به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ حسین صمصامی اقتصاددان می گوید: «خرمشهر ارزی» ما دست دشمن افتاده، اما متوجه نیستیم و ضمن عقبنشینی سنگربهسنگر به نفع دشمن، به او کوچه میدهیم تا پیش بیاید و گرا میدهیم تا سرزمین ما را بزند! با این شرایط منتظر تضعیف بیشتر پول ملی کشور باشید!
اشارت
الف) در روزهای بازپسین، سدۀ پانزده خورشیدی هم، همچون سه چهار دورۀ سلف خود، شرمگین و خجل از اینکه باز هم فرّهی و مکانت و متانت مردم مظلوم و فرهمند ایرانزمین را پاسخی درخور نداشته، رخ در نقاب تاریخ میکشد. تندبادی که از مبدأ 1500 میلادی در پیآمد سربرآوردن اژیدهاک شبهتمدن نیمهوحشیِ غرب ــ بخصوص با پیشتازی چهار پادشاهی اسپانیا، هلند، پرتغال و بریتانیا ــ در شرق وزیدن گرفت، و باز در منطقۀ ما با محوریت کاخ باکینگهام اتّساع و گسترش یافت، در روندی بطئی و سیصد ساله، بندبندِ دُرّ مکنون «هویت شرقی» را در سه کانون هندوستان بزرگ، ایران بزرگ و عثمانی بزرگ (هر سه هم پارسیزبان!) از هم گسست، و با کشکولی از حیلت و مکر و فریب و نیرنگ، رکاز اندیشه را در این ناحیه به محاق برد.
این طریقت فرساینده و مضمحلکننده، در ایران ما، بخصوص از زمان ناصرالدین میرزا ــ شاه شهید! ــ روندی تصاعدی به خود گرفت، و کمکمک رخت هویت و فکر غربی بر تن و روح نخبگان سرزمین ما، راست آمد و تراز شد. برکشیدن «رضا ماکسیم سوادکوهی» به «سردار سپه»ی، و بعدتر گماشتن او به پادشاهی این سرزمین کهن، که برای اولین بار در تاریخ بصورت مستقیم توسط صدرنشینان «باکینگهام پالاس» به سامان رسید، رمقهای پایانی تمدن ایران اسلامی را گرفت و سوسوی امیدهای فرهنگی و تمدنی و هویتی این کهن بوموبر به خاموشی گرایید.
هم از این رو است که دستگاهها و نهادها و اندیشهها و کارکردهای ما، جز نوادری که در گوشههایی منزوی شدند، همگی حیثیت و هویت غربی به خود گرفتند، و با سرافکندگی به عملهای بدل شدند که اگر نخبهای تربیت میکنند، یا اگر به «پاس کردنِ تسک»ی مشغولند، همواره و عمیقاً چپق فرهنگِ ضدفرهنگِ غیبنشناسِ مادیگرای غرب را چاق کنند.
ب) قهراً و به طریق اولی، مفاهیم و نهادهای معطوف به «پول و بانک» نیز از این قماش است. فحص و بحث بر این محور، مجالی موسّع میطلبد، گواینکه تاکنون نیز تفرّس و تفحص گروه اقتصادی خبرگزاری تسنیم بر این موضوع مهم، به انتشار صدها مطلب تخصصی و چاپ 6 عنوان کتاب با موضوعات مرتبط با این مسئله در سالهای اخیر منتهی شده است.
یکی از شاخههای این بحث، موضوع «نرخ برابری ارزها» است که رهاورد فتور و اهمال دستیابی و گسترش دانش تخصصی آن، یا بیتوجهی به کانونهای دارای دانش در این مسئله، راه دادن به رشد شدید و بیبدیل ادواریِ نرخ ارز و مآلاً رخدادن بیثباتی شدید اقتصادی، و استمرار تورم بیمانند در دنیا، و کاهش شدید ثبات اقتصادی و سرمایهگذاری اقتصادی در کشور بخصوص طی کمی بیش از یک دهۀ اخیر بوده است.
ج) آنچنان که در ادامه خواهد آمد، آن «بشر پریمِ» مهاجمِ آنگلوساکسون، که از جزیرۀ نمزدۀ انگلستان به «گیفتد لندِ» ایالات متحده کوچ کرده، از یک دهه قبلتر تاکنون، با رشد تکنولوژیک و توسعۀ ابزارهای ارتباطی دورۀ سوپرپستمدرنیزم، امکان بهکارگیری «موشکهای اقتصادی با سرجنگی منهدمکنندۀ قدرتمند و نقطهزن ارزی» را پیدا کرده، و لذا در نوبههای متعدد و ادواری با بهکارگیری همین ابزار در حال ستیز با مردم ایران است، تا اقتصاد کشور را با مشکلات پیچیده و عجیب عجین کند. جنگی که طی یک دهه در اتاق جنگ وزارت خزانهداری آمریکا توسط چریکهای کتوشلواری همچون ریچارد نفیو، جیمز ریکاردز، و خوان زاراته طراحی و هدایت شد، و اکنون رابرت مالی یهودیزاده متولی آن است. جنگی که با هدف قرار دادن مرکز و لنگر اقتصاد کشور، دومینو وار سایر شئون اقتصادی کشور را تحت تأثیر قرار میدهد و به مشوب شدن کل اقتصاد کشور منتهی میشود، و مردم مظلوم و مقاوم و منصف ایران را بیش از پیش را آماج رزیّه و نائبه و بلا قرار میدهد.
رهبری معظم، بارها و بارها در مواقف کلیدی ــ برای مثال در حکم تنفیذ سیدابراهیم رئیسی، که در آن تأکید شده: "سیاست تقویت پول ملّی را بِجِد دنبال کند" ــ بارها بر این امر تأکید کردند، اما خواهیم دید که مسئولان ما طی یک دهۀ گذشته، هیچ حسّی نسبت به نقطۀ کانونی این جنگ نداشتهاند و آرایش مسئولان کشور در این حوزه به «گودبای پارتی» شبیهتر بوده تا «آرایش جنگی در منطقۀ نبرد»! مایۀ تأسف است که این مسئولان افزون بر اینکه سنگر به سنگر کار را به دشمن واگذاشته و عقبنشینی کردهاند، از هدف قرار گرفتن عرض و ناموس اقتصادی این سرزمین هیچ نگرانی به خود راه نداده و نمیدهند!
و خواهیم دید اگر به حال این مسئله ــ که راه حل روشن دارد، و آن راه حل هم در ادامه خواهد آمد ــ فکری نشود، باید اندکاندک کشور را برای فرود آمدن نسل بعدی «موشکهای ارزی» آماده کنیم، و در همین دورۀ اول دولت محترم آقای رئیسی دور از انتظار نیست. این یک هشدار است!
