به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتاللههادی عباسی خراسانی از اساتید برجسته حوزه علمیه درس خارج مسائل مستحدثه امسال خود را با موضوع «بورس» آغاز کرده که در ادامه متن آن تقدیم حضورتان میگردد؛
تعیین نوع معامله در قرارداد آتی
معاملاتی که در بورس واقع میشود، یکی از اقسام چند معامله نقدی و نسیه و کالی به کالی و سلم یا سلف است. گفتیم طرفین به صورت قرارداد و وکالتنامه، وارد در خرید و فروش میشوند. به این نتیجه رسیدیم که این خرید و فروشها، شاید چند احتمال و چند تصور و صورت داشته باشد؛ آیا در لفافه بیع است و خرید و فروش است؟ آیا ضمانتنامه و عهدنامه را امضا میکنند؟ آیا این عهدنامه آنها، عهدنامه و ضمانتنامه مستقل است یا ضمانتنامه در ضمن عقد است؟ آیا قرارداد آنها، هبه معوضه است؟ مثل اینکه قلم را میدهید، به شرط گرفتن کتاب. معاملهگری با معامله گر دیگر قرارداد میبندد که سهمیرا بدهد و سهمیرا بخرد، یا پولی را میدهد، تا سودی را بگیرد.
واجب الوفا بودن عقود و قراردادها
قرارداد، واجب الوفا است؛ به هر یک از این انحاء باشد؛ چه عقد مستقل، چه عهد مستقل، چه معاهده و ضمانتنامه ضمنی، چه مستقل، چه شرط ضمن عقد، چه قرارداد هبه معوضه باشد؛ چون در قرآن آمده «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» و بر اساس روایات صحیحه بالعقود، یعنی بالعهود.؛ به خصوص روایاتی که در تفاسیر روایی در ضمن آیه کریمه «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» مطرح شده است که حضرت فرمودند: این عقود، عهدها و بیعتهایی است که برای امیرالمؤمنین علیهالسلام برقرار شده است؛ میتوانیم از این استفاده کنیم که هر بیعت و پیمانی، باید واجب الوفا باشد.
خرید و فروش اعتبار در بورس
ما در معاملاتی که در بورس صورت میگیرد، و همینطور بازارهای دیگر کسی جنسی را ندارد و نیاز دارد، تهیه میکند؛ یا دلال و واسطه یا معاملهگر یا کارگزاری، جنسی که میخواهد برایش تهیه کند، این صحیح است یا نیست؟ یا بخشی از معاملات بورس این است که سهام و اوراقی یا چیزی را میخرند، و گاهی حتی خرید و فروش هم نیست، صرف یک معاهده است؛ قراردادی میبندند که بر اساس آن قرارداد، دو مطلب در آن مهم است: یکی اینکه در آینده، چیزی تحویل و تحول شود آن چیز، اعم از اینکه آن چیز پول باشد، یا اعتبار یا سکه یا کالا یا جنس باشد، یا یک طرف کالا باشد و یک طرف نباشد، فرقی ندارد.
قراردادن ودیعه یا وجه تضمین برای وفای به قراردادهای بورس
تعهد میکنند که در سررسید مشخص، این تغییر و تحول صورت گیرد؛ و حتی در بورس برای این تغییر و تحول هم، یک پشتوانه و ودیعه میگذارند. و ودیعه هم، سقف و کف دارد؛ یعنی گاهی میشود در معاملاتی که در بورس صورت میگیرد، اگر کفِ دارایی یک شخصی یا ودیعه گذاری او به حد خرید نرسد، باید دوباره حسابش را شارژ کند تا بتواند معامله کند؛ در نتیجه نمیتواند هرگونه معامله داشتته باشد؛ یعنی تا حد ودیعهاش میتواند معامله داشته باشد.
شرعی بودن سود در بورس به شرط رعایت کردن موارد ممنوعه
گاهی در بورس اتفاقاتی میافتد که معاملهگرها توجهشان، فقط به سودشان است. این شرعی است یا خیر؟ ما یک سری خط قرمزهایی در معامله داریم؛ خط قرمزها باید رعایت شود: ربوی نباشد، غرری نباشد، ثمن و مثمن مجهول نباشد، از همه مهمتر، رضایت طرفین به جنس هم باشد. میتوانیم صورتهای مختلف را بگوییم قرارداد بسته و باید عمل کند؛ در روایات آمده، میتواند فسخ کند یا نمیتواند فسخ کند؟ ان شاء باع و ان لم یشأ لم یبع در روایت دارد.
