تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, گزارش, مبانی علوم انسانی اسلامی
شماره : 7023
تاریخ : ۶ شهریور, ۱۳۹۷ :: ۹:۵۱
برهان صدیقین ابن‌سینا محصول گفت‌وگو بین عقل و قرآن است

در نشست بزرگداشت ابن‌سینا، دینانی از سوءفهم نسبت به موضوع سینوی «انسان معلق» گفت و حجت‌الاسلام خسروپناه گفت: ابن‌سینا با بدیهیات به برهان صدیقین نرسید، بلکه با برقراری گفت‎وگو بین عقل خود و آیه‌ «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» (فصلت، ۵۳) به این برهان رسید.

به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ نشست بزرگداشت ابن‌سینا دوشنبه ۵ شهریور در موسسه علمی و پژوهشی حکمت و فلسفه برگزار شد. در این نشست غلامحسین ابراهیمی‌‎دنیانی، استاد فلسفه دانشگاه تهران و حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه، رئیس موسسه حکمت و فسفه ایران و سیدمحمد موسوی، پژوهشگر فلسفه به سخنرانی پرداختند.

دینانی در آغاز سخنانش گفت: کمتر کسی توانسته است کلی طبیعی را متوجه شود. ابن‌سینا می‌گوید بسیاری از فیلسوفان کلی طبیعی را نمی‎فهمید‌ه‌اند، هنوز هم خیلی‎ها فرق آن را با کلی عقلی و کلی منطقی نمی‎دانند. ابن‎سینا می‎خواهد بین این سه وحدت برقرار کند. کلی طبیعی همان انسان موجود است. اما هدف او از بیان این بحث رسیدن به معنای زندگی است.

وی تصریح کرد: کلی طبیعی، کلی عقلی و منطقی هم هست. کلی و جزئی را ما نساخته‎ایم، اما انسان تنها موجودی است که از کلی به جزئی و از جزئی به کلی منتقل می‎شود و هیچ موجودی چنین هنری را ندارد. شیخ الرئیس تمام حرفش این است که زندگی را معنی کنیم. همه زندگی می‎کنیم اما معنی آن را نمی‎دانیم. البته هر کس معنای خاصی برای زندگی دارد، در این صورت آیا زندگی کردن به معنای زنده بودن است؟ زندگی کردن به همراه فهم از زندگی است؟ اما آیا زندگی تنها در حد محسوسات می‌‎تواند باشد؟

وی با بیان اینکه مطلبی که ابن‎سینا گفته است، بسیار عظیم است، گفت: دنیا و علم شگفت‎انگیز امروز نتوانسته است یک مسئله را حل کند، او با طرح شناخت‎شناسی به دنبال فهم شناخت است که در آن مانده است. انسان امروز همه چیز را شناخته و می‎سازد اما نمی‎تواند خود شناخت را حل کند و اینجا مکاتب زیادی مطرح شده است. امروز بیشتر شناخت‎شناسی مطرح است و هنوز نظریه جامعی در این زمینه نیست و خداوند ان شا الله توفیق‎شان بدهد. اما غربی‌ها باید علم حضوری ابن‎سینا را بخوانند تا شناخت را متوجه شوند.

دینانی افزود: مثال انسان معلق ابن سینا در این راستاست. او انسانی را فرض کرده است که هیچ حسی ندارد و بین زمین و آسمان معلق است، برخی نفهم‎ها از روی خریّت، این اصطلاح فلسفه سینایی را انسان پرنده ترجمه کرده‎اند. همین انسان معلق که هیچ کاری نکرده و هیچ حسی ندارد، خودش خودش را می‎فهمد. اساس علوم این کلمه است که هنوز غرب امروز نفهمیده است و اگر مرا به کمبریج دعوت کنند، من به ایشان توضیح می‎دهم و مشکل‎شان حل می‎شود.

وی تصریح کرد: شما که کمابیش منطق خوانده‎اید می‌دانید بحث بدیهیات اکتسابی نیست. این را شیخ الرئیس می‎گوید. نتیجه او این است که بدیهیات، وضع نشده است. این مسئله در خصوص زبان نیز وجود دارد، لغت را ما وضع می‎کنیم اما دستور زبان غیر از لغت است که ما وضع نمی‎کنیم و هیچ کس نمی‎تواند آن را وضع کند. این‎ها را می‎گویم که رویش فکر کنید. دستور زبان را خداوند وضع کرده و در نهاد شما قرار داده است. زبان‎ها متفاوت‎اند اما اسکلت زبان یکی است. بنیان دستور و اصول آن در همه زبان‎های زنده دنیا با تفاوت‎های کوچک یکی است. ابن‎سینا هم می‎گوید بدیهیات اولیه از سوی خداوند در من قرار داده شده و تجربه، دانشگاه و تعقل نمی‎خواهد.

