به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه اندیشه؛ رهبر معظم انقلاب ۱۵ مرداد سال ۱۳۹۲ در دیدار اساتید دانشگاه گفتند «دستور کار قطعی نظام جمهوری اسلامی، دنبال کردن الگوی پیشرفت ایرانی - اسلامی است. ما پیشرفت را به شکلی که غرب دنبال کرد و پیش رفت، نمی خواهیم؛ پیشرفت غربی هیچ جاذبهای برای انسان آگاهِ امروز ندارد. یشرفت کشورهای پیشرفتهی غربی نتوانست فقر را از بین ببرد، نتوانست تبعیض را از بین ببرد، نتوانست عدالت را در جامعه مستقر کند، نتوانست اخلاق انسانی را مستقر کند».
در این سالها مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت گامهایی را در سه محور کلان «تعمیق و توسعه تفکر، تحقیق و نظریه پردازی درباره مبانی، اصول، شاخصها و دیگر ابعاد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و تکامل فرد و اجتماع بر اساس تعالیم و ارزشهای متعالی اسلام ناب محمدی و با بهره مندی از دستاوردهای متقن علمی و تجارب ارزشمند بشری، « ایجاد و حفظ فضای گفتمانی اصیل و قوی در حوزه و دانشگاه و در سطح جامعه حول محور الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» و «3- طراحی و تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به عنوان سند بالادستی حاکم بر چشم اندازها، سیاستهای کلی و برنامههای توسعه مبتنی بر مبانی اصیل اسلامی و منطبق بر مقتضیات و ویژگیهای فرهنگی، اقلیمی و طبیعی ایران» برداشته است، اما این که تا چه اندازه در انجام مأموریتها توفیق داشته، نیاز به بحث و بررسی کارشناسی دارد.
دکتر شهریار نیازی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران که دبیری اندیشکده فرهنگ مرکز الگوی اسلامی پیشرفت را بر عهده دارد، ضمانت اجرایی سند الگو پس از تایید و ابلاغ مقام معظم رهبری را سپردن سند به دستگاهی فراقوهای و تهیه گزارشهای دو سالانه از ضعفها و قوتهای اجرا توسط مرکز الگ و تقدیم گزارشها به مقام معظم رهبری و مطالبهگری ایشان از دستگاههای مجری می داند.
او درباره عملکرد مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت طی یک دهه گذشته، می گوید: این مرکز تشکیل شد تا برای نیم قرن آینده انقلاب و برای مردم و دولتها، نقشه راه ترسیم کند. اساس این الگویِ آیندهنگر اسلامی بودن و ایرانی بودن است. این دو در ظاهر دوگانه اند، اما در واقع نوعی تلازم و پیوند ناگسستی را نشان میدهند و این طور نیست که یکی بر دیگری اولویت داشته باشد.
مشروح گفت وگوی دبیر اندیشکده فرهنگ مرکز الگوی اسلامی پیشرفت را در ادامه بخوانید:
این مرکز تشکیل شد تا برای نیم قرن آینده انقلاب و برای مردم و دولتها، نقشه راه ترسیم کند. اساس این الگویِ آیندهنگر اسلامی بودن و ایرانی بودن است. این دو در ظاهر، دوگانه اند اما در واقع نوعی تلازم و پیوند ناگسستی را نشان میدهند و این طور نیست که یکی بر دیگری اولویت داشته باشد.
علت این نامگذاری توسط مقام معظم رهبری، ریشههایی بود که در دوره قاجار و پهلوی شکل گرفت و کشورهای غربی به وسیله برتری فناوری در حوزههای اقتصادی و مالی و نظامی، به زندگی ایرانیان و مسلمانان وارد شدند و موجب واکنش و عکسالعمل ایرانیان شد. برخی خواستار بازگشت به سنتهای گذشته شدند و برخی مقهور فرهنگ و تکنولوژی غرب شدند و خود را با مظاهر این فرهنگ هماهنگ کردند.
