آیت الله رجبی با بیان این که بخشی از تراث علمی ما، بخشی از خود علوم انسانی را تأسیس کردهاند و سامان دادهاند، خاطرنشان کرد: علوم اسلامی جایگاه ایجاد کننده دارند به همین دلیل علوم اسلامی در حوزه علوم تجربی علمی نیز تأسیس کننده اند.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیت الله محمود رجبی، قائم مقام مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در دوره مدرسه تابستانه مفتاح_اندیشه دو که توسط دبیرخانه مفتاح_اندیشه برگزار شد، جایگاه تراث اسلامی در تولید علوم انسانی را مورد کنکاش قرار داد و گفت: علوم انسانی علوم توصیفی، تبیینی و هنجاری را شامل میشود و آنچه امروزه در فضای دانشگاهی ما مطرح است بیشتر ناظر به علوم توصیفی تبیینی بر اساس روش تجربی است.
وی ادامه داد: البته علوم هنجاری سالیانی است که از قلمرو علوم انسانی خارج شد و آنچه مطرح است همین روش علوم انسانی با روش تجربی است. اخراج علوم هنجاری از علوم انسانی نیز بر اساس یک مبنای روششناختی است که آن مبنا مورد قبول ما نیست. همین طور که علوم انسانی منحصر به علوم انسانی به روش تجربی شده نیز مبتنی بر یک مبحث روششناختی است که آن نیز مورد قبول نیست.
آیت الله رجبی تأکید کرد: مقصود ما از علوم انسانی شامل علوم توصیفی مانند علم تاریخ غیر تحلیلی، علوم هنجاری مانند علم فقه و اخلاق و علوم تبیینی و تحلیلی مانند بخشی از علوم انسانی تجربی، علوم انسانی فلسفی و حتی بخشی از علوم تجربی دینی و وحیانی میشود. بنابراین در بحث جایگاه تراث اسلامی در بحث تولید علوم انسانی هر سه قلمرو مد نظر است. به لحاظ روشی نیز اعم است از آنچه به روش تجربی و آنچه به روش های دیگر به دست میآید.
مبناشناسی، یکی از تفاوت های اصلی علوم اسلامی با علوم انسانی غربی
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه سخنان خود نخستین مرحله در علوم انسانی را مبنا شناسی برشمرد و بیان داشت: هر علمی بر یک مبانی استوار است. یکی از تفاوتهای اساسی ما با علوم انسانی غربی در بحث مبانی است که دو سلسله مبانی کاملا متفاوت در علوم انسانی اسلامی و غربی وجود دارد.
وی ادامه داد: این مبانی انواعی دارد که از مبانی معرفتشناختی شروع میشود تا مبانی هستیشناختی، انسانشناختی، اجتماعشناختی، ارزششناختی و الهیات کشیده می شود. این موضوع که علوم انسانی مبتنی بر سلسله مبانی است مورد تایید و اعتراف دانشمندان اسلامی و دانشمندان غربی است.
آیت الله رجبی مرحله دوم در بحثهای علوم انسانی را روششناسی علم دانست و اذعان داشت: غیر از بحثهای روششناسی عام که مربوط به همه علوم است یک بحث روش شناسی راجع به هر یک از رشتههای علوم نیز هست. سلسله بحثهای روششناختی باید منقح شود چون آن وقت است که میتوانیم علم تولید کنیم. علوم انسانی غربی این را مفروض گرفته که روش تجربی روش علوم انسانی است. خود این جای بحث دارد که آیا تک روشی و آن هم روش تجربی یا نه؟ بنابراین روششناسی یکی از بحثهای جدی است.
وی اضافه کرد: مرحله سوم مشخص کردن اهداف علم است. این که ما هدف علم را چه چیزی بدانیم مهم است. کشف واقعیت است یا چیز دیگر؟ این بحثهایی که تحت عنوان اثباتگرایی، ابطالگرایی و تأییدگرایی مطرح شده و بخشی از آن ناظر به هدف است که ما در علم به دنبال چه هستیم. ابطال گرایی می گوید هدف علم کشف حقیقت نیست. ولی فرهنگ دینی میگوید این ها هدف علم نیست بلکه در علم به دنبال کشف حقیقت هستیم که نردبانی برای سعادت بشر باشد. جهتگیری، رشد و توسعه علوم مرهون بحث اهداف است.