د) حسین صمصامی، که پیشترها مدتی بر کرسی وزارت اقتصاد نیز تکیه زده و تجربیات اجرایی گوناگون را پشت سر گذاشته و مدتهاست در دانشگاه شهید بهشتی شأن معلمی اقتصاد دارد، یکی از کسانی است که ــ البته نه به تنهایی بلکه همگرا و مستظهر به تأییدات بزرگان استخوانخردکردۀ حوزههای علمی و اجرایی ــ طی سه دهۀ گذشته بر این موضوع متمرکز بوده، و مبادی و مناشی موضوع «نرخ برابری ارزها» را بهشایستگی شکافته و در پیشگاه نخبگان قرار داده است. گروه اقتصادی خبرگزاری تسنیم افتخار داشته بخشی از این تلاشهای دانشافزا و کلیدی را در کتاب تخصصی «جعبه سیاه تضعیف ریال» گرد آورده و منتشر کرده است.
در گفتوگوی مسئلهمحور و کارگشای زیر، این استاد اقتصاد با پاتولوژی (آسیبشناسی دقیق) و ارائۀ راهکارهای مشخص در این «نبرد کلیدی»، حجّت را بر متولیان امر تمام میکند، تا با مصونسازی کشور در برابر این تهاجم، راه را بر مشکلات بالادستی بعدی ببندند.
با سلام و احترام خدمت شما استاد عزیز، و تشکر از اینکه با وجود ضیق وقت ما را به حضور پذیرفتید. امیدواریم این بحث برای مسئولان راهگشا و برای مردم کارگشا باشد.
حقیقتاً این بحثی که میخواهم مطرح کنم بحث کلیدی و مهمی است، و انشاءالله مورد توجه قرار گیرد و مفید باشد. نکتهای را که میخواستم خدمت شما بگویم، بر محور مفهوم «جنگ اقتصادی» است. ما خیلی به جنگ اقتصادی توجه نداریم و در سیاستگذاریهای خود، جایگاه جنگ اقتصادی را معلوم نکردهایم.
آقای دکتر! ادبیات «جنگ اقتصادی» سکۀ رایج این روزهاست. خیلیها این حرف را میزنند. از چه منظری میفرمایید که توجه نکردیم؟
بله ادبیاتش رایج است. امّا کار ما مثل این است که جنگ شده و دشمن دارد پیشروی میکند، و ما نیز در شهرها نشستهایم و مدام تکرار میکنیم «جنگ است، دشمن دارد پیشروی میکند»؛ و باز همه به یکدیگر نگاه میکنیم! فقط هم این نیست؛ نهتنها کمک نمیکنیم که جلوی دشمن سدّ شود، بلکه خودمان مسیر پیشروی دشمن را باز میکنیم! به او گرا میدهیم! کوچه باز میکنیم و مسیرش را آسفالت میکنیم! منتها چون این کارها در عرصۀ اقتصاد اتفاق میافتد، درک این صحنهها تخصص میخواهد، دیدن آرایش دشمن «دیدهبان» میخواهد، و خواباندن این گردان تانک دشمن که دارد پیش میآید «تکتیرانداز» میخواهد. فهمش بصیرت خاصی لازم دارد، اقدامش هم همینطور. من میخواهم این مطلب را باز کنم.
یعنی شما میفرمایید ما هم آرایش جنگی نداریم، ضمن اینکه تازه داریم آنها را کمک هم میکنیم؟!
دقیقاً! حقیر در جلساتی که با برخی از مسئولان محترم داشتم این نکته را تصریح کردم، اینکه ما وارد جنگ تحمیلی اقتصادی شدهایم، هیچ آرایش جنگی در مقابل این جنگ نداریم، و نهتنها آرایش جنگی نداریم، بلکه داریم به دشمن کمک هم میکنیم!
حال میخواهم این موضوع را باز کنم. اگر نگاهی به تحریمهایی که بعد از انقلاب اعمال شده بیندازیم، روشن است که تحریمهای نفتی و مالی علیه ما از سال 90 فاز دیگری پیدا کرده و تشدید شده است. خب، دقت کنید شیوۀ اعمال این تحریمها چه فرقی کرده: هدفگیری اصلی این تحریمها «تضعیف ارزش پول ملی کشور» بوده است. دقت کنید این شیوه عملیاتی و جنگی، با شیوۀ قبلی ماهیتاً متفاوت است. روش مقابله با آن هم طبعاً باید متفاوت باشد.
بگذارید اول این ادعا را یک کمی محکم کنم. حقیر برای شما چند کد میآورم که خود طراحان آمریکایی این جنگ به این تصریح دارند که «پول ملی ما را هدفگیری کردهاند». بعد هم مکانیزم اثرگذاری تضعیف پول ملی در جنگ اقتصادی را برای شما توضیح میدهم. رهبر فرزانۀ انقلاب هم بارها و بارها فرمودند که وزارت خزانهداری آمریکا، وزارت امور خارجه، سازمان سیا و اتاقهایاندیشهورز آمدهاند و دارند فکر میکنند و اندیشه میکنند. حالا این موارد را ببینید (بسیاری از اسامی زیر که متخصصان تراز یک آمریکایی بهشمار میروند یهودی هستند):
گمان میکنم همۀ علاقهمندان به اقتصاد در کشور، آقای «ریچارد نفیو» را بشناسند. این جوان مسئول تیم طراحی تحریمها علیه ایران در دولت اوباما بوده، و میدانید تا چند روز پیشتر معاون «رابرت مالی» (مسئول امور ایران در وزارت امور خارجه آمریکا) هم بوده است. البته اخیراً به دلایلی از تیم مذاکرهکنندۀ هستهای آمریکا خارج شد. او در کتاب «هنر تحریم» خود میگوید: "در سال 2012 ما پول ملی ایران را تنها در چند هفته تا سه برابر کاهش ارزش دادیم". راست میگوید! دلار هزار تومانی را تا سه هزار تومان تنزّل دادند.
آقای «جیمز ریکاردز» تحلیلگر ارشد اقتصادی سیا است. او میگوید "جنگ با ایران آغاز شده است اما هنوز تیری شلیک نشده است". زمانی که شما کتاب «جنگهای ارزیِ» او را ببینید، دقیقاً آرایش نبرد را اینطور میبینید که دو تا پول مقابل یکدیگر ایستادهاند! او بحث «تضعیف پول ملی» را مطرح میکند و تصریح دارد که با تضعیف پول ملی ایران، ما به ایران حمله کردهایم.
خود ترامپ هم مطرح کرد که "اگر بخواهم به ایران حمله کنم، قصد حملۀ نظامی ندارم، قطعاً حملۀ اقتصادی خواهم داشت".
آقای «مارشال بیلیگنزلی» دستیار وزیر خزانهداری آمریکا، شهریور 97 بهصراحت گفت: "تلاش ما همواره با سوءمدیریت و فساد در اقتصاد ایران هماکنون با نتایجی همراه بوده است. من امروز به کنگره از مهمترین شاخصهای اقتصادی این روزهای ایران را نشان میدهم و این شاخص ارزش ریال ایران نسبت به دلار است که در طول تاریخ تحریم ما چنین افتی را تجربه نکردهایم." یعنی دقیقاً دارد اشاره میکند که ما توانستیم با این کار پول ملی ایران را تضعیف کنیم.
