تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, مشروح خبرها
شماره : 31844
تاریخ : ۱ مهر, ۱۴۰۲ :: ۱۰:۴۵
استاد علیدوست در نشستی تبیین کرد؛ آینده‌پژوهی فقه و پیشران‌های توسعه، تعمیق و تهذیب آن/ نهادینه کردن ظرفیت‌های نهفته در منابع فقه/ توسعه اصول فقه و توسعه گستره مسائل دو نگاه نسبت به آینده فقه وجود دارد، یک نگاه معتقد است فقاهت موجود سنتی با شاخصه‌هایی چون تقلید و تعبد، جای خود را در آینده باز خواهد کرد که این نگاه خوش‌بینانه است؛ اما نگاه دوم که شاید قدری بدبینانه باشد می‌گوید ما در آینده با غول‌های بدیلی مثل بحث‌های حقوق بشری یا فقه‌های غیر منضبط مواجه خواهیم شد. ما با غول‌هایی مواجه هستیم که اگر به تکمیل، تعمیق و تهذیب فقه نپردازیم این غول‌ها با اطمینان و اقناع، جای‌ تعبد و تقلید را خواهند گرفت.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی به نقل از شبکه اجتهاد؛ آینده‌پژوهی یکی از علوم جدید و میان‌رشته‌ای است که جزو علوم و فناوری‌های نرم طبقه‌بندی می‌شود. آینده‌پژوهی را علم و هنر کشف و شکل بخشیدن آینده تعریف کرده‌اند. از طرفی تغییرات در جهان به‌قدری وسیع است که همگام شدن با آن کاری بسیار سخت و دشوار است و ضرورت دارد که در هر زمینه‌ای از قبل به آینده توجه داشته باشیم تا برای رویارویی با آن برنامه‌ریزی کنیم. از طرف دیگر، علم فقه بخشی از هویت خویش را از گذشته می‌گیرد. این نگاه به‌گذشته در بعضی مواقع موجب گذشته‌گرایی و دوری از زمان حال و آینده می‌شود و بعضاً فقه را در موضع انفعال قرار می‌دهد.

از آنجایی آینده‌پژوهی فقهی ضرورتی انکارناپذیر است، نشست علمی «آینده‌پژوهی فقه و پیشران‌های توسعه و تعمیق آن» با حضور استاد ابوالقاسم علیدوست در مؤسسه پژوهشی دانشوران مشهد با حضور اساتید و فضلای حوزه برگزار شد تا ترسیمی از وضعیت موجود و آینده فقه صورت پذیرد و بلکه تصمیم‌گیران حوزه فقه با تغییرات آینده مواجهه پیش‌دستانه‌ای داشته باشند.

استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در این نشست علمی ابتدا از «نهادینه کردن ظرفیت‌های نهفته در منابع فقه» در سه‌گانه «فقه و عقل، فقه و عرف، فقه و مصلحت» و کتاب «فقه و حقوق قراردادها ادله عام قرآنی و عام روایی» سخن گفت و از انتشار کتاب جدید خود با عنوان «روش‌شناسی اجتهاد» خبر داد. سپس به تبیین موضوع اصلی که آینده‌پژوهی فقه بود، پرداخت و حاضران را به برخی پیشران‌های توسعه، تعمیق و تهذیب فقه توجه داد. آنچه می‌خوانید گزارشی از ارائه استاد علیدوست، عضو جامعه مدرسین و هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است.

نهادینه کردن ظرفیت‌های نهفته در منابع فقه

در این سال‌ها برنامه‌ای را دنبال می‌کردم که ظرفیت‌های نهفته در منابع فقه را نهادینه و کشف کنم و با سه‌گانه «فقه و عقل، فقه و عرف و فقه و مصلحت» این خط را دنبال کردم. با «فقه و عقل» از کارایی عقل در چارچوب و انضباط فقهی صحبت کردم؛ در «فقه عرف» از چیستی و کارایی‌های آن و از «فقه و مصلحت» که مفاهیمی گسترده‌ای ازجمله عدم مفسده، مقاصد، عدالت و حکمت را نمایندگی می‌کند؛ و در آثار انضباط فقهی خط قرمز ما بوده است.

