به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در نشست علمی «نظریه سیاسی رهبر معظم انقلاب»، گفت: فرض کنید اگر در قرن چهارم حضور داشتیم و با مسئله غیبت مواجه بودیم، جامعه شیعه با بحرانی مواجه میشد، این قضیه دو مشکل را بر جامعه تحمیل میکرد؛ اول رویکرد علمی یعنی اگر در زمان حضور امام در مشکلات به امام رجوع و کلام ایشان فصل الخطاب بود در دوره غیبت باید به این پرسشها پاسخ داده میشد؛ نکته دوم اینکه بعد از غیبت چه کسی یا کسانی باید رهبری جامعه را بر عهده بگیرند؛ این مسئله سبب شد تا عالمان دغدغهمند و دیندار الگویی ارائه کنند تا بتواند تا حد ممکن خلأ وجودی امام پرشده و هویت شیعه در جامعه تضمین شود.
ایزدهی تصریح کرد: حوزه دین و فقه با حضور بزرگانی مانند شیخ مفید و شیخ طوسی و سیدمرتضی سبب شد تا خلأ موجود تا حدود زیادی برطرف شود و با طرح نظریه ولایت فقیه و بیان راقی شیخ مفید در این زمینه مسئله زعامت و رهبری هم تا حدود زیادی برطرف شد.
وی افزود: آن چیزی که موجب شد تا ائمه عمدتاً به شهادت برسند این بود که گزینه اصلی حاکمیت تلقی میشدند و طبیعتاً حاکمان نمیتوانستند وجود آنان را تحمل کنند؛ در طول غیبت هم این مسئله وجود داشت؛ چیزی که سبب شد تا در طول هزار سال رویکرد حداکثری به دین را نداشته باشیم، وجود حاکمان جائر باعث قبض و بسط فقها شد. اگر مفید در قرن چهارم نظریه ولایت فقیه را با این همانی اختیارات ولی فقیه با امام زمان(عج) نشان میدهد؛ زیرا فضا فراهم بود، ولی بعد از آن تا قرن دهم حکومتهای شیعه متصدی امور نبودند و در تقیه قرار داشتند و این سبب شد فقها هم عمدتاً رویکردهای متناسب با نظام اداره زندگی مؤمنانه مردم باشد؛ لذا به سمت مباحث فردی فقهی رفتند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهار کرد: از قرن دهم تا ۱۳ هم با وجود حاکمان شیعه از حیث روششناسی سلطه اخباریون وجود داشت و بعد از قرن ۱۳ تا قبل از انقلاب اجتهاد عقلگرایی و اصولی ایجاد شد و شاهد توسعه رویکرد سیاسی به دین بودیم. رویکرد به بحث ولایت فقیه از قرن ۱۳ به بعد از سوی نراقی، صاحب جواهر و کاشف الغطاء و ... مطرح شد تا مقطع مشروطه که برخی مانند مرحوم نائینی آن را برای ایجاد ضابطه برای قدرت حاکمان قاجار و حفظ مرزهای اسلامی مورد حمایت قرار داد.
ایزدهی اضافه کرد: تا زمان امام راحل(ره)، ایشان با فراستی که داشت پایگاه اجتماعی قوی فقها را لحاظ کردند و ولایت فقیهی را که از دوره شیخ مفید مطرح بود به عینیت رساندند؛ دو نکته محوری در دیدگاه امام(ره) وجود داشت؛ اول بحث حجیت یعنی بتوانیم نظامی ارائه کنیم که مبتنی بر ادله و تراث دینی باشد و دوم اینکه این آموزهها به نحو روزآمد بتوانند کشور را اداره کنند؛ اگر در قرون گذشته احکام به صورت روزمره تلقی میشد، امام روح دین را در محتوای جدید یعنی انقلاب و جمهوری اسلامی ارائه کردند.
رویکرد تمدنی به انقلاب از سوی رهبر انقلاب
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: رهبر معظم انقلاب در فضایی به رهبری رسیدند که امامِ انقلاب دیگر در میان مردم نبود؛ بنیانگذاری برای امام بود، اما هنر رهبری این بود که آموزههای امام را به عرصه عملی و عینی تبدیل و از حجیت انقلاب دفاع کردند، ولی این تراث قابلیت بازنگری و بازخوانی متناسب با اقتضائات جامعه را دارد؛ رهبری بعد از امام، مردمسالاری دینی را به صورت جدی مطرح کردند؛ نگرش کلان ایشان آن است که ما فقط جمهوری اسلامی نیستیم و همان طور که پیامبر تمدن در تراز جهانی دارد انقلاب هم باید بتواند تمدنی در تراز جهانی ارائه دهد، بنابراین باید جهانی فکر کنیم.
وی تأکید کرد: براساس نگاه رهبری آن چه محتوای جمهوری اسلامی است ولایت فقیه است، ولی آیا میتوان ولایت فقیه را به جهان صادر کرد؟ طبیعتاً جامعهای که مؤمن به ولایت فقیه است، میتواند بپذیرد؛ لذا اگر قرار است جمهوری اسلامی در قالب تمدنی قرار بگیرد باید چند کار انجام دهد؛ نخست اینکه قرائت تمدنی و جهانی از جمهوری اسلامی ارائه دهیم نه اینکه خود را به محدوده و پوسته جمهوری اسلامی محدود کنیم؛ تمدن نیازمند نگاه کلان تمدنی دارد که آن هم نیازمند دانش تمدنی است که بتواند جهان را اداره کند؛ بنابراین رویکرد علوم انسانی مبتنی بر متون دینی لازمه این کار است؛ همچنین علوم انسانی باید به سبک زندگی یعنی ابزاروآلات عینی در عرصه اجتماع تبدیل شود.
