به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایینژاد، رئیس پژوهشکده زن و خانواده، در نشست نقد کتاب «جایگاه خانواده و جنسیت در نظام تربیت رسمی» گفت: در نظام تربیتی کشور ما تحولات نظام تربیت رسمی و نسبت تربیت با جنسیت مورد توجه قرار نگرفته است؛ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان حتی بیش از مرحوم شهید مطهری وارد مباحث زن و تعلیم و تربیت شده است؛ وی میفرماید از نظر هویت انسانی، زن و مرد هر دو انسان هستند و از جایگاه ارزشی برابر برخوردارند، اما تمایز نقش و مسئولیت و حقوق دارند که منشأ آن تکوینی است.
وی با بیان اینکه منشأ تمایزات زن و مرد، تکوینی است، اظهار کرد: اگر ما قائل به این باشیم که زن و مرد در عین ارزشمندی برابر روحی و کرامت انسانی دارای تفاوت جنسی و نقشی هستند، در این صورت نظام تربیتی آنها هم باید متفاوت باشد. به تعبیر علامه، زن به مثابه حرث است و عمدتاً مسئولیت تربیت نسل بر دوش او است. زن چون دارای احساسات قویتری است، در عرصه اجتماعی در برخی عرصهها نباید وارد شود و حقوق هم متناسب با مسئولیتهای آنان است.
اختلافات تکوینی؛ منشأ تفاوتهای جنسیتی
زیبایینژاد با بیان اینکه علامه قائل به عدالت جنسیتی و نه برابری جنسیتی است، اظهار کرد: نظام تربیتی زن و مرد باید طوری باشد که با نقش و مسئولیت و ساختار تکوینی و نظام حقوقی هر جنس سازگار باشد. وقتی ما دین را به فقه تقلیل دادیم، شورای نگهبان در بررسی کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان، خلاف شرع را میبیند که مثلاً در ۴۰ مورد یا بیشتر با آموزههای فقهی در تعارض است، اما به این نکته توجه نشده که اموری در کنوانسیون هست که نسل ما آن را پس میزند و آن نفی کلیشههای جنسیتی است.
وی افزود: در این صورت، جوانان ما کلیشههای جنسیتی را برساخت اجتماعی و نه تفاوت تکوینی میدانند، نسلی که در این ساختار تربیتی بزرگ شد، وقتی رساله عملیه به او بدهیم که پر از تفاوتهای جنسی است، آن را پس میزند؛ این غفلتی است که دانشمندان ما بحث حقوق زن و مرد را به تناسب تا پایان مورد تدقیق قرار ندادهاند.
زیبایینژاد اضافه کرد: مدارس مدرن در زمان محمدشاه وارد ایران شدند و آن هم فقط برای ارامنه، زیرا جامعه دینی ایران این ساختار را نمیپذیرفت. این ساختار از زمان ناصرالدین شاه برای مسلمین هم ایجاد شد و جامعه حوزوی ما هم آن را پذیرفت، اما کسانی مانند فضلالله نوری حساس و به آن مشکوک شدند، لذا مخالفت کردند. خانمی نامهای به شیخ فضلالله نوشت که ما در تعجبیم که شما دخترانتان را به خانههایی میفرستید که در آنجا نامحرم رفت و آمد دارد، اما ما مدارس دخترانه ایجاد میکنیم که ورود آقایان هم به آن ممنوع است و در آنجا هم دختران، شرعیات میخوانند، لذا چرا مخالفت میکنید؟ جالب اینکه همین دختران در آینده از سردمداران کشف حجاب در دوره رضاخان شدند.
استاد حوزه علمیه اظهار کرد: از غفلتهای صورت گرفته عدم توجه به دالّهای مرکزی در نظام تربیتی است؛ در نظام تربیتی سنتی ما به دختران، قرآن و مقداری شرعیات به همراه شوهرداری و آشپزی و... آموزش میدادند؛ یعنی در دوره سنتی، کارکرد اصلی زن در خانه و خانواده تعریف شده است، اما وقتی نظام مدرسهای مدرن آمد، عرصه اجتماعی هم به خانواده اضافه و همهیکل خانواده شد و به تدریج اجتماع، شغل و حضور اجتماعی محوریت یافت و خانواده به حاشیه رفت.
