلامی، نوع نگاه جامعه اسلامی آن عصر و نوع نگرش انسان‌های تربیت شده در آن گفتمان -از جمله دینداران و فقهیان–که ماهیتی زن ستیز داشته است، طبیعی است که در این موضوع و نظائر آن میان وضع موجود با وضع مطلوب تفاوتی احساس نشود. وقتی تفاوتی میان این دو وضع احساس نشود مسأله ای نخواهد بود که مورد کنگاش فقیهان و دین پژوهان قرار گیرد.

شاهد بر این تحلیل وجود متون زن ستیز و ادبیات بشدت مرد سالار اندیشمندان اسلامی است که هیچ گونه واکنشی به همراه نداشت! اصولا برای مردمانی که در آن تمدن می‌زیستند،  تصور از «دیگری» و «غیری» از برای وضع موجود وجود نداشت که منشاء برای طرح این گونه سئوالات باشد.[4] از منظر دیگری نیز می توان گفت که نظام عام اندیشه/اپیستمه حاکم از چنان اقتدار و انسجامی برخوردار بوده که امکان طرح این چنین سئوالاتی را اجازه نمی داد، و وضع موجود به عنوان وضع کاملا طبیعی مورد قبول قرار می گرفت.

از نکته نگاه بسیاری از اندیشمندان معاصر، در طول تمدن اسلامی، عقلانیت عام حاکم بر جامعه اسلامی، به نوعی همراستا و همسو با زن ستیزی بوده و به همین دلیل متون اسلامی مرد سالار و ادبیات زن ستیز اندیشمندان اسلامی مورد توجه و  کنکاش واقع نمی شد. وقتی عقلانیت حاکم بر جامعه عقلانیتی است که به زن نگاه درجه دو دارد، متنی هم که وجود دارد با عقلانیت این جامعه همسو است موضوع زن مورد بحث قرار نمی‌گرفت. لذا استیحاشی که امروزه از برخی متون می شود در سنت امری کاملا طبیعی تلقی می شوند، چرا که با عقلانیت عام حاکم با جامعه آن زمان مطابق و هم سو بوده است. اصولا سنجش عقلانیت آن متون با عقلانیت مدرن امروزی مغالطه تاریخ پریشی را به همراه خواهد داشت.

مسأله حجاب در فرمت افراطی خود دقیقاً با نوع نگاه به زن و انسان شناسی حاکم جامعه، کهن الگوهای رسوخ یافته در عمق نگاه به زن و زیست جهان جامعه آن زمان همسو بوده است. به همین دلیل مسأله حجاب در آن جامعه تا زمانی که عقلانیت حاکم سنتی جوامع اسلامی مورد چالش و تردید قرار نگرفت، مورد بحث قرار نگرفت.

بنابراین تا زمانی که رخنه‌ای عمیق در سازه مستحکم سنت رخ نداد، و طرف طرفداران نظام اندیشه سنت قدمایی که تا به حال بی اعتنا محض نسبت به جریان‌های رقیب بودند، مجبور به قبول مسئله گی برخی موضوعات نشدند، معضلات کنونی مسئله حجاب نمی توانست قابلیت طرح را داشته باشد. لذا پس از ورود تجدد، مفاهیم نو و آگاهی‌ها جدید که در نتیجه آن سازه سنتی اندیشه به مرور استحکام و عقلانیت خود را از دست داد و نوع دیگری از مناسبات فرهنگی اجتماعی را بازتولید کرد، طبیعی است که با موضوعاتی مواجه باشیم که قبلا فاقد وجه مسأله گی بودند. به هر حال وقتی مبانی اندیشه کهن و پیش فرضهای نوع نگاه به زن تغییر می‌کند، به مرور مسأله حجاب زن نیز وارد گفتمان دین پژوهی شده و مورد چالش قرار می‌گیرد.[5]

پرسش: با توجه به مسائل مستحدثه پیرامون حجاب به طور خاص و مساله زن به طور عام آیا اکنون فقها به این مسائل ورود بایسته و شایسته ای داشته‌اند؟

