به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از اندیشکده رهیافت؛ عشق در لغت به معنای افراط در حب و درگذشتن از حد در دوستی است و در اصطلاح نیز معانی متفاوتی دارد. در اصطلاح تصوف و عرفان، در اصطلاح فلسفی، در فرهنگ غرب و در شرق اسلامی تلقیهای متفاوت و مختلفی از عشق وجود دارد. به طور کلی تجربیات شخصی، عقاید و گرایش افراد به نوع خاصی از مکاتب فکری، نگرشها و بینشهای متفاوتی نسبت به عشق ایجاد کرده است. (حاج اسماعیلی، 1394) در این میان زبان و ادبیات نیز یکی از مهمترین بسترهای شکل گیری و گسترش معنای عشق به خصوص در فرهنگ جامعه به شمار میرفته است. به شکلی که میتوان ادعا نمود موضوع محوریِ میراث به جا مانده از زبان فارسی به خصوص در نظم، عشق است. لکن فارغ از اصطلاح، نکته ای که درباره این مفهوم باید به آن توجه داشت این است که عشق نیز به عنوان یکی از مولفه های زندگی بشری از تحولات و دگرگونیهای اجتماعی اعصار مختلف متاثر شده است. در مقابل این رویکرد گفتاری هژمونیک قرار دارد که درصدد هنجارمندکردن عشق فی نفسه و در تمام اشکال خود است و برای این کار تمام ادبیات نظری و هنری که در تأیید و تعریف از عشق در طول تاریخ صورت گرفته شده است را به مثابه پشتوانهای برای عشق امروزین در نظر میگیرد. در حالی که اگر نسبت به این تحولات معنایی و الگویی عشقورزی از گذشته تا به امروز توجه داشته باشیم، خواهیم دانست که آن ادبیات غنی تاریخی از ابنعربی تا حافظ و مولوی و… که در تأیید عشق به جا مانده، معنای متفاوتی از عشق امروزین را مدنظر داشتهاند. (کرمی، 1394) عشق در نگاه سنتی آن امری است که به عنوان پشتوانه و سنگ بنای خانواده به شمار میرفت اما در دوره جدید همراه با تحولات فرهنگی و اجتماعی با آزادی بی حد و مرز گره خورده و عرصه رفع تکلیف تلقی میشود و از این رو با خانواده که عرصه تعهد و مسئولیتپذیری است دچار تقابل میشود. حال در ادامه به بخشی از ویژگیهای عشق در دوره جدید که در تقابل با خانواده قرار دارد اشاره خواهد شد. گیدنز که از عشق در دوره جدید با عنوان «عشق سیال» یاد میکند معتقد است این مفهوم اولین بار شهوت را وارد کانون اصلی رابطه دوسویه میکند و دستیابی به لذت دوطرفه را عامل مهمی در تداوم و یا قطع رابطه تبدیل میکند پس در مجموع میتوان گفت مهمترین عامل جذابیت در عشق پست مدرن که به نوعی شالوده اصلی این عشق نیز میباشد، جنسی بودن آن است.(گیدنز، 1399) این در حالی است که عشق چه در فضای سنتی شرقی و چه عشق رمانتیک غربی کمتر با وجوه مادی و کالبدی وجود معشوق یعنی بدن و اندام او سروکار دارد. از دیگر ویژگیهای دنیای سنت عشق مبتنی بر رابطه تک همسری همراه با وحدت و پایداری است. تمام مصادیق عشق در تاریخ پیوند عمیقی با مداومت عاشق بر عشق خود و اکتفا به آن داشتهاند اما در عشق سیال، لزوما تک همسری نیست و انحصار جنسی را نمیشناسد. چیزی که رابطه ناب را سرپا نگه میدارد، پذیرش «تا اطلاع ثانوی» این نکته از سوی هردو طرف است که فایده این رابطه برای هردو آنقدر هست که ارزش ادامه دادن دارد. انحصار جنسی نیز در این رابطه فقط به میزانی است که طرفین به صورت متقابل آن را خوشایند بدانند.(گیدنز، 1399) یکی دیگر از تفاوت های مهم میان عشق سیال و عشق سنتی چه در شرق و چه در غرب که با عنوان عشق رمانتیک شناخته میشود، گذر عشق سیال از دگرجنسخواهی است. پایه شکلگیری عشق در غرب و شرق رابطه دو ناهمجنس بوده است. اما عشق سیال هیچ پیوند خاصی با دگرجنس خواهی ندارد و این مفهوم به عشق میان دو هم جنس نیز بسط یافته است. در واقع در این مدل همه چیز برمبنای توافق است و قاعده محدودکنندهای برای آن وجود ندارد. به صورت خلاصه با توجه به نکات بیان شده میتوان گفت برخلاف مفهوم و معنای عشق در دوره های گذشته که محرک ازدواج و خمیرمایه حفظ نهاد خانواده به شمار میرفته است، شاخصهای عشق در عصر جدید ماهیتی ضدخانواده پیدا نموده و به نوعی کارکردهای خانواده را دچار اختلال کرده است. منابع