وی افزود: ابن سینا فیلسوفی است که نظیر ندارد. افلاطون و ارسطو بزرگ بودند. هر کس از این به بعد گفت ابن سینا پیرو ارسطو است، به او بگویید تو خری! من خودم برای خودم می‌گویم او از ارسطو و افلاطون بالاتر است، و نظیر او در جهان نیامده است. امام خمینی(ره) در خصوص ابن‎سینا گفتند که «لم یکن لهو کفوا احد».

در ادامه این نشست، خسروپناه در خصوص روش‎شناسی حکمت سینوی سخنان خود را آغاز کرد و گفت: ابن سینا را جناب استاد دینانی به خوبی تبیین کردند. سخن ایشان حکیمانه است، اما من اینجا یک گزارش‎گر هستم. ایشان وقتی واژه «خر» را استفاده می‎کند، مرادش «خر» فلسفی است.

وی تصریح کرد: در خصوص اینکه ابن‎سینا از مشهورترین دانشمندان مسلمان است، راجر بیکن می‎گوید خداوند ۴ بار حکمت را به آدمیان عرضه کرده است که یک بار از طریق ابن‎سینا بوده است. بی‌انصافی‌هایی هم نسبت به او شده است و برای مثال ویل‎ دورانت می‎گوید او تنها حامل آثار ارسطو بوده است که این انصافا ظلم است.

خسروپناه ادامه داد: ابن‎سینا در مباحث فلسفی و حکمی یا فلسفه اولی با روش استدلالی-عقلی تولید شده است. او علم حضوری را قبول دارد. همچنین علم خداوند به مخلوقاتش حضوری است، اما فلسفه با علم حضوری به دست می‎آید. ایشان ابزاری عقلی را قبول کرده و علم حضوری را به بدیهیات و علم نظری تقسیم کرده است. او بر آن است که بدیهیات اگر کنار هم با شکل استدلالی چیده شوند، به نتایج جدیدی می‎رسند که این می‎شود فعالیت عقل در حوزه تصدیقات.

وی با بیان اینکه فعالیت عقل در حوزه تصورات، به کشف مفهومات عقلی منتج می‎شود، گفت: ادراک معقول برای همه قابل درک نیست. اکثر ما افراد و الفاظ را درک می‎کنیم اما مفهوم کلی انسان که قابل صدق بر تمام انسان باشد، مورد ادراک همه نیست. برخی فکر می‎کنند مراد مفهومی عرفانی است.

رئیس موسسه حکمت و فلسفه ادامه داد: کار مهم عقل کشف کلیات و تبدیل مجهولات به معلومات به واسطه بدیهیات است. وی می‌گوید اگر کسی بدیهیات را نپذیرد، ذهن بیماری دارد. انکار بدیهیات مستلزم اثبات آنهاست. ابن‎سینا در مباحث نهایی معتقد است که عقل فعالی وجود دارد که او بر عقل انسان افاضه می‎کند و انسان با عقل فعال خودبسنده نیست، بلکه با کمک عقل فعال که موجودی مجرد است فعالیت می‎کند.

خسروپناه افزود: مطلب جدید این است که عقل بالفعل غیر از طریق بدیهیات آیا می‎تواند به نتایج جدید برسد؟ از منظر ابن‎سینا پاسخ مثبت است، زیرا او معتقد است عقل بشر سه گفت‎وگو دارد و در این فرایندها عقل بالفعل تقویت و مولد می‎شود، گفت‎وگوی عقل با وحی، آثار بزرگان فلاسفه و عشق یا شهود.

وی ادامه داد: حکمت اشراق و صدرا فلسفه‎اند و روش استدلالی دارند. شهود در این دو فلسفه جای دیگری دارد. ابن‎سینا عقل استدلالی خود را آوردده است و در طرف گفت‎وگوی با وحی، عشق و دیسپلین‎های ارسطو و افلوطین قرار داده و عقل بالفعل زایاتر شده است. او اگر می‎خواست تنها حرف‎ها یونانیان را نقل کند، حرف جدیدی نداشت و نظام سینوی را تاسیس کند و برای این کار باید عقل استدلال‎گر با وحی گفت‎وگو می‎کرد، برای مثال در اشارات جناب ابن‎سینا برهان صدیقین را با بیانی جدید مطرح می‎کند. او با بدیهیات به برهان صدیقین نرسید، بلکه با برقراری گفت‎وگو بین عقل خود و آیه‌ «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ: به زودى نشانه‏ هاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در دلهای‌شان بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است» (فصلت، ۵۳) به این برهان رسید.

