تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, مبانی علوم انسانی اسلامی, مشروح خبرها
شماره : 21414
تاریخ : ۹ آذر, ۱۳۹۹ :: ۱۵:۰۴
در حکم به عدم حرمت قطع عضو نمی‌توان به سیره متشرعه صرف استناد کرد استاد محمدی/ فقه پزشکی27: در حکم به عدم حرمت قطع عضو نمی‌توان به سیره متشرعه صرف استناد کرد اگر قاعده سلطنت مورد سیره متشرعه باشد، این عمل اهل شرع همان عمل عقلاست. چون غیر اهل شرع هم قاعده سلطنت بر اموال را قبول دارند.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدصادق محمدی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج «فقه پزشکی» به بررسی احکام پیوند اعضا پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه می‌کنید؛

بحث ما راجع قطع عضو و پیوند آن به بدن خود و دیگری بود. عرض کردیم که قطع عضو و پیوند آن حکم اولی تکلیفی به عنوان حرمت ندارد، لکن می‌توان قائل به حرمت قطع عضوی شویم که ضرر فاحش در ارتباط با شخص وجود داشته باشد بعد سخن به این جا رسید که قاعده الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم چه بسا که جلوی این لاضرر و لاضرار قطع علم کند.

ابتدا دلایل قاعده سلطنت را بیان کردیم و گفتیم که الناس مسلطون علی اموالهم دلیلش برخی از آیات است و در این زمینه بحث شد و سیره عقلا در این زمینه هم بحث شد بحث روایی هم داشتیم و سیره متشرعیه را مطرح کردیم منتها سیره متشرعیه را قبول نکردیم وگفتیم که سیره متشرعیه آن است که یک عملی در بین اهل شرع به عنوان یک روش عموعی اتخاذ گردد و این سیره متشرعیه بما هم متشرعون باشد به این معنا که از آن جهت که اهل شرع هستند به این عمل به طور عموم مورد توجه قرار می‌دهند.

اما اگر با توجه با اهل شرع بودن نباشد بلکه اهل شرع به عنوان این که از جمله عقلا هستند عمل می‌کند و یک روشی را اتخاد نموده‌اند او به عنوان یکی از عقلا یک روشی را اتخاذ کردند این همان سیره عقلا می‌شود نه سیره متشرعیه این را اشکال کردیم بعد گفتیم اگر قاعده سلطنت مورد قبول سیره متشرعه باشد این عمل اهل شرع همان عمل عقلا است شاهد آن این است که غیر اهل شرع هم قاعده سلطنت بر اموال را قبول دارند و اختصاصی به اهل شرع ندارد و این شاهد بسیار قوی است که این سیره متشرعه بما هم متشرعون نیست بلکه بما هم عقلا است.

راه تشخیص هم این است که ما هر روش عملی را بررسی می‌کنیم و اگر ریشه عقلایی در آن پیدا کردیم و ملاحظه کردیم که غیر از اهل شرع هم به آن توجه می‌کند و شک در این مطلب که ممکن است از جهت عقلایی باشد کافی است و این مطلب از سیره متشرعیه خارج می‌شود البته نکته عقلایی داشته باشد نه نکته عقلی چون هر عمل شرعی ممکن است نکته عقلی داشته باشد و ممکن است در هر عمل شرعی یک نکته عقلی و لو به صورت ظنی وجود داشته باشد.

لذا به همین خاطر گفته می‌شود البته این ما حکم به العقل حکم به الشرع عکس قضیه است لکن نکته این است که هر عمل شرعی یک نکته عقلی در آن وجود دارد ممکن است ما به آن برسیم یا به آن نرسیم؛ بنابراین راه تشخیص سیره عقلائیه از سیره متشرعیه این نیست که اگر نکته عقلی داشت از سیره متشرعیه خارج می‌شود بلکه راه تشخیص این است که اگر یک سیره متشرعیه یک نکته عقلائیه داشت و عقلا هم روش اهل شرع را داشته باشند.

