تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, مبانی علوم انسانی اسلامی, مشروح خبرها
شماره : 18681
تاریخ : ۱۶ مرداد, ۱۳۹۹ :: ۹:۲۸
درس خارج/ براساس شریعت واگیرداری برخی از بیماری‌ها امر قطعی است آیت‌الله قائنی/ فقه پزشکی29: وقوع یا عدم وقوع سرایت و واگیر در بیماری آیا واگیر و سرایت بیماری حقیقت و واقعیت دارد یا این‌که از خیالات و اوهام است که عاری از حقیقت و واقعیت است و صرفا جزو امور مشهوری است که حقیقتی ندارد؟

به گزارش پایگاه خبری –تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیت‌الله محمد قائنی از اساتید حوزه علمیه قم در درس خارج فقه پزشکی به تشریح مسائل مستحدثه پزشکی با عنوان «واگیر و سرایت بیماری» پرداخت که در ادامه خلاصه متن آن را از نظر می‌‌‌گذرانید؛

گفتیم مفاد برخی روایات این است که برخی از بیماری‌ها و ابتلائات مخصوص به انبیاء و اولیای الهی است و بعد از آن هم هر چه مراتب ایمان بالاتر باشد بلاها سخت‌تر و بیشتر می‌شوند. از طرف دیگر مفاد دو آیه شریفه قرآن این است که بلایایی که انسان به آن‌ها مبتلا می‌شود ناشی از اعمال خود او است.

یکی آیه ۳۰ سوره شوری «وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ.» و دیگری آیه ۷۹ سوره نساء «مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ.» در جمع بین این روایات و آیات شریفه بیاناتی را ذکر کردیم که چون برای برخی تفاوت بین آن‌ها روشن نشده بود به آن‌ها مجددا به اجمال اشاره خواهیم کرد.

بیان اول: آیه شریفه شامل معصومین علیهم السلام هم هست اما چون ایشان از گناه معصومند، باید در «کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ« توسعه داد و گفت مراد از آن خصوص گناه و معصیت نیست بلکه اعم از گناه و ترک اولی یا برخی از قصورات است و چون معصومین علیهم السلام هم ترک اولی می‌کنند به بلایا مبتلا می‌شوند.

بیان دوم: معصومین علیهم‌السلام از آیه شریفه استثناء شده‌اند یعنی ابتلائات همه مکافات اعمال آنهاست اما ابتلائات معصومین علیهم‌السلام مکافات اعمال آن‌ها نیست بلکه به خاطر ترفیع درجه و ظهور مراتب ایمان‌هاست پس ایشان از آیه تخصیصا خارجند.

بیان سوم: مراد از «کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ» شخص نیست بلکه جنس است یعنی ابتلای معصومین علیهم‌السلام به بلایا به خاطر گناه دیگران است.

این سه احتمال در کلام مرحوم مازندرانی مذکور بود و ما دو احتمال دیگر هم ذکر کردیم.

بیان چهارم: آیه عمومیتی ندارد چون مرجع «کم» و این‌که مخاطب به آیه شریفه کیست بیان نشده است و شاید مخاطب آیه خصوص گناهکاران باشند و لذا آیه شریفه نسبت به شمول معصومین علیهم‌السلام مقتضی ندارد.

بیان پنجم: آیه شریفه در «کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ» شامل معصومین علیهم‌السلام هم هست اما شمول آن مجموعی است نه به نحو جمیع و انحلال، یعنی مفاد آیه شریفه این است که هر بلایی که انسان‌ها(و از جمله معصومین علیهم‎السلام) به آن مبتلا می‌شوند به خاطر آن اعمالی است که امت انجام می‌دهند. یعنی اعمال و گناهان برخی از افراد امت، در ابتلای سایر امت و از جمله معصومین علیهم‌السلام هم تاثیر گذار است.

پس نسبت کسب به مخاطب نه به اعتبار مباشرت در انجام گناه بلکه به خاطر این است که با گناهکاران امت واحد هستند. پس «کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ» نه از این جهت که مخاطب خود گناهکار است بلکه چون جزو امتی است که در آن گناهکار وجود دارد، مثل این‌که گفته شود کشتی به خاطر سرنشینان غرق شد که معنای آن نیست که تک تک افراد داخل کشتی در غرق مقصر بوده‌اند.

در هر حال حتی اگر آیه شریفه عمومیتی هم داشته باشد، چاره‌ای جز تخصیص وجود ندارد و روایاتی که به همین عنوان مذکورند مخصص آیه شریفه خواهند بود.

یکی همان روایت علی بن رئاب است. لسان این روایت مخصص آیه شریفه است و اگر در آیه عمومی فرض شود، این روایت مخصص آن است و این‌که ابتلای معصومین علیهم‌السلام مکافات اعمال آن‌ها نیست بلکه به خاطر ترفیع درجه آن‌هاست.

همچنین امام علیه‌السلام در پاسخ یزید ملعون فرمودند که این آیه در مورد ما نیست و لذا آن آیه در مورد معصومان علیهم‌السلام تخصیص خورده است.

