به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ حجت الاسلام والمسلمین احمد ابوترابی، رئیس مرکز دایرهالمعارف علوم عقلی اسلامی موسسه امام خمینی(ره)، در مصاحبه با صدای حوزه پیرامون مسئله ی جمعیت و نقش حوزه های علمیه در حل و فصل مسائل و مشکلات پیرامون این موضوع گفتگو کرد. اصالت کثرت جمعیت متدینان، ضرورت تدوین فقه و قضاء جمعیت و توجه به ایمان و تقویت بینش توحیدی، از جمله موضوعات مطرح شده در گفتگوی مذکور است که مشروح آن در ادامه تقدیم می گردد.
به نظر شما چالش اساسی در موضوع جمعیت، مشکل فرهنگی است یا اقتصادی؟ چه راه حلهایی برای این چالش میتوان پیشنهاد داد؟
بحث چالش جمعیت در ایران از زمان طاغوت که ما نوجوان بودیم، در همان زمان هم شعار فرزند کمتر زندگی بهتر و تبلیغات مشابه بود. مبنای این بحث جمعیت در زمان طاغوت همین شعار بود که فرزند کمتر زندگی بهتر. بهتر بودن زندگی را ما باید با فرهنگ تعریف کنیم؛ یعنی با مبانی اعتقادی و ارزشی میشود مشخص کرد که کدام زندگی بهتر است و کدام زندگی بدتر است و کدام زندگی مطلوب تر است و کدام زندگی نامطلوب تر!
خود همین شعار و اینکه معنای بهتر بودن و بدتر بودن در فرهنگ های مختلف، در اعتقادات مختلف با مبانی مختلف متفاوت است نشان می دهد که مسئله کاملاً یک موضوع فرهنگی است که گاهی به صورت اقتصادی و گاهی به صورت امنیتی و گاهی به صورت رفاه و آسایش مطرح می شود. یعنی بحث سعادت بشر است. سعادت بشر به چیست؟ زندگی راحت تر در دنیا؟ زندگی لذت بخش تر در دنیا؟ یا زندگی مطلوب تر، بهت و، لذت بخش تر با توجه به مبانی اعتقادی؟ خود همین کافی است برای اینکه ما بگوییم این مسئله، یک مقوله فرهنگی است.
از دو نگاه می شود به فرهنگی یا اقتصادی بودن مسئله جمعیت پرداخت؛ یک نگاه اجتماعی و یک نگاه خانوادگی. اجتماعی یعنی فراتر از جامعه، خانواده ای که جامعه کوچکی است و فقط پدر و مادر و فرزندان در آن هستند. در سطح اجتماع و جامعه که معمولاً حکومت ها به موضوع جمعیت می پردازند و دولت ها و نظام های سیاسی به مسئله جمعیت پردازند، دولت ها و نظام ها هم باز مبانی اعتقادی و مبانی ارزشی دارند و قاعدتا باید با همان مبانی به مسئله جمعیت نگاه کرد.
البته تفاوتی که کشور ما با خیلی از کشورهای دنیا دارد این است که مبانی نظام ما یک اقتضاء دارد؛ مسئولین ما گاهی کاملا متفاوت بوده اند. در طول بیش از ۴ دهه عمر انقلاب ما، دوره های اندکی مسئولین یا بخش های اندکی از مسئولین نظام ما به لحاظ اعتقادی و فرهنگی با نظام اسلامی کاملا هماهنگ بوده اند. نظام اسلامی ما که مبنایش نظام دینی و حکومتی اسلام است و در قانون اساسی هم همین طور تعریف شده، مبنایش در ولایت الهی است. مبنایش در اهداف و تربیت دینی است.
در بعضی از سطوح مثل سطح ولایت بحمدالله از آغاز نظام اسلامی، امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) و بعد از آن مقام معظم رهبری کاملا هماهنگ با احکام اسلامی و ارزش های دینی نظام را به پیش بردند. قوانین کلی کشور ما هم عمدتا همین طور بوده و ما در قانون کمتر مشکل داشته ایم؛ چه قانون اساسی ما و چه قوانین دیگری که در مجلس تصویب شده و شورای نگهبان بر آن کنترل داشته است.
گاهی مواردی که به اجرا گذاشته می شود به اسم قانون یا به اسم تعهدات و معاهدات هم بوده، قوانینی نبوده است که از مجاری درست نظام اسلامی گذشته باشند و گاهی بر خلاف قوانین و بر خلاف دستورات مقام معظم رهبری به اموری می پرداختند که خلاف مصالح نظام اسلامی و مصالح دینیِ ملت بوده است.
