تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, مبانی علوم انسانی اسلامی
شماره : 9012
تاریخ : ۱۸ آذر, ۱۳۹۷ :: ۱۳:۵۵
بررسی فقه در پرتو یک نظام کلان امری نوپدید نیست

عضو هیئت امنای پژوهشگاه فقه نظام با اذعان به اینکه ظاهر بدنه فقه موجود فردگراست، تصریح کرد: در نظر گرفتن نظام در قالب پوشش اصلی در احکام فردی و تغییر در احکام فردی به جهت اختلال با نظام در میان فقها سابقه دارد و پدیده‌ای نو نیست.

به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ اخیراً بحثی در رابطه با عدم وجود نظامات در فقه مطرح گردید که واکنش‌های موافق و مخالف بسیاری را در محافل علمی برانگیخت؛ در گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام محمدحسن گلی شیردار، عضو هیئت امنای پژوهشگاه فقه نظام، به این موضوع پرداخته شده است که در ادامه از نظر می‌گذرد:

- به نظر شما آیا فقه نظام یک ایده است یا در نقطه نهایی استنتاج علمی قرار دارد؟

درباره این ایده که اسلام اجزای درونی و احکام جزئی را در پرتو یک نظام تعریف کرده ضروری است به چند نکته توجه کرد. اولاً این یک ایده و نظریه است و در حوزه نظریه‌پردازی هر تفکر و اندیشه‌ای طبعاً باید در جغرافیای خاص و در محیط تفکر مورد بررسی قرار بگیرد؛ یعنی این گونه نیست که بگویم صددرصد این ایده تأیید شده است، نه می‌خواهیم این ایده، نگرانی و دغدغه را مطرح کنیم که بیاید در محیط‌های تخصص و در حوزه‌های علمیه با اندیشه‌های توانمند این مورد بررسی قرار بگیرد و طبعاً به یک نقطه و نهایتی برسیم.

نکته دوم این است که ابتنای به حوزه اقتصاد، سیاست، فرهنگ، مدیریت و یا بقیه گرایش‌های موجود دینی بر اندیشه نظام کلان فقه نظام نیازمند به احاطه به ابواب فقه و اجتهاد در همه ابواب آن دارد؛ یعنی کسانی می‌توانند در این حوزه نطق و ابراز عقیده کنند که از این احاطه برخوردار باشند. اگر شخصیتی مثل جناب شهید صدر چنین بنا، فکر و نگاهی را در حوزه دین مطرح می‌کند از این توانمندی تخصصی برخوردار شد که بر همه ابواب فقه مسلط بود و با تسلط بر ابواب فقه توانسته است این نظریه و این پوشش را در بافت دین پیدا کند.

- آیا گزاره‌های فقهی که به صورت جزایر مستقل ارزیابی می‌شود می‌تواند در تولید حکومتی بر مبنای دین کارکرد داشته باشد؟

در حوزه اندیشه حکومت و تشکیل یک نظام دینی بر مبنای تفقه و بر مبنای گزاره‌های دینی که از آیات و روایت دریافت می‌شود این یک نکته مهمی است که آیا می‌شود واقعاً چنین جزایر مستقل حکومت دین را در میان جوامع بشری به آن موقعیت بدهد و یا نهادینه کند یا خیر؟ بله، اینکه ظاهر بدنه فقه موجود فقه فردگراست قبول داریم. به دنبال یک تفکری هستیم که بتوانیم از آن عبور کنیم و فردگرایی را در سایه نظام‌ساز کردن این احکام فردی مشاهده و تعریف کنیم.

مثلاً مرحوم امام خمینی(ره) از بطن روایاتی که بسیاری از فقهای عزیزمان مطالعه کردند به این نکته رسیده‌اند که مغز دین حکومت اسلامی است. اگر در ارزیابی نظریات نو و پدیده‌های تازه به این نکته برسیم که فقهای ما همین طور نگاه می‌کردند، طبیعی است که چنین پدیده‌ای در منظومه دینی حاصل شود که مورد اعجاب حکومت‌های موجود در عالم بشریت باشد.