پاسخ: خیر. چون فقهیان نیز در نظام اندیشه سنت قدمایی تفکر کرده و می کنند. البته نمی‌توان همه را با یک نگاه دید، چون برخی فقهیان تفطن های داشتند و متناسب با زیست جهان در حال تغییر و درگیر/آلوده به مدرنیته، مسائل را مورد بررسی قرار داده اند. یعنی به/از حوزه آگاهی نوین ورودی داشته‌اند. بنابراین به استنثاء برخی فقهیان –البته به تناسب میزان تغییری که در زیست جهان شان رخ داده، و اجزای آن از هارمونی جدیدی برخوردار شده است- ورود جدی و بایسته ای به حوزه زنان پیدا نکرده اند.

این استثناء ها نیز به سبب عوامل متعددی، سازه اندیشه سنتی شان مقداری مورد تغییر قرار گرفته است، یعنی به اندازه‌ای سازه سنتی تغییر کرده که مسائلی که قبلا مسأله نبوده، مسأله شده است. مبتنی بر عمق تغییری که داشتند، دیدگاه‌هایشان نیز توانسته متفاوت باشد، ولی چون در سازه اندیشه فقهی ما تحول کلانی رخ نداده است، حوزه مسائل جنسیت، زن و خانواده در داخل همان سازه سنتی تحلیل می‌شود و نوع نگاه به این مسائل از دریچه نظام اندیشه سنت قدمایی است، نه با ابزار تجدد و مدرنیته. طبیعی است که اتفاق خاصی نیز در نوع پردازش مسائل رخ نداده باشد. به دیگر سخن نوع نگاه به زن در بسیاری از فقیهان همان نوع نگاه به زن در سنت بوده و بحران و گسستی در عمق زیست جهانشان -بلکه اتفاق خاصی- رخ نداده است. محیط همان، اساتید همان، محتوی آموزش همان و ابزار تحلیل هم همان. بدیهی است که تا وقتی گسستی نسبت به مبانی رخ ندهد، نوع نگاه نیز به همان کیفیت قبلی باقی خواهد ماند. البته گوینده به تحول معرفت دینی و به طور خاص معرفت فقهی و علل و عوامل آن نیز تا اشراف دارد که آن نیز بحث دیگری و از منظر دیگری است.

البته بحث بنده اینجا ارزشی نیست و نمی‌خواهم بگوییم آن نگاه بد بوده، و نگاه مدرن خوب؛ بلکه می‌گوییم که در نتیجه با دو سطح تحلیل و با دو نظام ارزشی متفاوت روبرو خواهیم بود و نبایستی از یکی انتظار دیگری را داشت. به دیگر سخن وقتی مبانی، انسان شناسی، زیست جهان و نوع نگاه فقیه همسو با انسان سیصد سال پیش است، بدیهی است همانند او مسائل را تحلیل کند. چرا که مبانی اندیشه همان مبانی اندیشه‌ای است. البته تاکید مجدد داریم که اصلا منظور این نیست که آن مبانی اشتباه و این مبانی درست است. بلکه صرفا خواهان روشن شدن این هستیم که انسانی که نسبت به آگاهی‌های جدید و نو، تمدن و مدرنتیه، اقتضائات عصری و علوم انسانی تولید شده در غرب توجه دارد، متناسب با اثر پذیری از این آگاهی‌ها و تبع تغییری که در سایر آگاهی‌هایش رخ می‌دهد، مواجه فقهی وی نیز تغییر می‌کند.