یکی دیگر از این افراد آقای «الیوت ایبرامز» نمایندۀ ویژۀ وزارت امور خارجه آمریکا در امور ایران ــ پیش از رابرت مالی ــ بود؛ او از زمان ریگان، و از ماجرای مکفارلین در دولتهای آمریکا علیه ایران مشغول است. او میگوید: "فشار آمریکا نتایج بزرگی داده است. ارزش پول ایران سقوط کرده و تا حدود 30 هزار ریال (3 هزار تومان) به ازای هر دلار رسیده است."
شما اگر این کدها را نگاه کنید، مسئولین رده بالای آمریکا و خصوصاً آنهایی که در اتاقهای اندیشهورز آمریکا دارند تحریمها را طراحی و اجرا میکنند، نهایتاً «ارزش پول ملی» را نشانهگیری کردهاند. تعداد پرشماری از صاحبنظران بزرگ اقتصادی نیز اعتقاد دارند که مؤثرترین ابزار و حربه برای از بین بردن و اضمحلال یک حکومت، کاهش ارزش پول ملی است. یعنی اگر شما بخواهید کشوری را از بین ببرید یا رژیم آن را مضمحل کنید، پول ملی بهترین ابزار است.
خب، این از نقطۀ هدف این تحریمها! ببینید، یک مثال خدمت شما بزنم که عرایضم ملموس بشود: اگر در صحنۀ نبرد یک گردان تانک جلو بیاید، و پشت سرش نیروهای پیاده پیش بیایند، تقریباً شما هیچ ابزاری برای مقابله با آن ندارید، مگر اینکه یا کلی تلفات انسانی بدهید یا از آسمان چندین هواپیما و هلیکوپتر با اینها مقابله کنند، اما حضور یک تکتیرانداز ورق را برمیگرداند و همۀ این گردان تانک را فلج میکند! او با زدن سر رانندههای تانک، موجب از کار افتادن کل این گردان میشود. اینجا هم من به نقل از خودشان خدمت شما عرض میکنم: نقطۀ کانونی تکتیراندازهای خزانهداری آمریکا، «از کار انداختن ارزش پول ملی» ماست. از این کانال بخش اعظم اقتصاد ملی ما مختل میشود، چنانکه متأسفانه در بخشهایی شده است.
آقای نفیو مکانیزم این جنگ اقتصادی را اینگونه تشریح میکند: "به هر حال ما به دنبال این هستیم که «درد» ایجاد کنیم. یعنی طوری تحریم کنیم که موجب درد شود." یعنی تمام اینهایی که تحریم میکنند به دنبال این هستند که طوری تحریم کنند که درد ایجاد شود. فهمیدهاند که در اقتصاد ایران این درد از طریق کاهش ارزش پول ملی ایجاد میشود و مکانیزم آن نیز به این ترتیب است که وقتی ارزش پول ملی کاهش پیدا میکند، بازار داراییها به هم میخورد، تورم افزایش پیدا میکند، سرمایهگذاری کم میشود، رشد اقتصادی کاهش پیدا میکند و سفتهبازی و دلالی در بازارهای موازی افزایش پیدا میکند. با وجود تورم، فقرا فقیرتر میشوند، اغنیا غنیتر میشوند. شکاف طبقاتی گسترش پیدا میکند، اعتراض مردم شروع میشود و این منجر به فروپاشی میشود. یعنی مکانیزم فروپاشی یا جنگ نرم را از کانال جنگ اقتصادی و بطور مشخصتر از کانال تضعیف پول ملی دنبال میکنند.
این نقشۀ دشمن است و اگر شما در منابع، مقالات و کتابهایی که ـ همان صدها کتاب و مقالهای که آقای نفیو در کتاب خود به آنها اشاره میکند ــ بگردید اینها به دنبال این هستند که این اتفاق بیفتد.
ما در این صحنه چه کردهایم؟
اما ببینیم که در این جنگ اقتصادی ما چه اقداماتی انجام دادهایم. اقداماتی که ما در این جنگ اقتصادی کردیم از منظر سیاستگذاری ارزی چه بوده است. در سال 90 زمانی که ما تحریم شدیم دلار از 950 تومان تا چهار هزار تومان افزایش پیدا کرد. سپس زمانی که دولت آقای روحانی در سال 92 آمد، بحث برجام مطرح شد. نرخ ارز در بازار حالتی نزولی به خود گرفت و در سال 93 نرخ ارز کاهش پیدا کرد. حتی به زیر 3 هزار تومان رسید. که آن زمان رئیس وقت بانک مرکزی گفت دلار کمتر از 3 هزار تومان نمیشود! کف دلار 3 هزار تومان است و دیگر اجازه ندادند که نرخ کمتر شود. نرخ شروع به افزایش پیدا کرد تا اینکه در 23 تیر ماه 94 برجام مصوب شد.
تیرماه 94 که برجام مصوب شد، شاهد این بودیم که اندکی تحریمها را شل کردند. در سال 95 رشد اقتصادی به دلیل فروش بیشتر نفت 12.5 درصد شد اما رشد سرمایهگذاری همچنان منفی بود. اگر آمار سرمایهگذاری را نگاه کنید، رشد سرمایهگذاری در بیشتر سالهای دهه 90منفی بوده است. در سال 96 رشد اقتصادی به 3.7 درصد مثبت رسید و در سال 97 رشد اقتصادی منفی 3.5 درصد شد! تقریباً از اواخر سال 96 نرخ ارز شروع به افزایش کرد. ترامپ آمد و گفت من برجام را پاره میکنم و دقیقاً در اردیبهشت سال 97 ایشان برجام را پاره کرد. با اتفاقاتی که افتاد نرخ ارز در بازار شروع به افزایش کرد. در 20 فرودین 97 اطلاعیۀ شمارۀ 1 بانک مرکزی را داشتیم که براساس آن باید از سفتهبازی و دلالی ارز جلوگیری میشد و نرخ ارز برای مصارف اصلی یکسان میشد. اما با معرفی بازار ثانویه ارزی سپس بحث تعمیق آن ویکسان کردن نرخ بازار آزاد با نرخ نیمایی و دیگر سیاستها، سنگر به سنگر از این مصوبۀ عالی عقبنشینی کردیم.
حقیر در کتاب «جعبه سیاه تضعیف ریال» که خبرگزاری شما زحمت انتشار آن را کشیدهاند مستنداتش را ارائه کردم که سیاستهای بانک مرکزی را اگر رصد کنید، دقیقاً اینطور است که بانک مرکزی در جهت تضعیف پول ملی حرکت کرد!
