به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ یکی از مناقشههای مهم حوزه عدالت، مسئله برداشتهای متفاوت دغدغهمندان اجرای آن است؛ تا آنجا که مقدار زیادی از وقت و هزینه اجرای آن، صرف همین تنازعات فکری و روشی بر سر مصداق اجرای عدالت میشود و دست آخر نیز، همچنان اجماع چندانی بر سر آن صورت نمیگیرد. در این شماره بر آن شدیم تا به ریشههای مناقشات فکری در این حوزه مهم بپردازیم. به همین منظور با دکتر مهدی موحدی بکنظر، عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه شاهد گفتوگویی صورت گرفته است که حاصل آن را در ادامه میخوانید.
آقای موحدی! بین عدالت و ایدئولوژی چه ارتباطی وجود دارد؟
پیش از هر چیز باید توضیحی درباره انگارههای ذهن بدهم. توضیح انگاره میتواند به فهم پیچیدگیهای مفهوم عدالت کمک کند. انگاره، شبکهای از مفاهیم درهم تنیدهای است که این مفاهیم به اتکای نسبتی که در شبکه مفهومی پیدا شده، به یک مفهوم مرکزی که معرف انگاره است معنی میدهد. وقتی میخواهیم عدالت را معنا کنیم باید ببینیم عدالت در چه شبکه مفهومی خلق میشود، آن وقت به اتکای این شبکه مفهومی خلق شده، میتوانیم درباره مفهوم عدالت بحث کنیم. دقت کنید که عدالت چه زمانی طرح میشود؟ عدالت زمانی موضوعیت پیدا میکند که نزاع، تعارض و اختلاقی ایجاد شده باشد. این اختلاف و نزاع، مستلزم یک داوری است که ما این داوری را بر عهده مفهوم عدالت میگذاریم و میگوییم عدالت! تو امر بایسته را از امر غیر بایسته جدا کن، امر حسن را از قبیح جدا کن و بههمین ترتیب توقع داریم این عدالت بیاید و رفع نزاع کند، اما هیچ گاه به این نکته توجه نمیکنیم که عدالت منهای این شبکه مفهومی موضوعیت پیدا نمیکند. در نتیجه ما یک مقوله تعریف شده و دارای ماهیت مشخصی از عدالت نداریم، به این معنی که نمیتوانیم بگوییم عدالت این است و جز این نیست. مگر اینکه سامانه باورهای من این شبکه انگارههای مختص به من را شکل داده باشد و به اتکای این، من بگویم این عدالت است و دیگری عدالت نیست.
حد و حدود عدالت اسلامی با توجه به انگارهها چگونه است؟
اسلام یک عدالت ندارد، این گونه این نیست که من لابهلای پدیدههای پیرامونم بگردم و یک عدالتی را کشف کنم، باید به انگارههای سازنده آن مفهوم توجه کنیم. این موضوع که کدام انگاره اصیل، مبتنی بر متون مقدس و سیره پیامبر است، بر تمامی دعواهای اعتقادی و کلامی سایه میاندازد و به تبع آن، مفهوم عدالت را شکل میدهد. مثلاً وقتی شما میگویید من این گونه باورمندی به مقوله عصمت دارم، آن مقوله عصمت بر مفهوم عدالت سایه میاندازد. هر جا مفهوم عدالت باشد، بایدها و نبایدها و خوب و بد مطرح میشود، پس من بین مقوله اخلاق و عدالت تمایزی نمیبینم. اخلاق هم دقیقاً همین است؛ میگوید چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. وقتی در اسلام بحث عدالت میشود، عدالت من از منظر اسلام تمام آن چیزی است که اسلام تدارک میبیند تا به من بگوید چه فعلی خوب است و چه فعلی نابایسته؛ پس اینجا امر فقه و اخلاق و عدالت بر هم منطبق میشود. چیزی نیست که اسمش را بگذاریم فقه که جدا از اخلاق باشد. فقه به معنای فقه اکبر، نه فقه اصغر؛ فقهی که به معنی اعم از دین گرفته میشود به من میگوید چکار بکنم و چکار نکنم. هر آنچه دین من مبتنی بر حجیت شرعی بخواهد به من بگوید، عدالتی است که من از اسلام فهم کردهام. حالا این عدالتی که من از اسلام فهمیدهام ممکن است با عدالتی که شما از اسلام فهمیدهاید متفاوت باشد. چرا؟ چون شبکه انگارهای شما که مبتنی بر دین است ممکن است با شبکه انگارهای من از همان دین، متفاوت باشد، چرا؟ چون من فهم متفاوتی از متون قرآن و احادیث دارم. در نتیجه میشود عدالت اسلامی از نظر موحدی، عدالت اسلامی از منظر مطهری، از منظر بهشتی و ...
