به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام والمسلمین سیدصادق محمدی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج «فقه پزشکی» به بررسی احکام پیوند اعضا پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
بحث ما راجع قطع عضو و پیوند آن به بدن خود یا به بدن دیگری بود ادله حرمت را بررسی میکردیم شاید آخرین دلیلی را امروز مطرح کنیم شاید دوباره دلیل دیگری پیدا شود.
عنوان این دلیل مخالفت پیوند اعضا با وجوب دفن میت:
توضیح استدلال: دفن میت واجب است و این وجوب هم اطلاق دارد به این معنا که اگر انسانی در حادثهای اعضای آن از هم جدا شود، هر عضوی از این بدن در هرجایی که باشد دفن آن واجب است؛ بنابراین عضو جدا شده از انسان هم واجب التدفین است.
اینجا مشکل این است که اگر قطعهای از بدن انسان به بدن دیگری پیوند زده شود، آن انسانی که از بدن او این عضو قطع شده است از دنیا رحلت کند بدن او واجب التدفین است و این قطعهای از بدن او که به بدن دیگری پیوند خورده است، واجب التدفین است و با این مسئله که بدن میت باید دفن شود مخالفت دارد.
یک مثال بهتری بزنیم فرض کنید یک انسانی از دنیا رفته است، بلافاصله قطعهای از بدن او را جدا میکنند و به بدن حی پیوند میزنند که واجب التدفین است و خصوصا این مشکل در جایی پیدا میشود که مرگ مغزی را ملحق به میت نماییم و کسی که دچار مرگ مغزی شده است ملحق به میت شود و در اینجا شما وقتی که عضوی از بدن را جدا میکنید و به بدن دیگری ملحق میکنید این واجب التدفین بود.
مسئله را واضحتر کنم، به ویژه در آن جایی که اکثر بدن یک شخص مبتلا به مرگ مغزی را جدا کنیم، ریهاش را جدا کنیم، قلب را جدا کنیم، کلیه را جدا کنیم، چشمش را جدا کنیم و این شخص که دچار مرگ مغزی است اگر میت باشد اعضایش واجب التدفین است و با این کار از دستور اسلام سرپیچی میگردد.
بالاتر و واضحتر اگر علم پزشکی به جایی برسد که نمیدانم به آن جا رسیده یا نه، باید تحقیق کرد یک شخصی ممکن است میت میت شود منتها در درون یک دستگاهی قرارش دهند دچار مرگ مغزی هم نشده اصلا میت شده مرگ مغزی را بعضیها میگویند مُرده نیست که بحثش خواهد آمد، اما فرض کنید یک کسی میت صدرصد است، لکن هنوز بدن او قابل استفاده باشد و اعضای بدن او را جدا کنند و به دیگری پیوند بزنند، اینجا میت واجب الدفن است و شما با این کار از دستور الهی سرپیچی کردید.
بنابراین استدلال این است که عضوی از بدن که جدا میشود، حکم میت را دارد و بنابر دستورات اسلامی و آموزههای دینی عضوی که حکم میت را دارد واجب الدفن است و ما با این پیوند از این دستور الهی سرپیچی میکنیم که باید ببینیم بحثش به کجا میانجامد.
روایت اول: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ: أَنَّهُ سَأَلَ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلرَّجُلِ يَأْكُلُهُ اَلسَّبُعُ أَوِ اَلطَّيْرُ فَتَبْقَى عِظَامُهُ بِغَيْرِ لَحْمٍ كَيْفَ يُصْنَعُ بِهِ قَالَ يُغَسَّلُ وَ يُكَفَّنُ وَ يُصَلَّى عَلَيْهِ وَ يُدْفَنُ.(1)
این روایت صیححه علی بن جعفر است و از حضرت سوال میشود که یک مردی درندگان یا پرندگان او را میخورند استخوانهایش باقی میماند، چیکار باید کرد قَالَ يُغَسَّلُ وَ يُكَفَّنُ وَ يُصَلَّى عَلَيْهِ وَ يُدْفَنُ حضرت میفرماید استخوانهاش را باید غسل داد و او را کفن کرد و بر او نماز خواند و بعد هم دفن کرد.
