تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, مبانی علوم انسانی اسلامی, مشروح خبرها
شماره : 19152
تاریخ : ۳ شهریور, ۱۳۹۹ :: ۹:۵۳
درس خارج/ عقلایی بودن حق سرقفلی دلیل بر مشروعیت آن است؟ آیت‌الله شوپایی/ عقود مستحدثه32: عقلایی بودن حق سرقفلی دلیل بر مشروعیت آن است؟ عمده بحث این است که آیا این امری که در ارتکاز عام عقلاء ثابت است، در دائره تشریع شارع هم ثابت است و شارع آن را به عنوان حق شرعی قبول دارد یا نه.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیت‌الله حسین شوپایی جویباری از اساتید برجسته حوزه در درس خارج فقه معاصر با موضوع «عقود مستحدثه» به بیان ملکیت و مالیت پرداخت که در ادامه جلسه 51 الی 54 تقدیم حضور علاقه‌مندان می‌‌‌‌‌‌‌گردد؛

ذکر جهات بحث:

جهت اول: تعریف حق سرقفلی و ماهیت آن و این که جزء حقوق عینی است یا حقوق شخصی.

جهت دوم: بررسی عناوین و اصطلاحاتی که در مورد حق سرقفلی تعبیر می‌شود.

جهت سوم: بحث از مشروعیت حق سرقفلی و این که اگر نتوانستیم مشروعیت حق سرقفلی را به عنوان حق مستقل اثبات کنیم، آیا می‌توانیم به آثار متوقع از این حق (ولو بعض آن) از راه های دیگر نائل شویم یا نه؟

جهت اول: تعریف و ماهیت حق سرقفلی

در بحث تعریف حق سرقفلی، مباحثی که در تعریف ماهیت حق مطرح شد، باید مد نظر قرار گیرد. طبق نظر مشهور که حق را به سلطنت اضعف از ملکیت معنی می‌کنند، حق سرقفلی در تصویر اول عبارت است از سلطنتی که شخص در مال مورد اجاره دارد، در این جهت که آن را اجاره دهد، یعنی سلطنت بر ایجار. اگر کسی حق را به ملکیت معنی کند، سرقفلی یعنی ملکیت شخص خاص نسبت به این تصرف یعنی ایجار به مبلغ خاص. همین طور اگر حق را به معنای تفویض یا اولویت و غیره بدانیم، تعریف سرقفلی عبارت از این است که امر ایجار عین به شخصی موکول شده باشد یا این که شخص اولی به آن باشد.

اما تعریف حق سرقفلی در تصویر دوم، هرچند حق در این جا هم به معنای سلطنت است، اما سلطنتی است که شخص بر مالیت شیء دارد. چون کار و پیشه مستاجر در محل، باعث می‌شود که قیمت عین یا منفعت آن بیشتر شود و مستاجر اول سلطنت بر مقدار ارزش افزوده عین خارجی پیدا کند و به مقدار مالیت اضافه شده، حق دارد که پول بگیرد تا از عین رفع ید کند. در تصویر دوم، حق سرقفلی بر می‌گردد به مالکیت ارزش افزوده و شریک شدن با مالک العین در مجموع مال. لذا هرچند از آن تعبیر به حق می‌شود، اما مرجع و حاصل آن، مالکیت نسبت به مقدار مالیت اضافه شده در عین است.

پس حقیقت سرقفلی در تصویر اول، اعتبار وضعی خاص در مقابل اعتبار ملکیت است، و در تصویر دوم، مالکیت ارزش اضافه شده است، اگرچه درمقام تعبير از آن به حق هم تعبيرشود. براين اساس فقط در تصویر اول است که مبانی در تعریف ماهیت حق بايد در نظر گرفته می‌شود.

نکته آخر در بحث ماهیت سرقفلی این است که اگر حق سرقفلی را قبول کنیم، این حق داخل در حقوق عینی است یعنی تعلق به عین خاص دارد، همانطور که حق تحجیر و حق رهانه تعلق به عین دارد، برخلاف حقوق شخصی.