از دستورات هنجاری قرآن میتوان برای تولید علوم انسانی استفاده کرد
قائم مقام مؤسسه امام خمینی(ره) مرحله چهارم را این دانست که آیا علوم هنجاری نیز علم هستند یا خیر؟ و در توضیح آن تصریح کرد: علاوه بر این که آیا علوم هنجاری علم هستند یا نه، این بحث نیز مطرح است که آیا علوم هنجاری همه از یک سنخ هستند یا متفاوت هستند؟ آیا علوم هنجاری که با روش وحیانی به دست میآیند مانند فقه و اخلاق با علوم هنجاری که بشری بوده و یک تجربه عملی است متفاوت است یا از یک سنخ هستند؟
وی افزود: افراد معتقد به تجربی بودن علوم اجتماعی می گویند توصیف و تبیینی که از نهادها به دست می آید محترم است. اینکه حق است یا باطل یا درست است یا غلط ما کاری نداریم. حال سوال این است که آیا همه علوم هنجاری این گونه است که حق و باطل و درست و غلطی ندارد. برخی تشبیه کردهاند که مانند سلیقه است و سلیقهی بد و خوب معنا ندارد. آیا چنین است؟ در حالی که ما معتقدیم علوم هنجاری متفاوت هستند. علوم هنجاری به دست آمده با روش وحیانی حق است و علوم هنجاری به دست آمده از روشهای دیگر نیاز به ارزشیابی دارد که آیا حق است یا نه.
آیت الله رجبی ادامه داد: درباره علوم هنجاری به دست آمده با روش وحیانی دو نوع دیدگاه وجود دارد؛ نخست، علوم هنجاری به دست آمده با روش وحیانی افزون بر حق بودند، مبتنی بر یک مسائل واقعی است. دوم، حق است ولی مبتنی بر یک رابطه واقعی نیست. با تمام این مسائل هر کدام از این دو دیدگاه اخذ شود نشان می دهد که تفاوتی میان علوم هنجاری که از متن وحی بیرون میآید با علوم هنجاری که از منابع دیگر به دست میآید، وجود دارد.
وی اضافه کرد: نتیجه اش نیز در تولید علوم انسانی این می شود که از دستورات هنجاری قرآن هم میتوان برای تولید علوم انسانی استفاده نمود. چون بیان واقعیت است. اگر علم کشف واقعیت است تمام دستورات هنجاری اسلامی واقعیت هستند. اگرهم بگوییم این دستورات مبتنی بر واقعیت است باز هم تلاش میکنیم تا آن مبنایی که این دستور بر اساس آن صادر شده را کشف کنیم. بنابراین مجموعه دستوارت وحیانی در حیطه علوم انسانی توصیفی تبیینی در می آید.
آیات، روایات و تفاسیر آیات و روایات تراث اسلامی هستند
قائم مقام مؤسسه امام خمینی(ره) در ادامه سخنان خود تراث اسلامی را مطرح و آن را به دو دسته تقسیم بندی کرد و در تشریح آن ها اذعان داشت: نخست، تراثی که ما به عنوان متن اسلام میشناسیم، یعنی آیات و روایات معتبر؛ نمیشود علم انسانی اسلامی تولید کرد ولی به منابع اصیل اسلامی کاری نداشت. پس متن قرآن و متن روایات معتبر ما بخشی از تراثی میشود که نقشآفرین هستند و بیشترین نقش را در تولید علوم انسانی دارند.
وی افزود: حتی به نظر میرسد نگاه اسلامی هم نکنیم یعنی بگوییم می خواهیم تولید علوم انسانی کنیم ولی در بحثهای روششناختی قائل به تکثر روششناختی شویم آن وقت روش وحیانی نیز یک روش میشود. در عین استفاده از تجربه و عقل، وحی نیز یک منبع است. ما باید مجموع این را بگیریم و با توجه به جایگاهی که هر کدام دارد، ماحصل این ها را به عنوان تولید علم انسانی عرضه کنیم. آن کسانی که حتی روش وحیانی را قبول ندارند دست کم برای تئوریپردازی و گرداوری اطلاعات از این ها میتوانند استفاده کنند. برای نظریات علمی گاهی از فرهنگ عامه مردم و رمانها نیز استفاده میکنند، پس به طریق اولی حتی آن کسی که معتقد به وحیانی بودن و اعتبار روش وحیانی نیست در مقام تئوریپردازی میتواند از این ها استفاده کند به عنوان یک تئوری. مثلا در این بحث که عامل آرامش انسانی و افسردگی و انواع نابهنجاری های روانی چیست، یک تئوری این است که ذکر الله موجب آرامش است.
این استاد حوزه و دانشگاه یادآور شد: یک بخش از تراث اسلامی خود آیات و روایات است. این بخش از تراث در تمام مراحل و فرآیند علم میتواند انسان را کمک کند. یعنی در انواع مبانی که بحث کردهایم و نام بردیم منابع وحیانی ما نظر دارد. چون مبانی علوم انسانی در متن قرآن آمده است. علامه طباطبایی میگوید وقتی قرآن دارد تحدی میکند و میگوید مثل این کتاب را بیاورید فقط تودهی مردم را تحدی نمیکند بلکه تمام دانشمندان همه رشتههای علمی را تحدی میکند. این که میگوییم قرآن در علوم انسانی حرف دارد امری است که متخصصان برتر رشته قرآن مانند علامه طباطبایی تصریح میکنند و تجربه عینی و عملی هم آن را تایید میکند.