به تعبیر روانشناسان یک تفاوت نسلی داریم و یک گسست نسلی. در تفاوت نسلی بنیان‌های اندیشه همان است ولی مقداری تغییر در رفتارها را می‌بینیم. ما در عموم، تفاوت نسلی میان فقیهان را داریم و در کلان و بنیان‌های اندیشه تفاوت جدی ملاحظه نمی شود بلکه نوع رفتارشان تغییر کرده است. یعنی ما در مواجه با مسائل زنان شاهد گسست میان فقیهان دو قرن اخیر با فقهای امروزی نیستیم، ولی تفاوت رفتاری را به وضوح می توانیم ببینیم. بنابراین عمق تحلیل هم به همان اندازه است. اصولا اندیشه ایرانی حتی در پروژه روشنفکری دینی به اذعان برخی تاریخ اندیشه پژوهان مدرن در این دو قرن تفاوت ماهوی نکرده و سخن چندان جدیدی هم مطرح نشده است

پرسش: آیا در پوشش زنان تحریک آمیز نبودن اصل است یا دیده نشدن موی سر و قسمت‌هایی از بدن یا به عفت شناخته شدن؟

پاسخ: بایستی هر زنی باید براساس دیدگاه مرجع تقلید خود عمل کند، ولی از ظاهر روایات استفاده می‌شود که موی سر جز عورت است و باید پوشانده شود. این‌که لباس شهوت آمیز نباشد دلیل خاصی داریم که صرف پوشش و دید نشدن بدن کافی نیست، بلکه لباسی که بدن با آن پوشانده می‌شود باید ویژگی خاصی داشته باشد.

به عقیده بنده آیه جلباب نمی‌خواهد بگوید بدن را بپوشان تا دیده نشود، بلکه در حقیقت خواستار تمایز میان زنان مؤمنه با زنان غیر مؤمنه در به کار بردن پوشش خاصی است. لذا اگر انسان بدن خود را بپوشاند ولی تمایزی میان عفیف و غیر عفیف دیده نشود، به نظر ما با آیه جلباب عمل نکرده است.

پرسش: کدام یک در حجاب اصالت دارد؟ کدام یک مهم تر است؟ کدام یک باید به عنوان معیاری برای الزام قانونی باشد؟

پاسخ: همه آن‌ها است. نمی‌توانیم بگوییم برای شرع کدام مهم بوده و کدام نبود. چون شرع در پوشش نکاتی دارد. بایستی بدن دیده نشود، بایستی لباسی که انسان استفاده می‌کند در جامعه مؤمنین با جامعه غیر مؤمنین دیده شود. خوانش بنده از آیه شریفه «ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ» این است که آیه در مقام این است که از زنان بخواهد از یک سری پوشش خاصی به هدف تمایز عفیف از غیر عفیف استفاده کنند. اگر این باشد صرف پوشاندن بدن کافی نیست، یعنی باید خود را بپوشاند و نوع پوشش به گونه‌ای باشد که پیام منفی ارسال نکند، یعنی زن به هرزگی شناخته نشود.

حکومت باید کدام را انتخاب کند؟ وابسته به مقدورات و امکانات و... است، یعنی باید ببیند آیا می‌تواند حد اعلا را داشته باشد. ببیند آیا توان این را دارد که افزون‌بر این‌که پوشش است، پیام منفی به بیماردلان منعکس نکند. البته این در صورتی است که بپذیریم حکومت نسبت به حجاب وظیفه دارد. والا متناسب با مقدوراتش اهم و مهم خواهد کرد.

پرسش: با توجه به جمعیت حدود 70 درصدی بدحجابان عرفی (افرادی که خود را مسلمان می‌دانند اما حجاب شرعی را کامل رعایت نمی‌کنند) آیا حکومت اسلامی‌باید با مساله حجاب به صورت عرفی برخورد کند یا به صورت دینی(اجباری بودن حجاب)؟ اگر حجاب به نماد مخالفت با حکومت تبدیل شود حکومت چه برخوردی باید داشته باشد؟

این موضوع بسیار عریض و طویل است و ما در حال تنظیم یک پایان نامه درباره آن هستیم، بحث راحتی نیست. به دیگر سخن سهل ممتنع است. به نظر حکومت اسلامی نمی‌تواند نسبت به مسأله پوشش بی توجه باشد. صرف کارهای فرهنگی نیز سادگی است چون جریان رقیب مبتنی بر امکانات، ابزار و قدرت اقناعی، قابل مقایسه با جریان دیندار نیست. آن‌ها دارای امکانات، تکنولوژی، اقناع، شبکه مجازی و... هستند و مواجهه فرهنگی/ایجابی صرف با این قدرت نرم در حد توان حکومت اسلامی که د جهان به نوعی غریب است نیست.

