تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, مشروح خبرها
شماره : 23786
تاریخ : ۲۰ تیر, ۱۴۰۰ :: ۱۴:۱۰
نگاهی به سیره سیاسی، علمی و اجتماعی امام جواد(ع): تقویت و گسترش شبکه وکالت/ راهبرد هوشمندانه امام محمدتقی(ع) در مقابله با توطئه دشمن وقتی مأمون، امام رضا(علیه‌السلام) را شهید کرد، امامت به امام جواد(علیه‌السلام) رسید. با این وجود امام رضا(علیه‌السلام) جامعه را برای پذیرش امامت فرزندشان آماده کرده بودند. امام رضا(علیه‌السلام) جامعه‌ای را به امام جواد(علیه‌السلام) تحویل دادند که از نظر یاران، یاران قوی داشت. محدثین بسیار قوی داشت.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، امام نهم شیعیان که نامش «محمد»، کنیه‌اش «ابو جعفر» و معروف‏ترین القاب او «تقی» و «جواد» است، در ماه رمضان سال 195 هجری قمری در شهر «مدینه» دیده به جهان گشود. پدر آن حضرت «امام علیّ بن موسی الرضا علیه‌السلام» امام هشتم شیعیان بود.

مادر او نیز «سبیکه» نام داشت که از خاندان «ماریه قبطیه» همسر پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به شمار می‌رفت و از نظر فضائل اخلاقی در درجه والایی قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود؛ به طوری که امام رضا(علیه‌السلام) از او به عنوان بانویی منزه و پاک دامن و با فضیلت یاد می‌کردند.

امامت در خردسالی

خردسال بودن امام جواد(علیه‌السلام) در زمان کسب مقام امامت، ایجاد اختلاف بین شیعیان در تعیین امام(علیه‌السلام)، همزمانی دوره امامت ایشان با شکل‌گیری و توسعه سیستم وکالت و حضور و فعالیت فرقه‌های متعدد شیعه عصر امامت امام جواد(علیه‌السلام) (203- 220) را به یکی از دوره‌های مهم تاریخ اهل‌بیت(علیه‌السلام) و شیعیان تبدیل کرد. خلفای عباسی نیز برای جلوگیری از اقدامات آن حضرت و رشد شیعیان راهکارهای مختلفی استفاده کردند. امام جواد(علیه‌السلام) نیز در برابر اقدامات آن‌ها راهبردی هوشمندانه در پیش گرفت.

از همان عصر اين سؤال مطرح شد كه با توجّه به مقام بسيار ارجمند امامت، چگونه انسانى در خردسالى به امامت مى‏رسد؟ چرا كه دوران شكوفايى رشد و عقل در مردان، به طور معمول از پانزده سالگى شروع و در چهل سالگى به تكامل مى‏رسد. و نظر به اين كه اين مسأله در مورد امامان(علیه‌السلام) نخستين‏ بار در مورد حضرت جواد(علیه‌السلام) رخ داد، در آن عصر، از جنجالى‏‌ترين مسأله روز بود.

پاسخ امام رضا(علیه‌السلام) درباره امامت امام جواد(علیه‌السلام)

حضرت رضا(علیه‌السلام) قبل از امامت امام جواد(علیه‌السلام) به بيان پاسخ اين سؤال مى‏پرداختند و با روشن‏گرى و آگاهى ‏بخشى، اذهان را روشن مى‌ساختند.

خيرانى مى‏گويد: پدرم گفت در خراسان، در محضر حضرت رضا(علیه‌السلام) بودم، شخصى از آن حضرت پرسيد: «اگر براى شما پيشامدى رخ داد، پس از شما امام مردم كيست؟ امام رضا(علیه‌السلام) در پاسخ فرمود: «پسرم ابوجعفر (حضرت جواد) است». گويى پرسش كننده از شنيدن اين پاسخ ـ از اين رو كه حضرت جواد(علیه‌السلام) كودك بود و حدود هفت سال داشت ـ قانع نشد، حضرت رضا(علیه‌السلام) به او فرمود: «خداوند حضرت عيسى(علیه‌السلام) را در كمتر از سنّ ابوجعفر (حضرت جواد) به عنوان پيامبر شريعت تازه‏اى برگزيد.2 بنابراين، چه مانعى دارد كه همان خدا ابوجعفر را در خردسالى به امامت برساند. توضيح اين كه: در آيه 30 سوره مريم به اين مطلب تصريح شده كه حضرت عيسى(علیه‌السلام) در گهواره با بيان گويا چنين گفت: «اِنّي عَبْدُاللّهِ آتانِىَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيّا؛ من بنده خدايم، او كتاب آسمانى به من عنايت فرموده و مرا پيامبر قرار داده است.»