در هر حال ابتلائات مومنین غیر معصوم ممکن است به خاطر معصیتش باشد و ممکن است به خاطر ترفیع درجه باشد که از روایات هم قابل استفاده است.

وقوع یا عدم وقوع سرایت و واگیر و «عدوی»

آیا واگیر و سرایت بیماری حقیقت و واقعیت دارد یا این‌که از خیالات و اوهام است که عاری از حقیقت و واقعیت است و صرفا جزو امور مشهوری است که حقیقتی ندارد. آنچه باعث اهمیت این بحث است استناد نفی سرایت و واگیر به شریعت و روایات توسط برخی افراد است. ما این بحث را در سه مرحله دنبال می کنیم؛

مرحله اول: بررسی مساله سرایت و واگیر بیماری به حسب آیات و روایات است. آیا مستفاد از نصوص این است که سرایت امری حقیقی است یا امری عاری از حقیقت است. در این مرحله هم باید روایاتی را بررسی کرد که ادعا شده است سرایت و واگیر را نفی می‌کنند و هم روایاتی را که بر اثبات و وجود واگیر و سرایت دلالت می‌کنند و در نهایت تعارض بین آن‌ها را حل کرد.

مرحله دوم: بررسی مساله واگیر و سرایت بیماری در کلمات فقهاء و علماء.

مرحله سوم: تاثیر پذیرش یا انکار واگیر و سرایت بیماری در ابواب مختلف فقه.

در مرحله اول به بررسی روایات می‌پردازیم چه روایاتی که عام هستند و چه روایاتی که خاصند و در مورد خاص یا بیماری خاصی وارد شده‌اند.

اولین روایت در بین فریقین مشهور و معروف است و مضمون آن هم در روایات شیعه و هم در روایات اهل سنت مذکور است و هم به صورت مسند و هم به صورت مرسل نقل شده است. آنچه در منابع ما آمده است، هر چند ممکن است از نظر سندی مورد خدشه واقع شده باشد اما اثبات صحت آن طبق صناعت ممکن است و در منابع اهل سنت هم به اسناد معتبر از نظر خود آن‌ها نقل شده است.

علاوه که روایت از روایات مشهوری است که به نظر اشتهار آن برای عدم نیاز به اثبات صحتش مطابق اصطلاح کافی است. تعبیر روایت «لاعدوی» است و البته در کنار آن امور دیگری هم ذکر شده است و شأن نزول آن هم مطابق آنچه در روایات فریقین مذکور است، سوال بیابان گردی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است که از ایشان در مورد کراهت خودش از خرید شتر مبتلا به جرب و ترس از ابتلای سایر شتران سوال کرده است و پیامبر صلی الله علیه و آله در جواب فرمودند اولین شتر چطور مبتلا شد؟ و بعد فرموده‌اند «لاعدوی«

یعنی حضرت در جواب استدلال کرده‌اند که اگر ابتلای به بیماری در اثر سرایت باشد، اولین حیوان چطور بیمار شده است و بیماری از چه چیزی به او سرایت کرده است؟ و این را مقدمه نفی سرایت و واگیر قرار داده‌اند.

آنچه برای نفی سرایت و واگیر مورد استدلال قرار گرفته است همین تعبیر «لاعدوی» است. اولین سوال این است که پیامبر صلی الله علیه و آله چطور با نفی ابتلای اولین شتر در اثر سرایت، می‌خواهند مسری بودن بیماری نسبت به هر شتری را نفی کنند؟ این که اولین شتر در اثر سرایت مبتلا نشده است بلکه به علت دیگری به بیماری مبتلا شده است دلیل بر این نیست که این بیماری واگیر ندارد و هیچ شتری در اثر سرایت به آن مبتلا نمی‌شود، چون کسی مدعی نیست دلیل بیماری منحصر در سرایت است بلکه سرایت یکی از اسباب ابتلای به بیماری است.

به نظر می‌رسد مقصود پیامبر صلی الله علیه و آله در این پاسخ این است که حتما سبب دیگری برای بیماری غیر از سرایت وجود دارد، چون اولین ابتلا به واسطه سرایت نبوده است و اگر سبب دیگری غیر از سرایت وجود دارد، نمی‌توان اثبات کرد آنچه بعدا اتفاق افتاده است به خاطر سرایت بوده باشد بلکه ممکن است همان سببی که اولین شتر را مبتلا کرده است، سایر حیوانات را هم مبتلا کرده باشد.

پس حضرت در این مقام نیستند که چون سبب دیگری وجود دارد، پس سرایت و واگیر سبب نیست، بلکه می‌فرمایند با وجود سبب دیگری غیر از سرایت، ابتلای در اثر سرایت و واگیر قابل اثبات نیست. نتیجه این‌که این جواب پیامبر صلی الله علیه و آله تمهید برای تعبیر «لاعدوی« است نه این‌که برهان نفی سرایت باشد.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.