وی با بیان اینکه در زمان شاه بحث کلیشهزدایی جنسیتی از کتب مدارس آغاز شد، افزود: در دهه ۷۰ یونسکو پروژهای را در این راستا پیگیری کرد و در دهه ۸۰ با شدت بیشتری در کشور پیگیری شد. البته توجه به خانواده از اوایل دهه ۹۰ به بعد بیشتر شده، اما هنوز هم دال مرکزی نظام آموزشی کشور خانواده نیست. در اینجا پرسشی مطرح میشود که اهداف حاکم بر نظام تربیتی مدرن چیست؟.
این پژوهشگر گفت: نظامات تربیت رسمی یکسری اهداف مصرح مانند ارتقای فهم اجتماعی دانشآموزان، آمادهسازی برای ورود به عرصه اشتغال و اجتماع دارد و در کشور ما آموزش دینی و اخلاقی هم به آن افزوده میشود؛ نکته مهم این است که نظام تربیتی ادعای گزافی دارد که میخواهد فناوری و آموزش اجتماعی و اخلاقی و دینی و... را یاد دهد، لذا آموزش دولتی از اینجا مطرح شد. اولین کسی که ایده آموزشهای دولتی را مطرح کرد، افلاطون بود؛ او میگوید والدین فرزندانشان را مالک خود میدانند، لذا دولت باید تربیت را بر عهده بگیرد؛ او ضد خانواده و خواهان از بین رفتن خانواده است؛ ارسطو هم تأییداتی بر این حرف داشت.
وی با بیان اینکه تا اوائل قرن نوزدهم اتفاق مهمی رخ نداد، افزود: اتفاق وقتی رخ داد که ادبیات مدرن از هنر و معماری وارد فلسفه و عرصه سیاسی و به انقلاب فرانسه تبدیل شد و دولت آمد تا جای کلیسا بنشیند؛ در این جامعه، انسان به جای خدا، محور است و به بلوغ خودش رسیده و نیازی به خدا ندارد و دولت میخواهد آرمان شهر زمینی را محقق کند.
زیبایی نژاد تصریح کرد: در کشور ما هم در سال ۹۰ در سند آموزش و پرورش بیان شده که متولی اصلی آموزش و پرورش از سن ۶ تا ۱۸ سالگی، مدارس هستند و خانواده هم باید کمک کنند؛ در حالی که از نظر دینی محور آموزش و پرورش، پدر است و دیگران به اذن او باید وارد این عرصه شوند و حتی مادر هم حق ندارد بیاذن پدر بخواهد تحمیلی بر فرزند داشته باشد. استناد این افراد این است که چون در جامعه ولی فقیه نایب امام عصر حاکم است، پس آموزش و پرورش حکومت اسلامی هم باید عهدهدار تربیت باشد، در حالی که اشکال ما این است که فهم دقیقی از حکومت اسلامی ارائه ندادهایم و تصور کردیم که ولی فقیه مساوی حکومت اسلامی است.
نظام تربیتی کشور نسبت روشنی با خانواده ندارد
وی تأکید کرد: نظام تربیتی ما ظاهراً دینی است، اما این نظام تربیتی نسبت روشنی با خانواده ندارد و جنسیت را به رسمیت نشناخته است؛ گفتمان خانواده بر این نظام تربیتی سیطره ندارد، یعنی ما میتوانیم سند ۲۰۳۰ را تمام و کمال پیاده کنیم، اما کتاب تعلیمات دینی و قرآن هم داریم و آیه کرامت را به اعلامیه حقوق بشر میچسبانیم و نظامی را تولید میکنیم که محور آن فردگرایی است و آموزههای دینی را به آن چسباندهایم؛ البته در دهه ۹۰ تلاشهای خوبی برای رفع این نقیصه صورت گرفته است.