بنابراين، وقتى حضرت عيسى(علیه‌السلام) در گهواره براى ابلاغ شريعت تازه به مقام پيامبرى برسد، چه اشكالى دارد كه به اراده خداوند، حضرت جواد(علیه‌السلام) در هفت سالگى، به مقام رهبرى، آن هم در مورد شريعت پيامبر اسلام(ص) كه بيش از دو قرن از آغاز آن با داشتن چندين رهبر مى‏گذرد، برسد.

رفتار متواضعانه عموی امام رضا(علیه‌السلام) در برابر امام جواد(علیه‌السلام)

گاهى اين مسأله به گونه‏‌هاى ديگر، در نزد بستگان امامان(علیه‌السلام) مطرح مى‏شد، و آن‌ها نيز به پاسخ آن مى‏پرداختند؛ به عنوان نمونه محدّث خبير كلينى از محمّد بن حسن بن عماد روايت مى‏كند كه گفت: من در حضور على بن جعفر(عموى بزرگوار حضرت رضا(علیه‌السلام)) در مسجدالنّبى نشسته بودم، دو سال بود كه در مسجد رسول خدا(ص) به درس او مى‏رفتم و از محضرش مستفيض مى‏شدم، يک روز ناگاه ديدم حضرت جواد(علیه‌السلام) در خردسالى در مسجدالنّبى(ص) به نزد على بن جعفر(علیه‌السلام) آمد، على بن جعفر(علیه‌السلام) تا آن حضرت را ديد، شتابان برخاست و با پاى برهنه و بدون ردا به سوى حضرت جواد(علیه‌السلام) رفت و دست او را بوسيد و به او احترام شايان نمود.

حضرت جواد(علیه‌السلام) به او فرمود: «اى عمو، بنشين خدا تو را رحمت كند». على بن جعفر گفت: اى آقاى من چگونه بنشينم با اين كه تو ايستاده ‏اى؟ هنگامى كه على بن جعفر به مجلس درس خود بازگشت، اصحاب و شاگردانش او را سرزنش كردند و به او گفتند: «تو عموى پدر حضرت جواد(علیه‌السلام) هستى، در عين حال با اين سن و سال، اين گونه در برابر حضرت جواد(علیه‌السلام) كه خردسال است فروتنى مى‏كنى و دستش را مى‏بوسى و آن همه احترام شايان مى‏ نمايى؟ على بن جعفر(علیه‌السلام) گفت: ساكت باشيد.

آن گاه محاسن خود را به دست گرفت و گفت: «اِذا كانَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَمْ‏يُؤَهِّلْ هذَا الشَّيبَةَ وَ أَهَّلَ هذَا الْفَتى وَ وَضَعَهُ حَيْثُ وَضَعَهُ، اُنْكِرُ فَضْلَهُ، نَعُوذُ بِاللّهِ مِمّا تَقُولُونَ بَلْ اَنَا لَهُ عَبْدٌ؛ اگر خداوند صاحب اين ريش سفيد را شايسته (امامت) ندانست، و اين نوجوان را سزاوار دانست، و به او چنان مقامى داد، آيا من فضيلت او را انكار كنم؟ پناه به خدا از سخن نارواى شما. من غلام و برده او هستم و او مولاى من است.»

