به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام والمسلمین محمد عشایری منفرد استاد سطوح عالی حوزه علمیه و عضو هیئت علمی جامعهالمصطفی(ص) العالمیه در یادداشتی به نقد سخنان اخیر طلبهای که یک سوم از نهج البلاغه را مربوط به اختلاس والیان امام علی(ع) دانسته بود، پرداخت که در ادامه از نظر شما میگذرد:
در ماههای اخیر به قصد دفاع از نظام جمهوری اسلامی(که وظیفهای ملی و تکلیفی دینی است) درباره میزان فساد مالی در حکومت علی علیه السلام سخنانی گفته شده که نیاز به بررسی دارد. برای بررسی این ادعاها به دو مبحث باید پرداخت:
الف) علی(ع) در هنگام خلافتش چه جامعهای را تحویل گرفت؟
اگر بعثت پیامبر را «بعثت توحید» بنامیم باید آغازینروز خلافت علی علیه السلام را «بعثت عدالت» بنامیم! این نامگذاری، سخنِ این قلم نیست بلکه مأخوذ از سخن امیرالمؤمنین علیه السلام است که در نخستین خطبهای که بعد از خلافت ایراد کرد، فرمود: «گرفتاری و امتحان شما به همان گرفتاری و امتحان روزگار بعثت پیامبر بازگشته است» (أَلَا وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّه (خطبه ۱۶)
این سخن امام علیه السلام به ویژه از آن جهت که در نخستین خطابه پس از خلافت بیان شده، کلید ارزشمندی است که میتواند درک امیرالمومنین از جامعهی آستانه خلافتش را برایمان آشکار کند. این سخن امام نشان میدهد جامعهای که علی علیه السلام در آن به حاکمیت رسید مبتلا به جاهلیتی جدید شده بود.
جامعهای که خلفا بویژه خلیفه سوم، بزرگان آن را به شدت به رانتخوری عادت داده بودند! مثلاً سعد بن ابی وقاص که یکی از رانتخواران درجه چندم بود، در عصر خلیفه دوم از بیت المال ۵۰۰۰ درهم حقوق دریافت میکرد، چون از فرماندهان فتوحات بود درآمد ثابت هنگفتی نیز از غنایم فتوحات داشت، فقط در یکی از إقطاعاتی که خلیفه سوم برای او منظور کرد سرزمین هرمز(یکی از بلاد فارس) با همه انتفاعاتش به طور کامل به او بخشیده شد! لباس ابریشمی میپوشید و از زیورآلات طلا استفاده میکرد! تنها در مدینه سه باب خانه داشت! در عقیق یک کاخ داشت! قصری در کوفه داشت که در بین مردم به «قصر سعد» معروف بود! مردم به اصل کاخسازیاش کاری نداشتند اما از اینکه درب کاخش همیشه بسته است به خلیفه شکایت کرده بودند!
مشکل علی علیه السلام فقط این نبود، مشکل مهمترش این بود که در باور جامعه و وجدان عمومی مردم، این جاهلیت و اشرافیت امر مقبول و صحیحی شمرده میشد. از مردمی که سیره شیخین را در تراز سیره پیامبر میدانستند، بعید نبود که این رانتخواریها را که توسط خود شیخین (به ویژه خلیفه دوم) رواج یافته و در سیره آنها تأیید شده بود، رانت خواریهای معتبری بدانند!
ب) علی(ع) با این جامعه چه کرد؟
آری، علی(ع) در جامعهای به خلافت رسید که مشکلات زیادی در آن وجود داشت و او باید بین آن مشکلات به اولویتسنجی میپرداخت: برای مثال مشکل اول این بود که دوگانه «انتصاب و امامت» به دوگانه «بیعت و خلافت» تبدیل شده بود! مشکل دوم فساد مالی و فاصله طبقاتی بود آن هم در حدی که طلاهای برخی از صحابهی پیامبر با تبر بُرش میخورد! مشکل سوم مسأله فتوحات مستمر خلفا بود که علی(ع) نیز در کسوت خلیفه چهارم باید برنامهای را درباره آن ارائه میکرد، مشکل چهارم جهل دینی مردم بود آن هم در حدی که حتی مسلمانان بصره معنای کلمه «زکاة فطره» را نمیدانستند (وقتی ابن عباس از آنها خواست که فطریهشان را بدهند چون تا آن روز کلمه زکاة فطره را نشنیده بودند، بِرّ و برّ یکدیگر را نگریستند)!
