تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, زنان و خانواده, گفتگو, مشروح خبرها
شماره : 18927
تاریخ : ۲۶ مرداد, ۱۳۹۹ :: ۱۶:۱۵
آثار سوء شبکه‌های اجتماعی بر خانواده/ تعادل خانواده ایرانی برهم ‌ریخته است دکتر اسماعیلی در گفت‌وگو با مفتاح_اندیشه تشریح کرد؛ آثار سوء شبکه‌های اجتماعی بر خانواده/ تعادل خانواده ایرانی برهم ‌ریخته است اکنون با فاصله نسلی مواجه هستیم، با نسلی مواجه هستیم که به سبب سیطره و هیمنه نهادهای اجتماعی به ویژه شبکه‌های اجتماعی دیگر تربیت آن‌ها از عهده خانواده خارج شده است. شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی تأثیرات بسیار سوء بر خانواده‌ها گذاشته است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، خانواده به مفهوم محدود آن عبارتست از یک واحد اجتماعی، ناشی از ازدواج یک زن و یک مرد که فرزندان پدید آمده از آن‌ها آن را تکمیل می‌کنند. تعریف دیگری خانواده را شامل مجموعه‌ای از افراد می‌داند که با هدف و منافع مشترک زیر سقفی گرد هم می‌آیند.

اساس تشکیل خانواده این است که زن و مردی می‌کوشند اراده خود را بر تأسیس آن و قبول تکالیفی که شرع برای آن‌ها معین کرده است محقق گردانند. بر این اساس خانواده یک تأسیس حقوقی به حساب خواهد آمد که اعضای آن با رشته خونی با هم پیوند پیدا می‌کنند.

با توجه به مناسبت روز خانواده، در گفت‌وگو با خانم دکتر سمیه حاجی اسماعیلی، عضو هیأت علمی ‌پژوهشکده زن و خانواده و مدیر گروه علمی پژوهشی مطالعات زنان و خانواده جامعه الزهرا(س) این موضوع را بررسی کردیم که در ادامه متن آن را ملاحظه می‌کنید؛

پرسش: از خانواده به عنوان مستحکم‌ترین نهاد یاد می‌شود و در قانون اساسی کشور ما به چنین موضوعی اشاره شده است، ولی اکنون مشاهده می‌شود خانواده در ایران با خانواده مطلوب فاصله فراوانی دارد، دیدگاه شما در این باره چیست؟

پاسخ: خانواده مؤثرترین نهاد اجتماعیست که تأثیرات فراوانی بر فرد و جامعه دارد. به وسیله خانواده موارد مختلفی همانند ضابطه‌مند و هنجارمند کردن رفتارها، منتقل کردن ارزش‌های فرهنگی و تربیت نسل آینده صورت می‌پذیرد.

با تمام این کارکردهای مهمی که خانواده دارد، اکنون به سبب مدرنیته دست‌خوش تغییرات و تحولات فراوانی شده است. دنیا و جامعه در حال تغییر و تحول است و تاکنون تغییرات فرهنگی و اجتماعی بسیاری صورت گرفته است، خانواده نیز از این امر مستثنی نیست، از این رو واقعاً نمی‌توانیم تأثیرات مدرنیته بر خانواده را منکر شویم.

به سبب این تغییرات می‌شود گفت خانواده با مشکل جدی مواجه شده و در برخی حوزه‌ها به چالش کشیده شده است. برای نمونه خانواده کارکردهای خود را از دست داده و اتفاقات خوبی که قبلا در خانواده‌ها رخ می‌داده، اکنون وجود ندارد که این موضوع نیز به ابعاد و جنبه‌های مختلفی باز می‌گردد.

این تغییرات، تغییرات کمی نیست. برای نمونه ارتباط خویشاوندی حتی میان اعضای خانواده بسیار کمرنگ و دچار مشکل شده است. اکنون با فاصله نسلی مواجه هستیم، با نسلی مواجه هستیم که به سبب سیطره و هیمنه نهادهای اجتماعی به ویژه شبکه‌های اجتماعی دیگر تربیت آن‌ها از عهده خانواده خارج شده است.

نتیجه این شرایط سبب کم رنگ شدن ارتباطات اعضای خانواده، کم توجهی زوجین به یک‌دیگر، افزایش آمار طلاق به جز طلاق‌های عاطفی، بالا رفتن سن ازدواج، اختلافات خانگی، تجرد زیستی دختران، شکل‌های جدید خانواده همانند ازدواج سفید و... شده است. این‌ها تغییراتی است که در خانواده رخ داده و خانواده‌ها را دچار مشکل کرده است.