دلایل شناخت کم مردم نسبت به امام جواد(علیه‌السلام)

حضرت به دو دلیل، در بین مردم نسبت به دیگر امامان کمتر شناخته شده بودند؛

1 - کوتاه بودن عمر آن حضرت

بنا بر آن چه در تاریخ آمده است، امام جواد(علیه‌السلام) در سن 25 سالگی به شهادت رسید. لذا کوتاه بودن عمر حضرت جواد(علیه‌السلام) یکی از دلایلی است که می‌توانیم بگوییم که امام جواد(علیه‌السلام) نسبت به سائر ائمه(علیهم‌السلام) که از عمر بیشتری برخورد بودند، کمتر در بین مردم مطرح شده است. اما در واقع مطابق آن چه در منابع حدیثی شیعه آمده، ما در مورد امام جواد(علیه‌السلام) کم معارف نداریم، یعنی دانستنی‌ها و مطالب زیادی داریم که متاسفانه این‌ها کمتر در میان شیعه مطرح شده است.

2 - شرایط خاص دوران امام(علیه‌السلام)

امام جواد(علیه‌السلام) در دوره و برهه خاصی از تاریخ زندگی می‌کردند که با پیچیدگی‌ها و مسائلی روبه رو شد که این موارد در زندگانی سائر امامان شیعه(علیه‌السلام) کمتر وجود داشت. امام (علیه‌السلام) در دوران حکومت «مأمون» و «معتصم» عباسی زندگی کردند. در این دوران حکومت عباسیان در افول قرار گرفته بود که با مرگ مأمون عباسی و قدرت گرفتن معتصم، رو به نزول بیشتر گرایید. زمانی که یک حاکم قدرتمند در در جامعه زندگی می‌کند بر روی تمام مسائل آن زمان تاثیر دارد؛ مانند وقتی که «یزید» به حکومت رسید و امام حسین(علیه‌السلام) در برابر او قیام کرد و آن حادثه مهم اتفاق افتاد و نقطه اوجی شد که در زمان سایر ائمه و امامان معصوم(علیهم‌السلام) وجود ندارد.

غفلت دشمن از امام جواد(علیه‌السلام)

وقتی مأمون، امام رضا(علیه‌السلام) را شهید کرد، امامت به امام جواد(علیه‌السلام) رسید. با این وجود امام رضا(علیه‌السلام) جامعه را برای پذیرش امامت فرزندشان آماده کرده بودند. امام رضا(علیه‌السلام) جامعه‌ای را به امام جواد(علیه‌السلام) تحویل دادند که از نظر یاران، یاران قوی داشت. محدثین بسیار قوی داشت. حضرت(علیه‌السلام) آن‌ها را تربیت کرده بود و اجازه نداده بود دست مأمون به آن‌ها برسد. این‌ها روات بسیار مهم و قوی بودند که حضرت(علیه‌السلام) آن‌ها را از دست مأمون دور نگه داشته بود. مأمون می‌خواست این سازمان را پیدا کرد. ولی امام(علیه‌السلام) آن‌ها را از دست او دور نگه داشته بود.

خواب خرگوشی دشمن

مأمون، امام جواد(علیه‌السلام) را به خوبی می‌شناخت و درباره این‌که ایشان همانند اجدادشان هستند، هیچ شکی نداشت ولی آیا کسانی که پیش مأمون بودند چنین دیدگاهی داشتند؟ آن‌ها پس از شهادت امام رضا(علیه‌السلام) معتقد بودند که ایشان جامعه را به دست یک کودک سپرده و این کودک کاری از دستش بر نمی‌آید، به همین دلیل از امام(علیه‌السلام) غافل شده و به یک خواب خرگوشی رفتند که این برایشان بسیار خطرناک بود.

اطرافیان نمی‌دانستند که امام جواد(علیه‌السلام) با امام رضا(علیه‌السلام) و ائمه(علیهم‌السلام) دیگر هیچ تفاوتی ندارد. امام جواد(علیه‌السلام) ارتباط خود را با سازمانی که امام رضا(علیه‌السلام) ایجاد کرده بودند، داشتند و چون دشمنان در خواب بودند، امام(علیه‌السلام) با آن‌ها ارتباط راحتی برقرار کرد.

وقتی امام رضا(علیه‌السلام) از مدینه به طوس آمدند، امام جواد(علیه‌السلام) تنها 6 سال داشتند و وقتی علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) به شهادت رسیدند، ایشان کودک بودند. سن حضرت به قدری کم بود که حتی برخی از شیعیان نیز نسبت به امامت ایشان شک داشتند چون خیال می‌کردند حضرت(علیه‌السلام) نمی‌تواند از عهده کارها برآید.