پس آنچه در این گونه نظریه‌ها توجه می‌شود این است که زاویه دیدمان را تغییر دهیم و با نگاه دقیق‌تری به دین بنگریم. امام(ره) نیز از چنین استعداد و توانگری برخوردار بود. انکار نمی‌کنیم که دین حاوی احکام فردی است اما آیا اشتمال دین بر احکام فردی این است که بگوییم دین جزئی‌نگر است؟ دین در پرتو همین احکام فردی فقط می‌تواند حکومت بکند؟

خب، این مسئله و نکته‌ای ضروری است که باید به آن توجه شود و نیرو‌های توانمند و متخصصان حواسشان جمع باشد که صرف نو بودن یک فکر و تفکر دینی و روشمندسازی و ساختارسازی فقه دلیل بر بی‌مبنایی نیست. باید مطالعه و کار بشود که واقعاً فقه بر این نگاه مبتنی شود.

- آیا این اندیشه در بین فقها سابقه دارد؟

نکته بعدی این است که اصل چنین فکری یعنی توجه به نظام در قالب پوشش اصلی در احکام فردی و تغییرات در احکام فردی به منظور اختلال با نظام در میان فقهای ما موجود بوده و تازه نیست. این گونه نیست که بگوییم این فکر نظام یا اختلال نظام و یا نظام‌سازی یا نظام اجتماعی را مطالعه کردن چیزی است که اکنون تولید شده است؛ در این زمینه دو نمونه را بیان می‌کنم.

مرحوم محقق اصفهانی در باب حسن و قبح عقلی ادعایش این است که حسن و قبح عقلی نداریم و آنچه داریم حسن و قبح عقلایی است که آن‌هم بر مدار تأمین نظام اجتماعی است. ایشان در ذیل نظام اجتماعی حسن و قبح را نگاه می‌کند که به تعبیر بسیاری از بزرگان و محققین حسن و قبح امری عقلی و واقعی است. ایشان حسن و قبح را در مدار نظام اجتماعی تعریف می‌کند ولی می‌گوییم که این فکر تفکری است که در میان فقها تازه است، در حالی که در چندین سال قبل است و در کلمات بسیاری از فقها آمده است.

یک نمونه از آن را عرض می‌کنم؛ مرحوم آیت‌الله خویی در باب وجوب قضا این طور می‌فرماید که قضا واجب کفایی است چرا؟ «لتوقف النظام علیه.» از ایشان سؤال کنید که منظورشان از این نظام چیست و از دین چه می‌فهمید که می‌فرمایید «لتوقف نظام علیه»؟ نظام کی؟ آیا قضا نظام ندارد؟ اگر نظام نداشت چطور آیت‌الله خویی قائل به توقف نظام است؟ نظام زندگی باید باشد. حال چه نظام فرهنگ و چه نظام سیاست؟ خلاصه یک چیزی باید در ذهن شریفشان باشد. آیت‌الله خویی در اثبات وجوب کفایی به دلیل لفظی تمسک نمی‌کند و کافی نمی‌داند و به همین دلیل عقلی تمسک می‌کند.

معلوم می‌شود که تولید نظام از یک طرف و اختلال نظام از طرف دیگر مرکوز در اذهان فقها و محققان بوده و اصل این فکرها تازه‌ تولید نشده است؛ در واقع چشمه‌ها و بذر‌های فکر شهید صدر ماقبل ایشان هم بوده است. شهید صدر آن را توسعه و تعریف جدیدی را ارائه داد و نگاه را مدیریت کرد. ایشان جداول دقیقی را در حوزه نظام اقتصادی تعریف کرد، نه اینکه بگوییم مُبدع این فکر مرحوم صدر است. اگر می‌فرمایید مُبدع این فکر مرحوم صدر است. پس چرا در تحلیل بسیاری از کلام فقها از کلمات حفظ نظام و و لاختلال نظام پر است. این نظام یعنی چی؟ خب باید تعریف کرد نظام یعنی چه.