چطور و با چه مکانیزمی؟ این سیاستهایی که تضعیف کننده بود را ممکن است توضیح دهید؟
تقریباً از اواخر سال 96 نرخ ارز شروع به افزایش کرد. ابتدای سال 97 اطلاعیۀ شمارۀ 1 بانک مرکزی مصوب شد که براساس آن نرخ 4200 تومان تعیین گردید و هر صادرکننده باید عرضه ارز خود در سامانه نیما با همین نرخ ارایه و وارد کننده نیز در همین نرخ در سامانه نیما ارز را خریداری میکرد. مسئله را روی کاغذ کنترل کرده و سروسامان دادیم، اما آن را اجرا نکردیم! آمدیم و ارز را به همه چیز دادیم. براساس لیست 53 صفحه ای منتشره توسط بانک مرکزی این ارز به اتوبرقی، اتوخانگی پرسی، بخارشو، جاروبرقی، چای، چایساز و قهوهساز، فر اجاق گاز، ماشین لباسشویی، موز، یخچال، نخود و الخ تخصیص یافت. (بهجای دارو، بخارشو وارد شده است. تیم فوتبال تایر خودرو وارد کرده است. یک شرکت خودروسازی، چای وارد کرده یا شرکت واردکنندۀ پارچه، 120 هزار یورو لوبیاچیتی وارد کرده، واردکنندۀ کاغذ جزو این صنف نبوده! اصلاً معلوم نیست وارد کرده یا نکرده، وارد کنندۀ لوازم خانگی مورد تأیید صنف مربوطه نبوده است!). کالای غیراساسی و غیرضروری وارد کردیم و خلاصه منابع ارزی خود را به باد دادیم.
از سوی دیگر در کنار این، بعد از مدتی گفتیم چون نرخ ارز در بازار آزاد بالا میرود و صادرکننده حاضر نمیشود که با نرخ 4200 ارز خود را بدهد، بیاییم و تمهیداتی قائل شویم که ارز با نرخ بالاتری به صادرکننده داده شود؛ که آمدیم و بازار ثانویه ارزی در 4/4/97 سپس بحث تعمیق آن را مطرح و ایجاد کردیم. بازار ثانویه به بازار آزاد نزدیکتر بود. این کار یعنی چه؟ یعنی ما خودمان قبول کردیم که پول ملی ما بهصورت رسمی تضعیف شود. قبول بازار ثانویه به مفهوم پذیرش رسمیتضعیف پول ملی بود. در سال 97 چهار نرخ نیمایی، سنایی، آزاد و 4200تومانی داشتیم. از طرف دیگر مدام در بازارِ مختل شدۀ آزاد، نرخ بالا رفت و ما نیز متناسب با آن سعی کردیم این نرخ نیمایی را افزایش دهیم. در سالهای 98 و 99 تحت عنوان یکسانسازی نرخ ارز آمدیم و نرخ نیمایی را با بازار یکی کردیم، که در حال حاضر نرخ نیمایی حول و حوش 24 تومان است. یعنی دلار 3 هزار تومانی را ما با این کار 24 هزار تومان کردیم! یعنی چه؟ یعنی آن چیزی که آنها به دنبال آن بودند و میخواستند تضعیف ارزش ریالی اتفاق بیفتد، با دست خودمان با سیاستگذاریهای خودمان، رسماً آن را در کشور پذیرفتیم. از طرف دیگر نرخ ارز بالا رفت و از سوی دیگر صادرکننده ارز خود را وارد نکرد و آن مسائل و مشکلات را ایجاد کرد.
ممکن است پاسخ دهند که ما چارهای نداشتیم. بهخاطر محدودیتهای ارزی که داشتیم ناچار به این کار دست زدیم.
این بدترین کاری بود که ما انجام دادیم. چرا؟ به خاطر اینکه شما آمدید بهطور غیررسمی و بعضاً رسمی، بازار آزاد مختل شده ارزی را قبول کردید. خوب است ببینیم که بازیکنان بازار ارز آزاد که مبنای کشف قیمت ما شده است، چه کسانی هستند؟ عرضهکنندگان آن چه کسانی هستند؟ در همان کتاب دقیقاً توضیح دادم، بخشی از آنها صادرکنندگان غیرنفتی بودند که از ارائۀ ارز خود به بانک مرکزی امتناع میکردند، قاچاق، ارزهای خانگی و تزریق بانک مرکزی سایر عرضهکنندگان ارز در این بازار بودند. حال چه کسانی در این بازار ارز تقاضا میکنند؟ بخشی از تقاضا بهصورت فرار سرمایه است، مثلا فرد میآید و خانه خود را میفروشد و در دبی و ترکیه خانه میخرد. سؤال این است که اگر واقعاً شما کمبود منابع ارزی دارید چرا اجازه میدهید در برخی از سالها 3 تا 5 میلیارد دلار بهصورت فرار سرمایه از کشور خارج شود؟ شما که دیگر آزادتر از اقتصاد آمریکا نیستید که زمانی که بحران 2007 اتفاق افتاد جلوی خروج سرمایه را رسماً گرفت.
در حال حاضر اروپا هم که در شرایط غیرجنگی بهسر میبرد به همین صورت است. در برخی کشورهای اروپایی شما اگر دارایی خود را تبدیل کنید و بخواهید از کشور خارج کنید یا باید 20 سال بگذرد که یعنی عملاً هیچ میشود یا اینکه 80 درصد آن را باید مالیات بدهید.
بله! کدام کشور است که در شرایط عادی اجازه بدهد طرف سرمایه را اینگونه از کشور خارج کند؟ چه برسد به زمان جنگ! چرا ما اینقدر خوابیم؟ حقیر به اینها که میگویند چارهای نداشتیم جز اینکه نرخ را بالا ببریم، میخواهم بگویم چرا اجازه دادی منابع کمیاب به این صورت از کشور خارج شود؟ شما با نرخ نیمایی به این خروج سرمایه رسمیت دادید. نرخ نیمایی ساختید به این بهانه که با نرخ نیمایی کالای اساسی وارد کنیم و در سفرۀ مردم قرار دهیم. این کار را کردید که که پراید 20 میلیونی 200 میلیون بشود؟! همین شما این کار را کردید. من میگویم چرا شما جلوی قاچاق را نگرفتید؟ چه کسی در این بازار آزاد ارز میخرد؟ مثلاً قاچاقچی است، میآید و میخرد که کالای قاچاق وارد کند. چرا جلوی او را نگرفتید؟ برآوردهایی که در یکی دو سال از مجموعۀ خروج سرمایه انجام میشود بالای 10 میلیارد دلار بلکه بیشتر است. در یک سال فقط 4 میلیارد دلار به ترکیه رفت. وقتی آمدند خریداران مستغلات در ترکیه را ردیف کردند، ایرانیها مقام دوم یا سوم را داشتند. گزارش آن اخیراً انتشار یافته است. بخش دیگر تقاضای این بازار سفتهبازی است. چرا سفتهبازی در این بازار رواج یافته و برخی از افراد در کوتاهمدت ثروتهای کلان و بادآورده ای را تصاحب کردهاند؟ ارز مسافرتی جهت خوشگذرانی بخش دیگر تقاضای این بازار مختل شده است.