دولتهای ما هم باید با توجه به چند نکته مسئله جمعیت نگاه کنند؛ یک، اصل مبانی دینی است. اینکه اسلام و دین نسبت به جمعیت چه دیدگاهی دارد؟ در مورد دین هم ما دو مرحله داریم؛ یک مرحله اصل دین و دو شرایط اضطراری است؛ قاعدتاً تا شرایط اضطراری برای ما ثابت نشده است، نمی توانیم دست از اصول اولیه دین برداریم؛
اضطرار آن جاهایی است که مثلا مجمع تشخیص مصلحت به عنوان مشاور مقام معظم رهبری بنا به مصالحی مصداقهای اضطرار و شرایط ویژه جامعه را تعیین می کند؛ در غیر از چنین مواردی، اصل همان اسلام و قوانین اولیه اسلامی است.
خطاب یکی از فرمایشات مقام معظم رهبری به مجمع تشخیص مصلحت این بود که قوانینی که در مجمع تشخیص مصلحت تعیین می شود، با توجه به شرایط گاهی زمان دار است. اگر مسئولین کشور ما در مسئله جمعیت بر اساس آنچه از دین، قرآن و روایات استفاده می شود و نیز بر اساس مبانی عقلی دینی عمل میکردند، تردیدی نیست که اصالت با کثرت جمعیت متدینین و متعبدان به خدای متعال است؛ این اصل است.
اما آیا ممکن است شرایط اضطراری پیش بیاید که ما ناچار شویم خلاف آن اصل عمل کنیم؟ اگر طبق مبانی نظام اسلامی عمل شود، اولا این اضطرار زمانش بسیار محدود خواهد بود به خاطر اینکه اصل ثانویه است. ثانیا اینکه باید مجاری قانونی خودش را طی کند و آن هم در همان حدودی که در قانون آمده است نه بیشتر!
در بحث فرهنگی هم در نظام اسلامی، دولت ها و قوای سه گانه، اصل اسلام رعایت شود؛ موارد خلاف آن که بنا بر مصلحت می شود حکم ثانویه، بسیار محدود است و مجاری خاصی دارند. نکته دوم این است که مسئولین ما گاهی مشکلشان فقط اعتقادات اولیه نیست؛ گاهی خودشان با مبانی غربی تربیت شده اند. برخی از مسئولین ما در برهه هایی، ایمان کافی به اسلام و مبانی دینی اسلام و مبانی اخلاقی که در دین ما نیاز هست، نداشته اند.
یکی از مبانی دینی ما این است که مومن باید استقلال خودش را حفظ کند؛ هم چنین زیر بار سلطه ستمگران و زیر سلطه کافران نرفتن یک اصل دیگری است که گاهی آن دسته از مسئولین ما هم که این را از مبنا قبول داشته اند، به خاطر عدم اعتماد به نفس و عدم ایمان کامل به این مبانی دینی، تحت تاثیر دیگران قرار میگرفتند؛ یعنی به صورت کامل به مبانی دینی اعتماد نمیکردند؛ اعتماد ملی نداشتند و گاهی ضعف مدیریت شان در این موضوع دخالت میکرد؛ یعنی در واقع به ضعف مدیریت برمیگشت.
ما این همه سرمایه ای که در معادن کشور داریم، این همه ظرفیتی که در ملت ما وجود دارد، بالفعل کردن بسیاری از این ظرفیت ها نیاز به نیروی انسانی دارد ولی چون آن دولت قدرت مدیریت ندارد یا حوصله و وقت کافی و مدیریت جهادی ندارد، از این جهت احساس می کند که نباید خودش را به سختی بیندازد و احساس می کند که مثلاً اگر جمعیت کمتر باشد، کشور به زحمت کمتری میافتد؛ در حالی که ریشه این اعتقاد اقتصادی که موجب مشکل اقتصاد می شود، یک مشکل فرهنگی و اخلاقی بود؛ یعنی ایمان ناقص و عدم اعتماد کامل به مبانی دینی.
این همه معارف و مبانی دینی که ما درباره جمعیت داریم و این که خدای متعال وعده روزی داده است و این که خدای متعال می فرماید اگر شما خدا را یاری کنید خدا به شما قدرت خواهد داد (ان تنصر الله ینصرکم)؛ اگر اعتقاد کاملی به امثال این ها باشد، کسی احساس مشکل نمی کند. یعنی به این نتیجه نمی رسد که افزایش جمعیت ما را با مشکل اقتصادی مواجه خواهد کرد؛ این هم در واقع یک مشکل فرهنگی است.