کتاب «فقه و حقوق قراردادها ادله عام قرآنی و عام روایی»

سپس دیدم در فقه معاملات کتاب مسئله‌محور زیاد داریم مثل کتاب البیع شیخ اعظم که مسئله محور است. همچین قواعد فقهی که از قرن‌ها قبل از شهید اول تا نراقی و بجنوردی و دیگران کار شده است. ولی کار روی اسناد خالی بود، تلاشی که سند محور باشد و منجر به تألیف دو کتاب «فقه و حقوق قراردادها ادله عام قرآنی» و «فقه و حقوق قراردادها ادله عام روایی» شد.

فقیهان گفت‌وگو از معاملات را عموماً در دو قالب به سامان رسانده‌اند. اول در قالب بیان مسائل خرد و فقهی معاملات؛ دوم در قالب ارائه قواعد و ضوابط عام فقهی. تحقیق یادشده گونه‌ای دیگر از مباحث لازم در اطراف معاملات را به منصه ظهور رساند و آن گفت‌وگو از ادله عام قراردادها بود که ادله عام قرآنی قراردادها را با نگاه فقهی و حقوقی مورد گفت‌وگو قرار داد و نیز بحث از ادله عام روایی قراردادها، با همین سبک و سیاق صورت گرفت.

این کار نه در شیعه و نه در اهل سنت سابقه دارد. بیش از ۲۰ سال از دوران درس مکاسب یادداشت‌برداری شده تا درس خارج فقه آیت‌الله وحید خراسانی که از محضر ایشان به‌صورت خصوصی هم استفاده نمودم و سپس ۱۰ سال روی آن کار کردم. این دو اثر در راستای ظرفیت شناسی اسناد، به پنج آیه و هفت روایت عام پرداخته است. البته مرحوم آقای منتظری در ۱۰۰صفحه و مرحوم آقای تبریزی هم در یک صفحه به بحث «أَوفوا بِالعُقود» می‌پردازند و این بزرگان هم خلأ این بحث را حس کرده بودند. اگر فضلایی بانشاط و فرصت کافی این خط و بحث‌های سند محور را دنبال نمایند، بسیار جای کار دارد.

کتاب «روش‌شناسی اجتهاد»

در ادامه برنامه، به بحث «روش‌شناسی اجتهاد» نیز پرداختم که دغدغه آن به سال ۶۰ شمسی برمی‌گردد. بحث‌های روش‌شناسی اجتهاد که اخیراً در حال مطرح شدن است، متأسفانه مقداری از مسیر علمی خود خارج شده؛ باید مواظب بود حتی‌الامکان از مسیر خودش خارج نشود؛ مثلاً افرادی برای این مباحث عهده‌دار می‌شوند که مناسب نیستند؛ یا به روش‌هایی می‌پردازند که فلان آقا مثلاً اول قواعد را می‌آورد بعد اصول را یا فلانی اول اصول را می‌آورد و بعد قواعد را! این‌که روش‌شناسی نیست و حالت غیرعلمی پیدا کرده؛ روش‌شناسی اجتهاد می‌تواند رویکردهای کلان فقه جدید را تأسیس ‌کند.

جلد اول کتاب «روش‌شناسی اجتهاد» که امید می‌رود دوماه آینده در دسترس قرار بگیرد، به رصد، مقایسه و مقارنه‌ روش‌ها و مکاتب اجتهادی معاصر می‌پردازد و بیشتر حالت جمع‌آوری و وصفی دارد و بعضاً مباحث داوری می‌شود. جلد دوم کتاب در حال نگارش و اتمام است، به «نظریه اطمینان» و بایسته‌های اجتهاد می‌پردازد. حالت دانش‌نامه‌ای دارد و سعی شده از مشهور فاصله نگیرد و اگر جایی فاصله گرفته تذکر داده شده است.

