به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، خانم دکتر زهرا داورپناه، عضو هیئت علمی و معاون ترویج و همکاریهای علمی پژوهشکده زن و خانواده در جلسه دوم وبینار تخصصی «بررسی فمینیسم در ایران و جهان؛ از مبانی تا جریانشناسی» که از سوی دبیرخانه مفتاح_اندیشه برگزار شد، موضوع گرهها در منازعات و مباحثات چندفرهنگیگرایی و فمینیسم با تأکید بر زن مسلمان را مورد کنکاش قرار داد.
وی اظهار کرد: از موضوعات مورد بحث میان فمینیستها و چندفرهنگیگراها این است که حقوق اقلیتها اولویت دارد یا حقوق زنان؟ عدهای از فمینیستها میگویند اگر حقوق اقلیتها اولویت داشته باشد از اولویت حقوق زنان کاسته میشود. چون زنان داخل اقلیت خود قدرت کمتری دارند و هدف پروژه فمینیسم نیز افزایش قدرت زنان است.
این استاد حوزه زن و خانواده تأکید کرد: چندفرهنگیگراها معتقدند میشود میان این دو آشتی برقرار کرد و باید در عرصه بیرونی و درونی کار کرد. میگویند ما باید به دنبال حمایت بیرونی از اقلیتها و گروهها باشیم. فضایی فراهم کنیم که در جامعه لیبرالی همانند اکثریت مردم بقاء داشته و به رسمیت شناخته شوند. همچنین محافظتهای درونی نیز داشته باشد. یعنی افراد در درون این گروهها گرفتار ظلم نشوند. دولت لیبرال نیز به جای اینکه دخالت کند و بگوید چه کنید و چه نکنید، بهتر است هم محافظت درونی بدهد و هم حق خروج از گروهها را برای افراد تضمین کند. البته فمینیستها معتقدند این مسائل بسیار انتزاعی و نشدنی است.
داورپناه یکی از موارد نزاع میان فمینیستها با چندفرهنگیگراها را مرزهای جامعه سیاسی عنوان کرد و یادآور شد: یک تصور کلاسیک و سنتی از لیبرالیست این است که دولت فقط باید پاسبان شب باشد و هیچ دخالتی در انتخابها، زندگی و ارزشهای مردم نداشته باشد. تنها کار دولت این باشد که از انتخابهای افراد محافظت کند.
وی ادامه داد: این تصور، تصور درستی نیست. چون هر چه جامعه لیبرال پیش رفت متوجه شد دولت علاوه بر محافظت، تعهداتی نیز دارد. یعنی تنها نگهبان اصل ضرر نیست. با استناد به همین تغییرات اوکین میگوید «تصویری که چندفرهنگیگراها از دولت ارائه میدهند بسیار بیکفایت است. دولت موظف است از مرزهای سیاسی و ارزشهای جامعه لیبرالی دفاع کند. ما نمیتوانیم همه انتخابها را بپذیریم.»
عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده تأکید کرد: البته چندفرهنگیگراها در پاسخ فمینیستها میگویند «فمینیستها به سبب فهم اشتباه و صفر و یکی که از نسبت جنسیت و فرهنگ دارند دولت را به دخالت دعوت میکنند. اگر تصور درستی داشتند به سمت موضع کلاسیک لیبرالی پیش میرفتند.»
وی نزاع بعدی میان چندفرهنگیگراها و فمینیستها را در بحث سازگاری اسلام و فرهنگ غرب دانست و تصریح کرد: چندفرهنگیگراها نسبت به فرهنگها نظر مثبت دارند ولی فمینیستها معتقدند اسلام خیلی قابلیت سازگاری با فرهنگ غرب را ندارد. چون در گذشته مسلمانان غالباً محافظه کار، سنتی و مرتجع بودند و در عصر جدید هم که فعال شدند کارهایشان به شکل بنیادگرایانه است و اکنون تروریست شدهاند. به همین دلیل میان اسلام و غرب نمیتوان سازگاری برقرار کرد. اسناد فمینیستها درباره اسلام بیشتر وقایع تروریستی است.
داورپناه نزاع دیگر فمینیستها و چندفرهنگیگراها را درباره ماهیت فرهنگ عنوان کرد و گفت: در این باره هم فمینیستها و هم چندفرهنگیگراها برای فرهنگ هژمونی خاصی قائل هستند. منتها فمینیستها آن را منفی تعبیر کرده و چندفرهنگیگراها مثبت تعبیر میکنند. فمینیستها معتقدند فرهنگهای غیر لیبرالی همه ضد زن هستند و باید تسویه و غربی شوند، ولی چندفرهنگیگراها نسبت به فرهنگها نظر مثبتی دارند و قائلند افراد در فرهنگها هویت خود را پیدا میکنند.
وی تأکید کرد: با این وجود هیچ کدام از این دو نگاه درست نیست. چون به راحتی نمیتوان میان فرهنگ و عمل آزادانه تفاوت قائل شد. همچنین در رویکرد فمینیستها با فرهنگ سوگیری بسیار دیده میشود. برای نمونه قانون طلاق و بسیاری از قواعد شریعت یهود با اسلام مشابه است. به همین دلیل قوانین رژیم صهیونیستی براساس آیین یهود است ولی فمینیستها به آن زیاد اشاره نمیکنند و مشکلی با آن ندارند، ولی به شدت و به کرات به قوانین اسلامی در کشورهای مسلمان میتازند. این نشان میدهد تعاملشان با فرهنگها با بیطرفی علمی نیست.
