به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ محسن قنبریان در یادداشتی داستان اقتصاد ریاضی را مورد بررسی قرار داد که متن آن بدین شرح است؛
ریاضیات همیشه ریاضی بوده اما "اصالت ریاضی" دکارت (pan mathematicism) وقتی اتفاق افتاد که: ریاضیات بر سایر علوم (حتی فلسفه) چتر انداخت!
جالب اینکه گزاره: "ریاضیات تنها علم یقینی است"! خود بحثی غیر ریاضی و فلسفی (معرفت شناسی) است که از قضا دکارت ادعای اشراقی درباره آن داشت و می گفت: فرشته ای به او الهام کرده!۱
تاویل گرایی سایر علوم توصیفی به ریاضیات، با "تقلیل گرایی" و "تنزیل گرایی" همراه شد.
برای نمونه "طبیعیات قدیم" قبل از "فیزیکِ ریاضی"، موجودات عالم طبیعت را در ۴جوهر و ۹عرض طبقه بندی، تعریف و توصیف می کرد.
وقتی از "تبیین صوری ارسطویی" به "تبیین ریاضی پسادکارتی" تبدیل شد؛ فقط روش عوض نشد، فقط "منطق ریاضی" جای "منطق صوری" ننشست! بلکه برخی موجودات جا ماندند!
تغییر روش، بر محتوا اثر کرد! طبیعیات و الهیاتِ اعم به مواردی خاص تقلیل یافت!
برای نمونه:
الف) جوهر نفسانی (روح مجرد) در "مفاهیم کمّی منتخب" برای فیزیک نوین (مثل جرم و انرژی) جا نشد! پس عقیده ای شخصی ماند یا به نوعی انرژی، تاویل رفت و شعرگویی شد!
ب) فیزیک جدید، "حرکت مکانیکی" را تعریف و اندازه گیری و بکارگیری کرد؛ اما "حرکت در جوهر" جا ماند! مفاهیم پایه و روش محاسبه جدید راهی به آن نداشت!
در حالیکه هم "روح مجرد" و هم "حرکت جوهری" مطابق با برهان یقینی عقلی اند!
ریاضی سازی علوم، فقط ریاضی کردن روش نبود، فروکاستن از معقولات و مقولات به مفاهیم کمّی یا جاماندن برخی از آنها را در پی داشت!
آن تاویل گرایی به ریاضیات، در علوم انسانی اثرات وخیم تر داشت! از همه بیشتر اقتصاد!
باز ادعای مروجین اقتصادِ ریاضی این است که: ریاضی کردن اقتصاد و مدل سازی نه "یک مکتب" که صرفاً "یک ابزار" است! اصطلاحات ریاضی نسبت به تبیین توصیفی، دقیق بوده و گمراه کننده نیست. زبان ریاضی، درک و بیان مباحث پیچیده را آسان می کند و میتواند پیش بینی در اختیار اقتصاددان و سیاستگذار قرار دهد!
اما اینجا هم "تقلیل گرایی" سابق خود را نشان می دهد! برای ریاضی شدنِ مؤلفه های موثر در اقتصاد انسان، برخی مولفه ها جا می مانند و برخی تنزیل معنایی می گیرند (مثل تنزیل روح به انرژی در طبیعیات)!
برای نمونه:
قبل از ریاضی شدنِ اقتصاد هم به عوامل رفاه اجتماعی توجه می شد؛ اما با پدیده هایی انسانی و غیر ریاضی ارزش گذاری می شد: تعداد زندانی، تن فروشی، تکدی گری، حاشیه نشینی، فقر و...
اینها همه "آمار های اخلاقی" و انسان محور بود.
اما از اواسط قرن۱۹ "شاخص های پولی و مالی" جای آنها نشست! پیشرفت و رفاه با "دلار" و "درآمد" سنجش شد! "آمارهای پولی"، انسان و جامعه را به دلار و درآمد فروکاست!
جالب اینکه این پدیده همزاد دو چیز بود:
- ظهور کاپیتالیسم (که علاوه بر بازار آزاد، سرمایه گذاری پولی را از مولفه های اساسی اجتماع و زندگی قرار می داد)!
- ریاضی شدن اقتصاد!
حالا منابع طبیعی، اختراعات، آثار هنری و حتی انسان همه با "کمیّت دارایی و درآمد" خوانش و محاسبه می شد!
نیویورک تایمز ۳۰ژانویه۱۹۱۰ عنوان مقاله اش این بود: "ارزش یک نوزاد به عنوان یک دارایی ملی چقدر است؟!"
معضلات زندگی هم با مفاهیم کمیّ پولی سنجش شد:
- الکلی شدن= هزینه ۲میلیارد دلاری!
- سرماخوردگی= ۲۱دلار به ازاء هر کارمند!
-و... ۲
اول مفاهیم پایه تغییر و تنزل کرد تا علم محاسبه اش اقتصاد ریاضی شد!
