به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ همکاری حوزه علمیه با آموزش و پرورش قدمت دیرینه دارد، اگر نیم نگاهی به پیشینه این طرح داشته باشیم فعالیت روحانیت در آموزش و پرورش را باید در سبد فعالیت های فرهنگی و تبلیغی عالمان بزرگی چون شهیدان بهشتی، باهنر و مفتح جست.
با وجود عدم زمینه مناسب برای حضور روحانیت در عرصه تعلیم و تربیت رسمی کشور در عصر ستم شاهی، اما اقدامات اثر گذار و با برکت آن شهیدان والامقام موجب غرس نهالی شد که اکنون ثمره آن شجره مبارکه ستاد همکاریهای حوزه و آموزش و پرورش به عنوان یک قرار گاه عظیم فرهنگی با عضویت حدود ده هزار نفر از شخصیت های علمی، فرهنگی در اقصی نقاط کشور می باشد.
شهیدان باهنر، بهشتی و مفتح با تدوین و تالیف کتب تعلیمات دینی و آموزش قرآن پا به عرصه تعلیم و تربیت نهادند تا آموزش و پرورش آن زمان جولانگاه تفکرات ضد دینی نشود، تدبیر، درایت، سخت کوشی و تحلیل درست از شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی آن زمان موجب شد تا این فرزانگان گران ارج پا به عرصه های جدی تری گذاشته و با در گیر کردن بزرگان حوزه علمیه دست به تاسیس مدارسی با گرایش تربیت دینی و مذهبی بزنند.
براین اساس مدرسه دین و دانش که مدیریت آن را شهید بهشتی برعهده داشت، این بنای مبارک با قدمتی حدود هفت دهه، موجب تربیت دانش آموزانی شد که هرکدام به نوبه خود درعرصه های گوناگون علمی، فرهنگی و دینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نقش آفرینی کرده و هم اکنون نظام اسلامی از تراز مرجعیت دینی گرفته تا مدیران ارشد و اساتید مبرزحوزه ودانشگاه از وجود محصلان مدرسه دین و دانش بهره مند است.
نقل است، شیوه شهید بهشتی در اداره کردن دبیرستان به این صورت بود که برای اولیای دانش آموزان پرسشنامههایی را ارسال میکرد و از آنان میخواست پاسخ بدهند، وقتی پاسخ اولیا میرسید، ایشان همه سؤالها و پاسخها را با حضور اولیا و دانش آموزان به بحث میگذاشت، این ایده کاربردی هم اینک در قالب انجمن اولیا و مربیان شکل گرفته است.
حضور شهید بهشتی و جمعی از فضلای خوشفکر آن زمان در محیط آموزش و پرورش قبل از انقلاب، نقطه عطف فعالیت حوزه و روحانیت در عرصه تعلیم و تربیت است.
اسناد و مدارک تاریخی نشان می دهد، سبک تربیتی وی در اداره دبیرستان دین و دانش نتوانسته است از چشم مسئولان ارشد آموزش و پرورش آن زمان پنهان بماند.
وقتی به زندگی سراسر نور و برکت این شخصیت والا مقام نگاه می کنیم، خواهیم دید به مراتب قابل درکی از حیات طیبه رسیده است تا جایی که شخصیت ممتاز جهان اسلام حضرت امام خمینی ره که هیچ گاه نظر و حرفی را بدون حکمت بر زبان جاری نمی نمود، در وصف شهید بهشتی می فرماید؛ "بهشتی یک ملت بود"
بهترین و تحسین برانگیزترین دوران عمر شهید بهشتی، تحصیل و سپس تحقیق و تدریس است، شهید بهشتی راه رسیدن به سعادت را به درستی درک کرده بود، بر این اساس از مدرسه جدا نشد وضمن آنکه دبیرستان دین و دانش را در قم بنیان نهاد با فراگیری، زبان انگلیسی ، نگاه بین المللی خود را با راه اندازی، مسجدی در هامبورگ با حمایت آیت الله العظمی بروجردی(ره) آغازنمود و منشا خدمات فرهنگی دینی و آموزشی شگرفی در راه تبیین آموزه های اسلام ناب در قلب اروپا شد.
شهید بهشتی هیچ گاه از آموزش و پرورش جدا نشد؛ او به درستی راه زمینه سازی برای رسیدن به حیات طیبه را تشخیص داده بود و بر این اساس پس از بازگشت از آلمان در آموزش و پرورش مشغول به کار شد و سپس به عنوان کارشناس ارشد در کتابهای علوم دینی در سازمان تدوین کتابهای درسی ایران اشتغال داشت و به همراه شهید باهنر به گردآوری کتابهای درسی مدارس پرداخت.
شهید بهشتی جلو تر از زمان بود و ساحت های تربیت را در نهاد خود بارور کرده بود، وقتی نهادیک فرد دارای ویژگی های خدا باورشد، صاحب ساحت هایی می شود که ۴۰ سال بعد از شهادت او بهترین کارشناسان تعلیم وتربیت آن را به عنوان سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش تدوین می کنند.
شهید بهشتی پاک سرشت بود؛ به او گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همهگیر شده؛ شعار جدید بدیم: «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است»، آشفته شده بود، گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمیشود به بام سعادت حلال رسید، به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به مأموریت میروی ساک خود را به همراهت میدهی، این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی.» قاضی رو توبیخ کرده بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات...
امرار معاش او از طریق تدریس انگلیسی در دبیرستان ها، بود، میگفت؛ این طوری استقلالم بیشتره، نواقص حوزه را بهتر میفهمم و با شجاعت بیشتری میتوانم نقد کنم.
از بهشتی پرسیدند: آیا روحانی هم میتواند شورای شهر برود گفت: روحانی همه جا میتواند برود به شرط این که علم آن را داشته باشد، زیرا روحانی بودن صرف به فرد صلاحیت ورود به هر کاری را نمیدهد.
به جمع رو کرد و گفت: قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخستوزیری میخورد، حیف که التقاط و نفاق دارد، اگر نداشت مناسب بود، در بدترین حالت، انگشت میگذاشت روی نکات مثبت.
با جدیت میگفت: «بهشتی سنی است! “اشهد ان علیا ولی الله” را نمیگوید.» گفته بود شب بیا پشت سرش نماز بخوان تا بفهمی اشتباه میکنی، به بهشتی هم سپرده بود اگرفلانی آمد این جمله رو بلند بگو، اذان و اقامه را گفت، ولی خبری از این جمله نشد، به بهشتی اعتراض کرد که هر شب میگفتی، حالا امشب چرا؟ گفت: «اگه امشب میگفتم به خاطر اون آقا بود، من که همه وجودم محبت علی(علیه السلام) است، چرا باید برای یک نفر بگویم؟»
همه جمع شده بودند برای جلسه، شهید باهنر دنبال آیت الله بهشتی آمد و گفت؛ همه منتظر شما هستند، بهشتی عذر خواسته و گفته بود، جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش، اخم باهنر را که دید گفت: بچهها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم.
انتهای پیام/