بنابراین اینکه شما بگویند چارهای نداشتند، میخواهم بگویم اصلاً اینطور نیست. شما در زمان جنگ، ایستبازرسی میگذارید یا نمیگذارید؟ کشورهای آزاد در شرایط صلح هم گذاشتهاند! آیا در شرایط جنگ اجازه میدهید هر کسی وارد جبهه شود؟ میگذارید این کار را بکنند؟ این است که عرض میکنم ما در شرایط جنگ اقتصادی هستیم اما آرایش جنگی نگرفتهایم، و اجازه دادیم بازار آزاد مختل شده که مسیر نفوذ دشمن در اقتصاد کشور است، قیمت ارز را تعیین کند. دشمن هم اتفاقاً از طریق مکانیزم بازار آزاد و نرخی که در بازار آزاد تعیین شد، سفرۀ مردم را هدفگیری کرد. یعنی دقیقاً آمریکا عدم امکان فروش نفت و تحریم نفتی نرخ ارز را از طریق بازار آزاد هدفگیری کرد و با رسمیت دادن نرخ بازار آزاد از طریق نیمایی و واردات کالاهای ما بر اساس نیمایی این در سفرۀ مردم نشست. یعنی دقیقاً ما چه کار کردیم؟ مثل این است که آمریکاییها موشکی را شلیک کردهاند و ما با کنترل در داخل، این موشک را هدایت کرده و به سفرۀ مردم زدیم! آیا قبول دارید ما این کار را انجام دادهایم؟!
بله، کاملاً.
یکی از مشکلات ما در جنگ اقتصادی این است که چون جنگ نرم است، متأسفانه دانش جنگ و بصیرت لازم در جنگ را نداریم. در زمان جنگ زمانی که صدام خرمشهر را گرفت، خرمشهر را «محمره» نامید و گفت محمره جزو عراق است. آن زمان بصیرت وجود داشت و همه میدانستند که صدام چرند میگوید. به همین خاطر آمدند و خرمشهر را با هر زحمتی بود آزاد کردند. در حال حاضر حکایت ما در جنگ اقتصادی این است که با ما به جنگ اقتصادی آمدهاند و خرمشهر اقتصادی ما یعنی کانون حیثیتی اقتصادی ما را گرفتهاند و ما خودمان چون نمیبینیم سازوکارهای رسمی میگذاریم و با دست خودمان خرمشهر را تقدیم دشمن میکنیم!
عجب تعبیری!
تازه برای این خبطی که میکنیم، استدلال هم میآوریم! ببینید کار به کجا رسیده! کار به جایی رسیده که اکثریت مجلس ما دنبال حذف ارز 4200 هستند. استدلال آنها چیست؟ دقت کنید حقیر مخالف سرسخت این موضوع هستم که ارز 4200 را شما به کالاهای غیرضرور تخصیص دهید اما مخالف سرسخت حذف تخصیص این ارز به کالاهای اساسی نیز هستم. استدلال آنها این است که تخصیص ارز به کالاهای ضروری و اساسی باعث ایجاد فساد میشود. در بودجۀ 1401 این را حذف کردند. ببینید چقدر غربیها خوب کار کردند. بهلحاظ تبلیغات و بهلحاظ رسانه چقدر در زمینۀ اقتصادی و در این جنگ نرم قشنگ کار کردند که توانستند بالاترین مقامات اجرایی و مسئولان اجرایی کشور را متقاعد کنند که باید ارز 4200 حذف شود. چرا؟ چون ایجاد فساد میکند. آخر کدام گزارش نشان میدهد که ایجاد فساد میکند؟ دو نفر را میگیرند و میگویند 4200 اصابت نکرده است. میگوییم کجا اصابت نکرده است؟ شما در سال 98 که ارز برنج را حذف کردید، برنج 4 هزار تومانی شد 20 هزار تومان! شکر 6 تومانی 15 تومان شد، در حال حاضر 18 هزار تومان شد. چرا اصابت نکرده است؟ من اطلاعاتی بهدست آوردم و دیدم تعداد شرکتهایی که این ارز 4200 را گرفتهاند تعداد معدودی هستند(80درصد 621 شناسه ملی). اگر خواستید مشروح آن را خدمت شما قرار میدهم. سؤال من اینجاست: یعنی ما نمیتوانستیم که این تعداد معدود شرکتها را برای ارز کنترل کنیم؟
بعد هم میگویند این باعث افزایش رشد نقدینگی و تورم شده است. ما میگوییم شما رفتهاید یک بار پایۀ پولی و اجزای نقدینگی را بررسی کنید؟ عامل اصلی رشد نقدینگی در کشور «وامدهی بانکها به مردم و بخش خصوصی» است. اصلاً در بحث نقدینگی بیش از 62 درصد نقدینگی مانده وامهایی است که بانکها به بخش غیردولتی دادهاند (بر اساس مانده نقدینگی نیمه اول 1400). عامل اصلی آن چه کسانی هستند؟ بانکهای خصوصی.
سپس میگویند ارز 4200 نداشتیم و از بازار نیمایی خریدیم و این باعث افزایش پایۀ پولی میشود. چرا شما نیمایی را درست کردید؟ البته رئیس بانک مرکزی پیشین چندین مرتبه این موضوع را رد کرد و گفت این دروغ است و ما هیچ وقت این کار را نکردیم، بلکه ما از منابع صندوق و منابع ذخایر خودمان استفاده کردیم! حالا اینها اصرار میکنند بانک مرکزی امسال، پارسال ارز نداشته و از نیمایی خریده و به دولت داده است و مابهالتفاوت آن را خالص دارایی خارجی بانک مرکزی بالا برده است، که البته بهلحاظ حسابداری غلط است. حال گیریم این درست باشد، عامل اصلی آن ارز 4200 نبوده است، ارز نیمایی بوده است. چرا شما رفتید و با نیمایی دو نرخ درست کردید؟ چرا شما پول ملی را تضعیف کردید که اجباراً چنین اتفاقی بیفتد؟ بعد اصلاً عامل اصلی رشد نقدینگی ما این نبوده است! اینها دارند آدرس غلط میدهند. یعنی دقیقاً آدرس غلط میدهند و طوری دارند مسئولان ما را هدایت میکنند که دقیقاً در زمین دشمن بازی کنند.