درباره نماز که روزی پنج مرتبه خوانده میشد، آگاهی مسلمانان در حدی بود که در یکی از جنگهای فتوحات، فرمانده دستور داد جارچیها بین لشکریان اسلام اعلام کنند که «برای نماز باید وضو گرفت»! در مسجد کوفه وقتی امام مجتبی علیه السلام به دستور پدر مردم را از اینکه نماز مستحبی را به جماعت بخوانند نهی کرد، کسی نگفت: ما گمان میکردیم این سنت پیامبر است بلکه یک صدا فریاد زدند: وا سنّة عمراه! این عمق فاجعه است که مردم سنّت پیامبر را واگذارند و به حفاظت از سنّت خلیفه بپردازند.
علی(ع) اما از بین این همهی مشکلات رنگارنگ، مبارزه با فساد را انتخاب کرد. در اولین خطبهای که برای مردم ایراد کرد مانیفست حکومتی خود را بیان کرد. در این مانیفست نه از بازگرداندن فدک سخنی گفت، نه از فاجعه تبدیل شدن امامت به خلافت شکوهای کرد، نه از جهل مردم به مناسک و وضو و زکات فطره حرفی به میان آورد و نه از....! بلکه رسماً اعلام کرد که رانت خورها باید رانتها را پس بدهند حتی اگر به عنوان مهریه به زنانشان پرداخته باشند! رسماً اعلام کرد که استانداردهای این ۲۵ سال را قبول ندارد و هر کسی که با این معیارها ترقی کرده باید به زیر کشیده شود و هر کسی که به خاطر این استانداردها به زیر کشیده شده باید بالانشین شود (حَتَّی یَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلَاکُمْ وَ أَعْلَاکُمْ أَسْفَلَکُمْ)!
صراحتاً به مردم مدینه که هنوز صحابه و تابعان در آن زنده بودند، فرمود جامعهی شما دچار یک جاهلیت جدید شده است وبدین ترتیب به آنان فهماند که انتقال خلافت از خلیفهای به خلیفهی دیگر روی نداده بلکه واقعهای در حد بعثت رخ نموده! به آنان فهماند که جامعه به کسی در حد یک پیامبر جدید نیاز دارد و او نیز به یارانی در حد انصار، مهاجران و بدریان نیاز دارد.
با این حساب، جمله «حکومت علی(ع) پر از فساد بود» شبیه به این است که گفته شود: «حکومت پیامبر(ص) پر از شرک و بتپرستی بود»! یا گفته شود: «دولت شمع پر از تاریکی است»! یا گفته شود: «کلاس معلم پر از نادانی است»! آری در دولت نبوی، شرک وجود داشت ولی این شرک پیش از پیامبر تحقق یافته بود و پیامبر در حال کاستن از آن شرک بود! در دولت شمع، تاریکی وجود دارد اما این تاریکی پیش از روشن شدن شمع ایجاد شده است و شمع در حال مبارزه با آن است! در کلاس معلم، جهل وجود دارد اما این جهل پیش از معلم شکل گرفته است و معلم در حال از بین بردن آن است!
پس إسمع و إفهم که حکومت علی علیه السلام در شکلگیری این فساد هیچ نقشی نداشت! تنها نقش ایشان نقش کاهنده بود! درست مانند همان نقشی که حکومت پیامبر(ص) در برابر شرک ایفا کرد، همان نقشی که دولت شمع در برابر تاریکیها ایفا میکند! بنابراین باید از برخی دوستان پرسید که این چه جملهای است که درباره حکومتی علی(ع) میگوئید؟ و باید حسرت خورد که چرا دستپروردگان حوزه تشیع با چنین جملاتی بر چهره علمدار بعثت عدالت چنگ میزنند اما معتزلیانی چون ابنابیالحدید و مسیحیانی چون جرج جرداق و رکس بن زائد در پیشگاه عدالتش دست از عیسویت خود برداشتند و مسیر علویت را گزیدند! خدا کند چنین اظهاراتی صرفاً ناشی از جهل باشد و مأموریت پنهانی در کار نباشد.
باید به این نکته نیز پرداخت که کارگزاران علی علیه السلام در کجای فساد قرار میگرفتند؟ نکتهی مهمی که در تحلیل حکمرانی علی(ع) باید بدان توجه کرد، قلّت یاران واقعی علی(ع) است. علی(ع) در یکی از خطبههایش به وضوح فرموده است «فقط تعداد کمی از یارانم مرا به امامت الاهی قبول دارند»! بنابراین علی علیه السلام با این یاران اندک ناگزیر بود از تربیتیافتگان عصر خلفا یعنی همان مدیران حرفهای، نیز در کارگزاریهایش استفاده کند. یعنی همانهایی که برای او شأنی جز خلافت و حقّی جز حق بیعت قائل نبودند. با این مقدمه قلمرو حکمرانی علی(ع) را به سه بخش باید تقسیم کرد:
۱) کوفه: در کوفه مرکز خلافت علی(ع) هیچ خبری از فساد مالی نیست. حتی عقیل وقتی به طمع خنکای سکههای طلا میآید با لهیب آهن گداخته مواجه میشود. سیاه و سفید و عرب و غیرعرب حقوق یکسانی دارند. از بیت المال مسلمین که حق بیوگان و یتیمان شهدای جنگ صفین است، حتی برای نگهداشتن اشراف کوفه در جبهه حق استفاده نمیشود.