در برابر عقلانیت مدرن و مدرنتیه هر حکومتی از جمله حکومت اسلامی بخواهد سدی ایجاد کند یک سد نحیفی خواهد بود. به همین دلیل بنده معتقدم حکومت اسلامی به خوبی توانسته در این زمینه مدیریت داشته باشد، چون اگر بخواهیم واقعیت میدان را در نظر بگیریم حکومت اسلامی در برابر جریان رقیب که یک جریان فراگیر، جهان شمول، تمامیت خواه و بسیار سرکوب گر است - مدرنتیه بر خلاف شعارهایی همانند آزادی بسیار سرکوب گر، تمامیت خواه، جهان شمول است - در برابر این عقل مدرن که به غرب گرایی، اومانیسم، لیبرالیسم که آمال مدرنتیه است و در جامعه تزریق می‌کند، خوب ایستادگی کرده است.

البته در برابر این عقل تمامیت خواه به صرف فعالیت‌های فرهنگی اکتفا کنیم، کاری از پیش نخواهیم برد. به همین دلیل اگر می‌گوییم حکومت نباید بی تفاوت باشد، منظور این نیست که به صرف کارهای فرهنگی کفایت کند، اگر نگاهمان این باشد باید بدانیم که ساده لوحانه بوده و نشان می‌دهد میدان را ندیده‌ایم.

حال پرسش این است آیا حجاب عرفی مریضی که حکومت به اجبار آن را به این جا رسانده، خوب است؟ به عقیده بنده باید بگوییم بیشتر از این مقدور ما نیست ولی اگر رهایش کنیم چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ شعار مدرنیته و عقل مدرن مدیریت بدن است، امروز اگر شما از مسأله شرعی حجاب کوتاه آمده و گفتید که کشف موی سر اشکال ندارد، بحث به خاکریز بعدی منتقل می‌شود و گفته می‌شود می‌خواهم آرنج، ساق پا و... بیرون باشد. عقل مدرن می‌گوید: مگر بدن برای من نیست، می‌خواهم این گونه رفتار کنم.

با توجه به تأثیراتی که مسأله پوشش می‌تواند در نظام دینداری داشته باشد، حکومت اسلامی نمی‌تواند بدان بی تفاوت باشد و این موضوع از سوی جامعه دینداران که مهم ترین حامی وی هستند نیز قابل پذیرش نیست. اگر هم بگوییم به صرف کارهای فرهنگی اکتفا شود، ساده لوحانه است، چون ابزار و امکاناتی که گفتمان رقیب در اختیار دارد بسیار بیشتر از ماست. ما در برابر مدرنتیه، گفتمان در حاشیه هستیم. با ایجاد چند صفحه اینستاگرامی، چند منبر رفتن و نظایر آن نمی‌توان در برابر حجم انبوهی از مسائل که توسط عقل مدرن تولید می‌شود، کار را به جایی رساند.

از سوی دیگر هر چند با اجبار مطلوب حاصل نمی‌شود، ولی حداقل سد نخست شکسته نمی‌شود. یعنی مطالبات مدرنیته را در سد اول نگه می‌داریم، سد اول شکسته شود، وارد مطالبات بعدی می‌شوند. در حال حاضر نظام مطالبات را در سد نخست محفوظ کرده و اجازه نداده‌ایم وارد مراحل بعدتر شود و اگر متوجه باشیم که عقل مدرن یک عقلانیت بسیار سرکوب گر، تمامیت خواه، خشن است، شاید به حکومت در مسأله حجاب نمره خوبی بدهیم که توانسته در قبال این موضوع بایستد.