فضای مجازی نیز یکی از عوامل تأثیرگذار در این شرایط و وضعیت نامناسب خانواده‌ها در ایران است. شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی تأثیرات بسیار سوء بر خانواده‌ها گذاشته که کم رنگ شدن ارتباطات خانوادگی از جمله آن‌هاست.

گیدنز می‌گوید «ما با از جا کندگی زمان و مکان مواجه هستیم.» اکنون شبکه‌های اجتماعی ارتباط‌گیری را بسیار راحت کرده، به همین دلیل افرادی که از یک‌دیگر فاصله دوری دارند ارتباط راحتی می‌گیرند ولی در عین حال افرادی که در کنار یک‌دیگر زندگی می‌کنند، از یک‌دیگر دور شده‌اند.

همچنین فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی نیازهای کاذب و غیر واقعی را برای افراد ایجاد کرده که در نهایت سبب نارضایتی شده است. برای نمونه بحث‌های روابط فرا زناشویی که به وجود آمده در اثر تسهیل روابطی است که شبکه‌های اجتماعی برای ما فراهم کرده‌اند.

به عقیده بنده خانواده ایرانی وضعیت مناسبی ندارد، تعادل آن بر هم ریخته و دچار چالش‌های اساسی شده است.

پرسش: نیمی از طلاق‌ها در پنج سال اول زندگی رخ می‌دهد، برخی تغییر الگوی همسرگزینی را دلیل اصلی این امر می‌دانند. نظر شما در این زمینه چیست؟

پاسخ: ممکن است همسرگزینی یکی از علت‌ها باشد ولی می‌توان درباره آن تحلیل‌های مختلفی ارائه داد. به عقیده بنده در خانواده‌ها اکنون شاهد غلبه روحیه فردگرایی و لذت‌محوری هستیم. یعنی انتظار افراد از خانواده انتظاری است که نگاه آرمانی را داشته و افراد به دنبال منافع خود هستند و می‌خواهند لذت‌هایشان برآورده شود.

تحلیل بنده این است وقتی دو نفر می‌خواهند زندگی مشترک تشکیل دهند، از دو خانواده، یا دو فرهنگ متفاوت با روحیات، شخصیت‌ها و قواعد رفتاری متفاوتی هستند. به همین دلیل برای این‌که زندگی شکل بگیرد زمانی طول می‌کشد تا رفتار افراد بالانس شود، یعنی روحیات، نیازها و ویژگی‌های طرف مقابل دستشان بیاید.

این‌ها مقداری طول می‌کشد، من فکر می‌کنم چون افراد اکنون فرد محور شده‌اند، دنبال برآوردن نیازهای خودشان هستند و این ادبیات شکل گرفته که من حق ندارم؟ حق من چه می‌شود؟ منم حق زندگی دارم و... باعث می‌شود که اجازه ندهند این پروسه طی شود. شاید نمی‌خواهند تحمل کنند که این دوران بگذرد و به یک تثبیت شخصیتی و رفتاری برسند و رفتارشان با یک‌دیگر مرتبط و هماهنگ شود.

تحلیل دیگر بحث نگاه آرمانی است؛ در گذشته خانواده با اهداف و برآوردن نیازهای مختلفی تشکیل می‌شده، ولی اکنون مشاهده می‌شود که نیازهای عاطفی، عشق، شور و... در تشکیل خانواده گویی برای افراد بسیار مهم‌تر است. به همین دلیل طی سال‌های نخست چون عشق و شور عاطفی میان افراد فراوان است از زندگیشان احساس رضایت می‌کنند. ولی وقتی بعد از مدتی این شور عاطفی کم می‌شود، برای یک‌دیگر عادی می‌شوند، به همین دلیل تصمیم به جدایی می‌گیرند.

در کتاب «باومن» بحثی به نام عشق سیال مطرح شده که درباره ناپایداری روابط انسانی در عصر حاضر است. تحلیل نویسنده درباره بحث روابط در دنیای کنونی این است که: ستون‌های روزنامه‌ها پر است از ارجاعات به مشاوران خانواده برای حل اختلافات خانوادگی. ولی وقتی برای خانواده‌ها مشکل پیش می‌آید و به مشاوره مراجعه می‌کنند، مشاوران به آن‌ها می‌گویند: اگر بخواهی در این رابطه باقی بمانی مطمئن باش باب روابط دیگر که می‌تواند برای تو لذت‌بخش باشد و می‌تواند نیازهای تو را تأمین کند، بر روی خودت بسته‌ای. یعنی کاری نکن که خودت را مجبور کنی در این رابطه باقی بمانی. البته ممکن است جامعه ایران به این حد نرسیده باشد ولی نشانه‌هایی می‌بینیم که جامعه و خانواده ایرانی به این سمت در حال حرکت است.