جواز تبدیل بیع به دین و عدم جواز معامله دین به دین از نظر فقها
چنان که برخی از بزرگان مثل مرحوم میرزای قمیو مرحوم شهید و علامه در برخی کتابهایشان نظرشان این است که اگر به معاملهای دینی حاصل شود، واجب الوفا است؛ اگر به امضا و قراردادی ذمه کسی مشغول شود، باید وفا کند. و از بیع دین به دین یا کالی به کالی هم که حرام بود، خارج میشود؛ چرا؟ چون دین را به دین نمیفروشد؛ بلکه دین را از معامله میگیرد، بدهکاری را از معامله میگیرد؛
ادله لزوم وفا به تعهدات و قراردادها
دلیل اول: آیه أوفوا بالعقود
در نتیجه میتوان گفت: آیه شریفه «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ»، مفادش این است که قراردادهایی که به معنای معاهده بر بیع است و بیع در آینده قبض و اقباضش یا مبادلهاش صورت میگیرد، اشکالی ندارد؛ چون آیه شریفه دارد «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ»، و «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» هم معنایش این است که چه به قرارداد آتی و چه به قرارداد آنی، وفای به عهد باید داشته باشید؛ و اینجا خارج از بیع دین به دین است.
دلیل دوم: روایات مربوط به جواز انواع تصرفات انسان در مال خود
به عبارت بهتر علاوه بر آیات و رویات بیع عینه، ما روایاتی داریم که به ما میگوید: انسان میتواند تصرفات مختلف در اموالش کند؛
وجوب وفا به تعهدات حتی تعهدات ابتدایی
یکی از آن تصرفات، ضمانتنامه و پیمان نامه است؛ عهد ابتدایی و عهد اولی است. حضرت امام هم در کتابهایشان دارند؛ چون دو مبنا است: برخی از فقها میگویند: عهد، باید مسبوق به پیشینه باشد؛ بعضی هم مانند بعضی بزرگان نظرشان این است که تعهد بدون پیشینه هم، واجب الوفا است. ما هم معتقدیم تعهد ابتدایی، کافی است؛ چون انسان متصرف در مالش است. خداوند به حکمت و قدرتش به انسان تسلط بر اموال و ملکیت داده است؛ و به عبارت بهتر، حقی قرار داده که آن حق، قابل خرید و فروش است.
صحت صلح ابتدایی در تعهدات و قراردادها
همین طور روایات دیگر ما، از اینها استفاده میکنیم که انسان جایزالتصرف در اموال است. و کسی که قرارداد میبندد قراردادش به هر چه باشد؛ مرابحه باشد، یا مضاربه باشد، مساقات باشد، صلحنامه باشد، فرقی ندارد؛ باید عمل کند. ما در صلح هم میرسیم؛ بیع دین به دین صحیح نیست، ولی صلح دین به دین آیا صحیح نیست؟ و آیا صلح ابتدایی صحیح است؟ یا باید حتما دعوا و منازعه ای قبلش باشد؟ ما همانگونه که عهد ابتدایی را صحیح میدانیم، صلح ابتدایی را هم صحیح میدانیم. مرحوم امام رحمه الله هم در هر دو جا قائل به صحت هستند؛ حضرت امام در کتاب تحریرشان و در کتاب بیع شان هم در کتاب صلح و هم در کتاب عهد، صلح و عهد را ابتدائا جایز میدانند؛ یعنی منوط به مرافعه نیست.
تجویز بعضی از معاملات سودآور توسط شارع
با توجه به این، ما عرضمان این است که شارع مقدس به لطف و کرمش برای مکلف، راه برونرفت را باز گذاشته است؛ «لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» برخی غیر متخصصانه حرف نزنند که اسلام، نظام اقتصادی و نظام سود ندارد و نعوذ بالله بسته است. ما عرض میکنیم اسلام باز است و اقتصاد اسلامیهم بسیار توسعهمند است؛ چون ما اقتصاد اسلامیرا وسیع و دارای ابواب مختلف میدانیم. بله بیع دین به دین، صحیح نیست؛ اما آیا صلح دین به دین هم صحیح نیست؟ اینجا باید در آن تأمل کرد.
نتیجه
پس ما تا به حال به مضمون اطلاقات و آیات و روایات به این نتیجه رسیدیم که معاملات، چه به بیع و هبه و صلح و ضمان و سایر معاملات باشد، لازم الوفا است. تا به قسمتهای دیگری که در بازار مشتقه یا در قرارداد آتی پیش میآید، برسیم. ما به این نتیجه رسیدیم که قرارداد آتی و غیر آتی، صحیح و واجب الوفا است.
انتهای پیام/