همیشه مقدار سود و بدهی، هزینه و درآمد، ریاضی محاسبه می شده؛ اما "اقتصاد ریاضی" خاستگاهش اینجا نیست! استفاده از ریاضیات پیشرفته برای مدل سازی اقتصادی، و پیش گویی های بازار برای سیاستگذاران، خاستگاه اقتصاد ریاضی است.
وقتی می خواهند بازار را مدل سازی ریاضی کنند، بازیگر آن انسان است نه الکترون و پروتن! عوامل مختلفی در رفتارهای انسان موثر است: از "درونی ترین لایه های انگیزشی او" تا "فرهنگ و ارثیه های خُلقی و باوری ملی و باستانی"!
آیا همه این عوامل متعدد و غیر کمّی در محاسبه و مدل سازی ریاضی لحاظ میشود؟! اصلاً همه قابلیت لحاظ در مدل ریاضی دارند؟
به تصریح ریاضی دانهای اقتصادی، برای مدل سازی:
- هر مدل یک دسته پیش فرض دارد.
- این پیشفرض ها از برداشت و شهود ما از واقعیت انتخاب میشود.
- هرچه مجموعه این پیشفرض ها بیشتر باشد(یعنی دریافت و شهود از جامعه کامل تر باشد)، دست و پای مدل بسته تر خواهد شد!(مدلی با مؤلفه های موثرِ زیاد، پیچیده تر و سخت تر است)
- اینجاست که اقتصاد ریاضی دست به گزینش می زند! واقعیت را مجردتر فرض می کند! حواشی را حذف و ابعاد و جزییات مورد علاقه را نگه می دارد! و مدل می سازد! ۳
(البته می گوید راه برای مدلی با مولفه های حذف شده هم باز است! اما معمولا "اقتصاد سیاسی" از آن تحقیقات پشتیبانی نمی کند)
برای نمونه:
تفاوت مردم شناسانه ی: اصناف، اقلیم ها، انگیزهای درونی و دهها مولفه فرهنگی، تاریخی، دینی برای مدل سازی در این خلاصه(بهینه) می شود: "انسان، عقلایی رفتار می کند"!
اما وقتی در مرحله قبل تر شاخص ها را همه کمّی کرده اند، نتیجه این میشود که: رفتار عقلایی انسان، در واقع نوعی محاسبه گری ریاضی است! حالا مدل سازی اش کار سختی نیست!
تمثیل:
همانطور که اول در طبیعیات همه چیز را به جِرم و انرژی تقلیل دادند؛ بعد عوامل متعددِ موثر بر نقطه جوش آب را هم کاستند و گزاره "آب در ۱۰۰ درجه می جوشد"؛ را "قانون" کردند! حالا دامنه هیمالیا و دماوند و... "استثناء" اند و البته قابل اندازه گیری!
اینجا هم مثلا "اقتصاد تبرعی" و "انگیزه های غیر محاسباتی"(غیرعقلایی در این مکتب!) مثل چرخه مالی خمس و زکات و نذر و تحبیس و وقف و... مثل استثنائات هیمالیا و دماوند می شوند! با این تفاوت که کنار "اقتصاد معاوضی" بازار به اقتصاد سرریز می شود؛ در حالیکه واقعا در مدل لحاظ نشده است!(دقت کنید)
باید تا اینجا روشن شده باشد بین "اقتصاد ریاضی" بعنوان یک روش(!) با "بازار آزاد" بعنوان یک بستره ، رابطه و تناسب هست. اقتصادِ ریاضی، علم کشف روابط علیّ و معلولی بازار آزاد و کنشگرش -که انسانِ محاسبه گر است- می باشد که پس از پیدایش این مکتب و این انسان پیدا شده است.
جامعه ای که می خواهد مثلا: از "امانت و ودیعه" بیشتر از "ضمان" / از "اقتصاد تبرعی" برای "تامین حق های همگانیِ بهداشت و آموزش" بجای "بازاری کردن اینها" و "کالا کردن حق ها"/و...؛ نهاد و نُرم بسازد؛
اولا: مفاهیم بنیادین اقتصادش، همه کمّی و ریاضی نمیشود؛ تا مدل ریاضی بپذیرد!
ثانیاً: فروکاستن های موجود اقتصاد ریاضی، تحقق نُرم ها و نهادهای نظام مطلوبش را تاخیر و بلکه تاویل می برد! اقتصاد مطلوبش نشدنی تر میشود. چون تحقق مدلهای بازاری، انسان و جامعه بازار را می سازد و انسان فرهنگی و فطری را محجوب می کند.(دقت کنید)
انتهای پیام/
..................
۱. ر.ک: مبادی با بعد الطبیعی علوم نوین / آدوین آرثربرت/ ترجمه عبدالکریم سروش
۲. ر.ک: مقاله:چطور پول معیار سنجش همه چیز شد؟ / الی کوک - مجله آتلانتیک/ سایت ترجمان
https://tarjomaan.com/neveshtar/8780/
۳. ر.ک: روزنامه دانشگاه شریف ش۸۹۱ مصاحبه با دکتر وصالی و دکتر مدنی زاده: بدون ریاضیات فقط می توانیم داستان بگوییم
http://daily.sharif.ir/%D8%A2%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D9%88/