آینده‌پژوهی فقه

اما موضوع اصلی نشست؛ وقتی از پیشران در یک تعینی صحبت می‌شود، جنس آن آینده‌پژوهی خواهد بود. در این آینده‌پژوهی ما باید به‌دنبال پیشران‌ها و موتور محرک فقه باشیم، البته با دو نگاه توسعه یا تکمیل و تعمیق که در عنوان جلسه یاد شد. اما من نگاه سومی به نام «تهذیب» به آن اضافه می‌کنم؛ یعنی در آینده‌پژوهی فقه علاوه بر پیشران‌های تکمیل، تعمیق، باید به تهذیب هم بپردازیم.

۱- پیش‌بینی غول‌های بدیل: دو نگاه نسبت به آینده فقه وجود دارد، یک نگاه معتقد است فقاهت موجود سنتی با شاخصه‌هایی چون تقلید و تعبد، جای خود را در آینده باز خواهد کرد که این نگاه خوش‌بینانه است؛ اما نگاه دوم که شاید قدری بدبینانه باشد می‌گوید ما در آینده با غول‌های بدیلی مثل بحث‌های حقوق بشری یا فقه‌های غیر منضبط مواجه خواهیم شد.

۲- جانشینی اطمینان و اقناع به‌جای تقلید و تعبد: ما با غول‌هایی مواجه هستیم که اگر به تکمیل، تعمیق و تهذیب فقه نپردازیم این غول‌ها با اطمینان و اقناع، جای‌ تعبد و تقلید را خواهند گرفت؛ یعنی اگر شخص با سخن مجتهد روبرو ‌شود باید قانع شود و الا به آن عمل نمی‌کند. یا ممکن است توهم کند که دارد تقلید می‌کند ولی واقعاً تقلیدی در کار نیست و از وجدان خود پی روی می‌کند. الآن ما در آثاری می‌بینیم که در جهت اطمینان و اقناع سخن می‌گویند که اعتبار فتوای فقیه هم به اعتباربخشی آن است!

۳- ظهور فقه‌نماها و مقابله جریانات: این احتمال می‌رود فقه نماهایی، جای فقه را بگیرند، مثلاً در حوزه و دانشگاه‌ها به اسم پویایی و مانایی فقه ممکن است پیشران‌های قوی ایجاد کنند، خطر وقتی است که از درون این، یک نوع تصلب و تجمد بیرون بیاید؛ از این سو، دو جریان مقابل هم راه می‌افتد، یکی فقه نماهایی که از انضباط بیرون می‌روند و دوم تصلب‌ها و تجمدهایی که بیشتر هم می‌شود.

اکنون شدیدترین موضع را در طول تاریخ شیعه در مقابل عقل و مقاصد داریم، ما در قم تصلباتی داریم که شریعت باید عادل باشد را انکار می‌کنند! در مصاحبه و مقاله‌اش می‌گوید لازم نیست شریعت عادل باشد! آنچه مهم است خداوند در تکوین عادل است اما در شریعت نه! حال آنکه قبلاً این‌طور اعتراف نمی‌شد. یا می‌گویند مقاصد، دین را از بین می‌برد! این خیلی حرف عجیبی است و ما گاهی از برخی اساتید این سخنان را می‌شنویم. اینکه بگوییم مقاصد دین، دین را از بین می‌برد! مثل این است بگوییم اگر اهداف انقلاب را کشف کنیم این انقلاب را از بین می‌برد؛ این تناقض از صدر تا ذیل است که متأسفانه راحت گفته می‌شود و طرفدار هم پیدا می‌کند و آن شخص می‌شود فقیه سنتی، فقیه سترگ و فنی! به نظرم آن غول‌های بدیل، مقابل همین تصلب‌ها رشد پیدا می‌کند.

ما نمی‌خواهیم فقه از بین برود و فقه نماها بیایند، هنر این است که فقه هم پایا و هم پویا باشد و اقتضائات را ببیند.