در ادامه این نشست، سیدمحمد موسوی در خصوص بررسی دیدگاه ابن‎سینا در خصوص معاد جسمانی سخنانش را آغاز کرد و گفت: در سنت گذشتگان، نکات ظریف حکمت اسلامی از جمله حکمت مشا هنوز مسائل سو فهم‎هایی از جمله در خصوص معاد جسمانی وجود دارد که برای مثال گفته شده است ابن‎سینا منکر معاد جسمانی است. امروز قسمت عمده عرض بنده این است که نظر ابن‎سینا در این خصوص چیست و نظری که ایشان به نحو احتمال بیان کرده‎اند را تقریر کنم.

وی افزود: معاد جسمانی در ادیان ابراهیمی تاکید شده است. رویکرد فلاسفه به این مسئله تفاوتی با رویکرد دینی دارد از این جهت که دین در صدد این نیست که آنچه را که آورده است با زبان عقلی اثبات کند. البته صاحب دین می‎تواند استدلال کند که آورده است اما رویکرد دینی رویکرد فلسفی نیست. در دین جسم همان است که انسان معمولی می‎فهمد و سخن از تعلق مجدد روح به بدن مراد تشکیل جهانی با همین عناصر مادی و احیا صورت می‎گیرد.

موسوی تصریح کرد: مشکلی که فیلسوف در این روایت دارد، از چند جهت است؛ یکی از این جهت که اصولا بحث از اجسام بحث فلسفی نیست. مسئله عقلی نیست، موضوع مسئله فلسفی تا آنجاست که از دایره مجردات و امور کلی که در کل عالم پائین‎تر نیاییم. اگر از خصوصیات جسم سخن گفته شود، حرکت، سکون، نفس و ... دارد موضوع طبیعیات است و شناخت نفس و رابطه روح و بدن ازسوی ابن‎سینا در طبیعیات مورد بحث قرار می‎گیرد. البته روح مجرد اثبات می‎شود اما دیگر مسائل جزئی مورد بحث فلسفی نیست.

این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: یک مشکل این است که رابطه نفس و بدن باید در طبیعیات مورد بحث قرار بگیرد. مشکل این است که آنچه در ادیان مطرح شده است که عناصر به هم متصل شوند و بعد روح به او تعلق بگیرد که این همان تناسخ است اما غالب فلاسفه تناسخ را محال می‌دانند که در آن رابطه روح و بدن قطع و دوباره وصل می‌شود. این امور باعث شده است که فلاسفه نتوانند در مسئله معاد جسمانی زیاد سخن بگویند.

موسوی تصریح کرد: ابن‎سینا در این مسئله انصافا جانب احتیاط و حکمت را کاملا رعایت کرده و برخورد و مواجهه اولیه او با این مسئله این را نشان می‎دهد و او به صورت صریح به معاد جسمانی اذعان دارد. در بخشی از اشارات می‎فرماید ما دو معاد داریم، یک نحو از شرع نقل شده است و جمله‎ای دارد که بعدا سو فهمی ایجاد کرده که می‌گوید «و راهی نیست برای اثبات آن جز دین و تصدیق خبر انبیا» و ادامه می‎دهد شریعت حقه‌ای که مولای ما آورده است، این سعادت و شقاوت بدنی را توضیح داده است. برخی این طور معنا کرده‌اند که خلاف عقلی است و عقل آن را محال و غلط می‎داند.

وی تصریح کرد: اموری که عقل با آنها مواجه می‎شود یا می‎فهمد و اثبات می‎کند، یا می‎فهمد و رد می‎کند و یا نمی‎فهمد. معاد از دسته سوم است. مراد ابن‎سینا این است که عقل راهی برای اثبات آن ندارد. جمله‎ای دیگر دارد که تمامی حکمای الهی، معاد جسمانی را قبول داشتند هرچند لذات و عذاب معاد روحانی بسیار شدید می‎دانستند.

موسوی در پایان گفت: وی در قبال معاد جسمانی تبعیت محض است و می گوید عقل نمی‎تواند آن را بفهمد و بر خلاف تهمتی که به او زده‎اند، او به صراحت آن را قبول دارد و می‎گوید ما نمی‎فهمیم. او در کنار این توقف و تعبدی که اینجا به خرج داده است، تلاشی هم کرده و راه حلی به نحو احتمال ارائه داده است چون فیلسوفی است که در دامنه اسلام است. وی معتقد است که شاید معاد جسمانی این طور باشد که نفس و روح بعد از جدایی از بدن مادی خود دو دسته کامل‌اند که به عالم قدس می‎روند و دسته بدنیون یا کسانی که در حس مانده‎اند، می‎مانند که از یک سو قدرت عاقله نمی‎تواند به عالم قدس برود و شاید این بدنیون از اجسام فلکی استفاده کنند و از طریق جسم فلکی سعادت‎هایی جسمی کسب کنند.

انتهای پیام/

منبع: ایکنا

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.