جهت دوم: تعبیر مناسب با حق سرقفلی

با توجه به این که حق سرقفلی دارای دو تصویر است، باید بررسی کنیم تعبیر مناسب با آن، به نحوی که شامل هر دو تصویر شود چیست. الفاظ مختلفی در مورد حق سرقفلی به کار رفته است. غیر از عنوان سرقفلی که حتی در کلمات غیر عرب زبان ها هم به کار می‌رود، عنوان های دیگری هم مثل عنوان خلوّ یا عنوان فروغ و افراغ به کار می‌رود. بعضی هم مثل اهل مصر تعبیر به مفتاح_اندیشه می‌کنند. عنوان دیگر، عنوان زینت یا جلسه است. با توجه به خصوصیات مورد بحث، به بررسی این عناوین می‌پردازیم:

عنوان سرقفلی شامل هر دو تصویر از این حق می‌شود و اشاره دارد به این که کلیددار امر، شخصی است و این کلیدداری خود را به دیگری منتقل می‌کند. از ثبوت این امتیاز و اختصاص، تعبیر می‌کنند به این که کلید این امر به ید این شخص است یعنی قفلی وجود دارد که نشاندهنده اختصاص است و این قفل به دیگری منتقل می‌شود. پس قفل در «سرقفلی» نشان دهنده اختصاص است و این قفل به شخص دیگری داده میشود «سر» هم بمعنای مقابل و بابت است. در محل بحث، قفل کردن عين مورد اجاره و بستن آن در اختیار شخص است و اگر در مقابل این حق چیزی بگیرد، تعبیر به حق سرقفلی می‌کنند که بدلِ در اختیار داشتن قفل شیء است.

معمولا آن چه در کلمات عامه مطرح است این است که گفته اند مستاجر تنازل می‌کند عمّا تحت یده و ایجار خود را به دیگری منتقل می‌کند، یعنی سرقفلی را با تصویر دوم معنی کرده اند، اما وجهی ندارد و نسبت به صورت اول هم این تعبیر صادق است. در تصویر اول که سرقفلی برای مالک ثابت است، در حقیقت قفل و تضییق مورد با مالک است و باز کردن این قفل هم با خود مالک است. لذا تعبیر سرقفلی با هردو تصویر سازگار است یعنی اگر شخص اختصاصی با موردی داشته باشد و بدل این اختصاص و امتیاز، بخواهد مالی بگیرد تعبیر به حق سرقفلی می‌شود.

عنوان خلوّ هم که از إخلاء به معنای خالی کردن است عنوانی عام است. در تصویر اول که مالک اختیار دار ایجار بود، وقتی سرقفلی را واگذار می‌کند در حقیقت خالی میکند زمینه را برای مستاجر بعدی. در تصویر دوم هم وجه تعبیر خلوّ این است که مستاجر بعد از این که به خاطر پیشه و مهارت خود موجب افزایش مالیت عین شد، اگر کنار بکشد و سرقفلی را به مالک یا مستاجر بدهد، در حقیقت تخلیه و ایجاد خلوّ کرده است بین مورد حق و بین شخصی که مال را به او می‌دهد. پس طبق تصویر اول، مالک اخلاء و رفع ید از عین خود می‌کند از جهت تصرف خاص ایجار، و در تصویر دوم هم، مستاجر خود را کنار می‌کشد و حق را در اختیار دیگری قرار می‌دهد و لذا عنوان تخلیه صادق است.

عنوان سوم عنوان فروغ و افراغ است. وجه تعبیر به آن (مثل عنوان خلوّ) این است که شخص در حقیقت زمینه را خالی می‌کند برای تصرف دیگران، یا خود را فارغ می‌کند از تصرف در مکان. لذا عنوان افراغ، مثل عنوان خلوّ است و اگر عنوان قبلی مناسب بود این عنوان هم مناسب است.

