به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی سهرابیفر، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی روز گذشته ۱۸ دی ماه در کرسی انسانشناسی دینی در این پژوهشگاه با بیان اینکه انسانشناسی پیشنیاز بسیاری از دانشها از جمله علوم انسانی است و علوم انسانی اسلامی بدون انسانشناسی دینی میسور نخواهد بود، گفت: در میان مباحث انسانشناسی دینی، پرداختن به تفاوت انسانها، امری کم و بیش فراموش شده است، در حالی که یکی از پیششرطهای تقویت نهال نوپای انسانشناسی دینی به رسمیت شناختن تفاوت انسانها در کنار تأکید بر اشتراک آنان است.
وی با بیان اینکه دانش روانشناسی عمدتاً تفاوت انسانها را در ژن (وراثت) و محیط خلاصه میکند، افزود: این در حالی است که با مراجعه به قرآن و تفاسیر آن، متوجه میشویم که چهار عامل پیشینی فطرت، طینت، وراثت و جنسیت، و چهار عامل پسینی فعالیت افراد، محیط و موقعیت، تعلیم و تربیت، و ارتباط با جهان ماوراء، از عوامل تفاوت انسانهاست.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به عوامل پیشینی ادامه داد: با استقراء از آیات قرآن و احادیث متوجه میشویم که تنوع هنگام خلقت معلول عواملی مانند فطرت، طینت و ... است. البته آنچه اینجا مدّ نظر است درجات مختلف فطرت در انسانهاست که موجد تفاوت میان انسانها است؛ اگرچه همۀ انسانها در داشتن امور فطری مشترکند، اما این اشتراک به این معنی نیست که همه به یک درجه از این امور برخوردارند.
وی افزود: به عنوان مثال یکی از آیاتی که ناظر به فطرت الهی تفسیر شده است، آیۀ ذر است. در حدیثی، قریش از رسول الله(صلیاللهعلیه وآله) میپرسند که چطور از انبیا پیشی گرفتی (از آنان برتر شدی) در حالی که آخرین آنها هستی؟ حضرت در پاسخ میفرماید که من در روز اَلست، آن هنگام که خداوند از پیامبران پیمان میگرفت، اولین کسی بودم که «بلی» گفتم؛ این حدیث نشان میدهد که اشتراک همۀ انسانها در فطریات به معنای تساوی فطریات در آنها نیست و طبق این حدیث و طبق این تفسیر، «فطرت» همانگونه که عامل اشتراک انسانهاست، عامل تفاوت میان آنها نیز هست.
این محقق تصریح کرد: همچنین «حیا» یا «صبر» از ویژگیهایی است که در همۀ انسانها کم و بیش وجود دارد، اما احادیث حاکی از آن است که زنان فطرتاً بیش از مردان دارای این دو ویژگی هستند؛ در حدیث آمده است که «حیا» ده جزء دارد، نُه جزء آن به زنان و یک جزء آن به مردان داده شده است.
وی با اشاره به بحث طینت بیان کرد: قرآن بارها بیان کرده است که آفرینش انسان از «طین» بوده است: «وَبَدَأَ خَلْقَ الْإنْسَان منْ طینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ منْ سُلَالَةٍ منْ مَاءٍ مَهینٍ» (سجده، ۳۲: ۷و۸) اما واژۀ «طینت» برای بیان حالت و نوع کار انجامشده به کار میرود؛ بنابراین، حقیقت و خمیره و سرشت و طبع خلقت انسان اصطلاحاً طینت نامیده میشود. البته طبق فرمایش علامه طباطبائی باید توجه کنیم که گِل، مبدأ خلقت مادی انسانی است و چگونگی آن بر زندگی او تأثیر میگذارد، اما مبدأ زندگی معنوی و روحانی آدمی روح اوست؛ خداوند میفرماید: «نَفَخَ فیه منْ رُوحه وَ جَعَلَ لَکمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئدَةَ قَلیلاً ما تَشْکرُون» (قرآن، ۳۲: ۹) . طینت انسانها در تمایل به خوبی و بدی متفاوت است و همین تفاوت یکی از علل تفاوت انسانها از منظر منابع دینی است.
سهرابیفر با اشاره به مقوله وراثت افزود: با مطالعۀ آیات قرآن در باب وراثت متوجه میشویم که وراثت فرزند از والدین، عامل کاملاً تعیینکنندهای نیست، بلکه صرفاً عامل اقتضائی است. از این رو، برخی فرزندان انبیا (صلیاللهعلیهم) همچون فرزند آدم(علیهالسلام) و نوح(علیهالسلام)، برخی ویژگیهای پدر را به ارث نبردند و بسیاری از پیامبرانی که قرآن دربارۀ آنها سخن گفته است، رابطۀ وراثتی و نسبی داشتهاند. «إنَّ اللَّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إبْرَاهیمَ وَآلَ عمْرَانَ عَلَی الْعَالَمینَ ذُرّیةً بعضها منْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ» (قرآن، ۳: ۳۵-۳۴)؛ در تفسیر این آیه بسیاری از مفسرین «ذریه» را به معنای نسل و اولاد دانستهاند. پیامبران سه دین بزرگ یهود و مسیحیت و اسلام از نسل ابراهیم(علیهالسلام)، اب الانبیاء (پدر انبیا)، هستند. همچنین دوازده امام در مذهب شیعه همه در سلسلۀ وراثتی قرار گرفتهاند و همین عامل یکی از علل اقتضائی تمایز آنان از دیگران است.