- آیا می‌توان با تدقیق نظر در سیره و روایات معصومین(ع) نظام‌های مختلف از جمله افتصاد، فرهنگ و خانواده داشت؟

اکنون دنبال این نیستم که براهینی اقامه کنم، بلکه مقصودم این است که اصل این تفکر، اینکه دین و فقه فردی را در پرتو یک نظام کلان مشاهده کنیم، پدیده نویی نیست؛ بله، اینکه باید عده‌ای از حوزویان و دانشگاهیان بیایند و از متون دینی و گزاره‌های دینی با این نگاه پوشش اصلی را تولید کرد. این بحث مفصلی است که در حوزه خانواده شواهدی داریم و در حوزه‌های فرهنگ و اقتصاد و در حوزه بانکی همین است.

- به نظر شما نظریه فقه نظام چقدر اهمیت دارد؟ آیا در دوره معاصر به صورت چالشی جدی مطرح است؟

بله شخصیتی مثل حضرت آیت‌الله اراکی که انصافاً از اندیشمندان دقیق‌النظر است، در عصر حاضر یک دغدغه جدی را مطرح می‌کند که اکنون چالش جدی نظام اسلامی ماست؛ بیاییم نظام اقتصادی را تعریف کنیم که آیا مسائل نظام بانکی و در حوزه‌های مختلف اقتصاد باید سؤال شود که آیا اقتصاد بی‌ربط با تربیت، فرهنگ، سیاست و مدیریت است؟ این یک فکر و اندیشه است که باید بحث و مطالعه داشته باشند و پاسخ را از متون دینی دریافت کنند.

این گونه نیست که تعریفی را که آیت‌االله اراکی بیان کرد دیگر نتوان نقد کرد؛ ایشان هم اندیشه‌های خود را در معرض نقد و بررسی قرار داده است. نیاییم این فکر را با شعارهایی که نمی‌توان در پرتوش نظام اسلامی تعریف بشود رها کنیم.

نمونه دیگر این ست که اخیراً مطالعاتی در حوزه جامعه‌شناختی داشتم و خیلی عجیب بود که متفکران توانمند در حوزه جامعه‌شناسی در دنیای غرب چنین تعبیری دارند؛ آنها در حوزه جامعه‌شناسی به این نتیجه رسیدند که اگر جامعه بخواهد در تراز مقبولی قرار بگیرد و در حوزه‌های مختلف پیشرفت کند باید او را به شکل کلان و نظام ببینیم؛ یعنی زنجیره را ببینیم و به هم‌ پیوستگی را مطالعه کنیم. این مسئله در دنیای غرب رویکرد کاملاً پذیرفته‌شده‌ای است.

- یعنی چون در غرب پذیرفته شده ما نیز باید بپذیریم؟

نه، نمی‌خواهم بگویم که چون آنها پذیرفته‌اند ما دیگر حرف نزنیم. نه، اتفاقاً در حوزه دین دنبال این هستیم که از نتایج تفکرات و زاویه نگاهی که عقلای آنها در حوزه جامعه‌شناسی و بقیه علوم انسانی رسیده‌اند، به قواعد جامعه‌شناسی و روانشناسی بیاییم و این اندیشه را در حوزه دینمان رسیدگی و بررسی کنیم تا به نقطه کاملی برسیم.

بنابراین حرف من این است که اصل این عقیده و فکر در پرتو یک نظریه در اندیشه‌های دینی در نظام حوزه قرار گرفته و باید به صورت تخصصی با آن مواجه شد. اینکه سؤالی مطرح بشود و کسی را در جایگاه یک فقیه قرار بدهیم و او را مخاطب قرار بدهیم که آیا شما چنین نظامی می‌بینی یا نمی‌بینی روش تحلیل و مواجهه صحیح با نظریه‌های نو نیست.

انتهای پیام/

منبع: ایکنا

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.