پرسش: در مقابل، برخی افزایش طلاق را امری عادی و در نتیجه اجرای سیاست‌های توسعه اقتصادی می‌دانند. شما چه تحلیلی در این زمینه دارید؟

پاسخ: این موضوع یک امر عادی نیست. البته بستگی به پایگاهی که فرد از آن سخن می‌گوید، دارد. گیدنز در کتاب خود می‌گوید «طلاق از لوازم توسعه یافتگی جوامع است، از اقتضائات دنیای مدرن است و نمی‌توانیم به چشم مسأله به آن نگاه کنیم.» شاید این تحلیل در کشورهای غربی جواب بدهد و بگویند طلاق مسأله نیست ولی به عقیده بنده جامعه ایرانی یک جامعه با بافت مذهبی است و آموزه‌های دینی تأکید فراوانی بر حفظ، قداست و اهمیت خانواده دارد و طلاق را آخرین راهکار و عندالاضطرار معرفی می‌کند. یعنی زمانی که زوجین به بن بست رسیده و هیچ راه دیگری ندارند، توصیه به طلاق می‌کند.

ولی به هر حال تلاش آموزه‌های دینی این است که خانواده حفظ شود. قرآن کریم نیز درباره اختلافات خانوادگی بحث حَکَم، طلاق رجعی و... را مطرح می‌کند تا کمترین طلاقی صورت گیرد و اگر اختلافی پیش آمد، پس از مدتی افراد به یک‌دیگر بازگشته و پیوندهای خانوادگی احیا شود.

با توجه به این‌که جامعه ما جامعه برآمده از دین است، باید طلاق را مسأله بدانیم و در صورت افزایش آمار آن را یک مسأله عادی ندانیم. طلاق مسأله است چون با هنجارها و ارزش‌های دینی ما مغایر است و باید به دنبال این باشیم که خانواده پیوند خودش را حفظ کرده و دچار از هم گسیختگی نشود.

پرسش: پژوهش‌های صورت گرفته در زمینه ساختار خانواده از تغییر الگوی قوامیت به الگوی دموکراسی در کلان شهرها خبر می‌دهد. این موضوع را چگونه ارزیابی کرده و آیا این تغییر نیز در پایین آمدن استحکام خانواده موثر بوده است؟

پاسخ: در پایین آمدن استحکام خانواده مؤثر نیست؛ چون براساس الگوی دینی و اسلامی موضوع قوامیت با مرد است ولی ما با واقعیت‌هایی مواجه هستیم. گویی در دنیای امروز هیچ چیزی سرجای خودش نیست و ما می‌خواهیم دوباره بر روی همان حرف‌های که قبلاً می‌زدیم، تأکید کنیم. بدین معنا که برای نمونه در وضعیت کنونی اشتغال زنان بسیار افزایش یافته و زنان به صورت فزاینده‌ای وارد فضاهای شغلی شده‌اند. حتی در بسیاری از جوامع بخش قابل توجهی از نیروی کار را زنان تشکیل می‌دهند.

وقتی زنان به صورت فزاینده‌ای وارد فضاهای شغلی شوند، به قول «کاستلز» در کتاب عصر اطلاعات: این اشتغال سبب می‌شود قدرت چانه زنی زنان افزایش یافته و بخواهند مدیریت مردان را به چالش بکشانند. چون کار می‌کنند و درآمد را به خانه می‌آوردند، دوست دارند در تصمیم گیری‌های مربوط به خانواده شرکت کنند. اجاره نمی‌دهند تنها مردها تصمیم بگیرند.

وقتی ما با چنین وضعیتی مواجه هستیم، چه بسا اگر الگوی دموکراسی رخ ندهد، چالش و اختلاف میان زن و مرد رخ می‌دهد، به همین دلیل به نظر می‌رسد مردانی که الگوی دموکراسی را پذیرفته و اجازه دخالت می‌دهند، ثبات خانواده در آن‌ها بیشتر باشد.

البته بنده نمی‌خواهم این الگو را تأیید کنم، ولی وقتی در دنیای مدرن امروزی یک اتفاقاتی همانند اشتغال و مشارکت زنان رخ می‌دهد، چنین مباحثی طبیعی است و چه بسا اگر مرد بخواهد همانند الگوهای سنتی عمل کرده و اجازه دخالت به زن ندهد، ممکن است خانواده دچار اختلاف شود ولی اگر الگوی مشارکتی باشد، به نظر می‌رسد اکنون بهتر ثبات و انسجام خانواده را حفظ می‌کند.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.