این دو نگاه موجب شکل گرفتن دو نظریه اسلامی و غیراسلامی شد. نظریه اسلامی مبتنی بر نگاه فقهی شیعه و نگاه غیراسلامی، مبتنی بر نگاه به غرب شکل گرفت. این نگاه موجب قرار گرفتن ایرانیان بر سر دو راهی سنت و مدرنیته شد. از آن تاریخ به این سو دو شاخص انتخاب و پذیرش فرهنگ غرب و مقاومت و نافرمانی در برابر این فرهنگ بین موافقان و منتقدان بالا گرفت.
وضع در دوره پهلوی بدتر هم شد. در این دوره هم گرایش به باستانگرایی شدت گرفت و هم گرایش به مظاهر غربی به شدت زیاد شد و وزن اسلام، اگر چه در بطن و متن زندگی مردم همچنان بالا بود اما در نظام حکمرانی به شدت اُفت کرد موضوعی که با وقوع انقلاب اسلامی موجب تغییر توازن به نفع اسلام شد و از وزن ایرانیت و گرایش به مظاهر غربی، کاسته شد.
از قبل از تاسیس مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بنای حاکمیت بر این قرار گرفت که از روندهای جهانی و غربی، در داخل سرعتگیری شود و اجازه داده نشود سبک زندگی ایرانیان مالامال از الگوهای غربی باقی بماند، به همین دلیل مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از ابتدای دهه ۱۳۹۰ شکل گرفت تا الگویی مدون و جامع از شاخصهای اسلامی و ایرانی را ارائه دهد و سبک زندگی مردم ایران بر این اساس، سامان و قوام یابد. آموزههای این الگو نیز مبتنی بر قرائت شیعی از آموزههای اسلام بود. این الگو موجب مهار و سرعتگیری موجهایی که از سوی غرب به سمت ایران سرازیر است، میشود.
بومی بودن سند الگو حکایت از عناصر اسلامی و ایرانی در آن و نشان از درونزا بودن پیشرفت دارد. قرار گرفتن ایرانیت و اسلامیت در کنار یکدیگر، بستهای فرهنگی را ایجاد میکند که هیچ کاری به نگاهها و حاشیههای سیاسی ندارد. واژگان اسلامی - ایرانی در ترکیب نام مرکز الگو همچون دو یار و دو ملازم، پیوند خورده با یکدیگر عمل میکنند.
اساس و ظاهر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نشان از طراحی آن برای پیشرفت ایران دارد، اما اینکه در آینده نقطه عزیمتی باشد برای نوعی تمدنسازی یا به الگویی برای کشورهای اسلامی یا کل زیستکره تبدیل شود، بستگی به رویکردها و تصمیمات مقامات ارشد نظام دارد.الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت مبتنی بر فرهنگ، سیاست، امنیت، اقتصاد، علم، آمایش سرزمین و سبک زندگی مردم ایران طراحی شده است.
جایگاه سازمانی سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، بعد از قانون اساسی و بالاتر از سیاستهای کلی نظام و برنامههای توسعهای است. سند الگو، سندی است بین سیاستهای بسیار کلان و مجموعهای از اقدامات و دستاوردهای عملی و به عبارت دیگر سندی راهبردی و دورنگر است.
سند الگو، سندی پژوهشی یا گزارشی تحقیقاتی یا موضوعی نظریهپردازی شده نیست بلکه مدلی از یک سند راهبردی شدهِ بومی و بلندمدت است. مبانی نظری و عملی انقلاب اسلامی به مقامات و اندیشمندان کشور اثبات کرد میتوان بین سیاست و دیانت، اقتصاد و علم، تقوا و زندگی اجتماعی، تلازم برقرار کرد. از تلازم آزادی و عدالت، نوعی الگوی مبتنی بر خصلتهای بومی ایرانیان حاصل میشود.