در این زمان اطرافیان مأمون نیز خیال می‌کردند امام رضا(علیه‌السلام) پس از خود یک کودک را برای اداره جامعه گذاشته و این کودک خطری ندارد، در حالی که مأمون 100 درصد می‌دانست که امام جواد(علیه‌السلام) همانند امام رضا(علیه‌السلام) است ولی اطرافیان چنین نگاهی نداشتند. به همین دلیل نظارت را از ایشان برداشتند و حضرت(علیه‌السلام) راحت‌تر از قبل با سازمان شیعه ارتباط برقرار کرد.

چرا مأمون دختر خود را به عقد امام جواد(علیه‌السلام) درآورد

وقتی مأمون دید اطرافیان نمی‌پذیرند که امام جواد(علیه‌السلام) تفاوتی با دیگر ائمه(علیهم‌السلام) ندارد و تنها در ظاهر کودک است، تصمیم دیگری گرفت. او تصمیم گرفت دختر خود را به عقد امام جواد(علیه‌السلام) درآورد.

می‌توان گفت مأمون برای دو هدف دختر خود را به عقد امام(علیه‌السلام) درآورد؛ 1 – می‌دید اطرافیان نسبت به امام جواد(علیه‌السلام) جهل و غافل هستند به همین دلیل دختر خود را به عنوان جاسوس در کنار امام(علیه‌السلام) قرار داد و 2 – خیال می‌کرد شاید نسل امامت به خاندان او منتقل شود.

حالا چرا مأمون خیال می‌کرد شاید نسل امامت به خاندان او منتقل شود؟ چون هر چند پدر ائمه(علیهم‌السلام) معرفی شده بودند ولی مادرانشان مشخص نشده بودند؟ از سوی دیگر مأمون می‌دانست که امام جواد(علیه‌السلام) بر سر دختر او هوو نمی‌آورد به همین دلیل خیال کرد شاید نسل به خاندان او منتقل شود. البته به این نکته توجه نکرد که در آن زمان ازدواج با کنیز ایرادی ندارد و اگر دقت کنیم رفته رفته مادر ائمه اطهار(علیهم‌السلام) نیز کنیزان بودند.

تردید بستگان امام رضا(علیه‌السلام) در امامت امام جواد(علیه‌السلام)

امام جواد(علیه‌السلام) از کودکی تحت کنترل بود ولی کنترل ضعیف بود چون اطرافیان مأمون خیال می‌کردند امام(علیه‌السلام) کودک است و کاری از دستش بر نمی‌آید. امام جواد(علیه‌السلام) نیز از این فرصت استفاده کرده و شروع به تربیت نیرو و گسترش سازمان کردند. با این وجود ایشان مشکلات مختلفی را بر سر راه داشتند.

فقط مأمون نبود که امام جواد(علیه‌السلام) را اذیت می‌کرد، بلکه برادران امام رضا(علیه‌السلام) نیز نسبت به امامت امام جواد(علیه‌السلام) تردید داشتند و ایشان را اذیت می‌کردند.

البته باید به این نکته نیز توجه داشت وقتی در کودکی امام جواد(علیه‌السلام) جامعه به ایشان تحویل داده می‌شود، نقطه مثبتی برای امام(علیه‌السلام) است، چون اطرافیان مأمون خیال می‌کردند ایشان تنها یک کودک است که کاری از عهده‌اش بر نمی‌آید.

اگر شیعیان نیز می‌خواستند نسبت به امامت امام جواد(علیه‌السلام) تردید کنند، امام رضا(علیه‌السلام) قبلا زمینه سازی کرده بودند. امام رضا(علیه‌السلام) روی امام جواد(علیه‌السلام) تبلیغ می‌کردند.

تغییر تاکتیک دشمن

تا زمان شهادت امام رضا(علیه‌السلام) تلاش دشمن این بود که سازمان مخفی شیعه را کشف و نابود کند ولی پس از شهادت ایشان تاکتیک و استراتژیک دشمن عوض شد. دشمن تصمیم گرفت به جای کشف سازمان مخفی شیعه، خود ائمه(علیهم‌السلام) را تحت نظر بگیرد و وقتی دوازدهمین امام(علیه‌السلام) به دنیا آمد ایشان را نابود کند.