اینها همه گراهایی است که میبینیم کاری میکند که تضعیف پول ملی تا تمام لایهها و سطوح مختلف معیشتی مردم و بخصوص قشر فقیر رسوخ پیدا کند. از یک طرف جناب آقای رئیسی میگویند من به دنبال این هستم که فقر مطلق را از بین ببرم. از یک طرف دیگر در بودجه میگوید تمام درآمدهای حاصل از نفت، گاز و... با نرخ ایتیاس تبدیل میشود. سپس ارز 4200 را حذف میکند و مابهالتفاوت آن را در بودجه میگذارد. سپس معلوم نیست که این مابهالتفاوت تأمین میشود یا نمیشود. سپس قیمت پایۀ گندم را 11500 تومان میکند و سپس میگوید حقوق ورودی و گمرکی را با نرخ ایتیاس تبدیل میکنیم.
دولت با این کارهایی که دارد انجام میدهد عملاً فقر را گسترش میدهد! میخواهد 150تومان به فقرا بدهد، با این کاری که دارد انجام میدهد 300 تومان از جیب آنها درمیآورد! و دقیقاً با کاهش ارزش پول دارد فقیر را فقیرتر میکند. یعنی دقیقاً الآن داریم در زمین دشمن بازی میکنیم. کار به جایی رسیده است که آقای رئیس مجلس ما به دنبال این است که ارز 4200 حذف شود. در حال حاضر با ارز 4200 مرغ را به مردم کیلویی 24 یا 25 تومان میدهیم. دارو را داریم ارزانتر میدهیم. اینها اگر حذف بشوند طبیعی است که قیمت اینها افزایش پیدا میکند. تخممرغ را مثلاً الآن داریم 40 تومان میدهیم. حال اگر حذف شود به بالای 100 تومان میرود! مرغ به بالای 70 یا 80 تومان میرود. یعنی دقیقاً ما در این مدت با کاهش ارزش پول ملی قیمتها را متلاشی کردیم. ما با کاری که انجام دادیم در اصل در زمین دشمن بازی کردیم. سرمایههای اجتماعی را از بین بردیم. یا حداقل این است که داریم طوری بازی میکنیم که سرمایههای اجتماعی دارند از بین میروند. این دقیقاً همان چیزی است که تحریمکنندگان و طراحان تحریم دنبال آن بودند. در حال حاضر بهرغم اینکه آقا چندین مرتبه در ارتباط با بحث تضعیف پول ملی هشدار دادهاند متأسفانه مسئولان رده بالای کشور ما نیز قانع شدهاند که پول ملی باید تضعیف شود!
حضرت آقا در 22 تیر 99 گفته بودند "عمدهترین مشکلات اقتصادی، تورم و کاهش ارزش پول ملی است." در 10 مرداد 99 گفته بودند "این که ارز افسار پاره کند، هر روز قیمت آن روزبهروز بالا برود، چیز بدی است." در حکم تنفیذی که به آقای رئیس جمهور دادند صراحتاً گفتند "بحث ارزش پول و تقویت پول ملی را یکی از موضوعات اصلی قرار دهید." خب، کو؟! نهتنها این کار را نکردیم بلکه خلاف حرف آقا عمل کردیم. نتیجۀ آن چه شد؟ نتیجۀ آن این تورم 40 درصدی است که متناوباً تکرار میشود. مرکز آمار ایران برای پایان بهمنماه 1400 هم تورم 41.04درصد را اعلام کرده است. البته تورم اقلام خوراکی بالای 50 درصد است. این را چه کسی دارد تحمّل میکند؟ این را قشر فقیر دارند تحمّل میکنند. آن غنی که پول دارد، دارد پولدارتر میشود. با این کار سرمایۀ اجتماعی نظام میریزد. این دقیقاً همان چیزی است که دشمن میخواهد. متأسفانه همۀ افرادی که در حال حاضر دنبال کاهش ارزش پول ملی هستند تا بیایند و نرخ ارز ایتیاس را در بودجه جا بیندازند، با این هدف که تمام درآمدهای نفتی را با ایتیاس تبدیل کنند و برای اینکه اجازه ندهند نرخ ارز کاهش پیدا کند، اینها همه خواسته یا ناخواسته دارند در زمین دشمن بازی میکنند و به ضرر اکثریت جامعه و بخصوص قشر فقیر کار میکنند.
استاد عزیز! این بخش را یک جمعبندی خلاصه بکنیم. ببینید من درست متوجه شدم؟ شما میفرمایید در حال حاضر آن جنگی که در حوزۀ اقتصاد درگرفته است، آن نقطۀ هدف و گرانیگاهی که دشمن روی آن از سال 90 مانور میدهد، خودش نیز تصریح دارد، صدها کتاب و مقاله برای آن نوشته و خودش نیز میگوید دارم این کار را میکنم، حوزۀ «نرخ برابری ارز» است. ما مکانیزمهای داخلی داریم که میتوانیم نرخ ارز را کنترل کنیم. منتها از این وضع بلبشو و بیحساب و کتاب باید دربیاید. باید آن را سامان بدهیم. کار سختی نیست و کاملاً شدنی است. چون تعداد محدودی شرکتهای بزرگ وجود دارند یا صادرکنندهها و واردکنندههای بزرگ وجود دارند که آنها قابل کنترل و رصد هستند. ما بهجای اینکه اینجا را بگیریم و به ورود و خروج ارز سامان دهیم، مقهور طراحی دشمن شدهایم و روزبهروز شرایط دارد بدتر میشود، یکییکی داریم سنگرها را وامینهیم و به دشمن واگذار میکنیم. موضوع دوم که میفرمایید بحث برجام است؟
ادامۀ همین بحث است. بحث برجام و مذاکراتی که در حال حاضر ادامه پیدا کرده است. ببینید، شما اگر کتاب آقای نفیو را بخوانید میگوید اگر یک کشوری بخواهد در تحریم کشور دیگری موفق شود، باید 6 مرحله را پشت سر بگذارد: اول باید نقطۀ هدف را دقیقاً مشخص کند، سپس ببیند کجا را تحریم کند که در کشور هدف «درد» ایجاد کند، یعنی طوری بزند که دیگر کشور بلند نشود. مثلاً به ارز بزند، قیمت پراید 20 میلیونی را 200 میلیون بکند، قیمت لپه 10 هزار تومانی را 50 هزار تومان بکند، قیمت برنج 20 تومانی را 100 تومان بکند؛ این یعنی درد! ایشان میگوید باید آن نقطۀ هدف را دقیق تعیین کنید و سپس تحریم کنید. سپس رصد کنید و بعد یک مسیر بازگشت یا نقشۀ راهی را برای لغو تحریمها برای کشور ایجاد کنید و در آنجا آن امتیازاتی که میخواهید را از طرف مقابل و کشور تحریم شده بگیرید. من که دارم صحنه را نگاه میکنم، ثمره و میوۀ تحریم برای آمریکاییها و اروپاییها خوب بود. اصلاً ثمرۀ تحریم برای آمریکاییها و اروپاییها برجام بود. چرا؟ بهخاطر اینکه بدون اینکه یک موشک به سمت ما را رها کنند، توانستند سانتریفیوژهای ما را از کار بیندازند، رآکتور آب سنگین اراک را از کار بیندازند و آن مواد غنیسازیشده را از کشور خارج کنند، و توانستند آن نظارتهای سازمان ملل را در پایگاههای هستهای ما ایجاد کنند.
