تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, سياست, گزارش
شماره : 9692
تاریخ : ۲۷ دی, ۱۳۹۷ :: ۱۱:۱۴
آیت الله محمدحسین ملک زاه -فقه نظام -حوزه علمیهه آیت الله محمدحسین ملک زاده، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج فقه نظام های اسلامی که از سوی دبیرخانه مفتاح_اندیشه برگزار شد، فقه الحکومه را مورد کنکاش قرار داد و بیان داشت: برای حاکمان نیز مانند مردم باید رساله عملیه داشته باشیم/ رهبر جامعه اسلامی درباره امر حکومت باید اعلمیت داشته باشد استاد ملک زاده بیان کرد که در نهج البلاغه آمده رهبر جامعه اسلامی باید نسبت به سایرین در صفاتی مانند مدیریت، مدبریت، شجاعت و... برجسته و برتر باشد. یعنی علاوه بر ملکه عدالت، مدیریت و مدبریت را نیز داشته باشد. همچنین رهبر جامعه اسلامی باید در اسلام شناسی و فقاهت نه به شکل مطلق بلکه مشخصاً در امر حکومت اعلمیت داشته باشد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیت الله محمدحسین ملک زاده، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج فقه نظام های اسلامی که از سوی دبیرخانه مفتاح_اندیشه برگزار شد، فقه الحکومه را مورد کنکاش قرار داد و بیان داشت: فقه الحکومه فقه مضاف در حوزه حکومت و حکومت داری است. فقه الحکومه در حقیقت نرم افزار فقهی حکومت اسلامی بوده و ضابطه حکمرانی شرعی و قاعده عمل حاکمان طبق موازین اسلام را مشخص می کند. البته گاهی از فقه الحکومه با تعبیر فقه الدوله، فقه الخلافه و الاحکام السلطانیه یاد می شود.

وی افزود: دولت دو اصطلاح دارد؛ نخست، به عنوان قوه مجریه که در مقابل قوه مقننه و قوه قضاییه قرار دارد. اگر به این معنا باشد اخص از معنای فقه الحکومه می شود. دوم، به معنای مجموعه حکومت است. در این صورت منظور از فقه الدوله همان فقه الحکومه است.

استاد حوزه با بیان این که فقه الحکومه به عنوان یک علم یا به مشابه یک دانش است، اظهار داشت: حضرت امیر(ع) در خطبه 173 نهج البلاغه درباره صفات و ویژگی های اصلی حاکم جامعه اسلامی می فرمایند «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ، أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ؛ اى مردم سزاوارترين مردم به خلافت، كسى است كه بر آن تواناتر از همگان باشد و داناتر از همه به اوامر خداى تعالى.» «َاقْوَاهُمْ عَلَيْهِ» نشان می دهد رهبر جامعه اسلامی باید نسبت به سایرین در صفاتی مانند مدیریت، مدبریت، شجاعت و... برجسته و برتر باشد. یعنی علاوه بر ملکه عدالت، مدیریت و مدبریت را نیز داشته باشد. «أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ» نیز بیان می کند رهبر جامعه اسلامی باید در اسلام شناسی و فقاهت نه به شکل مطلق بلکه مشخصاً در امر حکومت اعلمیت داشته باشد.

وی ادامه داد: در تعریف مختصر فقه الحکومه «العلم به امر الله فی الحکومه» است. در تعبیر و تعریف مفصل تر فقه الحکومه «العلم بعملیات الاستنباط الشریعه الالهیه لتاسیس الحکومه و تنظیمها و اداراتها و حفظهما و توجیه الحکام فی تعاملهم فی ما بینهم و مع الناس و فی علاقاتهم الدولیه» عبارت است از: دانش فرآیندهای استنباط قوانین الهی برای تأسیس، سامان بخشی، اداره، حفظ حکومت و نیز جهت دهی به حاکمان در سه جهت تعامل میان خود، با مردم و در روابط بین الملل.

آیت الله ملک زاده یادآور شد: فقه الحکومه به عنوان یک علم و دانش به کشف و استنباط آن دسته از قوانین الهی می پردازد که سامان دهنده و تنظیم کننده زندگی اجتماعی انسان است و البته این سامان دهی و تنظیم را به وسیله حکومت و نظام حکومتی به انجام می رساند. در واقع فقه الحکومه فقهی است که با صدور احکام وضعی و تکلیفی خاصی برای حکومت روشن می کند و او را مؤظف می کند تا در عرصه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... به گونه ای طراحی و عمل کند که حیات آحاد امت اسلامی و اشخاص حقیقی و حقوقی که زیر چتر حکومت اسلامی زندگی می کنند در چارچوب تشریفات و قوانین اجتماعی الهی نظام، سامان توحیدی و اسلامی پیدا کند.