مدرنیته یک ابر قدرت فرهنگی، رسانه‌ای، تکنولوژی، مدیریتی و... است که حکومت اسلامی همانند یک انسان تنها و تاحدی با قدرت انتخاب های محدود در برابر آن ایستادگی کرده است. درست است که حکومت اسلامی نمی‌تواند صددرصد خواسته‌های خود را تأمین کند، ولی در حیطه مقدورات خود خوب توانسته موضوع و مطالبات را مدیریت کند و یک عقلانیت اقناعی خاص به جامعه تزریق کند که حداقل برخی بتوانند در برابر عقل مدرن از خود ایستادگی و مقاومت داشته باشند.

پرسش: با توجه به وجهه بد برخوردهای سلبی توسط نیروی‌های گشت ارشاد، چه راهکارهای سلبی دیگری جهت کنترل وضعیت بدحجابی پیشنهاد می‌کنید؟

پاسخ: برخی از نمایندگان مجلس گفتند دولت این موضوع را از خودش شروع کند. در انتهای ذهن دولت‌های ما عقل مدرن حاکم است. متولیان امر ما تحت تأثیر عقل مدرن هستند اگر هم بعضا ادعا می‌کنند تحت تأثیر نیستند، توجه کافی به ابعاد موضوع ندارند[6].

زیست جهان، آلوده عقلانیت مدرن شده است. برخی این آگاهی را داشته و متوجه این آلودگی می‌شوند، ولی اکثر قریب به اتفاق به این موضوع آگاهی ندارند در حالی که زیست جهانشان آلوده به مدرنیته شده است. عقل مدرن عرصه‌ای را خالی نگذاشته که عقل دیگری جایگزین آن شود، بلکه می‌خواهد تمام عرصه‌های را فتح کند. بنابراین زیست جهان بدنه تصمیم گیر، سیاست ساز و اجرایی حکومت اسلامی ما نیز به مدرنیته آلوده شده و براساس عقل مدرن کار می‌کنند.

اگر دولت بخواهد به ابزارهای سلبی متوسل شود، این ابزارها کم نیست، مثلاً نخست از کارمندان خود شروع کند. پس از آن می‌تواند با لطافت و نرمی مقداری در ارائه خدمات نسبت به افراد بدحجاب و بدپوشش محدودیت ایجاد کند. یعنی بگوید خانم و آقایی که با این شرایط در جامعه حاضر شوند، خدمات محدودی به آن‌ها ارائه می‌شود، همان گونه که در موضوع کرونا به افرادی که ماسک نمی‌زنند، خدمات ارائه نمی‌دهد. در مرحله دیگر می‌تواند یک سری آیتم‌های تشویقی برای افراد با حجاب قرار دهد.

البته توجه داشته باشیم، زیست جهان سنت از یک دیگر پاشیده و زیست جهان جوان امروز با ما بسیار متفاوت است. نمی‌توانیم از او انتظار زندگی همانند زندگی خودمان را داشته باشیم، به همین دلیل است که می‌گویم تمدن غرب و تمدن عقل مدرن هیچ جایی را خالی نگذاشته است.

حتی رسانه‌های صوتی و تصویری دنیای امروز، زیست جهان بشر را به گونه دیگری پرورش می‌دهند. به همین دلیل است که صرفاً نمی‌توان با ابزارهای فرهنگی پیش رفت، چون حجم امکانات، ابزارات و... جریان رقیب بسیار بیشتر است، برای نمونه نمی‌توان از بانوی امروزی انتظار حجاب انسان دو قرن پیش را داشت، مگر این‌که هجمه عقل مدرن از بین برود و یک عقلانیت دیگری به وجود آید که با عقلانیت ما سازگار باشد. وقتی این گونه نیست نمی‌توان از نسل جوان انتظارات خارق العاده داشت.

پرسش: راهکارهای ایجابی شما بر افزایش فرهنگ حجاب و عفاف چیست؟

پاسخ: نخستین نکته این‌که امکانات ما محدود بوده و باید به این موضوع اذعان داشته باشیم. بی جهت خودمان را بزرگ نشان ندهیم. خیال نکنیم با چند منبر، کلیپ، مناظره، صفحات مجازی مشکل حل می‌شود، امکان ندارد، چون ماجرا بسیار عمیق تر از این‌هاست.