وقتی امام رضا(علیه‌السلام) در طوس بود امام جواد(علیه‌السلام) در مدینه حضور داشت، ولی پس از شهادت علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام)، امام جواد(علیه‌السلام) به بغداد(مأمون پس از شهادت امام رضا(علیه‌السلام) به بغداد رفت و دیگر به طوس بازنگشت) آورده شد و پس از ازدواج با دختر مأمون به مدینه بازگشت.

بعد از مرگ مأمون، وقتی معتصم به حکومت رسید امام جواد(علیه‌السلام) را به بغداد برد و این بار امام‌هادی(علیه‌السلام) که کودکی خردسال بود در کنار پدرشان به بغداد برده شدند. این نشان می‌دهد که دشمن به دنبال کنترل امام(علیه‌السلام) بود. وقتی امام رضا(علیه‌السلام) شهید می‌شوند امام جواد(علیه‌السلام) در مدینه و به دور از حکومت بودند ولی وقتی امام جواد(علیه‌السلام) شهید می‌شوند، امام‌هادی(علیه‌السلام) در چنگ حکومت بودند.

فعالیت‌های امام جواد(علیه‌السلام)

نکته دیگر درباره تصور غلطی است که بسیاری از امام جواد علیه‌السلام دارند و ایشان را شخصیتی منفعل و منعزل می‌دانند. امام فعال بودند و در مدینه و بغداد شیعیان را اداره می‌کردند و با آن‌ها ارتباط داشتند. شیخ طوسی در کتاب الغیبه نقل می‌کنند که شبکه وکالت به ابتکار امام صادق(علیه‌السلام) تأسیس شد و تقویت این شبکه به دست امام جواد(علیه‌السلام) صورت گرفت. با ظهور جریان واقفه ضربه‌ای بر این شبکه وارد شد و بعضی از وکلا خیانت کردند. امام جواد(علیه‌السلام) شبکه وکلا در نقاط شیعه‌نشین را در عراق، ایران و شمال افریقا تقویت کرد و امام با اداره و تقویت این شبکه به حفظ اصالت‌های شیعی و استمرار این مسیر اقدام نمود.

بنابراین امام(علیه‌السلام) موضع منفعل نداشت و موضع فعال داشت و شیعیان پرسش‌های خودشان را از طریق وکلا مطرح می‌کردند و پاسخ‌ها را در اوج اختفا و نهان‌کاری دریافت می‌کردند. امیدواریم خداوند ما را قدردان نعمت ولایت ائمه معصومین بالاخص امام جواد(علیه‌السلام) قرار بدهد و توفیق زیارت آن حضرت را نصیب همه ما بفرماید و در آخرت هم مشمول شفاعت آن بزرگوار قرار بگیریم.

میراث علمی و شاگردان امام جواد (علیه‌السلام)

امام جواد(علیه‌السلام) با وجود کوتاهی دوران حیات و امامت، شاگردان بزرگی را تربیت می‌کنند؛ امثال «حضرت عبدالعظیم حسنی»، «علی بن مهزیار اهوازی»، «فضل بن شاذان نیشابوری»، «محمد بن سنان زاهری»، «ابو نصر بزنطی کوفی» و «دعبل خزاعی» از شاگردان آن حضرت هستند که نزد ایشان، رشد علمی یافته و تربیت شدند و یا از آن حضرت(علیه‌السلام) حدیث نقل کردند.

روایان احادیث حضرت جواد الائمه (علیه‌السلام) تنها محدثان شیعه نبودند؛ بلکه علماء و دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقی از اسلام را از آن حضرت نقل کرده‏اند. به عنوان نمونه «خطیب بغدادی‏» احادیثی با سند خود از آن حضرت نقل کرده است.

شهادت

حضرت جواد الائمه(علیه‌السلام) در ماه ذی القعده سال 220 هجری قمری، با دستور معتصم عباسی مسموم و در بیست و نهم ماه ذی القعده به شهادت رسید.

انتهای پیام/

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.