ایرانیان در طول تاریخ نشان دادند اشکال مختلف فرهنگهای بومی را تابآوری کنند یعنی یک ایرانی ضمن حفظ قومیت و رسوم زیستبوم خود میتواند پایبند فرهنگِ جمعی ایرانیان و دین پذیرفته شده در فرهنگِ قوم، قبیله و کشورِ خود باشد.
ویژگی منحصر به فرد ایرانیان بر قرار کردن تلازم بین قومیت، نژاد، فرهنگ و هویت دینی و فردی است. ایرانیان هم خواستار آزادی هستند و هم طالب عدالت و هرگز این طور نبوده و نیست که یکی را فدای دیگری کنند و این ویژگی منحصر به فرد مورد توجه تدوینکنندگان سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بود.
به کار رفتن یا نرفتن یک واژه در ترکیب نام مرکز الگو مبتنی بر خاستگاه واژگان کشور انجام شد. ادبیات توسعه در دنیا ادبیاتی است که در حال پیشرفت است. در دورهای از تاریخ نظریهپردازان توسعه صحبت از توسعه متوازن کردند. بعد از دورهای سخن از توسعه پایدار کردند و حالا هم صحبت از توسعه تابآور میکنند و منظور از تابآوری این است که در صورت از بین رفتن زیرساختهای یک شهر یا کشور به توان به سرعت ویرانیها را بازسازی کرد. نمونه این نوع توسعه شهرهای ناکازاکی و هیروشیما در ژاپن است.
پایداری و توازن در کنار تابآوری از ویژگیهای توسعه تابآور است، اما ممکن است سؤال شود خب چرا این واژه در ترکیب واژگان نام مرکز الگو قرار نگرفت؟ پاسخ این است که اگر در این نامگذاری از واژگانی استفاده میشد که جزو شاخصهای مدل ایرانی اسلامی الگو نبود، ممکن بود نظام برنامهریزی کشور از لحاظ الگوها و معیارها دچار خطا و اشتباه شود به همین دلیل مقام معظم رهبری تصمیم گرفتند در نامگذاری نام مرکز الگو واژه «پیشرفت» را جایگزین «توسعه» کنند. هدف از این کار بیاهمیت دانستن یا غیرکاربردی پنداشتن واژه «توسعه» نبود بلکه انتخاب واژهای مبتنی بر فرهنگ ایرانی اسلامی و منحصر به زیستبوم ایران بود به بیان روشنتر در سند الگو برای جلوگیری از کجتابی و بدفهمیِ واژگانی، از واژه پیشرفت استفاده شد.
«پیشرفت» همان «توسعه» است، اما معنایی در این واژه است که با معنا و الگوهای توسعه مدنظر نظریهپردازان غربی تفاوت دارد. رویکرد و منظور ما از واژه «پیشرفت» در مرکز الگو، توسعه پایدارِ متوازنِ تابآورِ بومی است.
بررسی سند چشمانداز ۳۰ ساله عربستان به خوبی نشان داد این سند توسط کارشناسان آمریکایی نوشته شده است و کارشناسان سعودی زحمتِ فکری نوشتن یک سند بومی متناسب با فرهنگ عربی – اسلامی را به خود ندادند. طبیعی است که چنین سندِ غیربومی که در مغایرت با فرهنگ عربستان است، محکوم به شکست است و به زودی برای عربستان مشکلساز میشود.
سند الگو متکی بر بضاعت علمی اندیشمندان و نخبگان علمی و حوزوی داخل کشور تدوین شد. از آن مهمتر، همواره در تاریخ یک صد ساله اخیر کشور، روحانیون با اینکه بخش جداییناپذیر جامعه بودند و حلقههای فکری جامعه را رهبری کردند، اما هیچگاه در تهیه اسناد توسعهای کشور جایگاهی نداشتند. سند الگو برای آنان در کنار نخبگان دانشگاهی جایگاه ویژه ای دید و این دو دسته نخبه کشور بعد از ۱۰ سال مطالعه و بررسی و همفکری سندی بومی، تابآور و متناسب با فرهنگ ایرانی و ارزشهای اسلامی نوشتند.