یا در مورد مسئله اعتماد به دشمن؛ این همه مبنای دینی، فرهنگی، اخلاقی، تجربی و تجربه مدیریتی ما می گوید نباید به دشمن اعتماد کرد. خب بسیاری از مشکلاتی که ما در دوره کاهش جمعیت و ایجاد فرهنگ مقابله با جمعیت در کشور ایجاد کردیم، ریشه اش اعتماد به دشمن و پذیرش حرفهای دشمن بود؛ دشمنی که در طول سالهای زیاد حداقل حدود ۱۰۰ سال اخیر نشان داده که قابل اعتماد نیست و در انقلاب ما هم آن هایی که اعتماد می کردند به دشمن، در واقع ریشه این که فکر میکردند به مشکلات اقتصادی می خوریم، اعتماد به دشمن بود.
در دوران دولت اصلاحات، زمانی که برای مقابله با جمعیت تبلیغ و ترویج بسیار می شد و برای کم کردن جمعیت تلاش می شد، این کلام مقام معظم رهبری منتشر شد و خصوصی در زبان ها می گشت که ایشان فرموده بودند وقتی چیزی از طرف دشمن دارد حمایت می شود و دشمن بدان ترغیب، کمک و هزینه می کند آیا نباید به این شک کرد؟
برخلاف آنچه که بعضی فکر میکنند که مقام معظم رهبری در آن دوره حامی کم کردن جمعیت بود، هرگز این طور نبود. هیچ وقت ما در کلام و در رفتار و سیره ی ایشان چیزی ندیدیم دال بر اینکه ایشان همراهی بکنند؛ به صورت های مختلفی این دیدگاه ها هم منتشر میشد ولو به صورت سخنرانی های رسمی نبود، اینها منتشر می شد که وقتی چیزی از طرف دشمن دارد حمایت می شود، آیا نباید مورد تردید قرار بگیرد؟
این ها هم ریشه فرهنگی، اعتقادی و اخلاقی دارد. همین را هم بیاورید در محیط کوچک تر خانواده؛ در طول دوران دولت کارگزاران و بعد از آن دولت اصلاحات چنان این فرهنگ به صورت مستقیم و غیر مستقیم ترویج شد که کم کم کار به جایی کشیده شده بود که اگر کسی مثلا بیش از دو فرزند داشت، خجالت می کشید؛ یعنی مردم فکر می کردند مثلا این دال بر کمبود و پایین بودن فرهنگ شان است؛
این گونه بر ملت تاثیر گذاشتند و ریشه اش هم ضعف اعتقادی بود. یعنی همان تبلیغات و همان ترویج ها و همان کار های رسانه ای که آن ها انجام می دادند این را به یک فرهنگ تبدیل کرد. ما امروز داریم متوجه می شویم، آن روز شاید کمتر به آن توجه میشد که مشکل اقتصادی را تا چه حد کارشناسی کرده بودند که چه میزان به جمعیت ربط دارد؛ مخصوصا با توجه به این سرمایه هایی کلانی که در این کشور وجود داشته است و دارد.
از منظر دین اسلام جمعیت چه جایگاهی دارد؟ به خصوص در حکومت اسلامی نقش جمعیت و نیروی انسانی در چه درجهای از اهمیت قرار دارد؟
اگر ما مبانی اعتقادی، ایمانی، فرهنگ قرآنی و ارزشهای اخلاقی را تقویت کنیم و سطح ایمان مردم را بالا ببریم و در این مورد خاص به مصادیق بپردازیم و زمینه ها را فراهم کنیم، آن گاه برویم روی مصادیق و نمونه های مختلف که آنچه در مبانی دینی و تجربیات بشری مدیریت انسانی هست آن ها را نشان بدهیم، قاعدتاً در طول زمان و با سرعت بیشتر، آن ضایعه و آسیبی که در این بدن جامعه اسلامی ایجاد شده برطرف می شود.
در مورد هر موضوعی و به ویژه در مسئله جمعیت که امروز مورد بحث ما هست باید به مبانی توحیدی توجه کرد. بر اساس اعتقادات دینی ما هدف خلقت این است که خدا پرستیده شود و علت اینکه خدا باید پرستیده بشود این است که کمال انسان به پرستش خداست؛ بنابراین اگر خدا بخواهد پرستیده شود باید مخلوقی وجود داشته باشد، انسان تنها موجودی است که هدف خلقت را تامین می کند؛ بالاترین هدف خلقت بندگی خداست.
خدای متعال اگر پیامبرش را قبل از رسالتش بنده صدا می کند -که هر روز در تشهد نماز می خوانیم- و نسبت به شب معراج معتقدیم که «اسرا بعبده…»، خدای متعال آن انسانی را به معراج برد که بنده او بود؛ «اسرا بعبده» بنده که شد به معراج رفت. این اصل کلی است که هدف کل خلقت بندگی انسان است و باید انسانی وجود داشته باشد. بر این مبنا هر چه کمیت و کیفیت عبادت خدا بیشتر شود مطلوب تر است.