پیشران‌های توسعه و تعمیق فقه

برای توسعه و تعمیق فقه به دو پیشران اشاره می‌کنم و برای تهذیب هم به ذکر دو پیشران می‌پردازم، با اذعان به این‌که پیشران‌ها بیشتر از این‌ها می‌باشد.

۱- توسعه اصول فقه و توسعه گستره مسائل: خیلی از مسائل را باید به اصول فقه اضافه کنیم، ما در اصول فقه ده‌ها مسئله داریم که کارتن خواب هستند و جایی ندارند. بارها گفته‌ام دفتر اول اصول فقه نوشته شده و دفتر دوم و سوم آن مانده است.

این اصولی که ما خوانده‌ایم بیشتر وظیفه فهمنده‌ی نص را بیان می‌کند. اگر کفایه‌الاصول را ملاحظه نمایید از اول تا به آخر وظیفه‌ی فهمنده یا همان مجتهد را می‌گوید اما مباحثی داریم که باید وظیفه مبینان شریعت را بیان کند؛ مثلاً آنچه از حضرات معصوم صادر می‌شود از چه شأنی بوده است؟ اگر شئون معصومین متعدد بود از کدام شأن صلاحیت استنباط دارد و کدام شأن صلاحیت استنباط ندارد. اگر صلاحیت دارد از دلش حکم حکومی درمی‌آید یا حکم الهی؟ به نظر می‌رسد این مباحث تحول بزرگی را در فقه ایجاد کند و فقط به‌عنوان نمونه به یک مورد اشاره می‌شود.

حضرت امام صادق (ع) می‌فرماید: «الکَفالَهُ خَسارَهٌ، غَرامَهٌ، نَدامَهٌ» بر این اساس علما فتوا دادند کفالت مکروه است، حال واقعاً کفالت مکروه است؟ اینکه کسی کفیل دیگری شود و او از زندان بیرون بیاورد مکروه است! منظور روایت این است که خسارتی در این راه وجود دارد و امام (ع) در مقام بیان حکم الهی نبوده که بعد ما بگوییم مکروه است و هکذا … لذا خیلی از تعارضات در تعادل و تراجیح این‌گونه حل می‌شود، یعنی اول باید شأن معصوم (ع) معلوم شود. ما باید دفتری بازکنیم به نام «شئون معصوم».

آیا معصومان ما متکلم واحد بوده‌اند؟ مگر نفرمودند کلام ما کلام واحد است، این عبارت خیلی بار دارد. ما الآن خاص عسکری را مخصص عام نبوی قرا می‌دهیم! گاهی هم برعکس، خاص نبوی را مخصص عام امام صادق قرار می‌دهیم! این مدل چه رفتاری است! بعد مخصص متصل یا مخصص منفصل درست می‌کنیم! اگر بنا شد همه کلام واحد باشد این اقتضائات چه می‌شود؛ لذا در بحث «انقلاب نسبت» این زخم بیشتر باز می‌گردد.

در دفتر سوم اصول فقه به بحث‌هایی چون گستره شریعت نیازمند هستیم. تا دقیق گستره شریعت را بررسی نکنیم خیلی از مسائل را نمی‌توانیم پاسخ دهیم! این بحث سابقه هزار سال دارد و رگه‌های آن در کلام فضل بن شاذان مشاهده می‌شود و در کتاب «فقه و مصلحت» به آن پرداخته‌ام.

در دوران مشروطه هم یکی از دعواها همین بود، مشروعه خواهان می‌گفتند ما قانون اساسی، نماینده و مصوبات در حوزه‌های خارج از شریعت می‌خواهیم. دیگران می‌گفتند اصلاً ما حوزه خارج از شریعت نداریم. کتاب «رسائل مشروطیت: مشروطه به روایت موافقان و مخالفان» اثر غلامحسین زرگری‌نژاد این اختلافات را ترسیم می‌کند؛ اگرچه امروز هم این مباحث مطرح می‌شود و از مدیریت علمی به‌جای مدیریت فقهی سخن به میان می‌آید و یا اینکه باری بر دوش فقه گذاشته می‌شود که اصلاً مربوط به فقه نیست.