وی اضافه کرد: آمارها نشان میدهد در هر جامعهای که ارزشهای غیرخانوادگی بر ارزشهای خانوادگی مقدم شود، افزایش فرزندان خارج از چارچوب مشروع و طلاق و... هم قطعی است؛ براساس آمار، هرقدر تحصیل بانوان بیشر شده، سن ازدواج بیشتر، فرزندآوری و سعه صدر آنها کمتر و ارزشهای اجتماعی پررنگتر از ارزشهای خانوادگی میشود. بنابراین ادعای بنده در این کتاب این است که نظام آموزشی ما در خدمت خانواده نیست.
مدرنیته هیچ نسبتی با خانواده ندارد
وی افزود: نسبت نظام تربیتی و خانواده را میتوان در چند لایه تعریف کرد؛ اول اینکه تعاملی با هم ندارند؛ یعنی آموزش و پرورش با نگاه عاقل اندر سفیه برنامهریزی و اجرا میکند و خانواده در آن نقشی ندارد؛ برخی کشورهای غربی این رویکرد را تغییر دادهاند و به جای مدیر، مدارس را شورایی اداه میکنند که اعضای خانواده در آن عضو هستند. بنابراین هدف اصلی نظام تربیت نه شغل و نه دانش اجتماعی است، بلکه ایجاد عقلانیت جدید یعنی مدرن و پست مدرن است، لذا ارزشهای خانواده در آن دیده نمیشود و برخی تصریح دارند که مدرنیته هیچ نسبتی با خانواده ندارد.
استاد حوزه اضافه کرد: معتقدم نظام آموزشی باید براساس گفتمان خانواده محور دینی بازبینی و تعریف شود و چه بسا نیازمند تأسیس دو نظام آموزشی مختلف زنانه و مردانه اما مکمل باشیم؛ مثلاً نظام تربیتی دختران نباید با محوریت اشتغالزایی تعریف شود.
وی تأکید کرد: ما میگوییم اگر متن دین میگوید تمایز تکوینی و حقوقی و نقشها میان زن و مرد هست، آیا نظام تربیتی زن و مرد باید یکی باشد؟ آیا اگر دین خانواده را مهمترین بنیاد اجتماعی میداند، اثر عمل به این آموزه چگونه باید تحقق یابد. در چرخش گفتمانی مدرنیته، منصب و پرستیژ و ثروت و نه قرب الهی ملاک است و در چنین فضایی اگر بخواهیم از مادر و نقش آن حمایت کنیم، نتیجه آن اعطای مرخصی زایمان و... میشود. بنابراین این سؤال مهم است که چه عقلانیتی بر مدرنیته حاکم است که از دل آن ارزشهای خانوادگی بیرون نمیآید؟
وی افزود: امروز مذهبیهای ما هم وقتی فرزندان خود را به مدارس میفرستند، فقط دغدغه کنکور آنها را دارند، در حالی که ملاک باید این باشد که چقدر افراد با رفتن به مدرسه با معرفتتر و با اخلاقتر، شده و احساس غمخواری اجتماعی و تعاون در بر و تقوا، نگاه سلم به همسر و... در آنها افزایش یافته است یا اگر در مشکل اجتماعی به او رجوع شد، نمیگوید مشکل شخصی شما هست. از طرف دیگر متاسفانه فرهنگ را به اقدامات چریکی فرهنگی تنزل دادهایم، در حالی که وقتی تغییر فرهنگی رخ میدهد که در متن سالم و الهامبخش مانند هیئت و خانواده و قرار بگیرد.
وی افزود: همچنین متأسفانه گاهی تبلیغات ما ضد تبلیغ است و هرقدر درباره خانواده حرف میزنیم، بیشتر دعوا درست میکنیم، زیرا روی نقطه ایدهآل یعنی امام علی و حضرت زهرا میایستیم و سطح توقعات بالا میرود و بدتر در بین خانوادهها دعوا ایجاد میشود. در حالی که دین دو رتبه دارد؛ یکی آرمانی و دیگری حد مقدور؛ یعنی ما در قرن ۲۱ باید آرمان را مدنظر قرار دهیم، ولی باید عده و محدودیتها را در راه تحقق آن بشناسیم تا بهتر بتوانیم رشد کنیم. بنده معتقدم که خانوادهگرایی با شعر گفتن ایجاد نمیشود؛ نباید صرفاً تصور کنیم که خانواده جامعه را میسازد، بلکه این جامعه است که خانواده را میسازد، بنابراین ممکن است نسل سنتی بر روی سنتها بایستد، ولی برای نسل بعد از ما، خانواده دیگر تقدس ندارد. خانواده تسامح و مدارا را منتقل میکند، لذا سریالهای به ظاهر خانوادگی مانند پایتخت ضدخانواده ترین سریال میشود.