لذا همه پیامبران به مسلمانان و تعداد مسلمانان و فرزندان مسلمانان، به نسل مسلمانان -آنهایی که با فطرت دینی متولد می شوند- مباهات می کنند که انسان اصالتاً بر فطرت دینی آفریده شده و در مقابل آیات و روایاتی داریم که کفار درست در مقابل این هدف اند و جمعیت شان نباید زیاد بشود.
کلام حضرت نوح (ع) در آیه ۲۶ سوره نوح آمده است که خدایا ریشه کفار را بزن؛ چرا؟ برای آنکه اگر رهایشان کنی بندگان تو را گمراه می کنند. فقط این نیست که بندگان موجود را گمراه می کنند، فرزندانشان را هم کافر خواهند کرد. ریشه شان را بزن تا فرزندان کافر نداشته باشند. در مقابل، درباره ی مومنان در ادامه این آیات است، آن کافران را نابود کن و بندگان خوبت را ببخش و الی آخر… .
انبیاء الهی معمولا بسیاریشان از خدای متعال طلب فرزند می کردند. به ما هم یاد دادند که از خدای متعال فرزند بخواهیم. به مومنین یاد می دهند که همسران ولود -یعنی دارای فرزندان زیاد- انتخاب کنید؛ برای انتخاب همسر سراغ نسل هایی بروید که فرزندان زیاد دارند. این ها یک اموری نیست که محدود باشد و مربوط به یک زمان بلکه دستورات کل و عام است.
این دستورات برای مسلمان ها و مومنین است. این دستورات به محبین اهل بیت است. قرآن کریم نه تنها کلام حضرت نوح را نقل کند بلکه دلیل حضرت نوح را هم نقل می کند و به نوعی دارد تایید می کند. یعنی این زمین آفریده شده تا خداون متعال عبادت شود و هر چه بیشتر عبادت شود و هر چه در مقابل عبادت خداست کمتر بشود؛ آن هایی که بناست در مقابل عبادت خدا بایستند و نگذارند بنده، عبد خدا باشد، ریشه آن ها کنده شود تا فرزندان اینطوری هم به بار نیاورند.
آن موقعی که نعمتهای الهی شمرده می شود، گفته می شود که «اذ کنتم قلیلاً فکثرکم» جمعیت شما کم بود، خدای متعال زیاد کرد؛ به عنوان یک نعمت ذکر می شود. خدای متعال این را به رخ می کشد و دارد به عنوان یک منت الهی به بشر ذکر می کند که خدای متعال جمعیت تان را زیاد کرد و آیات دیگری که داریم که حتی شبهات فردی و خانوادگی که در مقابل این ممکن است مطرح بشود که می ترسیم نتوانیم از پس
اداره زندگی آن ها بر بیایم و از پس روزی آن ها بر بیاییم، در قرآن کریم می فرماید « لَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ »، فرزندانتان را از ترس گرسنگی نکشید! در مورد قسمت اول آیه ممکن است بگویند آیه می گوید فرزندانی که دارید را نکشید؛ ولی ادامه عام است؛ «نحن نرزقهم و ایاکم». روزی شما و آنها دست ماست، این دیگر کلی است . یعنی چه فرزندانی که هستند و چه فرزندانی که بعدا می آیند.
اهل بیت(ع) به صورت عملی آموزش میدادند؛ این روایت ها و مشابه این ها را شنیده اید که فردی خدمت امام صادق علیه السلام آمد، دیدند افسرده است؛ گفتند چه شده است؟ گفت خدا دختری به من داده است. حضرت فرمودند: آن دختر نه عمر تو را می گیرد، نه عمر تو به او داده می شود و نه روزی تو را می خورد. خدای متعال به او روزی می دهد. چرا از دختر میترسیدند اما نسبت به پسران این طور حالتی را نداشتند؟
چون پسر را عامل قدرت نظامی و قدرت اقتصادی میدیدند؛ پسر می تواند کار کند، می تواند در جنگ شرکت کند؛ ولی دختر اینطور نیست. طبق فرهنگی که در آن زمان بوده است، دختر را مانع رشد خود می دیدند، چون به نوعی او را سربار بر خانواده و جامعه می دیدند.
آن هایی که در مقابل جمعیت ایستادند و به فکر کم کردن جمعیت بودند، فکر می کردند اضافه شدن جمعیت به معنای اضافه شدن سربار به جامعه است؛ به خاطر اینکه می گفتند کشور نیازی ندارد به این ها ندارد. امام صادق (ع) دربرابر این طور تفکری می فرمایند نه روزی تو را می خورد و نه از عمر تو کم میکند؛ دست خداست، همه چیز دست خداست.