عنوان چهارم عنوان مفتاح_اندیشه است که در بلاد مصر، تعبیر به آن می‌کنند. وجه مناسبت تعبیر مفتاح_اندیشه معلوم است؛ چون اختصاصی که شخص نسبت به مورد حق داشت باعث می‌شود که تعبیر کلید به کار برده شود و کأنّ شخص کلید را در اختیار دیگری قرار می‌دهد در مقابل مال معیّن. این تعبیر با هر دو تصویر مناسبت دارد، اما در قوانین و حقوق مصر، آن را در خصوص صورت دوم یعنی حق پیشه به کار برده اند، لذا تعبیر کرده اند که چنین امری، اکل مال به باطل است و حق شرعی نیست.

عنوان پنجم این است که از سرقفلی تعبیر به زینت می‌کنند. وجه این تعبیر این است که مستاجر نسبت به محل اجاره تغییری ایجاد کرده و حالت جدیدی مثل دِکور اضافه کرده است که موجب تزیّن آن مورد شده است. انتقال حق سرقفلی به این معنی است که کأنّ ایجاد دکوری کرده است و آن را منتقل می‌کند. این تعبیر، مخصوص صورت دوم است اما تصویر اول از سرقفلی، ربطی به اضافه شدن دکور و زینت و امثال آن ندارد. مراد از زینت، رونقی است که در این مکان ایجاد شده به خاطر فعالیت خاص مستاجر.

عنوان دیگر که نزد اهل مغرب به کار می‌رود عنوان جلسه است. وجه تعبیر به جلسه این است که شخص در این موارد، حق جلوس در مکان به طور مستمر دارد بازاء کراء معیّن، بدون این که احتیاج باشد که رضایت مالک را کسب کند. با توجه به این که کسی که حق جلسه برای او پیدا می‌شود غیرمالک العین است و برای این که بخواهد حق جلوس پیدا کند باید این حق جلوس را از مالک دریافت کند، پس ابتداء این حق باید در مالک باشد تا بتواند به او منتقل کند.

تطبیق عنوان جلسه بر صورت اول معلوم است؛ چون خود مالک حق جلوس دارد و در مقابل مال معیّن این حق جلوس را به دیگری واگذار می‌کند. اما نسبت به صورت دوم هم ممکن است اینطور گفته شود که وقتی مستاجر باعث رونق و زیادی در مالیت عین مستاجره شد، این کار باعث می‌شود که مستاجر اول حق داشته باشد که بازهم در آن مکان جلوس و اقامت داشته باشد و فعالیت خود را ادامه دهد، یعنی ایجاد رونق در مکان، باعث ایجاد حق جلوس برای مستاجر شده است.

پس نوع الفاظی که در مورد حق سرقفلی تعبیر می‌شود، صلاحیت اشاره به هر دو تصویر از حق سرقفلی را دارد.

جهت سوم: بررسی مشروعیت حق سرقفلی

عمده بحث این است که آیا این امری که در ارتکاز عام عقلاء ثابت است (حال یا طبق هردو تصویر و یا فقط طبق تصویر اول) آیا در دائره تشریع شارع هم ثابت است و شارع آن را به عنوان حق شرعی قبول دارد یا نه. عقلائی بودن حق سرقفلی طبق تصویر اول، مسلّم است اما طبق تصویر دوم، این که حق ارتکازی عقلائی باشد، محل شک است.

در این جهت، برخی برای اثبات مشروعیت حق سرقفلی به وجوهی تمسک کرده اند و در مقابل هم برخی به وجوهی برای اثبات عدم مشروعیت از باب دلیل العدم تمسک کرده اند. ابتدا به بررسی وجوه اثبات مشروعیت می‌پردازیم. نتیجه بعضی از این وجوه، ثبوت این حق به عنوان خاص است، و نتیجه بعضی از این وجوه، اثبات برخی از آثار این حق است ولو نتواند اصل حق بودن آن را اثبات کند.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.