به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام والمسلمین سیدصادق محمدی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج «فقه پزشکی» به بررسی احکام پیوند اعضا پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
بحث ما راجع به قطع عضو و پیوند آن به بدن بود. ادله حرمت را بررسی میکردیم آخرین ادلهای که مطرح کردیم عبارت تغییر در خلقت الهی است.
تقریر استدلال: قطع عضو از مصادیق تغییر در خلقت است و تغییر در خلقت مورد نهی آیه شریفه قرآن است، پس قطع عضو حرام است. بعد وارد بحث شدیم که آیا این استدلال صحیح است یا نیست. گفتیم که حرمت تغییر در خلقت الهی به طور مطلق مورد پذیرش نیست چون تخصیص اکثر لازم میآید و تخصیص اکثر مستهجن است.
سپس عرض کردیم چون اطلاق آیه شریفه قرآن مورد قبول نمیتواند باشد، بنابراین باید قیدی در آیه شریفه قرآن قائل شویم. البته با دلیل و برهان آن قید را بیان کنیم و حرمت تغییر در خلقت الهی را محدودش کنیم.
یکی از محتملاتی که موجب تقیید آیه شریفه قرآن است این است کسی کاری را انجام دهد به قصد تشبیه به خالق هستی و به قصد این که کار خدایی انجام میدهد، این یکی از محتملات بود که به عنوان محتمل عرض کردیم و گرنه مورد قبول ما نیست.
اما آن چه که میتوان از خود آیه شریفه قرآن عرض کنیم و به آیه شریفه قرآن نسبت بدهیم این است که تغییر در خلقت زمانی مورد نهی آیه قرآن است که در مسیرشیطان باشد، تغییر خلقتی منهی عنه است که این تغییر با اهداف شیطانی صورت بگیرد. این تغییر حرام است وگرنه تغییر در مسیر سلامتی جامعه باشد، تغییر در موجودات برای پیشرفت و تکامل زندگی بشر باشد، اینها درمسیر اهداف شیطان نیست.
این تغییرات تغییراتی نیست که مورد نهی شریعت باشد و از این آیه شریفه قرآن این مطلب به طور واضح استفاده میشود، به این شکل که چون آیه شریفه قرآن میفرماید «وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ»(1) امر شیطان در رابطه با تغییر در خلقت به چه معنا است؟ به معنای این است که تغییری مورد نظر آیه شریفه قرآن است که در مسیر امر شیطان واقع شود، در واقع تغییر جنسیت هم همین طور است.
ما معتقدیم که تغییر جنسیت به هیچ عنوان در هیچ موردی که اقسامش را عرض کردم، مشکلی ندارد و دلیلی برحرمت نداریم، مگر آن که تغییر جنسیت در مسیر شیطان باشد و نمیخواهم مصادیقش را بیان کنم، چون شبهه در مصادیق فراوان است.
ممکن است یک مصداقی شما در نظر بگیرید در مسیر شیطان است، بنده بگویم خیر در مسیر شیطان نیست. به هر حال آن تغییر جنسیت مورد نهی آیه شریفه قرآن است که در مسیر امر شیطان و دستورات شیطانی باشد، تغییر جنسیتی که فساد در روی زمین بیاورد، آن تغییر جنسیتی که در مسیر اهداف شیطانی باشد.
یک شخصی میخواهد تغییر ماهیت بدهد، تغییر جنسیت بدهد که فساد در روی زمین به وجود بیاورد، اهداف شیطانی را محقق کند، بله این تغییر در خلقت الهی است و مورد نهی شارع مقدس است؛ بنابراین اینکه ما بیاییم هر تغییر جنسیتی را، هر تغییر در خلقت الهی را بگوییم حرام است خیر در این آیه شریفه قرآن اطلاق وجود ندارد.
بنابراین میتوانیم اینگونه نتیجه بگیریم؛
اولا: قطع عضو به طور کلی و به طور مطلق از مصادیق تغییر فی خلق الله نیست، جابه جایی قسمتی از بدن مثلا کلیه یک انسانی جدا شود و به بدن دیگری ملحق شود، آیا تغییر فی خلق الله است؟ یعنی میخواهم بگویم ممکن است کسی در مصداق بودنش برای تغییر فی خلق الله شبهه کند که آیا این مقدار به معنای تغییر فی خلق الله است.
مثال واضحتر: مثلا رگی از پا برداشته میشود برای قلب پیوند زده میشود، آیا این تغییر فی خلق الله محسوب میشود، قطعا جواب منفی است.