ضمناً اینها دارند یک بهرهبرداری دیگر هم از این مذاکرات انجام میدهند و آن چیست؟ آن «شرطی کردن اقتصاد» است. ببینید، در دهۀ 90 در بیشتر سالها، سرمایهگذاری منفی شده است، یکی از دلایل آن این بوده که اقتصاد ما شرطی شده است. یعنی همه منتظر هستند که ببینند خلاصه این مذاکرات چه میشود. برجام در تیر 94 مصوب شد و سپس پاره شد! سپس بایدن آمد و گفت میخواهم دوباره مذاکره کنم و در حال حاضر دو مرتبه بحث مذاکرات سر گرفته است. ببینید برجام و این مذاکرات چه به ثمر بنشیند و چه به ثمر ننشیند...
گوش بازار بدهکار نیست اصلاً.
بله؛ ببینید، این نحوه تعیینکردن نرخ ارز ما در بازار، آثار منفی خود را در اقتصاد میگذارد. محل و کانال اثرگذاری مذاکرات ابتدا کجاست؟ بهاصطلاح «بازار آزاد ارز» (البته پیشتر در آن کتاب بحث کردهام، اولاً بازاری نیست به معنی اقتصادی بازار، و ثانیاً تقریباً تمامش غیرقانونی است و باید بسته شود) چه وقتی افزایش پیدا میکند و چه وقتی کاهش پیدا میکند. چون نرخ دائماً نوسان دارد، لذا سرمایهگذار میایستد و میگوید صبر کنم ببینم چه میشود، شاید نرخ ارز پایین بیاید. میایستد. او میداند که بازار و نرخ ارز متناسب با آن مذاکرات بالا و پایین میشود. در حال حاضر دو یا سه هفته میشود که بازار اندکی پایین کشیده است. وگرنه آقای رئیسی که آمد چه شد که دلار بالا رفت؟ تا 30 تومان رسید، سپس دوباره پایین کشید. شما فکر میکنید این قصه همینگونه ادامه پیدا میکند؟ نهخیر. مادامیکه شما اختیار تعیین نرخ ارز را به آن بازار غیرقانونی بسپارید و از سوی دیگر از طریق ایتیاس تصمیمات آن بازار را نهایتاً در همۀ شئون زندگی مردم سرایت بدهید، این شرطیسازی در اقتصاد اتفاق میافتد و هست.
یعنی تا وقتی که آمریکا میتواند در نرخ ارز مؤثر باشد و شما هم عنان کار را خود به دست نگرفتید، این عدم توازنها ادامه دارد.
دقیقاً. بعد میگویند ترامپ با بایدن فرق میکند! به نظرم میآید که اگر جای ترامپ و بایدن را عوض کنیم ترامپ هم همان کاری را انجام میدهد که الآن بایدن انجام میدهد. اگر شما جای ترامپ و اوباما را هم عوض کنید، ترامپ طرفدار برجام میشود و اوباما برجام را پاره میکند! این بازی جای دیگری طراحی میشود. چون آنها دشمن هستند و بر اساس یک استراتژی مشخص کار خودشان را انجام میدهند.
ممکن است در اینجا به شما این برچسب را بزنند که شما با برجام و مذاکره مخالف هستید. یا معیشت مردم در گرو این است و چرا مخالف هستید و از این حرفها. البته شما دارید حرف دیگری میزنید و میگویید اصلاً اصل این قضیه نباید اتفاق میافتاد.
من میگویم برجام و مذاکرات برجام، بازی کردن در زمین دشمن است و مادامی که ما کار خودمان را در داخل سفت نگرفتهایم و تبادلهای ارزی ما در بازار غیرقانونی توسط قاچاقچی و سعودی و اماراتی و فرار سرمایه و سایر متقاضیان و عرضهکنندگان غیرقانونی بدون نظارت و اشراف ما کلید میخورد، و بعد هم در کلیۀ ارکان اقتصادی ما پلهپله رسوخ میکند و مینشیند، مادامی که این هست ما داریم در زمین دشمن بازی میکنیم و دردی از ما دوا نمیشود. راهکار قطعی این است که ما سیاست ارزی خودمان را اصلاح کنیم. امکان سیاستگذاری ارزی خود را از بازار آزاد غیرقانونی بگیریم. آن نظارتها را روی بازار ارز ایجاد کنیم. جلوی خروج سرمایه را بگیریم. جلوی قاچاق و سفتهبازی را بگیریم. با کنترلهای دقیقی که روی خروج و ورود ارز انجام میشود ما ارزها را درست تخصیص دهیم. اجازه ندهیم کالاهای غیرضروری وارد شود.
این آخری را کمیتوضیح میدهید؟ مقداری گنگ است. اصلاً این کنترل امکان پذیر هست و شعاری نیست؟
حتماً امکان دارد. اولاً کشورهای دیگر بهراحتی این مسیر را طی کردهاند. در ثانی مگر ما تجربۀ سال 74 را نداریم؟ مگر در سال 74 این اتفاق نیفتاد؟ حتماً امکان پذیر است.
سال 97 وقتی که اطلاعیۀ شمارۀ 1 بانک مرکزی مصوب شد، من دقیقاً دو هفته بعد از آن در خبرگزاری فارس مصاحبهای انجام دادم و آنجا گفتم این بهترین سیاستی است که بانک مرکزی گذاشته ولی آن را اجرا نمیکند! چون به آن اعتقاد ندارد و شاید توان اجرای آن را ندارد. چون با آن آدمهایی که آنجا هستند، اجرا کردن آن بسیار سخت است.
در حال حاضر نیز همین را میگویند که اگر توان اجرا داشتیم بالاخره یک نفر جلوی آن را میگرفت.
میدانید مثل چه میماند؟ مثل این است که کسی مریض میشود و نزد پزشک میرود. پزشک به او میگوید درد شما با این دارو برطرف میشود. او میگوید دارو تلخ است و نمیخورم. میگوید دوای تو همین است، گرچه این دارو تلخ است، اما شما نمیخورید. نتیجه اینکه باید بهمرور مضمحل میشوی و از بین میروی.
دقت کنید ما در شرایط جنگ اقتصادی هستیم و شرایط عادی نیست که اینطور با مسائل کلیدی شوخی کنیم. در حال حاضر واقعاً کشور در آرایش جنگ اقتصادی است؟ آیا واقعاً بازار ارز ما در شرایط آرایش جنگی هست؟!
