به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام والمسلمین سیدصادق محمدی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج «فقه پزشکی» به بررسی احکام پیوند اعضا پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
بحث ما راجع به قطع عضو و پیوند اعضا بود. ادله حرمت را بررسی میکردیم، شاید آخرین دلیل اجماع باشد؛ اجماع بر حرمت ضرر. اینجا چند بحث وجود دارد اولاً از کجا این اجماع به دست میآید. چند مورد را عرض میکنم؛
یک مورد در بحث ان الاصل فی الاشیا الحظر او الاباحه. یک بحثی وجود دارد، آیا اصل در اشیا حظر و منع است یا اباحه، در آن جا اگر دقت شود گاهی ادعای اجماع شده است که اصل در اشیا حظر است.
مورد دوم در بحث احتیاط است، وقتی بحث شک در تکلیف بیان میشود و اخباریها ادعای احتیاط دارند، آنجا نیز ادعای اجماع بر احتیاط از باب لزوم دفع ضرر محتمل بیان شده است.
یک مورد سوم هم بیان کنم، کسی که خوف ضرر محتمل یا خطر محتمل در سفر دارد، یعنی احتمال ضرر میدهد، احتمال خطر در طریق میدهد، آن جا گاهی ادعا شده که اجماع داریم بر حرمت این سفر و نماز تمام در آنجا مورد فتوا است.
این سه مسئله که دو مورد آن در اصول و یکی در فقه است و مسائلی دیگر را میتوان بر ادعای اجماعی که توسط فقها و کسانی که در اصول بحث کردند، پیدا کرد. حال چه ربطی به بحث ما دارد؟
ارتباط این است که میتوانیم این گونه استدلال کنیم که قطع عضو، محتمل الضرر و الخطر است و اجماع داریم که ورود به محتمل الضرر و الخطر جایز نیست، پس نتیجه میگیریم که قطع عضو و پیوند آن جایز نمیباشد.
این به عنوان ضرر محتمل، چه برسد که ضرر مقطوع باشد. گاهی ضرر مقطوع است، گاهی ضرر مظنون و گاهی محتمل است. وقتی که اجماع داشته باشیم بر اینکه ارتکاب محتمل الضرر و محتمل الخطر جایز نیست، فضلا عن مقطوع الخطرو مقطوع الضرر.
دو نکته عرض میشود؛
اولا: از نظر صغروی هر قطع عضوی مقطوع الضرر و محتمل الضرر نیست، بلکه برخی از قطع عضوها اصلاً ضرر معتنی به عقلایی ندارد و با تتبع در عالم پزشکی به سهولت به آن اعتقاد پیدا میشود. انسان میتواند جستجو کند و مواردی را پیدا کند که نه مقطوع الضرر و نه محتمل الضرر باشد.
یک مثال: قطع یک رگ از پای یک شخصی و پیوند آن به قلب (رگ قلب مثلا بسته میشود نیاز به یک رگ جدید است) در این جا چه ضرر متنابه عقلایی است، پس اشکال صغروی ما این است هر قطع عضوی مقطوع و یا محتمل الضرر نیست. مثلا پیوند پوست، گاهی پوست قطع میشود و جدا میشود و پیوند زده میشود، این مقطوع الضرریا محتمل الضرر نیست حداقل این است ضرر معتنابه عقلایی ندارد.
یمکن ان یقال هر قطع عضوی نقص به شمار میآید و هر نقصی ضرر است، کما اینکه ضرر را به تنقیص معنا کردند، نقص نیز از نظر مالی است، مثلاً فردی سنگی به شیشه منزل همسایه پرتاپ کند، نقص مالی ایجاد میشود از لحاظ لغوی الضرر هو التنقیص، تنقیص مالی یا تنقیص بدنی یا تنقیص عِرضی از لحاظ آبرو اینها نقص به شمار میآیند.
انشاءالله در بحث بعدی مفصل بیان میکنم که هر نقص بدنی را ضرر عرفی نمیدانیم، البته ممکن است هر نقص مالی ضرر عرفی باشد این ممکن است، دقت کنید این یک نظریه جدید است، من جایی ندیدم. بین نقص مالی و نقص بدنی فرق است.
معتقدم هر نقص مالی ضرر عرفی است، حال چه کم چه زیاد. فرض بفرمایید که به مال طرف یک نقصی وارد شود، مثلاً ماشینی تصادف کند و یک نقص جزئی خطی در رنگ ماشین ایجاد شود، عرفاً گفته میشود هذا هو الضرر. اما نقص بدنی این طور نیست که مساوی با ضرر عرفی باشد.
هر نقص بدنی ضرر عرفی نیست. فرض کنید رگی از پای کسی جدا کنند، این جدا کردن رگ بر فرض هیچ منفعتی از بدن این شخص کم نکند، یعنی دچار مشکل نشود آیا ضرر عرفی است؟ هرگز ضرر عرفی نیست، از این گونه موارد در قطع عضوها نمیخواهم بگویم خیلی زیاد است اما مواردی از این قبیل وجود دارد، مخصوصا که قطع عضوهای که قابل ترمیم است، یعنی در آینده ترمیم میشود اینها از نظر عرفی ضرر نیست.
بنابراین بین نقص مالی و نقص بدنی فرق قائل است. حتی نقصی عِرضی یعنی هر مقدار شما نقصان وارد کنید، در آبروی شخص میگویند ضرر وارد کرده است، هر مقدار؛ چه کم چه زیاد. چه معتنابه باشد چه معتنابه نباشد. در آبرو عرف میگوید این ضرر است، در مال عرف میگوید ضرر است گرچه کم باشد. اما در بدن، عرف موقعی نقص بدنی میداند که کارایی بدن دچار مشکل شود، این ضرر است. والا ضرر بدنی حساب نمیکنند اگر یک مقدار از پوست بدن برای پیوند جدا شود. آیا عرف میگوید به بدن ضرر وارد شده است؟ به نظر ما یک مطلب روشنی است ولی توجه نشده است.
انتهای پیام/