۲) بلادی مانند مدائن و بصره که در دست یاران نزدیک علی(ع) بود: در این بلاد هیچ سطحی از فساد وجود نداشت. البته درباره ابنعباس (او از نزدیکترین یاران علی(ع) و یکی از پنج نفری بود که معاویه آنها را در نمازهایش لعنت میکرد!) که والی بصره بود گزارشهایی مبنی بر دستاندازی به اموال بصره و جداشدن از امیرالمؤمنین توسط دشمنان علی علیه السلام جعل شده (ن ک: بهج الصباغة، شرح نامه ۴۱) که نباید مبنای قضاوت قرار بگیرد.
۳) بلادی که خارج از کنترل یاران نزدیک علی(ع) و در دست مدیران حرفهای بود: قلّت یاران علی(ع) باعث میشد ولایت برخی بلاد بر عهده کسانی مانند مانند زیاد بن ابیه و مصقلة بن هبیرة بیفتند. این قبیل کارگزاران به شدت تحت مراقبت و کنترل عیون علی علیه السلام بودند و به همه گزارشها در چارچوب عدالت و انصاف و مصلحت رسیدگی میشد. البته این مراقبت و کنترل درباره بلادی که در تحت حکمرانی یاران نزدیک علی علیه السلام بود نیز اعمال میشد. گزارشهایی که در نهج البلاغه و منابع دیگر درباره فساد کارگزاران علی(ع) نقل شده مربوط به این بخش از کارگزاران حرفهای است.
افزون بر عیون، در دسترسبودگی امام نیز عنصر مهم دیگری بود که ضریب مراقبت از کارگزاران را افزایش میداد. بر اساس همین اصل در دسترس بودن بود که به مالک فرمان دادند: «فلا تُطَوّلَنّ احتجابَکَ عن رعیّتکَ…»(نامه ۵۳) شهروندان به سهولت خدمت ایشان شرفیاب میشدند و حضوراً از والیان جائر شکایت میکردند. سوده همدانی وقتی برای شکایت از والی سرزمینشان به نزد علی(ع) رسید، او در محراب عبادتش بود. از عبادت منصرف شد و شکایت سوده را به گوش جان شنید و چون شواهد دیگری از قبل به دستش رسیده بود، فوراً بر روی قطعه پوستی فرمان عزل والی خطاکار را نوشت و به دست سوده داد.
با این حال چون ممکن بود برخی شهروندان از دیدار حضوری عذر داشته باشند، برای این شهروندان در دولت علوی ابتکار دیگری به کار گرفته شده بود به نام "بیت القصص". اولین کسی که اتاقی را مشخص کرد تا افرادی که به آنها ستم شده شکایت مکتوبشان را در آن بیندازند امام علی(علیه السلام) بود («اوّلُ من اتّخذَ بیتاً تُرمی فیه قَصصُ اهلِ الظّلامات امیرُالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام). (صبح الاعشی ج ۴۱۴٫۱٫) ابن ابی الحدید نیز (ج ۸۷٫۱۷٫) مینویسد: امیرالمومنین (علیه السلام) اتاقی داشت که آن را «بیت القصص» مینامید و مردم شکایاتشان را در آن میانداختند. با اینکه برخی کجاندیشان بزدل دشنامها و فحاشیهایشان را در بیت القصص میانداختند ولی باز هم امام با حوصله نامهها را میخواندند و به آنها رسیدگی میکردند.
خوب است کسانی که با احساس مسئولیت انقلابی، وظیفه خطیر دفاع از انقلاب اسلامی را بر دوش میگیرند اَبرو را طوری آرایش نکنند که چیزی از چشم باقی نماند و بُن همان شاخهای که بر آن نشستهاند را به دست ارّه نسپارند! این روزها دشمنان اهل بیت برای دور کردن نسل جدید شیعه از دامان اهل بیت نقشههای بسیار پیچیدهای را اجرا میکنند. در چنین فضایی شایسته است هرگاه به هر دلیلی سخن از اهل بیت میگوئیم مراقب سو استفادههای احتمالی از سخنمان باشیم! سخن گفتن درباره اهل بیت گاه به حرکت در خط الرأس یک کوه بلند میماند که در دو سویش دو پرتگاهِ منتهی به درههای عمیق واقع شده است. باید با احتیاط گام برداشت.
انتهای پیام/
منبع: مهر