نظام تربیتی مدرن بر پایه انکار خانواده است
در ادامه حجتالاسلام والمسلمین علی لطیفی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه هم در سخنانی، گفت: نظام آموزش و پرورش مدرن نه در ایران بلکه در غرب هم مدرن شناخته میشود و تولد این نظام بر پایه انکار نقش خانواده در تربیت یا حداقل محدود کردن خانواده شکل گرفته است؛ بنابراین برای ساختن جامعه جدید باید انسان جدید بسازیم، لذا تمرکز آموزش و پرورش باید بر روی سنین پایین باشد.
وی افزود: نظام تربیتی جدید به تصریح برخی اندیشمندان غربی، نهادهای موجود دخیل در تربیت را قبول ندارد؛ نطفه نظام آموزش رسمی بر نادیده گرفتن خانواده بسته شده و بعداً هم این فرایند با وجود تغییرات، اصلاح نشد. وظیفه جدی این نظام آموزشیسازی مسائل اجتماعی است. این نگاه و ذهنیتی است که همیشه همراه آموزش و پرورش مدرن بوده و خواهد بود.
لطیفی اظهار کرد: در این فضا، این پرسش مطرح است که ما چگونه باید در کشور اسلامی خودمان انتظار داشته باشیم که این نوع نظام تربیتی رابطه مثبتی با خانواده داشته باشد؛ چالش این است که با صرف آوردن یک عبارت و جمله در سند تحول مشکل حل نمیشود.
وی افزود: اینکه آموزش و پرورش نمیتواند تعامل با خانواده برقرار کند، صرفاً به خاطر مسئولانی که نخواسته و یا نتوانستهاند، نیست، بلکه به لحاظ ساختاری چنین چیزی شدنی نیست. اساساً فهمی که ما از آموزش و پرورش رسمی داریم، فهم درستی نیست. یکی از چالشهای جدی این است که چرا باید مدرسه داشته باشیم؟ و تا این فهم درست ایجاد نشود، رابطه آن با خانواده هم بیمعناست.
لطیفی اظهار کرد: در وضعیت فعلی، به میزان زیادی مسائلی که در حوزه تربیت دینی مطرح است، متأثر از تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه است؛ تاریخ تجربه غرب و ایران به صورت جدی این مسئله را نشان داده است. آموزش و پرورش مدرن معلول پیداش جامعه مدرن است، نه برعکس و یا اینکه در طول هم باشند. بنابراین این تصور باید درست فهمیده شود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه افزود: در نسبت میان آموزش و پرورش و شکلگیری هویت و هویت جنسی، بیدقتی وجود دارد، همچنین برنامه درسی محدودیتها و قواعدی دارد که اگر رعایت نشود، جواب عکس میگیریم. همچنین تحولاتی که در این عرصه رخ میدهد، از جهت گستره، عمق و سرعت خیلی متفاوت با فعلیتها و برنامههای ما است؛ لذا شاید زمانی در ایران چالش هویتهای جنسیتی برجسته نبود، ولی الان واقعا هشدارهای جدی وجود دارد.
لطیفی افزود: نگاه اینکه ما از متون و ظواهر دینی شاهدهایی برای تحولات نادرست و مخالف آموزههای اصیل دینی بیاوریم، به همین میزان معقول کردن نگاه اصیل دینی دشوارتر میشود. الان با عقلانیتهای متفاوتی حتی در میان دینداران و نه صرفاً افراد خاکستری جامعه روبرو هستیم که نمیتواند بفهمد که چگونه موضوعی مانند تفاوت، معنادار است. برای مواجهه با این عقلانیتها چه تدبیر و برنامهای داریم. سطحی از چیزهایی که استدلال است، برای برخی مصادره به مطلوب و توجیه است.
انتهای پیام/
منبع: ایکنا