این استاد حوزه زن و خانواده بیان داشت: فمینیستها به فرهنگ، نگاه صفر و یکی دارند. برای نمونه هیچ گاه به یک غربی نمیگویند تو فرهنگت را تغییر بده ولی به یک مسلمان میگویند تو باید فرهنگت را تغییر دهی. البته صحبتهای بنده ناظر به دفاع از چندفرهنگیگراها نیست، چون آنها نیز با ارزش مثبت و کوری که نسبت به همه فرهنگها میدهند، عملا در داوری اخلاقی دچار نسبیت میشوند. خودشان نیز اذعان دارند ما بسیار به سمت اخلاق نحیف در حال حرکت هستیم.
وی درباره نوع نگاه فمینیستها و چندفرهنگیگراها به حقوق بشر نیز اذعان کرد: چندفرهنگیگراها میگویند حقوق بشر نظریهای بوده که در یک زمانی در یک بافت خاصی مطرح شد و به دلیل یک تسلط قهری و قدرت بیرونی جوامع غربی به عنوان پدیده واقعی مورد قبول واقع شد.
داورپناه در ادامه سخنان خود با اشاره به اینکه گروهها و دستههای مختلفی در زمینه پاسخ به نیازهای زنان تشکیل شده است، بیان داشت: یکی از این دستهها متفکران دیندار همانند صباح محمود، ودود و... هستند.
وی افزود: این افراد سعی میکنند اولاً، روایت زنانهتری از ادیان ارائه دهند. دوماً، گفته فمینیستها درباره اینکه ادیان در پی کنترل جنسیت و بدن زنانه هستند را زیر سوال ببرند. میگویند درست است که ادیان در پی کنترل بدن زنان هستند، ولی مردان را نیز کنترل میکنند، چون دین مستلزم نظامات است. سوماً، تفسیر این قواعد در متعلقان به فرهنگ اسلامی متفاوت است با آن چیزی که فمینیستها میگویند. برای نمونه اگر از نظر فمینیستها حجاب یک اجبار است ولی از نظر مسلمانان حجاب یک نظم دهنده است.
عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده خاطرنشان کرد: گروه دیگر معتقدند ما باید از فرهنگ دفاع کنیم ولی هم فمینیستها راست میگویند و هم چندفرهنگیگراها راست میگویند. اینها میگویند ما باید حقوق فرهنگی را به فرد اسناد بدهیم. گروه سوم افرادی هستند که سعی میکنند نزاع را در زمینه خود لیبرالیسم حل کنند. یکی از این افراد مارتا نسبام است. او میگوید «لیبرالیسم فراگیر با لیبرالیسم سیاسی تفاوت دارد.»
وی اضافه کرد: اوکین در پاسخ به این مطالب تصریح میکند «هدف اصلی لیبرالیسم تضمین امکان برابر برای همه انسانها در جهت تحقق یک زندگی خوب طبق برداشت خودشان از خوبی است. لازمه این برابری شامل برابری سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و جنسی میشود، ولی اغلب فرهنگها گرفتار نابرابری جنسی هستند. برابری جنسی با سایر برابریها ارتباط مستقیم دارد و وقتی فمینیسم درباره نابرابری جنسی تمرکز میکند در عمل بسیاری از نابرابریها را حل میکند. همچنین وقتی ما حقوق زنان را افزایش میدهیم سبب نابرابری بیشتر نمیشود. در نهایت چندفرهنگیگرایی زمانی ثواب است که فرد در جامعه لیبرال از خردسالی در معرض آموزش عمومی قرار گیرد و فرهنگهای مختلف به او عرضه شود تا وقتی بزرگ شد بگوییم خودش انتخاب کرد. در غیر این صورت حرف چندفرهنگیگراها وجاهتی ندارد.»
این استاد حوزه زن و خانواده با اشاره به اینکه بحث فمینیسم و چندفرهنگیگرایی بسیط است، خاطرنشان کرد: هر دو هم نظریههای تحلیلی و هم پروژه سیاسی هستند. ولی با این وجود در میان اینها کج فهمیهای زیاد فرهنگی وجود دارد. چون فمینیستها نگاه سوگیرانه دارند و چندفرهنگیگراها نیز بیشتر یک آرمان هستند و در عمل نتوانستند کاری از پیش ببرند.
داورپناه در بخش دیگری از سخنان خود درباره فواید مطالعه نگاههای فمینیستی و چندفرهنگیگرایی تأکید کرد: یکی از فواید عام آن شناخت نظریههای علمی دیگر است. دومین موضوع اینکه مارتا نسبام میگوید «امروزه غالب مطالبات زنان در جهان با واژگان لیبرالی طرح میشود.»
وی ادامه داد: از این جمله میتوان چند نتیجه گرفت؛ شاید خیلی وقتها مطالباتی که افراد از زبان لیبرالیسم مطرح میکنند، به دلیل این باشد که واژگان دیگری ندارند و در این صورت شاید به درستی خواسته زنان منعکس نشود. وقتی مطلبی به درستی منعکس نشود، تعارض میان ادیان و حکومتها با زنان در جوامع غیر لیبرال ایجاد میشود. به همین دلیل ضرورت دارد ما مباحث مربوط به زنان را تفصیل دهیم و برای آن واژگان و ادبیات بومی ایجاد کنیم.
عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده عنوان کرد: نبود ادبیات بومی ضمن ایجاد مانعی برای گفتوگو میان مسلمانان به ویژه گفتوگو میان زنان با حکومتها، شاهد سوء استفادههای مختلفی خواهیم بود. به همین دلیل مطالعات جنسیت بهتر است به این سمت برود که ادبیات دقیقتر و پیشرفتهتری برای مطالبات زنان ایجاد کند. در دایره نظر نباید شاهد ابهامات باشیم.
گفتنی است؛ دکتر داورپناه در پایان به پرسشهای مخاطبان پاسخ داد.
انتهای پیام/