اگر اعتقادات قوی تر شود، در مبانی دینی ما این ترغیب است که برای فرزند ازدواج کنید. در روایتی داریم «ما یَمنَعُ المُؤمِنَ أَن یَتَّخِذَ أهلاً ، لَعَلَّ اللّه أن یَرزُقَهُ نَسَمهً، تُثقِلُ الأَرضَ بِلا إلهَ إلاَّ اللّه». می فرماید چه می شود که بعضی نمی روند همسر اختیار کنند تا خداوند از طریق این همسر فرزندی به ایشان بدهد که آن فرزند زبانش لا اله الا الله باشد، همین که عرض کردم. یعنی بروید ازدواج کنید تا ذاکر ذکر لا اله الا الله اضافه شود. این هدف است!
این همان اصل هایی است که در دین ما یکی دو تا نیست. مجموعه این آیات و روایات را که کنار هم بگذاریم تردیدی نمی کنیم که در جامعه اسلامی و متدین، تکثیر جمعیت اصل است. نه یک اصل اقتصادی، نگاه بد اقتصادی از بی ایمانی یا کم ایمانی است؛ ولی یک نگاه دیگر هم داریم که اگر آن را هم اضافه کنیم با نظام توحیدی اسلام هماهنگ می شویم؛ آن وقت ممکن است چه بسا در شرایط خاصی که نیاز به کارشناسی هم دارد، به اضطرار تن دهیم؛ آن هم کارشناسی ای که توسط کسانی که ذاتا ذلیل نیستند و روحیه استقلال طلبی و اعتماد به نفس دارند؛
آنهایی که تشخیص کارشناسی شان بر مبانی ارزشی و اعتقادی استوار است. آن ها که روحیه شان از ضعف ایمان و ضعف روحی برخاسته که کارشناسی شان قابل اعتماد نیست! کارشناسی باید با آمار دقیق و همه جانبه و بر مبنای مبانی اعتقادی باشد و الا اگر این طور بود ما باید بارها در مقابل قدرت های مستکبر دنیا تعظیم می کردیم، که می دیدید در سال های قبل مسئولینی می گفتند آمریکا می تواند با یک سلاح کل کشور ما را نابود کند؛ اصلاً چه بسا بتواند! ولی این معنایش ندیده گرفتن نقش خدا در زندگی انسان است!
اگر واقعا چنین شرایطی پیش بیاید که کارشناسی با رعایت مبانی دینی با روحیه ی دینی و ایمانی و اتکال به خدای متعال این تشخیص را داد، آن موقع باید دید در آن شرایط وظیفه چیست؟ ولی آیا ما به چنین شرایطی رسیدیم؟ اینکه عرض می کردم مشکل ما ریشه اش فرهنگی است و مشکل فرهنگی مان هم ریشه در ارزش های اخلاقی و صفات اخلاقی دارد به این علت است که در نظام اسلامی بر مبنای مبانی توحیدی برخاسته از آیات کریمه و روایات مختلف مسلمان باید قدرتمند باشند.
باید تمام ابزار قدرت را فراهم کنند باز فراهم کردن ابزار قدرت با همین مبانی، با مدیریت صحیح؛ یک دولت قدرتمند مبتنی بر ایمان می فهمد چه چیزی قدرت کشور را بالا می برد،«تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ» و امروز و حتی در همان دوره هم متوجه شدیم همین که دشمنان از کم شدن جمعیت ما خوشحال هستند خود این نشان می دهد که این ها کارشناسی دارند. همین یک کارشناسی معکوس است که ما باید در مقابل او داشته باشیم. یعنی آنچه آن ها می پسندند در طول تاریخ الحمدلله دشمن آن قدر تا به حال حماقت داشته که معکوس آن عمل نکرده است و نمی تواند هم مخفی نگه دارد.
کارشناس های خودمان هم همین را نشان می دهند و به حمدلله نقش خدا در جامعه ما نقش نصرت الهی و نقش روحیه اعتماد به نفس و روحیه ی دینی تا به حال نشان داده ما می توانیم پیش برویم؛ مسئله ی جمعیت هم استثناء از آن موضوع نیست.
با توجه به اهمیت افزایش جمعیت، حوزه علمیه چه سیاستها و برنامههایی در رابطه با قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت میتواند داشته باشد؟
وقتی می خواهیم بگوییم حوزه باید چکار کند باید اول حوزه را بشناسیم که چه وظایفی را بر عهده دارد. کلا حوزه علمیه نقشش در همه ی مسائل کشور چیست، از جمله در موضوع جمعیت؟ ما ابتدا باید نگاه کنیم به اینکه کلاً حوزه وظیفه اش چیست؟ حوزه های علمیه برای شناخت دین، معرفی دین و تلاش برای اجرا و دینی کردن جامعه و مردم چه وظایفی دارد؟ حوزه علمیه رسالت اصلی و ماموریتش عبارتست از شناخت و معرفی درست دین و تلاش برای برای اجرای دین در سطح فردی و اجتماعی و جامعه و نیز حکومت.