سند الگو یک توصیهِ تجویزی نیست. این سند اگر متکی بر برآیند نخبگانی کشور نوشته نمیشد به سرنوشت سایر اسناد کشور مبتلا و محکوم به شکست میشد.
مسئله حکمرانی در ایران اهمیت بسزایی دارد، چون به صورت تاریخی و پیوسته از دولتهای ناکارآمد، رنج دیده است. از زمان حکومت سلسله پادشاهان در ایران به دلایل فرهنگی، تاریخی و نگرشی، دولتها ناکارآمد بودند و این موضوع در سایر کشورهای خاورمیانه یک رویه بود.
مبنای انقلاب اسلامی، خروج قدرت از انحصار نظام حکمرانی و توزیع بین مردم بوده است و البته هزینه این نگرش را هم پرداخته است. نمونه آن شوراهای شهر و روستا است که در موارد متعددی مجوزهای ویژه، کوهخواری و زمینخواری برای خود و دوستان و اقوام خود دست و پا کردند.
سند الگو در بخش حکمرانی بین تمرکز و عدمتمرکز باید راه میانهای را انتخاب میکرد، از این رو حکمرانی در سطح سیاستگذاری به صورت متمرکز و در سطح اداری و برنامهریزی به صورت غیرمتمرکز را پیشبینی کرد. این مدل حکمرانی موجب ورود افراد شایسته به نظام تصمیمگیری و اجرایی میشود.
در کشور با چالش فرهنگیِ شایستهسالاری روبرو هستیم و نظام قبیلهای در ساختار اداری کشور حاکم است. ما برای رفع این چالش در سند الگو به گونهای پیشبینی کردیم که ساختار اداری و برنامهریزی کشور از چنبره این شیوه حکمرانی، خلاص شود. همواره با چالشهای نظام اجرایی روبرو هستیم و این نظام باید به صورت مستمر پایش و اصلاح شود. سند الگو وزن و سهم عمده ای برای نخبگان علمی و اجرایی قائل شده و دانش نیروی انسانی کشور را به شدت ارج گذاشته است. علت آن، توسعه انسانی است که از عوامل اصلی و ضامن اجرای مفاد سند الگوست.
در سند الگو در کنار ارکان ولایت فقیه، دولت و مردم، رکن مشورت نخبگانی و حضور نخبگان در نظام تصمیمگیری و اجرایی کشور را هدفگذاری کردیم و اگر موفق به پیاده کردن این مدل شویم، مشارکت نخبگان در نظام تصمیمسازی کشور به صورت نظامند و مستمر عینیت مییابد.
سند الگو با دقت و وسواس زیادی تلاش دارد، نخبگان کشور نادیده گرفته نشوند و منزلت و کرامتشان حفظ شود. به خصوص جایگاه خوبی برای نخبگان جوان پیشبینی کردیم. نباید اجازه داد پنجره جمعیتی جوان کشور بسته شود.
در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تلاش شد از واژگان و عبارتهایی استفاده نکنیم که اگر روزگاری قرار بر ترجمه آن واژگان به زبانهای انگلیسی و عربی و سایر زبانهای جهان شد، از ترجمههای مبهم و نامفهوم پیشگیری شود. شناسنامه واژگانی به خصوص واژگان مربوط به نظام اداری و واژگان اسلامی در سند الگو با رویکردِ آیندهگر، با دقت بالا و مبتنی بر استانداردِ ادبیات توسعه، نوشته شد.
در انتخاب واژه «پیشرفت» خواستیم موجب شکوفایی خلقیات منحصر به فرد ایرانیان شویم. ایرانیان در عصر پادشاهان، بسیار ریزبین و جزیینگر بودند. مثلا معماران عصر سلجوقی و صفوی، با دقت بسیار بالایی عمارتسازی میکردند و این عمارتها با بیش از ۵۰۰ – ۶۰۰ سال همچنان پابرجا هستند.