وی تأکید کرد: موضوع دیگر این است که در حال حاضر رساله های عملیه مراجع تقلید برای آحاد مردم است و اگر بخواهیم رساله عملیه دیگر بنویسیم باید رساله عملیه حاکمان را بنویسیم. رساله عملیه حاکمان خروجی فقه الحکومه است یعنی فقه الحکومه به حاکمان می گوید شما چگونه باید بین خودتان، با مردم و با خارجی ها رفتار کنید.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم درباره تقسیم بندی احکام مورد بحث در فقه الحکومه نیز تصریح داشت: احکام فقه الحکومه به دو صورت سه گانه تقسیم می شود. سه بخش نخست بدین شرح است؛ بخش اول: احکام مربوط به تأسیس و تشکیل حکومت اسلامی. بخش دوم: احکام مربوط به اداره حکومت اسلامی. بخش سوم: احکام مربوط به حفظ حکومت اسلامی – داخلی و خارجی.

وی افزود: سه بخش دوم نیز این گونه بیان می شود؛ بخش اول: احکام و وظایف مربوط به صاحبان قدرت و حاکمان در تنظیم روابط و تعاملات میان خود. بخش دوم: احکام و وظایف مربوط به صاحبان قدرت و حاکمان در تنظیم روابط و تعاملاتشان با مردم و حکومت شوندگان. بخش سوم: احکام و وظایف مربوط به صاحبان قدرت و حاکمان در تنظیم روابط خارجی و تعاملات بین المللی.

آیت الله ملک زاده اذعان داشت: همان گونه که گفتیم فقه الحکومه یکی از اقسام فقه مضاف است. مراد ما بیشتر فقه مضاف بر اجتماعیات است و اگر بخواهیم این فقه را سامان دهیم طبیعتاً باید از کتاب های فقهی نیز بهره ببریم که بخشی از آن استنباط است. اگر بخواهیم به صورت منطقی جلو برویم در گام نخست خوب است از قسمت تجمیعی شروع کنیم و تراثی که فقیهمان دارند را وسط بیاوریم و سپس امتداد دهیم تا به مباحث و مسائل جدید برسیم، در پایان نیز براساس آن استنباط کرده و پیش برویم.

وی در ادامه با اشاره به این که روابط خارجی در یک تقسیم بندی کلی به دو گروه روابط غیر خصمانه و روابط خصمانه تقسیم می شود، گفت: گذشته از روابط خارجی غیر خصمانه که متناسب با طرف رابطه، اقتضائات، شرایط و موقعیت های زمانی و مکانی خودش باز به چند دسته و نوع تقسیم می شود و هر کدام از این انواع باید جداگانه و در ابواب مستقلی بررسی شود، در زمینه روابط خصمانه با خارجی ها ابحاث متنوعی داریم که بخش عمده ای از آن ها در چارچوب فقه الجهاد مطرح است. حتی بسیاری از مسائل روابط غیر خصمانه نیز در فقه الجهاد مطرح می شود.

موضوع بعدی که استاد ملک زاده آن را مطرح کرد، تفاوت فقه الحکومه با فقه السیاسه بود و در این باره خاطرنشان کرد: گاهی از فقه السیاسه با عنوان فقه سیاسی یاد می شود. ولی بنده با تعبیر فقه سیاسی که حالت صفت و موصوفی به خود می گیرد موافق نیستم. تعبیر باید مضاف و مضاف الیه باشد یعنی فقه السیاسه. این غیر از فقه حکومت یا فقه الحکومه است. در آن جا فقه الحکومه یک رویکرد بود. فقه الحکومه هم درست است که خودش شاخه ای از فقه است و یک فقه مضاف به شمار می آید ولی ما در این جا دو چیز نداریم. فقه سیاسی به معنی فقه با رویکرد سیاسی و فقه السیاسه یکی از شاخه های فقه در حوزه سیاست است. لذا آن تعبیر صفت و موصوفی خیلی دقیق و درست نیست و این تعبیر فقه السیاسه درست است.

وی ادامه داد: دو بخش از فقه که متکفل استنباط احکام مربوط به حوزه سیاست می شود را فقه السیاسه می گوییم. البته این تعریف از فقه السیاسه خیلی کلی شد و یک تعریف دیگر ارائه می کنیم که مبتنی بر یک تعریف خاص از خود سیاست است. فقه السیاسه دانش فرآیندهای استنباط احکام فعالیت های معطوف به قدرت است. در واقع ما در این جا سیاست را به مجموعه ای از فعالیت های معطوف به قدرت تعریف کرده ایم.

استاد حوزه بیان داشت: ما این فعالیت ها را در چهار دسته قرار می دهیم. 1- کسب قدرت 2- حفظ و تثبیت قدرت 3- نقد قدرت 4 - نفی و براندازی قدرت حاکم در سطح کلان و جایگزین کردن قدرت دیگری به جای آن. این چهار قسمت را فعالیت های معطوف به قدرت می گوییم. همچنین باید توجه داشت که مورد اول و چهارم با یک دیگر تفاوت دارند. 1- کسب قدرت: شما در درون یک نظام سیاسی تلاش و فعالیت می کنید تا رأی بیاورید و قدرت را به دست گیرید. یعنی شما این نظام سیاسی را پذیرفته و در درون آن تلاش می کنید تا کسب قدرت کنید. 2 – حفظ و تثبیت قدرت: تمام تلاش های سیاسی برای این است که شما قدرت خود را حفظ کنید اعم از این که این کار توسط یک فرد یا یک گروه انجام شود. 3 – نقد قدرت: نقدهای گوناگونی که به جزیی یا کلی قدرت و یا صاحبان قدرت صورت می گیرد و این کار با استفاده از ابزارهای مختلفی نظیر رسانه، احزاب یا دولت در سایه انجام می شود. 4 – نفی یا براندازی قدرت: در درون چارچوب سیاسی متوقف نمی شوید و از طرقی مانند شورش، قیام، انقلاب، کودتا و... سعی در براندازی دارید.