به نظر شما معاونتهای مختلف حوزه هر کدام در رابطه با افزایش جمعیت چه وظایفی دارند؟ در عرصه آموزش، پژوهش و تبلیغ حوزه چه پیشنهاداتی دارید؟
در مرحله ی شناخت دین وظیفه این است که موضوعات مربوط به جمعیت را تحقیق دقیق تری انجام بدهند. این را سربسته عرض می کنم، حوزویان دو نقش داشتند در دوره ای که تلاش شد برای کم کردن جمعیت. یک نقش به نفع کم کردن جمعیت که روایاتی و فتاوایی پیدا می کردند و ترغیب می کردند و به عرض جامعه می رساندند. طبیعی بود که معمولا مراجع، کنترل جمعیت را حرام نمی دانستند؛ اصل اینکه کسی به نوعی مانع فرزند دار کردن خودش شود قبل از بسته شدن نطفه، غالب قریب به اتفاق مراجع آن را حرام نمی دانستند.
برجسته کردن این موضوع بدون در نظر گرفتن همه شرایط دین و اجتماع گاهی نقش برعکس دارد؛ این ترویج می شد. هم کسانی که نیت های بدی نداشتند به نوعی فکر می کردند دارند با نظام همراهی می کنند و هم از طرف کسانی که مشکوک عمل می کردند، این مسئله اتفاق می افتاد.
بعضی هم برعکس، حتی از بزرگان با توجه به مبانی تحقیقاتی که انجام دادند، هشدار هایی دادند، که همان هشدار ها زمینه ی بحث های مبنایی امروز جمعیتی کشور ماست. حوزه های علمیه در مقام شناخت دین باید با تحقیقات جامع و همه جانبه به این موضوعات بپردازند. امروزه هرچند مقالات و کتاب های زیادی نوشته شده، همایش هایی بوده و بسیاری از آنها استخراج شده اما هنوز هم جا دارد که حوزهها به این ها یک نظام دقیقی بدهند.
تحقیقاتی که انجام می دهیم باید همراه با شرایط اجتماعی باشد؛ تحقیقات محض در خلا نباشد. ما اگر تحقیقاتمان میان رشته ای باشد مطلوب تر است؛ یعنی هم از یک طرف مبانی دینی و معارف عقلی و توحیدی و روایی و آیات قرآن را ببینیم، از طرف دیگر تطبیق بدهیم، مثل آنچه ما در مورد علوم انسانی قائلیم به اینکه علوم انسانی اسلامی برای اینکه ما علم انسانی اسلامی را معرفی کنیم، نیاز داریم به اینکه حتی غربی ها را هم بشناسیم.
حوزه باید در این زمینه علاوه بر تحقیقاتی که در درون خودش انجام می دهد یک تحقیقات دیگری هم نسبت به آنچه در دنیا اتفاق افتاده است داشته باشد، برای اینکه بتوانند هم دین را دقیق تر بفهمند و هم نظام مند تر معرفی کنند. یعنی یک کار بین رشته ای که با علوم انسانی اسلامی مرتبط است.
این یک بخش مسئله است که ما در مقام شناخت دینی و دین شناسی در موضوع جمعیت نیاز به تحقیقات بیشتر و نظاممند کردن تحقیقات و جهت دادن تحقیقات برای مراحل بعدی هستیم.
در مرحله بعد آموزش جامعه قرار دارد؛ آموزش فردی و اجتماعی. در این مرحله باید تبلیغ کنیم. به عنوان مبلغ در سطح عموم جامعه بین مردم، در مساجد، بر منبر ها، در همایش ها، در شرایط مختلف به شکل های مختلفی که امروز می شود تبلیغ کرد به ویژه آنچه مقام معظم رهبری در مورد هنر و کار در فضای مجازی فرمودند که حوزه ها متاسفانه کمتر بدان پرداختند؛ اینکه عجین بشوند با هنر با شیوه های جدید و فضای مجازی. ما به صورت کاملا تکنیکی و علمی وارد این قضایا نشده ایم. یعنی یک تبلیغ به شیوه کارامد که امروز در دنیا هست. ما تبلیغ مان تبلیغ های ساده ی سنتی است و اثرش هم محدود تر است.