ریشه تحول در اسلامیسازی علوم انسانی است
وی با تأکید بر اینکه تا وقتی محتوای علوم انسانی غربی است، اتفاقی رخ نخواهد داد ولو اینکه کارگزار حکومتی ما مسلمان هم باشد، اضافه کرد: برای ایجاد علوم انسانی تراز تمدنی دین هم باید در تراز تمدنی بازخوانی شود؛ مثلاً اگر نتوانیم فلسفه را دارای امتداد اجتماعی کرده و به کف جامعه بیاوریم، تحولی رخ نخواهد داد؛ امام ولایت فقیه را که در تراز مرجعیت علمی بود وارد عرصه سیاسی و اجتماعی کرد؛ بنابراین مفهوم ولایت فقیه ایشان متفاوت از ولایت فقیهی است که برخی بزرگان دیگر گفتهاند.
ایزدهی بیان کرد: رهبری در ولایت فقیه هوشمندی به خرج داده و بحث مردمسالاری دینی را بیان فرمودند، یعنی اگر ولایت فقیه در گذشته عمدتاً منجر به کمترین دخالت مردم در امور بود، به نحوی بازخوانی کردند که حاکمیت ولایت فقیه وجود دارد، ولی مشارکت، حمایت و مقبولیت مردمی به آن ضمیمه شد؛ یعنی با اینکه ولایت فقیه انتصابی است، ولی نافی رای مردم هم نیست.
راه جهانی کردن تئوری ولایت فقیه
وی با بیان اینکه نمیتوانیم ولایت فقیه را با اقتضائات بومیگرایانه صادر کنیم، اظهار کرد: مردم در کشورهای دیگر شیعه نیستند و زمینه طرح این مباحث وجود ندارد، ولی لباللباب ولایت فقیه، حاکمیت شایستگان مبتنی بر اقبال عمومی یعنی همان مردمسالاری دینی است و این را میتوانیم جهانی کنیم. در غرب دموکراسی تعریف کرده و گفتند هر چه مردم خواستند درست است و بر همه جهان سلطه یافت. ما هم میتوانیم مردمسالاری دینی داشته باشیم که مصلحت مردم و جامعه و خواست آنها و دین را داشته باشد و سعادت انسانها را تأمین کند و این هنر رهبر معظم انقلاب است؛ یعنی حاکمیت شایستگان و مبتنی بر مصلحت جامعه و نه صرفاً خواست مردم و آزادیهای بیحد و حصر.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه بحث محوری مقام معظم رهبری در نظریه سیاسی، حجیت دینی، کارآمدی و روزآمدی است، اضافه کرد: ایشان تلاش دارند بنیادهای سیاسی را به گونهای بازخوانی کنند که در دنیای امروز قابلیت ارائه داشته باشد، اظهار کرد: آنچه ایشان در حوزه نظریه سیاسی در سالهای اخیر مورد تأکید قرار دادند تحول فقه و رویکرد فقه به سمت جلو است. رویکرد فقه رویکرد اصیل و سابقهدار است و ایشان بارها در مقابل کسانی که با رویکرد غیرفقهی به دنبال ایجاد ساختار بودند ایستاده است.
وی افزود: ادبیات ایشان ضمن پایبندی به مبانی اصیل کاملاً متحول شده است، فقه را در تراز حکومتی میبینند، فقههای مضاف و تلاش برای ایجاد فقه حکومتی و تمدنی در این راستا قابل تحلیل است؛ ایشان در سالهای اخیر تأکید زیادی بر حوزه فلسفه فقه داشتهاند، زیرا باعث تفاوت در کارکردهای فقه خواهد شد. در ده قرن گذشته عمدتا کارکرد فقه در حد تالیف رسالههای عملیه بوده است، ولی آیا جایگاه فقه همین حد است؟ بنابراین باید تغییر در خاستگاه فقه ایجاد کنیم.
ایزدهی بیان کرد: از دید ایشان فقه به معنای عام آن و مبتنی بر آیه نفر باید ساری و جاری شود و بنیادهای آن فقیهانه استنباط شود؛ یعنی فقهی باید کشور را اداره کند که شامل اخلاق، کلام و فقه سیاسی باشد؛ سیاست را به گونهای بازخوانی میکنند که در راستای شرایط بومی است؛ ایشان تدبیر سیاسی را مبتنی بر دین میدانند و نه حیله و نیرنگ که در برخی فرهنگها جاری است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهار کرد: فقه حکومتی همه مباحث فقهی از طهارت تا دیات را در بر میگیرد و باید به گونهای استنباط شود که نظام اداره کشور با تدبیر و به خوبی اداره شود که البته با فقهالحکومة تفاوت دارد؛ فقه حکومت با حکومت یعنی حاکم که باشد و کارگزارش چگونه باشد؟ مراد از تفقه اجتهاد در کل دین است و طبیعتاً فقه سیاسی مقید به فهم سیاسی از شریعت نیست.
مردمسالاری؛ راه پایایی انقلاب
وی افزود: در مردمسالاری دینی قرار است نظام پایا و برقرار باشد و به گسست دچار نشود و وقتی به گسست دچار نخواهد شد که مردم احساس کنند اداره کشور برعهده خودشان است ولو اینکه فردی مانند بنی صدر را انتخاب کنند؛ مردم امروز وقتی تحت فشار مشکلات قرار میگیرند پای تبعات آن میایستند، زیرا میگویند ما خودمان انتخاب کردیم، اگر رئیس جمهور را رهبری انتخاب میکرد همه مشکلات بر سر رهبری ریخته میشد. انقلاب با همه مشکلات عدیده اپوزیسیون ندارد، چون مبتنی بر خواست مردم و دین است لذا برای پایایی نظام باید امور را به مردم واگذار کنیم.
انتهای پیام