این محقق با اشاره به بحث جنسیت گفت: قرآن بارها آفرینش انسان را به یک نفس بر میگرداند و جنس ماده را منشعب از همان نفس واحد بیان میکند. «یا اَیُّها النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُم مّن نَّفسٍ واحدَۀ وَ خَلَقَ منها زَوجَها وَ بَثَّ منهُما رجالاً کَثیراً و نساءً؛ علامه طباطبایی در تفسیر آیهای که مردان قیّم و کارگزار زنان معرفی شدهاند، تفاوت طبعی میان زن و مرد را علت این امر دانسته است. همچنین در قرآن ارث دختر نصف ارث پسر تعیین شده است و گواهی مرد مقدم بر گواهی زن و گواهی یک مرد برابر با گواهی دو زن قرار داده شده است.
سهرابی فر همچنین با اشاره به عوامل پسینی تفاوت، تصریح کرد: فعالیت فرد یکی از عوامل پسینی از نگاه قرآن در تفاوت میان انسانها است؛ گرچه او به هنگام خلقت، انبوهی از امور فطری و وراثتی و اقتضائات طینتی به همراه خود دارد، اما انتخاب او بر سر دوراهیهای زندگی، چگونگی او را رقم میزنند و اینگونه، هر فرد با اختیار و انتخاب متفاوت، متفاوت از دیگران میشود. اساس و مبنای همۀ کتب آسمانی و بعثت همۀ پیامبران بر این است که انسان موجودی مختار است و فعل او در چگونه شدن او نقش دارد.
وی همچنین با اشاره به نقش محیط و موقعیتهای زندگی اظهار کرد: قرآن سخن گروهی از ظالمان به هنگام جاندادن را نقل میکند که میگویند: «ما در زمین مستضعف بودیم»؛ یعنی ضعیف و تحت فشار بودیم. فرشتگان در پاسخ به آنان میگویند: «مگر زمین خدا گسترده نبود که در آن مهاجرت کنید»؛ این آیه از جمله آیاتی است که بیانگر تأثیر اساسی محیط زندگی بر شکلگیری انسانهاست به طوری که گاه لازم است برای گریز از تأثیرات منفی آن مهاجرت کرد.
وی با اشاره به نقش تعلیم و تربیت بیان کرد: قرآن از یک سو از تعلیم و تزکیۀ مؤمنان به دست پیامبر(صلیاللهعلیه) سخن میگوید و از سوی دیگر از وحی شیاطین به دوستانش خبر میدهد. بدیهی است انسانهایی که تحت تعلیم و تزکیۀ پیامبر(صلیاللهعلیه) قرار گرفتند و آنهایی که وحی شیطانی دریافت کردند، با یکدیگر و همینطور با انسانهایی که از چنین موقعیتی برخوردار نبودند، متفاوت خواهند بود.
وی با اشاره به عامل ارتباط با جهان دیگر و تاثیر آن در تفاوت میان انسانها افزود: طبق بسیاری از آیات قرآن، انسان دائماً با عالمی غیر از عالم دنیا در ارتباط است. برای مثال، قرآن فرموده است که «هَلْ أُنَبّئُکمْ عَلَی مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطینُ تَنَزَّلُ عَلَی کلّ أَفَّاک أَثیمٍ» (قرآن، ۲۶: ۲۲۱ و۲۲۲) همچنین «إنَّ الَّذینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهمُ الْمَلَائکةُ أَلَّاتَخَافُوا و َلَاتَحْزَنُوا وَأَبْشرُوا بالْجَنَّة الَّتی کنْتُمْ تُوعَدُونَ» (قرآن، ۴۱: ۳۰). لذا روشن است که چگونگی ارتباط با جهان دیگر در شکلگیری هر فرد نقشآفرین است.
وی با بیان اینکه در انسانشناسی دینی در کنار توجه و تأکید بر فطرت مشترک انسانها، از تفاوت انسانها نیز سخن گفته شده است، اظهار کرد: علل متفاوت بودن انسانها در دانشهایی همچون روانشناسی مورد توجه بوده است، اما در انسانشناسی دینی با علل تازهای آشنا میشویم که برشمرده شد و لحاظ کردن این عوامل نقشی مهم در دانشهای مبتنی بر انسانشناسی خواهد داشت.
انتهای پیام/
منبع: ایکنا