انسان کنونی از بدو تولد در برابر آماج مدرنیته است. از زمانی که کودک آگاهی کسب می‌کند، به او آگاهی‌های مدرن تزریق می‌شود. آیا از این فرد این انتظار می‌توان داشت که همسو با عقلانیت ما فکر کرده و همانند ما عمل کند؟!. خود ما نیز در بسیاری از شئون زندگی تحت تأثیر عقلانیت مدرن هستیم.

البته هر چند توان ما محدود است ولی بدین معنا نیست که کنار کشیده و گود را خالی کنیم، ولی به این نکات توجه داشته باشیم تا در هدف گذاری و سیاست گذاری دچار خطا و اشتباه نشویم و ظرفیت و نیروی خود را در هدفی که به آن نمی‌رسیم، صرف نکنیم. بایستی مقدورات و توانایی خود را بدانیم و مبتنی بر این توانایی، اهداف قابل دسترس را تعریف کنیم، در بخش دیگر مبتنی بر همین اهداف یک سری فرآینده‌ها تعریف کنیم.

غیبت امام عصر(عج) به ما این تلنگر را می‌زند که مقدورات و ابزارهای شما محدود است، به همین دلیل نبایستی برای خود و جامعه مان اهداف خیالی بافته، هزینه‌ها و سرمایه‌ها به هدر داد. هر چند در گام هدف‌گذاری تا حدی هدف‌ها را آرمانی را قرار دهیم بد نیست، چون ممکن است اهداف را آرمانی قرار ندهیم و به حداقل بسنده کنیم و جریان رقیب جری شود؛ ولی به هر حال هدف را نبایستی خیالی قرار ببندیم. و متناسب با این اهداف راهبردی معقول یک فرآیند علمی هم جهت رسیدن بدان طراحی شود و بعد از اتمام دروه زمانی فرآیند بررسی شود که آیا به حد قابل قبولی به اهداف برنامه رسیده ایم یا نه؟ و در ادامه هم آسیب‌شناسی ضرورتی غیر قابل انکار است. تمامی این مراحل کلان پروژه‌های هستند که بدون حمایت مادی و معنوی مراکز فرهنگی نمی‌تواند به سرانجام مقصود برسد و کشور همچنان بایستی بدون نقشه جامع فرهنگی اداره شود.

انتهای پیام/

[1] آخوند زاده درباره آفات نزول آیه حجاب بر آن بود که «مفاسدی که از نزول این آیه در میان اهل اسلام شیوع یافته و این فرقه را از بدبخت‌ترین کل ملل روی زمین کرده است، بیرون از شمار است؛ از قبیل وحشیت خصال طایفۀ ذکور و خشونت طبایع ایشان در معاشرت و اختلاط با هم‌جنسان خود و حرمان ایشان از الذّ نعمات دنیویه که عبارت از مصاحبت طایفۀ اناث است و شیوع معصیت لواطه در میان این قوم به مرتبه‌ای است که هیچ‌کس از اسناد آن بر خود اندیشه نمی‌کند. حتی شعرای این قوم آشکارا در وصف اَمردان منظومات منتشر می‌سازند و این عمل شنیع را از قبایح نمی‌شمارند و قساوت قلب و سباعیت ایشان و عدم تربیت کل نسوان در علوم و فنون و صنایع و سلب حقوق انسانیت و آزادی از ایشان در جمیع مواد و امثال ذلک علی‌الخصوص از قبیل آنکه طایفۀ اناث از عدم سیر و حرکت و از کثرت قعود و اقامت در یک محل محصور و از استنشاق هوای ناصاف در حالت مستوریت و محجوبیت به استنباط اطبای یوروپا مبتلای انواع مرض‌ها می‌گردند. مع‌هذا، وجود معصیت زنا به واسطۀ نزول آیه حجاب از میان طوایف اسلام رفع نشده است. قطع نظر از آنکه مخصوصاً به جهت رفع زنا آیۀ حجاب نگاه داشتن خدام ذکور را در حرمخانه‌ها منع کرده است و به واسطۀ این منع بلاتصور باعث انتشار کسب رذیل خواجه‌فروشی شده است (آخوندزاده، مکتوبات: 61). وی در نامه ای که با میرزا یوسف خان نوشته است تاکید دارد که «شریعت چه حق دارد که طایفه اناث را به واسطه آیه حجاب به حبس ابدی انداخته مادام العمر بدبخت می کند و از نعمت حیات محروم می سازد و به واسطه حکم حجاب در حرمخانه ها خدمت طایفه ذکور با آلت رجولیت جایز نشده هر کس از ارباب استطاعت برای خدمتگذاری در حرمخانه ها لابد و ناچار طالب خرید خواجه ها می باشد. بدیم سبب شقی ترین مردمان برای منافع دنیویه اطفال معصومه را از جنس بشر خواجه کرده در ممالک اسلامی می فروشند. اگر آیه حجاب نازل نمی شد همان اشقیا بدان عمل شنیع هرگز مرتکب نمی شدند (مقالات فلسفی میرزا فتحعلی آخوند زاده: 36).