خصلت کیفیسازی و دقت در تولید در روزگار حاضر در ایرانیان به شدت رنگ باخته است به بیان روشنتر یک تولیدکننده ایرانی در ابتدای کار برای معرفی خود و تولیداتش از کیفیت و دقت خوبی در تولید بهره میبرد اما پس از به دست گرفتن بازار شروع به زدن از کیفیت میکنند و این خصلت بد موجب لطمه به تولیدکنندگان ایرانی شده است.
هدایت بازارگردانان ایرانی از تاجرمآبی و دلالمسلکی به تولید پایدار کاری دشوار، اما دست یافتنی است و سند الگو بستر این دگرگونی را در خود به وجود آورده است. بعد از طی شدن این فرآیند پیشبینی شده در سند الگو، میتوان به بهبود وضعیت و ثبات صنعت، تولید و کشاورزی امیدوار شد.
چالشهای فعلی این بخشها فقط مشکل حکمرانی نیست، بلکه مشکل فرهنگی ایرانیان هم هست. اصلاح این نظام باید از مدرسه و دانشگاه شروع شود و مرزهای اداری و ساختاری کشور را دربنوردد.
بله درست است؛ بسیاری از این اسناد اجرایی نشد ما هم در مرکز الگو آسیبشناسی عمیق و گستردهای از دلایل و موانع اجرا نشدن این اسناد انجام دادیم. یکی از بزرگترین موانع آسیبشناسی شده، عدم اجماع در تدوین اسناد بالادستی بود.
از سوی دیگر وقتی سندی نوشته شود که مملو از سنتگرایی افراطی باشد، جامعه ایرانی نمیتواند با آن ارتباط برقرار کند و به صورت طبیعی آن سند را پس میزند.
کارشناسان مرکز الگو پی به این چالش عمیق و ریشهدار بردند و از همان ابتدا بیش از ۵۰۰۰ نخبه حوزوی و دانشگاهی طی ۱۰ سال به چالشها و راههای خروج از آن پرداختند و توانستند در جامعه نخبگانی به اجماع ۷۰ درصدی برسند اما در بخش نخبگان اجرایی، کار دشوارتر است چون قدرت بین دستگاههای حاکمیتی و دولتی پخش است و هر قوه، دستگاه، سازمان و بنیادی فقط کار خود را قبول دارد و عملکرد سایر ارکان قدرت را بیاثر و خنثی میکند.
بیش از دو سال از عمر مرکز الگو صرف گفتوگو با گروههای حکومتی، احزاب و تشکلهای صنفی، دستگاههای اجرایی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، دولت، مجلس و قوه قضاییه شد و این وقت گذاشتنها همچنان ادامه دارد و تا زمانی که اقناع و همراهی ارکان قدرت با یکدیگر ایجاد نشود، نمیتوان به پیاده شدن بنیادین سند الگو در بخش حاکمیت خوشبین بود.
اگر سند الگو از این مرحله نیز به سلامت عبور کند یعنی با انعطافپذیری فوقالعادهای که در مرکز الگو وجود دارد، میتوانیم با استدلال اقناعی نظرات ارکان قدرت را در سند درج کنیم از این رو نیازمند تلاشی عالمانه، صبورانه و طاقتفرسا برای شکلگیری اجماع ۷۰ درصدی در بخش نخبگان اداری و اجرایی هستیم.
اجماع در نخبگان اجرایی، دغدغه بسیار جدی مرکز الگوست. راهحلهای متعددی برای آن تدبیر شده است. یک راهکار، کمک گرفتن از فشار افکار عمومی است یعنی اگر مسؤولان از اجرای سند سر باز زدند، با فراخوان بیش از ۵۰۰۰ نیروی نخبه مشارکت کننده در تدوین سند الگو، می توان بیتوجهی کارگزاران نظام به سند الگو را به گفتمان اجتماعی تبدیل کنیم و به امری مطالبهگرانه از حکومت، تبدیل کنیم. اگر در اجماع نخبگان اجرایی به نتیجه نرسیم، این راه حل بدترین حالت است.