بنابراین معتقدم یکی از پیشران‌های فقه، توسعه اصول است؛ نمی‌خواهم بگویم اصول فقه باید سه برابر شود – البته اگر شد، هم بشود – ولی معتقدم مباحثی را می‌شود حذف نمود و به‌جای آن مسائل یادشده را جایگزین گردد. در بسیاری از مسائل اصول مباحث زائد داریم، مثل خبر واحد که جناب شیخ انصاری از آیه نباء شروع می‌کند و حدود ۲۰ اشکال مطرح و در آخر خبر واحد را قبول نمی‌کند، چون مشرب اطمینانی دارد و می‌گوید بنای عقلا عمده‌ترین دلیل خبر واحد است؛ حداقل این مباحث تکمیل مطالعات درسی باشد؛ بنابراین، اصول فقه ما مباحث زائد دارد ولی مسائل زائد ندارد، منتهی برخی مسائلش از یک درجه کارایی برخوردار نیستند.

۲- تمرکز به‌جای تخصص و اطلاع: ما در یک دانش اطلاع و آگاهی داریم مثلاً کسی شرح لمعه را می‌خواند و از فقه اطلاع پیدا می‌کند. تخصص یعنی اهل اظهارنظر باشد؛ اما مرحله سوم تمرکز است، یعنی در بحثی تمرکز ویژه داشته باشد. دیگر دوران جامع معقول و منقول گذشته است. دورانی که بگوییم فلانی در همه علوم اسلامی کتاب نوشته است؛ به نظر می‌رسد این کار سبک گرفتن دانش است. الآن دورانی است که باید به سراغ تمرکز رفت، حتی در فقه ما باید روی یک بخش متمرکز شویم. یک فقیه در عبادات و دیگری در معاملات متمرکز باشد.

پیشران‌های تهذیب فقه

۱- اصلاح نگاه و گفتمان‌ها: ما گاهی در یک دانشی اطلاع و تخصص داریم اما گفتمان این کار را نداریم. ممکن است درس را با عناوینی مثل فقه معاصر اعلام کنیم اما توان یا صلاحیت آن را نداشته باشیم؛ برخی از مسائل واقعاً گفتمان می‌خواهد و گفتن آن‌هم عیب نیست.

۲- مساهَمه ممکن و معقول: یعنی سهم‌بندی‌ها مشخص گردد که فقه و فقیه ما باید کجا حاضر باشد و کجا نیاز به حضور ندارد. جایی که فقیه باید نظر دهد و به دیگران ارتباطی پیدا نمی‌کند و جایی که دیگران باید ورود کنند، فقیه ورود می‌کند! ما هفته‌ای دو روز با کارشناسان اقتصادی بازار بورس جلسه داریم و هنوز ماهیت رمزارزها روشن نشده است. امروز تحت عنوان فقه معاصر وارد مباحث می‌شوند و در موضوعاتی که هنوز کارشناسان اختلاف نظر دارند و بعضاً هنوز شناسایی نشده ورود فقهی می‌کنند.

چندسالی است که پدیده‌ای به نام درس سه‌ضلعی را تعریف کردم به این معناکه در کنار فقیه، یک کارشناس متخصص صاحب‌نظر باشد که بتواند دقیق موضوع را تبیین کند، یعنی فقیه احکام بورس را بیان کند و تعریف بورس را برعهده کارشناس بگذارد. در دوران قبل از کرونا در درس فقه بورس خود از کارشناسان بورس بهره می‌گرفتم؛ اما آقایی فرمود که سنت حوزه‌ها با این درس‌ها از بین می‌رود! خوب قدیم این مباحث اصلاً مطرح نبوده و الآن این مباحث نیازمند نظر و حضور کارشناس دارد. لذا معتقدم این رویکرد باید کم‌کم به مدد‌ رسانه‌ها‌ی دینی نهادینه شود.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.