بله مصادیقی واضح دارد که تغییر فی خلق الله محسوب شود، مثلا فرض بفرمایید اگر قطع عضو به یک شکلی باشد که یک شخصی را از حالت قبلی خارج کند به یک شکل دیگری در بیاورد، ممکن است این یک فرض باشد، یک طوری باشد که بگویند این عضوی که قطع شد و پیوند زده شده به دیگری آن شخص را از حالات گذشته به یک شکل جدید درآورده و یک تغییری در خلقت الهی صورت گرفت. اگر این چنین قطع عضوی صورت بگیرد بله این تغییر فی خلق الله است، مثال واضحتر برخی از تغییراتی که در سلولهای بنیادین صورت میگیرید، این شبیه سازیها، بله اینها مصدایق تغییر فی خلق الله است.
ثانیا: اگر قطع عضوی تغییر فی خلق الله باشد، اما آن تغییر فی خلق الله حرام است که در مسیرشیطان باشد؛ بنابراین میتوان گفت اکثر موارد قطع عضو برفرض که تغییر فی خلق الله باشد ولی تغییر فی خلق الله در مسیرشیطان نیست، بلکه خیلی از این موارد قطع عضو ممکن است در مسیر اهداف انسانی باشد، هدیه یک کسی دارای دو کلیه است و مسن است به یک جوانی که کلیه ندارد، اگر این تغییر فی خلق الله هم باشد ولی در مسیر شیطان نیست، این در مسیر انسانیت است.
بلکه برخی از این قطع عضوها در مسیر آموزههای دینی ماست که ایثار بر آن صدق میکند و بخشش در آن صدق میکند و چه بسا برای رضای خدا صورت بگیرد؛ بنابراین لوسلمنا که تغییر در خلقت باشد، در مسیر شیطان نیست.
بنابراین از این آیه شریفه قرآن نمیتوانیم استفاده کنیم که قطع عضو حرام است، حرمت نفسی تکلیفی اولی دارد پس حرمت تکلیفی نفسی اولی که ما به دنبال آن بودیم از این آیه شریفه قرآن استفاده نمیشود.
ذکر برخی از اقوال فقها؛
منهاج الصالحین آقای خویی: هل يجوز قطع عضو من أعضاء إنسان حي للترقيع إذا رضي به؟ فيه تفصيل: فإن كان من الأعضاء الرئيسية للبدن كالعين و اليد و الرجل و ما شاكلها لم يجز.و أما إذا كان من قبيل قطع جلد أو لحم فلا بأس به. آیا قطع عضو از یک انسان زنده لترقیع یعنی همان پیوند زدن به بدن دیگری اذا رضی به یعنی رضایت باشد، آیا جایز است؟ ایشان میفرماید باید تفضیل بدهیم فإن كان من الأعضاء الرئيسية للبدن كالعين و اليد و الرجل و ما شاكلها لم يجز. اگر از اعضا رئیسه باشد مثل چشم یا دست یا پا باشد آیا صدق میکند یا نه قلب از اعضای رئیسه است، خلاصه اگر از اعضای رئیسه باشد چه بسا همین بینی از اعضای رئیسه است لم یجز واشکال دارد، إذا كان من قبيل قطع جلد أو لحم فلا بأس.
اگر این عضو قطعهای از گوشت باشد، شاید مثال بنده بهتر باشد رگی از پا برداشته بشود که از اعضای رئیسه نیست. ایشان میفرمایید فلا بحث به اشکالی ندارد، پس اگر از اعضای رئیس باشد اشکال دارد، از اعضای رئیس نباشد اشکال ندارد. ایشان تفضیل بین اعضای رئیسه و اعضای غیر رئیسه دارد، حالا ممکن است در این جا مصداقهای مشتبه هم باشد، مثلا آیا کبد از اعضای رئیسه است که به نظر بنده همین طور است. خلاصه قطع هر قطعهای از اعضای رئیسه اشکال دارد و هر عضوی که از اعضای رئیسه نباشد فلاباس(منهاج الصالحین، جلد 1، ص 426.)
حضرت امام در تحریر الوسیله قطع عضو حی را بیان نکرده است. ایشان میفرماید لایجوز قطع عضو من المیت لترقیع عضو الحی اذا کان المیت مسلما الا اذا کان حیاته متوقفه علیه جایز نیست. قطع عضوی از میت برای پیوند زدن به حی، یعنی اینکه یک عضوی از میت جدا کنیم و متصل به حی گردد، اذا کان المیت المسلم اگر آن میت مسلمان باشد میگوید جایز نیست، الا اذا کان حیاته متوقفه علیه. ولا مانع من قطع عضو المیت غیر مسلم لترقیع، یعنی اگر مسلمان نباشد قطع عضوش برای پیوند اشکال ندارد.(2)
انتهای پیام/
پی نوشت؛
1 - نساء/سوره4، آیه119.
2 - تحرير الوسيلة - ط نشر آثار، الخميني، السيد روح الله، ج2، ص625.