تراث اسلامی در تمامی مراحل تولید علوم انسانی نقش آفرین است
آیت الله رجبی در بخش دوم، تراث اسلامی را شرح آیات و روایات یعنی کتب تفسیری و کتب شرح روایات که کار دانشمندان اسلامی است، برشمرد و گفت: اگر کسی بگوید آیات و روایات جزء تراث نیست و ما میخواهیم اندیشههای اندیشمندان اسلامی را بگوییم، شروح آیات و روایات، دریایی از معارف است. شرحهایی که ما داریم گاهی در کنار شرح، تبیینها و تحلیلهای خاصی هم دارند.
وی تصریح داشت: مثلا در تفسیر المیزان تحلیلهای اجتماعی و روانشناختی در بیانات علامه طباطبایی به وفور یافت میشود. علامه در المیزان میگوید اولین مکتبی که به جامعه به عنوان استقلالی نگاه کرده مکتب وحیانی است. اصلاً در مکاتب بشری توجهی به جامعه بما هو جامعه وجود نداشته است. علامه میگوید اگر اسلام را بررسی کنیم ما در اسلام چیز فردی اصلا نداریم. این نگاه به قرآن دستاوردهای فراوانی در علوم انسانی برای ما دارد. بنابراین این شرحها بسیار راهگشا هستند. مجموعه آیات و روایات و شروح آن تراث است که در همه فرآیند علوم انسانی به ما کمک میکنند. هم در مبانی هم در روش هم در مسائل و هم در اهداف.
عضو جامعه مدرسین با اشاره به این که ما در علوم انسانی اسلامی افزون بر روش شناسی بحث های عمیقی نیز در حوزه بحثهای روششناسی تحلیل متن مانند تفسیر موضوعی و تفسیر ترتیبی داریم، اذعان داشت: بخشی از روش علوم انسانی روش اسنادی است که به تحلیل متن میپردازد و مبنای آن متن است. در تحلیل متن برای فهم درست متن روشهای مختلفی مطرح است. اکنون یکی از روشهایی که اوج گرفته و مطرح است روش کیفی می باشد و به تعبیر دیگر بحث تئوریهای زمینهای است. در این زمینه هم بحث های اصولی نقشآفرین است، هم بحثهای روش تفسیر موضوعی، هم بحثهای روش تفسیر ترتیبی و هم بحثهای مبانی و منطق فهم حدیث. علاوه بر این که بحثهای روششناسی علوم عقلی ما در بحثهای تحلیلی و روش تحلیلی بسیار برای ما راهگشا است. جایگاه این علوم در بحثهای روششناختی نقش اساسی دارد.
بخشی از علوم انسانی و تجربی توسط علوم اسلامی تأسیس شد
وی بیان کرد: همچنین بحثهای علوم عقلی مانند فلسفه، عرفان نظری و بخشی از علم کلام در اثبات مبانی علوم انسانی نقش دارند. یعنی جایگاه این ها در تولید علوم انسانی در حوزه مبانی است. تقریباً تمام مبانی علوم انسانی در فلسفه اعم از فلسفههای محض و مضاف، کلام و در اصول بحث میشود. بخش دیگری از علوم هنجاری شامل علم اخلاق، عرفان عملی و... می شود و اگر علوم هنجاری را جزء علوم انسانی بدانیم تمام این ها علوم انسانی می شود. به همین دلیل گاهی فقها و علمای اخلاق و حتی گاهی عرفا به بحثهای توصیفی و تحلیلی هم پرداختهاند. به تعبیر دیگر بخشی از تراث علمی ما، بخشی از خود علوم انسانی را تأسیس کردهاند و سامان دادهاند. یعنی جایگاه ایجاد کننده دارند.
استاد حوزه تأکید کرد: بخش دیگری از علوم اسلامی را هم داریم که در همان حوزه علوم تجربی علمی را تأسیس کردهاند. برای نمونه تعدادی از دانشمندان غربی تصریح کردهاند که مبدأ و موسس جامعهشناسی ابن خلدون است. جامعهشناسان غربی گفتهاند علمی که ابن خلدون به عنوان علم عمران مطرح کرده جامعهشناسی است. نمونه دیگر این که ابوریحان بیرونی مبدأ مردمشناسی است. یا این که دانشمندان ما به انسانشناسی فرهنگی پرداختهاند. منتهی عنوان آن انسانشناسی فرهنگی یا زیستی نیست ولی بحث و محتوا همان است. بنابراین در خودِ علوم انسانی توصیفی و تحلیلی، به روش تجربی، وحیانی، عرفانی و شهودی کار کردهایم.
وی ادامه داد: تراث علمی ما در کل فرآیند علم جایگاه دارد و حتی موجب تحول در این ساختار علم شده است. یعنی اگر از تراث علمی اسلامی به معنای وسیع آن استفاه شود ساختار علم متحول میشود. پارادایمهای علم، مسائل علم و پاسخهای آن، مبانی، روششناسیها و اهداف علم مختلف میشود.
انتهای پیام/