آرایش جنگی را اندکی توضیح میدهید؟ یعنی چه؟
آرایش جنگی یعنی وقتی که صادرکننده کالای خود را صادر میکند باید ارز را وارد کشور کند. واردکننده اجازه نداشته باشد هر کالایی را وارد کشور کند. ارز حاصل از صادرات که یک منبع کمیاب است را نباید اجازه دهیم به فرار سرمایه منتهی شود. چرا ما اجازه میدهیم فرار سرمایه انجام شود؟ چرا اجازه میدهیم طرف در بازار آزاد پول خود را میلیون میلیون دلار کند و از کشور خارج کند؟ چرا ما اجازه میدهیم اینقدر قاچاق وارد کشور شود؟ شما در بازار میبینید که ما در شرایط جنگ اقتصادی هستیم، ارز ما صرف خرید یخچالهای دو درب آنچنانی شده است. سپس نگاه میکنید که در بازار شما نارگیل وارداتی و موز و آناناس، انواع و اقسام میوههای گرمسیری و... بهوفور هست. این یعنی چه؟! عجیب است که در حال حاضر اینقدر میوۀ خارجی فراوان است. کالاهای تجملی و لوکس را چقدر در بازار میبینید! ببینید چقدر کالاهای خارجی داریم وارد کشور میکنیم. اینها دارند از کجا میآیند؟ با چه ارزی دارد میآید؟ این که شما میگویید توضیح بده، میگویم باید جلوی اینها را بگیرید. منابع وارداتی ما، منابع محدودی هستند و نباید اینقدر واردات غیرضروری انجام شود.
این یعنی سیاستگذاری ارزی ما اصلاً در و پیکر ندارد.
بله، در جنگ اگر جبهۀ شما در و پیکر نداشته باشد، هر کسی وارد جبهه شود، به دشمن گرا بدهد، به نظر شما آن جنگ پیروز میشود یا مغلوبه؟ این که میگویم «آرایش جنگی به خود نگرفتیم» یعنی این. یعنی ما خودمان داریم به دشمن گرا میدهیم و میگوییم اینجا را بزن! برخی از مسئولان رده بالا نیز دارند همراه دشمن حرکت میکنند. بهخاطر اینکه بصیرت نیست، بصیرت نیست و بصیرت نیست. و گرنه در کتاب «جعبه سیاه تضعیف ریال» که شما زحمت کشیدید گفته شد که ما باید چه کار کنیم، ما در آنجا پکیج مشخص دادهایم.
چه مذاکره بشود و چه مذاکره نشود، بدانند که راه اصلاح سیاست ارزی و راه نجات تغییرات متناوب نرخ ارز این است. با مذاکرات، بدون این خودسازی درونی، قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد. بحث مذاکرات را از اصلاح موضوعات اقتصادی داخلی جدا کنیم و به هم گرهشان نزنیم. حالا اگر شد که برجام نتیجه بدهد و نفت بیشتری هم صادر کنیم که فبهاالمراد.
نکتۀ جالبی به ذهنم میرسد و آن این است که هرچه شرایط سیاسی آمریکا اجازۀ ستیز اقتصادی با ما را بدهد، اگر مثلاً درگیر اوکراین و چین و جای دیگر نشود و بخواهد باز هم روی ما زوم کند، بهترین جایی که میتواند باز هم ما را اذیت کند همینجاست. یعنی اگر بنا باشد باز به همین صورت حرکت کنیم ارز 30 تومانی هم بیشتر می شود و ما باز دستانمان بالا خواهد بود!
بله. مگر ارز هزار تومانی 3 هزار تومان نشد؟ مگر 3 تومانی 25 و 26 تومان نشده است؟ باز هم دوباره همین اتفاق میافتد.
مگر اینکه سرچشمه را اصلاح کنیم.
بله. ما در تک آفندی دشمن شکست جدی خوردیم و از شکست خود هم عبرت نمیگیریم. این بسیار بد است. اینکه اصلاً نمیفهمیم از کجا خوردهایم خیلی بد است! من یقین دارم جز اشکالات خودیها، یکسری گروههای نفوذی هم هستند که همین مسئله را در کشور جلو میبرند. بعضی نحلههای دانشگاهی نیز ابزار دست اینها شدهاند و شکستهای پیاپی آنها را توجیه تئوریک میکنند! درحالی که توجیه تئوریک آنها نیز غلط است. با مناظرهای که با آن بنده خدا از دانشگاه شریف کردم، خودتان دیدید که ایشان واقعاً دستش خالی بود! هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملیاتی دست او خالی بود.
چه کسی را میفرمایید؟ آن مناظرۀ دنیای اقتصاد را میگویید؟
بله. آقای (فلانی).
من بحثهای آن نحله را با دقت رصد کردم. دکتر (...) و دوستان جوانشان که عموماً از رشتههای فنی ورود میکنند و میروند اقتصاد آمریکا و متعارف را یاد میگیرند و میخواهند اینجا همان فرمولها را پیاده کنند، بحثهایی در مورد نرخ ارز داشتهاند که من آن بحثها را دنبال کردهام، حقیقتاً و منصفانه باید بگویم که از حیث تخصصی دستشان خالی است و شما درست میفرمایید.
من سالهاست مبانی و متود و نتایج اینها را در مقطع دکتری درس میدهم. اینها را روی هوا نگفتم. استدلالهای خودشان را آوردهام، که مثلاً اینکه اینها میگویند مبنای تعیین نرخ ارز، تناسب با تورم باشد، خود صاحب نظران اقتصاد نرخ ارز در غرب رد میکنند. همینهایی که این دوستان نزدشان درس میخوانند حرف این دوستان را رد میکنند! اصلاً «تئوری برابری قدرت خرید»، تئوری محاسبه نرخ ارز نیست. چه کسی این را گفته است؟ واقعاً نفهمیدهاند که این تئوری چه کارکردی دارد! خیلیهاشان زمانی که با آنها صحبت میکنید میگویند درست میگویید! یعنی تازه میفهمند که چه چیزهایی را نفهمیدهاند.
به اعتقاد من اینها حتی اقتصاد متعارف را هم خوب درک نکرده و نفهمیدهاند. متأسفانه دشمن از همین جهالت در موضوعات اقتصاد متعارف، استفاده میکند و علم اقتصاد شده ابزاری برای پیشبرد اهداف دشمن در زمین اقتصاد ما. هیچ خبرگزاریای جرأت طرح این حرفها را ندارد. نمیدانم شما چگونه میخواهید این نکات کلیدی و جهتساز را با شجاعت و ادبیات شیوای خود بیاورید. اما چه عزیزان ما بگویند و چه نه، این واقعیتی است که وجود دارد.
مثل بحث «یارانۀ پنهان». یارانه پنهان یک توهم است! کسانی میگوید یارانه را بهصورت نقدی بدهیم! ای داد بیداد! شما دیگر واقعاً همه کارها را انجام داده و معطل این هستید؟ این چه کاری است؟ حال نمیخواهم وارد این موضوع شوم و بحث آن مفصل است.
خیلی ممنون از زمانی که در اختیار ما قرار دادید.
من هم از شما ممنونم و امیدوارم این بحثها مفید واقع شود.
انتهای پیام/