تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, حوزه و فقاهت, مشروح خبرها
شماره : 26793
تاریخ : ۷ بهمن, ۱۴۰۰ :: ۱۲:۳۸
آیت‌الله علیرضا اعرافی در درس خارج بررسی کرد؛ نظریه حق‌الطاعه/ تعامل خداوند با بندگان یک تعامل درجه دومی و تنزل یافته و متعارف است حتی اگر این نتیجه‌ای که ما از حکم عقل گرفتیم هم اثبات نشود باز مجموعه آیات و روایات ما را به این نکته متوجه می‌کنند که تعامل خداوند با بندگان یک تعامل درجه دومی و تنزل یافته و متعارف است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ آیت‌الله علیرضا اعرافی، مدیر حوزه‌های علمیه کشور در درس خارج خود به بررسی نظریه حق‌الطاعه شهید صدر پرداخت که متن آن بدین شرح است؛

در مورد رابطه انسان و خداوند یک حکم عقل نظری وجود دارد که عبارت از حق تکوینی خدا بر همه عالم و آدم است. قصه خداوند و مولای حقیقی با موالی عرفی متفاوت است. خداوند حق حیات، وجود، هستی و همه چیز بر انسان دارد. رابطه مولویت خدا با انسان مولویت حقیقیه است به جعل، وضع و اعتبار نیست. حقیقت وجود ما مرتبط با خداست با هر یک از تحلیل‌های فلسفی که موجود است؛ علیت در همان حدی که در کلام متکلمین و محدثین آمده یا علیتی که در مبحث فلسفی وجود دارد یا بالاتر از این دو علیتی که در مکتب ملاصدرا که فقر وجودی است یا بالاتر از این علیت به معنای تجلی عرفانی باشد هر یک از این چهار مسلک اصلی در باب ارتباط عالم هستی با خدا را بگویم فرقی نمی‌کند. رابطه انسان و خدا رابطه‌ای قراردادی و اعتباری نیست بلکه تکوینی و حقیقی در عالم خارج است.

و یک حکم عقل عملی وجود دارد که ناشی از همان حکم عقل نظری است: این که در مولای حقیقی حق‌الطاعه وجود دارد. اقتضای این مقام مولویت و عبودیت حقیقیه و تکوینیه در طرف عبد این است که جایگاه و احترام و مقام مولا محفوظ بماند. این جایگاه توسط عقل نظری اثبات می‌شود و عقل عملی هم می‌گوید باید آن جایگاه را محترم شمرده شود. لذا ایشان معتقد از در موالی عرفی ممکن است کسی تجری کند تقبیح نشود اما هرگونه تجری در مورد مولای حقیقی قبیح است.

نظریه مختار استاد در مورد حق‌الطاعه؛

این مقدار را قبول داریم که واقعاً تمام وجود و هستی عبد از مولی حقیقی است و به او برمی‌گردد و عبد هیچ چیزی ازخود ندارد. این مولی حق تامی دارد و قطعاً احترام حداکثری را باید به نحو الزامی رعایت کرد. عقل می‌گوید باید رعایت کنید زیرا شما هیچ چیزی از خودتان ندارید فقیر الی الله به نحو مطلق هستید. بنابراین لو خلینا و انفسنا، مولویت حقیقیه اقتضا می‌کند که حق احترام و اطاعت مولی را به‌عنوان یک حق پایه بپذیریم.

 منتهی ما اینجا مطلبی داریم:

درست است عقل صرف می‌گوید جایگاه مولی حقیقی این مقدار است. اما آیا خود مولای حقیقی این احترام حداکثری را از بندگان خود طلب کرده است؟ این مقداری را که عقل می‌فهمد خود مولی هم این مقدار را از ما مطالبه دارد یا اینکه این‌قدر سخت‌گیرانه تعامل نکرده است؟ عقل اگر هم بگوید احترام حداکثری حق الزامی مولاست این در حد علیت تامه نیست در حد اقتضا است اما مادامی است که خود مولا تسهیل نکند؛ اما اگر خود مولا از سر لطف و کرم مقداری جایگاه خود را در سطح متعارف تری تعریف کرده و راه را باز کرده است و حس کردیم بنای مولی برآن عمل سخت‌گیرانه نیست عقل عقب می‌‌نشیند.

 دلیل بر مدعا

1 - آنچه از آیات و روایات استفاده می‌کنیم این است که خدا با بشر معامله سخت‌گیرانه‌ای که عقل درک می‌کند را ندارد. بنای خداوند معامله از سر رحمت و مهربانی و عفو و بخشش است. البته قائل به اسلام رحمانی که بعضی می‌گویند نیستیم اما قائل هستیم تعامل خدا با بشر در جعل قوانین و مقررات با این احترام حداکثری نیست. بلکه مولا سطح خود را به سطح موالی متعارف تنزل داده است و در مولای متعارف قبح عقاب بلا بیان جاری است، احتیاط عقلی لازم نیست.

2 - قبل از اینکه به مجموعه آیات و روایات برسیم از منظر کلامی - فلسفی هم این دقت قابل استفاده است.

 مولای حقیقی که اسماء بسیاری دارد همه‌اش اسماء قهاریت، ملوکیت، احاطه و جباریت نیست بلکه اوصاف رحمانیت در وجود او هست.عقل ما می‌گوید خدایی واحد، عالم، قادر، حی، قدیر، جبار، منتقم، رحیم و ودود وجود دارد یعنی همه کمالات را دارد.

اگر کمالات خداوند یک‌سویه بود و رابطه مولای حقیقی با مخلوق رابطه‌ای از بالا به پایین بود یعنی فقط مالکیت و قهاریت بود اینجا حکم عقل این بود که احترام و احتیاط حداکثری‌ باید رعایت شود؛

اما اگر عقل ما ملاحظه کرد که این خداوند رحیم و ودود هم هست، علی‌رغم همه عظمت او عقل حکم نمی‌کند که شما احتمال ضعیف بعد از فحص را هم باید رعایت کنید.

بنابراین اگر انسان فقط اوصاف قهاریت و جباریت خداوند را مورد ملاحظه قرار دهد حکم عقل همان مولویت درجه اولی و اثبات حق الطاعه است اما اگر تمام اوصاف خداوند را یکجا مورد ملاحظه قرار دهیم عقل به طور جزمی حکم به حق الطاعه نمی‌کند بلکه مولویت تنزل یافته را ادراک می‌کند.

و حتی اگر این نتیجه‌ای که ما از حکم عقل گرفتیم هم اثبات نشود باز مجموعه آیات و روایات ما را به این نکته متوجه می‌کنند که تعامل خداوند با بندگان یک تعامل درجه دومی و تنزل یافته و متعارف است.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.