راه حل بعدی ضمانت اجرایی سند الگو پس از تایید و ابلاغ مقام معظم رهبری، سپردن سند به دستگاهی فراقوهای مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام یا شورای نگهبان یا مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و تهیه گزارشهای دو سالانه از ضعفها و قوتهای اجرای این سند و تقدیم آن به مقام معظم رهبری و مطالبهگری ایشان از دستگاههای مجری است.
راه حل سوم این است که اختیارات مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برای پایش مستمر و همه جانبه آن در حوزه اجرا بیشتر شود. راه حل بعدی ایجاد شورای عالی پیشرفت معادل شورای عالی توسعه در دیگر کشورهای جهان است.
تمایل مرکز الگو عدم تاسیس تشکیلات جدید اداری و سپردن آن به نظام اجرایی موجود است به بیان روشنتر مسوؤلیت پایش، نظارت و ارزیابی از سوی مرکز الگو باید در سطح کلان ادامه یابد.
مرکز الگو با گذرگاهی بسیار سخت و صعبالعبور روبروست که اگر نتواند به سلامت از آن عبور کند قطعا سرنوشت زحمات بیش از یک دهه ایشان به هدر رود. هر چند که تمام تلاشمان را میکنیم تا زحمات ۱۰ ساله علما و دانشمندان کشور به هدر نرود.
هر یک از اندیشکدههای مرکز الگو در حال تدوین اسناد پسینی هستند. آنان در حال پیشبینی فرآیندهای مختلف برای پی ریزی و گسترش نهضت کسب و کارهای نمایشی یا کاربرد فضای مجازی با استفاده از توان فرهنگی، ادبی و ایرانی هستند. تجلی این سخن در کشور ترکیه قابل مشاهده است. این کشور در تولید سریالهای ۵۰۰ – ۶۰۰ قسمتی در دورهای کوتاه، گوی سبقت را از کل کشورهای خاورمیانه ربود، در حالی که تلاش ایران به عنوان کشوری با تمدن و فرهنگ چند هزار ساله برای ساخت یک سریال در خوشبینانه ترین حالت ساختن دو یا سه فصل از یک سریال است.
مقامات ترک توانایی و زیرساختهای لازم برای ساخت سریالهایی در فصلها و قسمتهای بالا را به وجود آوردند، به همین دلیل دیشهای ماهوارهای عربی، ایرانی و آسیای مرکزی برای دریافت برنامههای تلویزیونی این کشور به سمت ترکیه تنظیم است. ترکیه از طریق سریالسازی، کسب و کاری را فعال کرد که علاوه بر تولید ثروت، معماری فرهنگی را رقم زده است. به عنوان نمونه تجار و تولیدکنندگان ترک، اقتصاد بصره عراق با ۶۴ میلیارد دلار درآمد سالانه را در اختیار گرفته است. این کشور حضور پررنگی در لبنان، سوریه، عربستان، اردن و افغانستان دارد.
اگر در ایران نیز فرآیندها اصلاح شود میتوانیم با استفاده از میراث فرهنگی و ادبی هزاران ساله خودمان کشورهای منطقه را جذب ایران کنیم. البته به زیرساختها، فناوریها، آموزش نیروی انسانی و سایر بسترهای زیادی نیاز داریم و به مجموعهای اسناد و امکانسنجیهای ذیلِ سند الگو نیازمندیم. برای هر یک از تدابیر باید امکانسنجی شود تا در حوزههای اقتصادی، فرهنگی، علوم، فناوری و اجتماعی توسعه پیدا کنیم.
عقلای قوم در مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نقشه راه را ترسیم کردند و اکنون نوبت حکمرانان است. اسبی زین شده است و باید منتظر ماند و دید آیا حکمرانان سوار بر این اسبِ راهوار میشوند یا ترجیح میدهند وضعیت موجود را ادامه دهند.
نمیتوان بار بسیار سنگین سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را تنها بر دوش مرکز الگو گذاشت، بلکه نیازمند بسیج و عزم ملی هستیم.
انتهای پیام/