در این صورت یا این که یقین به وجود سیره عقلائیه می‌کنیم و یا این که در سیره متشرعیه بودن آن شک می‌کنیم بنابراین اگر به یک روشی عقلا عمل می‌کنند اهل شرع هم عمل می‌کنند. این جا نمی‌توان به متشرعیه بودن سیره یقین کرد مگر آن که یک قرینه ای باشد که این روش عملی اهل شروع باشد و در بین عقلا گسترش پیدا کرد و گرنه صرف این که یک سیره در بین اهل شرع عمومیت دارد این سیره را نمی‌توان سیره متشرعه نامید بلکه باید مورد عمل عموم عقلا نباشد و گرنه در متشرعیه بودن سیره شک می‌کنیم.

فرق بین عقلائیه بودن یک مسئله با عقلی بودن یک مسئله چیست؟

گاهی گفته می‌شود دلیل این مطلب سیره عقلا است و گاهی گفته می‌شود دلیل این مطلب عقل است برخی از متوسط‌های حوزه‌ای یا غیر حوزه‌ای گمان می‌کنند که چون لفظ عقلا از عقل گرفته شده است پس سیره عقلا با دلیل عقل یکی است وحال آنکه که این دو تا با هم فرق دارند این دو اصلا به هم ربطی ندارند هر چند که هر دو دلیل لبی هستند(هم سیره عقلا و هم دلیل عقلی) اما با یگدیکر متفاوت هستند.

تفاوت سیره عقلا و دلیل عقل

دلیل عقلی همواره نکته‌اش مشخص است بعبارت اُخری هر گاه سخن از دلیل عقلی به میان می‌آید دلیل عقلی با ملاکش مطرح می‌شود و اساسا دلیل عقلی بودن ملاک نداریم بلکه ابتدا یقین به ملاک پیدا می‌شود بعد دلیل عقلی قائم می‌شود.

بنابراین اگر در ملاک یک مطلبی شک شود آنجا دلیل عقلی وجود ندارد باید ابتدا ملاک روشن شود سپس دلیل عقلی بیاید مثلا ضرب الیتیم بلاتادیب قبیح دلیل عقلی دارد ظلم است صدق ظلم که می‌شود تقبیح هم به دنبال آن می‌آید. قبیح عقلی بدون ملاک محال است قبح ظلم یک ملاک عقلی دارد که در موارد خودش به حکم عقلی تمسک می‌شود و همه احکام عقلی از همین باب است. البته اینکه که آیا عقل درک می‌کند یا حکم می‌کند آیا عقل حاکم است یا مُدرک این بجث دیگری است.

لکن سیره عقلائیه همواره با روشن بودن ملاک توأم نیست گاهی سیره عقلائیه داریم ملاکش روشن است گاهی هم سیره عقلایی داریم اما ملاک آن روشن نیست بلکه سیره عقلائیه منوط به وصول ملاک نیست. این گونه نیست اگر ملاکش برای ما واصل شد حکم به وجود سیره عقلائیه بنمایم خیر گاهی ملاک سیره عقلائیه روشن نیست اما سیره عقلائیه داریم، سیره عقلائیه به جهت بر می‌گردد که یک روش عملی در بین عموم عقلا وجود داشته باشد همین مقدار برای اثبات یک سیره عقلائیه کافی است.

نکته سیره عقلایی روشن باشد یا نباشد اهمیتی ندارد. نکته این که این عقلا چرا این روش عملی را دارند اگر روش بود چه بهتر ولیکن اگر ملاکش برای ما روشن نبود لطمه‌ای به اثبات سیره عقلائیه بودن نمی‌زنند اما دلیل عقلی این چنین نیست دلیل عقلی همواره با ملاکش وجود دارد بدون ملاک دلیل عقلی نداریم.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.