حدیث دوم: روایت معتبری است محمد بن علی بن الحسین وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ اَلصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ: أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَجَدَ قِطَعاً مِنْ مَيِّتٍ فَجُمِعَتْ ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهَا ثُمَّ دُفِنَتْ.(2) قطعههایی از میت جمع شد، حضرت امیر بر آن نماز خواند بعد هم دفن شد( همان حدیث دوم).
روایت دارد قطعههای از میت، یک موقع است یک آدم از دنیا میرود قطعههای از بدن بهم چسبید و جدا نشد واجب التدفین است و در آن شکی نیست، اما این حدیث میفرماید اگر قطعههایی از شخص هم جدا شود حضرت نماز خوانده بعد هم دفن شد. حالا تو این روایت ندارد که غسل داده شد و منافات ندارد که غسل هم شده باشد و یا مثلا ممکن است شهید هم باشد که نیازی به غسل هم ندارد؛ بنابراین بحث ما همان تدفینن است که دفن شده است.
ممکن است کسی بگوید مثلا مستحب بوده، مباح بوده و واجب نبوده که این بعید است و از این روایت معلوم میشود یک وظیفه شرعی است که حضرت امیر(ع) انجام داده است. یک وظیفه شرعی است که باید دفن شود؛ بنابراین به صورت استدلال بیان شد که پیوند انسان با این دستور اسلامی مخالف است و این را باید حلش کنیم و قبل از جواب، چند فتوا عرض کردم، یکی دو تا فتوای دیگر هم پیدا کردم که قابل توجه است.
فتوای آقای سیستانی دام ظله: ایشان در المسائل المنتخبه صفحه 556 می فرماید «لایجوز قطع جزء من انسان حی لالحاقه بجسم غیره اذا کان قطعه یلحق به ضررا بلیغا کما فی قطع العین و قطع الید و اما ذا لم یلحق به ضرر بلیغ کما فی قطع قطعه من الجلد او جزء من نخاع او احد کلییتن لمن له کلیه آخری سلیمه فلاباس مع رضا صاحبه.(3)
قطع کردن جزئی از انسان زنده برای ملحق کردن به جسم دیگری جایز نیست، زمانی که قطع آن عضو یک ضرر بلیغی را به شخص وارد کند و ضرر بلیغ یعنی ضرر واضح، ضرر روشن نه یک ضرر که از نظر مردم میگویند یک ضرر مختصر، ضرر بلیغ ظاهراً همان ضرر معتنابه باشد، مثل قطع چشم و پیوند آن. صد میلیارد تومان به طرف بدهند و بگویند دستت را پیوند بزنیم به دیگری، ایشان میفرماید جایز نیست، اما اگر ضرر بلیغ نباشد مثل یک مقدار از پوست بدن کسی را جدا کنند یا جزئی از نخاع را که حالا موجب فلج شدن نشود یا یکی از کلیههاش را که کلیه دیگرش سالم باشد جدا کنند، این اشکال ندارد. البته اگر عرفا ضرر بلیغ نباشد در صورتی که صاحبش راضی باشد.
فتوای آقای تبریزی(ره): ایشان یک جور دیگر میفرمایند «قطع اعضای رئیسه بدن که قطع آن جنایت به نفس شمرده شود، جایز نیست.» البته باید عضو رئیس بدن باشد مثل چشم که یکی از اعضای رئیسه است، مثل دست که البته جنایت به نفس حساب شود جایز نیست.
معنای اعضای رئیسه: آن است که یک نقص عمدهای در بدن ایجاد کند، مثلا اگر پای طرف را قطع کنید یکی از اعضای رئیسه است که یک اتفاق مهمی در بدن او اتفاق میافتد.
فتوای آقای فاصل لنکرانی(ره): هرگاه شخص مسلمان زنده به قطع عضو خود برای استفاده از آن در پیوند راضی باشد و قطع آن خطر جانی برای او نداشته باشد، قطع این عضو جایز است. ایشان این گونه بیان میکند منتها ضیقتر میکند اگر خطر جانی نداشته باشد.
این فتاوای مراجع بود که خواستم عرض کنم که بیشتر به سمت مساله ضرر رفته است.
انتهای پیام/
پی نوشت؛
1- وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص134، أبواب صلاة الجنازة، باب38، ح1، ط آل البيت.
2 - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص135، أبواب صلاة الجنازة، باب38، ح2، ط آل البيت.
3 - المسائل المنتخبة، السيستاني، السيد علي، ج1، ص532.