وی اضافه کرد: حال این پرسش مطرح است که اگر فقه الحکومه می خواهد به وظایف حاکمان بپردازد رابطه اش با فقه السیاسه چیست؟ رابطه آن عموم و خصوص من وجه است یا عموم و خصوص مطلق؟ شاید اگر بگوییم این ها رابطه شان عموم و خصوص مطلق است خیلی کارمان را راحت کرده باشیم. چگونه؟ یعنی بگوییم حاکمان برای کسب قدرت و حفظ آن تلاش می کنند به همین دلیل فقه السیاسه اعم از فقه الحکومه است گرچه برخی هم نظرشون این است که این ها را یکی در نظر بگیریم. پس ما با چیزی به نام نظام سیاسی و حکمی اسلام مواجه هستیم و می خواهیم روابط خارجی را در نظام سیاسی و حکمی اسلام ببینیم.

آیت الله ملک زاده، روابط خارجی را هرگونه رابطه به ویژه در عرصه ارتباطات و مراودات سیاسی با بیگانگان و کسانی(اعم از افراد، ساختارهای اجتماعی و حکومت ها) که بیرون از چارچوب کشور و وطن اسلامی و یا خارج از تابعیت حکومت اسلامی تعریف می شوند، دانست و تصریح داشت: البته وقتی می گوییم روابط خارجی مرادمان فقط روابط دیپلماتیک به معنای اخص کلمه نیست، بلکه دیپلماسی به معنای هنر ارتباط با دیگران است. همین دیپلماسی نیز اکنون حالت اعمی پیدا کرد مانند دیپلماسی اقتص%Aآن - معمولاً کسی به آن %-align: justify;">وی ادامه داد: بیگانگان نیز کسانی هستند که جز اعضای امت اسلامی به شمار نمی آیند و یا جز ساکنین دارالاسلامی نیستند. به نوعی منتهی به دارالکفر هستند. سوال این است که با این ها باید چگونه رابطه برقرار کنیم؟ پیش از پاسخ به این سوال ها باید بگوییم به کجا وطن اسلامی می گویند؟ ما باید اول خودی را بشناسیم تا غیر خودی و بیگانه را در کنار آن تعریف کنیم.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم عنوان کرد: برخی می گویند «حب الوطن من الایمان» در حالی که هیچ سند مشخص و قطعی ندارد. تنها دو منبع دارد. 1 – کتاب عمل العامل شیخ حر عاملی 2 – کتاب اللؤلؤ است. کتاب اول کتابیست درباره جبل عامل. مؤلف در این جا می خواهد به منطقه جبل عامل بپردازد و خودش هم اهل آن جاست. اساساً ایشان این را به عنوان یک حدیث و روایت ذکر نمی کند بلکه به عنوان یک ضرب المثل با یک توجیه می آورد. کتاب دوم نیز یک کتاب حدیثی است ولی همان طور که در عنوان کامل آن - معمولاً کسی به آن توجه نمی کند – پیداست، درباره روایات جعلی است.

وی افزود: شهید صدر درباره تعریف وطن می آورد «الوطن اسلامی هو ما یسکنه المسلمون من اقطار العالم؛ یک قسمتی از جهان که مسلمان ها در آن زندگی می کنند.» اینجا اصلا صحبت از حکومت نیست حال می خواهد هر حکومتی بر آن حکم کند همین که یک عده از مسلمانان در آن زندگی کنند می شود الوطن الاسلامی. براساس این تعریف ما با هر مسلمانی در تمام نقاط مسلمان نشین هم وطن هستیم. ولی اکنون بحث شهروند و حکومت مطرح است.

استاد ملک زاده در تعریف دیگری درباره مواطنه اظهار می کند که دولت اسلامی نسبت به سرزمین ها و اراضی دو جور استحقاق دارد. نوع اول استحقاقی که دولت اسلامی نسبت به سرزمین ها دارد استحقاق سیاسی است. این نوع عبارت از این است که دولت اسلامی استحقاق سرزمین و استحقاق زمین را دارد به اعتبار این که اداره سیاسی علیای اسلام است. یعنی اداره عالی اسلام، همین حکومت اسلامی است، به اعتبار این که حکومت مسئول حفظ کیان سیاسی اسلام است. منظور از کیان، نظام و ساختار است و این که شرعاً موظف است بر تطبیق، نشر و حمایت از اسلام.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.