مثلا در بحث حجاب تقریبا برای همه مسلم است که در شرایط امروز ما از طریق حتی اجرای احکام اولیه اسلام نمی توانیم جلوی بعضی از مفاسد را بگیریم؛ ولی به شیوه های پیچیده ای که در نظام اسلامی هست باید در حوزه ها کارهایش انجام شود؛ اما انجام نمی دهیم. ما فکر می کنیم که ترویج حجاب به این است که نهایتا مثلا فرض کنید یک فرد متدین جلوی یک خانمی را بگیرد که حجابت را رعایت کن و او را راهنمایی کند. آیا آن هایی که علیه حجاب فعالیت کردند این گونه کار کردند؟
ما برای جمعیت هم به همین شکل نیاز به تکنیک های پیچیده برای کار تبلیغ داریم که این دیگر کار اهلش است. گاهی تبلیغ هایی منفی از طرف دیگران می بینیم، گاهی در فیلم ها، گاهی در فیلم نامه ها و… که اگر عملا به مرحله ی اجرا در بیاید چه تاثیرات ناخودآگاهی می گذارند و در طول زمان چطور فرهنگ را عوض می کنند. دین را عوض می کنند. به طوری که فرد مبانی اعتقادی فردی اش را دارد، بخواهد با بی حجابی درگیر شود، احساس می کند با فرهنگ و با شخصیتش درگیر شده است؛ این به خاطر نوع کاری بوده که دشمن انجام داده است.
مرحله ی بعد تلاش برای اینکه در مراکز مختلف مربوط به نظام این کار خودمان را وارد کنیم. آن وقت اجرا خودش مراحلی دارد. اجرای ساده اش این است که آقا فرض کنید گروه های امر به معروف و نهی از منکر تشکیل بدهیم و بخواهیم در جامعه جلوی بدحجاب را بگیریم. آن را به شیوه ی درست و موثرش ما انکار نمی کنیم؛ چون هدف هدایت است.
خدا رحمت کند آیت الله مصباح رضوان الله تعالی علیه فرموند من در موضوع امر به معروف و نهی از منکر برخلاف بعضی از گفتارهای رایج که می گویند امر است و باید با دستور گفت، می گویم حداکثر این است که تعبیر دستوری است و الا اگر هدف هدایت است، هدف این است که او راهنمایی شود نه اینکه فقط رویش را بگیرد یا رویش را بپوشاند، هدف این است که واقعا در دل ایمان پیدا کند، باید از شیوه ی درست استفاده کرد.
در مرحله ی اجرا صرف نظر از روش های ساده عمومی که اگر ایمان مردم بالا رود خود به خود تحت تاثیر قرار می گیرند و آن را اجرا می کنند ما باید به سراغ سازوکارهایی که در حکومت است برویم؛ از پایین ترینش مثل قوه قضاییه. قوه قضاییه نه به معنای محکوم کردن و زندان کردن و مجازات بی حجاب! در مسئله ی جمعیت نقش قوه قضاییه این است که لایحه هایی بدهد یا مثلا در مجلس قوانینی به نفع جمعیت تصویب کنند. قوانینی را به نفع جمعیت به مجلس پیشنهاد بدهند.
آن جاهایی که مربوط به قوه قضاییه است. حتی در محکومیت ها و زندان ها مثلا اگر حکم یک فردی که به صورت تعزیری از حکم اولیه اسلامی ۶ ماه زندان دارد اگر ۴ فرزند داشته باشد بشود ۳ ماه. شبیه این را عرض می کنم. چطور وقتی می گویند ما می خواهیم مدت سربازی را کم کنیم، اگر یک فرزند داشته باشند این قدر سربازی کم می شود. در مسائل قضایی هم می شود چنین کاری کرد.
با توجه به اینکه مدیر حوزه علمیه عضو ستاد ملی جمعیت است، چگونه میتوان از این ظرفیت و فرصت برای انتقال نگاه اساتید و کارشناسان حوزه علمیه به این ستاد استفاده کرد؟
باید حوزه وارد این قضیه بشود؛ اینجا نقش مدیر حوزه مشخص می شود. مدیر حوزه نماینده ی دین است. نماینده ی حوزه است، نماینده وظایف حوزوی در ستاد ملی جمعیت است. اولا باید نظر دین را راجع به جمعیت درست مطرح کند و ثانیا مسائل حکومتی مرتبط با جمعیت را تبیین کند. ما الان باید فقه جمعیتی و قضاء جمعیتی داشته باشیم.