[2]  آخوند زاده در این باره می نویسد: «کسانی که بعد از این از اخلاف ما در دین اسلام پروتستانتزم خواهند شد و در جمیع مسائل فقهیۀ ما تغییر و تزیید معمول خواهند داشت و آیۀ حجاب را منسوخ خواهند کرد، باید این مسئله را نیز فراموش نکنند و اگر بنا بر تصور و تحقیق ایشان عقیدۀ حکمای فرنگستان معقول انگاشته شود، آیۀ تجویز کثرت زوجات را نیز فیمابین ملت اسلام باید منسوخ داشته، تزویج را منحصر به وحدت زوجه بکنند» (آخوندزاده، 1395: 54).

[3] فریدون آدمیت درباره او می نویسد: «از مترقی ترین افکار میرزا فتحعلی آزادی زن، و الغای تعدد زوجات، و ایجاد مساوات کامل زن و مرد در همه حقوق اجتماعی است. از این نظر نیز پیشرو اندیشه گران دنیای اسلامی بشمار می رود» (آدمیت، اندیشه میرزا فتحعلی آخوند زاده: 144 و 225-223)؛ همچنان که درباره اندیشه سیاسی او می نویسد: «نظام مشروطیت حکومتی است که بر پایه قانون اساسی عرفی موضوعه عقلی انسانی بنا شده باشد، یعنی شریعت مطلقا در آن راه نداشته باشد. از این نظر میرزا فتحعلی مترقی ترین نویسندگان سیاسی همزمان خود در ایران و عثمانی و مصر است» (همان: 145).

[4] ظاهرا ابتداء آشنائی جوامع اسلامی با دیگری وضع موجود زنان در تمدن اسلامی از رهگذر سیاحت نامه نویسانی شکل گرفته مشاهدات خود در غرب را به جوامع اسلامی منتقل کردند. در این باره بنگرید به «خیال زن فرنگی نوشته توکلی طرقی ترجمه نرگش صاحبی، اطلاعات حکمت و معرفت، شهریور 1390،سال ششم - شماره 5). شایان یادآوری است که نویسنده به هیچ وجه غیر و دیگری وضع زن در جوامع اسلامی را به صورت مطلق قبول ندارد و صرفا در این مقام از منظر تحلیل تاریخ اندیشه به موضوع نظر دارد.

[5] میرزا آقا خان کرمانی به وضوح در این باره نوشت: «حجاب و تواری زنان و عدم مخالطه ایشان با مردان و اسقاط از حقوق بشریت به طوری که آنان را از اعداد بشر نمی شمرند، موجب هزار گونه فساد در عالم انسانیت شده است» (میرزا آقا خان کرمانی، هفت بهشت: 121-122).

[6] شایان یادآوری است که گوینده نافی مطلق تمدن عقل مدرن نیست و از منظر دیگری به موضوع نظر افکنده است.

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.