هر کدام از این افراد دارند عدالت اسلام را میگویند. در حالی که اینها با شبکه مفهومی خودشان که از دین برداشت کردهاند، سامانهای را میسازند که از آن، عدالت مدنظرشان بیرون میآید. اینها میتوانند با هم بحث کنند که عدالت من درست است، یکی از طرفین قانع شود، یا هیچ کدام قبول نکنند یا باهم بحث کنند و یک تجدید نظری در نظرات خود داشته باشند؛ در صورتی که هنوز با هم مخالفاند. اما اینکه کدام اجرا شود بستگی به این دارد که کدام یک بتواند مردم را اقناع کند.
با این اوصاف، رضایت مردم از اجرای عدالت امری غیرممکن به نظر میرسد؛ این طور نیست؟
لیبرالها با عدالتی که مارکس بر مبنای انگارههایش میگوید مخالفاند و با عدالتی که خودشان مبتنی بر انگارههایشان مطرح میکنند، موافق. دعوا سر لفظ نیست، بحث روی شبکه انسجامیافته درون این عدالت است. پس پوسته را کنار بگذاریم و در مورد مغز عدالت که به واسطه آن عدالت معنی و مفهوم پیدا میکند صحبت کنیم. زمانی که لیبرالها به مشکل برمیخورند چه چیزی را فراخوان میکنند؟ آزادی را. ممکن است شما از یک لیبرال بپرسید آیا این آزادی با عدالت همخوان است یا خیر؟ کلی بحث میکند که بله این عدالت است، اما اگر نگاه شما عدالت مارکس است، این آزادی با عدالت مارکس جور در نمیآید. جان استوارت میل، فیلسوف قرن ۱۸، یک فایدهگراست. او میگوید ما زمانی که درباره عدالت صحبت میکنیم عدالت چیزی جز پیروی از فایده نیست. هایک مبتنی بر نگاه آزادیخواهی میگوید عدالت اجتماعی سراب است. اینها از عدالت اجتماعی صحبت میکنند که مدنظر سوسیالیستهاست و میگویند آن پوچ است. اما اگر از خودش بپرسیم موافق اجرای عدالت در اجتماع هستی میگوید بله.
بنابراین زمانی عدالت ایجاد رضایت میکند که انگارههای حاکمان و مردم یکی باشد. تا زمانی که مردم معتقد به این انگارهها نباشند و همپای شما نیایند، طبیعتاً با قرائت شما از عدالت موافقت نخواهند کرد و رو به روی شما میایستند. حالا این انگارهها میتواند ناشی از رسانهها و رفتارهای حاکمان و گذشته تاریخی این مردم باشد.
چه رابطهای میان مفهوم برابری و عدالت در عصر حاضر وجود دارد؟
اساساً همه نظریات عدالت، در مورد برابری صحبت میکنند اما مهم این است که برابری در چه چیزی؟ برابری در امکانات؟ برابری در فرصتها؟ آزادی؟ کدام یک از اینها؟ این برابری در چه چیز، تفاوت عدالتها با یکدیگر را مشخص میکند. برای هر کدام از مکاتب یک انگاره مهم است، برای یکی توزیع پیش از تولید مهم است، دیگری عدالت در فرصتها، برای یکی عدالت در قابلیتها مهم است و برای دیگری عدالت در آزادی.
در نگاه اسلامی چطور؟ برابری در نگاه اسلامی بدون مفهوم عدالت جایگاهی دارد؟
زمانی که بحث از عدالت اسلامی میشود یعنی شارع مقدس میخواهد به من بگوید کدام فعل من در خانواده، سیاست گذاری و... مطلوب شارع است. پس من باید بروم مطلوب شارع مقدس در مورد اینکه این مسئله چیست را استنباط کنم. اتفاقاً امام هم در منشور روحانیت در مورد چنین چیزی صحبت میکند و میگوید حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی فقه در تمام زوایای زندگی انسان است؛ یعنی همان فقه پویا و فلسفه عملی اداره جامعه از گهواره تا گور یعنی هیچ جایی در زندگی وجود ندارد که بحث از فقه و مطلوب شارع نباشد. لازمه این، آن است تمام کسانی که دارند در نظریه اسلامی بحث از عدالت میکنند به مثابه یک مجتهد، نه اینکه من باید بروم اصول فقه بخوانم، بلکه به مثابه کسی که میخواهد با تلاش خود حکم مطلوب شارع را استخراج کند، بیاید و این مسئله را اتخاذ کند. موضوعات هم کاملاً متفاوت است، یک زمان در مورد نیروی کار صحبت میکنم، زمانی در مورد سربازی اجاری و وقت دیگر از استخراج نفت حرف میزنم.
انتهای پیام/
منبع: قدس