مراکز تحقیقاتی مهمی که در قوه قضاییه وجود دارد، در قوه ی مقننه، در قوه مجریه، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، مرکز تحقیقات مجلس، مرکز تحقیقات قوه قضاییه، مرکز تحقیقات مجلس خبرگان، این ها اگر بسیج شوند برای رفع این مشکل و قوانین را سامان دهند، مشکل حل می شود؛
حتی در مورد شیوه های اجرا، صدا و سیما هم در همین مجموعه قرار بگیرد. نمایندگی های ولی فقیه در دانشگاه ها در درس ها، کتاب های دانشگاه در وزارت خانه های مختلف آنچه مربوط به دین است و اجرای احکام دینی از حوزه باید به همه جا سرریز شود؛ اگر چه آن ها هم به عنوان حکومت اسلامی وظیفه دارند؛ ولی منبع تغذیه آنها حوزه است.
با توجه به اینکه کشور دارد به سمت پیری می رود، امروز نظام اسلامی به اضطرار رسیده است که برای آینده کشور به نوعی اصل نظام اسلامی و اصل قدرت کشور در خطر است؛ در این چند سال که شروع کرده ایم، هنوز آن طور که باید ما نتوانسته ایم کار جدیدی انجام دهیم، به ویژه اینکه دولت قبلی هم همراهی کامل را نداشت؛ بسیاری از وزارتخانه های ما به این موضوع مرتبط می شوند؛
آموزش و پرورش قطعا به این موضوع مرتبط است؛ چطور طرح های توسعه ای غربی مانند طرح ۲۰۳۰ را از آموزش و پرورش شروع به اجرا می کنند؟ آن وقت ما این مسائل مان را نباید از آموزش و پرورش اجرا کنیم؟ دانشگاه نیز به همین صورت به این مسئله مرتبط است.
اگر حوزه به عنوان بخشی از جامعه که متکفل حفظ نظام اسلامی، ترویج معارف اسلامی و ایجاد فرهنگ دینی است در موضوع جمعیت نقش خود را به جای خودش انجام بدهد، قطعا موثر خواهد بود؛ لذا قاعدتاً یک بسیج عمومی در حوزه و در بخش هایی از حوزه با محوریت این عنوان لازم است تا زمینه نفوذ و زمینه ی اجرا را در نظام اسلامی و در جامعه اسلامی و در میان مردم به صورت خاص فراهم کند.
به عنوان جمع بندی و با توجه به فرصت اندک کشور برای فرار از تله جمعیتی، چه راهکارهایی در کوتاه مدت می تواند راه گشا باشد؟
آنچه که من عرض کردم هم در سطح کلان و دراز مدت و هم در کوتاه مدت می توان آن را اجرا کرد؛ اخیراً کمیسیون تلفیق قانونی درباره سربازی داشت که کسانی که مثلا چهار فرزند دارند، از سربازی معاف می شوند. خب این یک امر فوری است، واقعاً در خانواده هایی که دو فرزند دارند در خانوادههایی که فرزند نداشته باشند و علاقهای هم به فرزند داشته باشند و مرد خانه سرباز باشد، چنین قانونی تاثیر دارد.
اگر ما مبانی دینی را در کنار چنین قوانینی بگذاریم، باعث ایجاد انگیزه می شود؛ تاثیر این طور موارد معمولا درصدی است و به صورت مشوق عمل می کند. فرض کنید که تشویق مالی، وام های مالی مختلف، معافیت از سربازی و… ممکن است مثلا ۱۰ درصد تا ۳۰ درصد موثر باشد، اما آن امر مبنایی که می تواند سهم عمده ۷۰ تا ۸۰ درصدی داشته باشد، آن ایمان مردم است که فرد احساس می کند هم به درد دینش هم بدرد دنیایش می خورد و انگیزه هایش مضاعف می شود.
تاثیر صله رحم یا نماز شب برای افزایش رزق و روزی مسئله ای دینی است؛ یعنی ما حتماً نیاز داریم که علت های ناقصه را با علت های دینی و توحیدی که مبنای زندگی است، تکمیل کنیم؛ مخصوصاً از طریق اهل بیت(ع) که ملت ما به اهل بیت خیلی معتقد هستند؛ اگر ما بتوانیم شیوه های درست کلام اهل بیت(ع) و زیبایی های کلام ایشان در این موضوعات را نشان دهیم و از طرفی در قوانین دولت، قوه قضاییه و … این
مشوق ها را به سرعت در اولویت بگذارند، جواب خواهیم گرفت؛ چون فرصت ما کم است. چنان که دولت در موارد دیگر الان اولویت های معاش مردم را در نظر گرفته، این هم یکی از مواردی است که اگرچه خداوند فرموده است «نحن نرزقهم» اما شاید از جمله راه های تحققش، همین ها باشد و اگر ما پیگیری کنیم چه بسا همین ها زودتر به نتیجه برسد.
انتهای پیام/