تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, مشروح خبرها
شماره : 25074
تاریخ : ۱۶ آبان, ۱۴۰۰ :: ۹:۴۷
یادداشتی از حجت‌الاسلام والمسلمین حسین عندلیب، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم؛ روایت ناقص از اندیشه سیاسی آیات عظام خوئی و سیستانی/ این بزرگواران از حیث عملی از تشکیل حکومت مبتنی بر نظریه ولایت فقیه پشتیبانی و حمایت کرده‌اند هرچند آیت‌الله خویی از حیث نظری و ادله اجتهادی «اطلاق» ولایت فقیه را نتوانست به اثبات رساند لکن از حیث «عملی» و بر خلاف ادعای اقای فراتی مدل مطلوب حکومت را «رها» نکرد.

به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه اندیشه؛ حجت‌الاسلام حسین عندلیب مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم در یادداشتی نوشت: دکتر عبدالوهاب فراتی در نشست نقد کتاب «مدارس فکری حوزه علمیه نجف و نسبت آن‌ها با اندیشه انقلاب اسلامی» اظهار داشت: «آیت‌ﷲ سیستانی همانند استادش آقای خوئی، اصلا قائل به ولایت فقیه نبود و تمام ادله‌ای که مثلا موافقین ولایت‌فقیه از مرحوم ملا احمد نراقی تا امام خمینی در این زمینه اقامه کرده بودند را نپذیرفت. اما در ورای سلب دولت از فقیه در مقام ایجاب، ایشان از یک نظریه‌ای در حوزه سیاست دفاع کرد که امروزه از آن به «دموکراسی توافقی» تعبیر می‌کنیم. آقای خوئی وقتی که دولت را از فقیه سلب می‌کرد، و دلالت ادله لفظی را در این باب نمی‌پذیرفت، در ایجاب بحث خودش گفتگوی ایجابی یا اثباتی در باب اداره جامعه نداشت، یعنی رها می کرد. اما آقای سیستانی یک نگاه ایجابی بعد از سلب دولت از فقیه داشت که آن هم بیشتر تحت تاثیر استادش شیخ حسین حلّی است. »(https://mobahesat.ir/۲۳۵۵۹)

ضمن تشکر و احترام به مساعی این پژوهشگر ارجمند، اما به نظر می رسد این روایت، روایتی ناقص از اندیشه ی سیاسی آیت‌الله خویی و سیستانی است.

هرچند آیت‌الله خویی از حیث نظری و ادله اجتهادی «اطلاق» ولایت فقیه را نتوانست به اثبات رساند لکن از حیث «عملی» و بر خلاف ادعای اقای فراتی مدل مطلوب حکومت را «رها» نکرد.

آیت‌الله خویی موارد بسیاری را بر می شمارند که جز با اعتقاد به اندیشه ولایت فقیه توجیه پذیر نیست. از جمله مهمترین آنها جهاد ابتدایی است. آیت‌الله خوئی(ره) نظرشان این است که در عصر غیبت، در صورتی که مصلحت ایجاب کند، فقیه می‌تواند حکم به جهاد ابتدائی بدهد، درحالی که مشهور در میان فقها این است که جهاد ابتدائی مخصوص امام معصوم(ع) است و ما در عصر غیبت، جهاد ابتدائی نداریم. حتی خود حضرت امام هم در «کتاب البیع» فرموده‌اند که فقیه در همه مواردی که پیامبر(ص) و ائمه(ع) ولایت دارند، ولایت دارد، مگر در مواردی که استثنا شده باشد. و در آنجا مثال زده‌اند به جهاد ابتدائی.

موارد دیگری هم هست که ایشان حکم آنها را به صورت صریح به فقیه ارجاع داده‌اند، مثل بحث تعلیم و تربیت که حالا به آن می‌گوئیم آموزش و پرورش، بحث ریاست اوقاف، بحث نظارت بر معاملات بانکی دولتی، بحث نظارت بر اموال دولتی و نهادها و موسسات مربوط به آن، بحث مدیریت زمین‌های خراجیه، بحث وضع و دریافت جزیه از اهل کتاب، بحث امضای قرارداد صلح، بحث مسئولیت بیت‌المال، مسئولیت امر قضا، تصدی امور انتظامی از قبیل اجرای حدود و تعزیرات و... افتا هم که جزو مسلمات است. ایشان مواردی را مطرح فرموده‌اند که فقیه باید در این موارد متصدی ‌شود و این وظائف را برعهده دارد. وقتی ما این وظائف را برمی‌شماریم، می‌بینیم که ایشان حیطه وسیعی را برای فقیه جامع‌الشرایط قائل بوده‌اند.

کنار هم نشاندن مصادیقی که برشمرده شد، بالالتزام به حکومت فقیه دلالت می‌کند، چون برحسب دلالت عقلی، اگر قرار باشد فقیه متصدی یک شأن اجتماعی باشد، بدون احراز حکومت، آن شأن به طور کامل تحقق پیدا نمی‌کند.

همچنین برخی از شاگردان برجسته ایشان همچون آیت‌الله معرفت بر این باور بودند که «جواز تصرف ولی فقیه» که در کلمات آیت‌الله خویی بیان شده است عملا همان «ولایت» است، یعنی فرد نمی‌تواند مجوز تصرف داشته باشد، اما به تصرف او حداقل نوعی از ولایت اطلاق نشود و یا از این تصرف، به نوعی به ولایت تعبیر نشود.

از حیث سیره علمی نیز یکی از بهترین اسناد برای اثبات این ادعا که آیت‌الله خویی معتقد به تشکیل حکومت مبتنی بر نظریه ولایت فقیه بود، متن نامه ای است که به زبان فارسی و در ربیع‌الثانی سال ۱۳۹۹ قمری مصادف با فروردین ۱۳۵۸ شمسی توسط ایشان نوشته شده و بدین شرح است:

«شکر و سپاس بی حد خداوند متعال را که ملت مسلمان غیور ایران در اثر مجاهدات و فداکاری های خود توانستند آزادانه و بدون هیچ تحمیلی رای خود را اظهار دارند و در این زمینه رای اینجانب این است که همگی نسبت به تشکیل حکومت جدید جمهوریت اسلامی را انتخاب نمایند و از آنجایی که اکثریت ساحقه این ملت شیعه اثناعشری می باشند لازم است برای مراعات حقوقشان قوانین مجعوله نسبت به این اکثریت موافق مذهب آنها گردد.

توفیقات همه برادران ایمانی را از درگاه خداوند متعال خواستارم.

۲۸/ع۲/ ۹۹ هجری قمری»

حضرت آیت‌الله سیستانی نیز با توسعه دایره «امور حسبیه» قائل به ولایت فقیه، در سه حوزه افتاء، قضاء و امور حسبیه به معنی موسّع آن، بلکه برخی دیگر از شئون امام معصوم و حاکم اسلامی است از جمله إعمال ولایت در امور عامه، که نظم جامعه اسلامی بر آنها متوقف است، و در زمینه زعامت سیاسی جامعه، ولایت را برای فقیه جامع الشرایط در راستای حفظ نظام مملکت اسلامی، که مقبول عامه مؤمنان باشد، پذیرفته اند.

‌ایشان در ذیل بحث قاعده لاضرر می نویسند:«...از آنجا که مسئله حفظ نظم عمومی و امر حکومتی در میان بود آن حضرت با ولایت حکومتی دخالت کردند و این ولایت مخصوص حضرت رسول صلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیها السلام نیست، بلکه فقیهی را که فقها برای تصدی امور حکومتی برگزیده اند نیز دارای این حکومت است (سیستانی، قاعده لاضرر و لاضرار، ۱۴۱۴ق، ص ۲۰۴ـ۲۰۵). از این رو، به نظر ایشان ماهیت ولایت فقیه در اینجا همان ولایت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و معصومین علیها السلام می باشد. نیز از این بیان استنباط می شود ایشان با استناد به قاعده لاضرر، مستفاد از احادیث لاضرر و لاضرار، تمام اختیاراتی را که پیامبر به عنوان حاکم به مقتضای تصدی امور عمومی و مصالح عامه مسلمین و حفظ نظم عمومی آنان دارد، در صلاحیت فقیه جامع الشرایط به نیابت از آن بزرگوار می داند؛ چه اینکه در غیر این صورت، و عدم تعیین متصدی خاص برای حل مشکلات عمومی آنان، به ویژه با منع از رجوع به حکام و سلاطین جور، مستلزم اختلال در زندگی عمومی و سیاسی شیعیان خواهد بود.

همچنین در جای دیگر می فرمایند: ولایت فقیه در زمان غیبت در امور عامه ثابت می شود و حکم حاکم شرعی عادل که مورد قبول عامه مؤمنین است در مواردی که نظام جامعه بر آن متوقف است، نافذ است. حکم کسی که ولایت شرعی دارد در امور عامه که نظام جامعه و معاش مردم به آن مبتنی است، بر همه نافذ است حتی بر مجتهدین دیگر. (http://www.sistani.org)

آیت‌الله سیستانی در پاسخ به این پرسش که:

نظر معظم له درباره ولایت فقیه چیست؟ می فرمایند:«ولایت در آن چه - به اصطلاح فقها - امور حسبیه خوانده می شود برای هر فقیهی که جامع شرایط تقلید باشد ثابت است . و اما در امور عامه که نظم جامعه اسلامی بر آنها متوقف است هم در شخص فقیه و هم در شرایط به کار بستن ولایت امور دیگری معتبر است از جمله مقبول بودن نزد عامه مؤمنین»

(https://www.sistani.org/persian/qa/۰۱۰۸۳/

در بعد سیره عملی ایشان، به خصوص در حوادث عراق بعد از اشغال، همگی حکایت از پایبندی ایشان به اصل مهم ولایت فقیه در دوران غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد. چنان که در دیدار آقای هاشمی رفسنجانی با آیت‌الله سیستانی در نجف، ایشان بر تبعیت از رهبری صریحاً تاکید می نمایند و آن را رمز موفقیت ایران و حل مسائل می شمرند (http:// rasekhoon.net/news.).

همچنین در دیدار با وزیر خارجه سابق ایران(محمدجواد ظریف) فرمودند: «اقتدار امروز شما مرهون رهبری هوشمند ایران اسلامی است. مشکلات کنونی عراق هم ناشی از نداشتن رهبری چون حضرت آیت ا... خامنه‌ای است. قدر رهبری عزیز خود را بدانید. من هر روز برای ایشان دعا می‌کنم.».(https://portal.anhar.ir/node/۹۰۲۱/?ref=sbttl#gsc.tab=۰

بر این اساس هم در انتساب نظریه ولایت فقیه باید دقت بیشتری به خرج داد و هم سیره عملی ایشان را مورد ملاحظه قرار داد. چه اینکه آیت‌الله خویی و سیستانی هم ولایت فقیه را از معنای جزئی آن توسعه داده و طیف وسیعی از اختیارات را برای فقیه بر می شمارند هم از حیث عملی از تشکیل حکومت مبتنی بر نظریه ولایت فقیه پشتیبانی و حمایت کرده اند.

توفیقات بیشتر و روز افزون نویسنده گرامی جناب آقای دکتر فراتی را از درگاه احدیت مسالت دارم.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.