رئیس دانشکده الهیات و استاد دانشگاه تهران با تاکید بر اینکه آرمان تاسیس علم دینی؛ زندگی عادلانه اجتماعی است، عنوان کرد: علم دینی علمی است که با ویژگیهای رفتاری و ویژگیهای اعتقادی از سنخ جهانبینیهای ارزشی همراه است؛ علمی که فارغ از محتوا با انگیزه الهی خوانده میشود.
به گزارش روابط عمومی دبیرخانه مفتاح_اندیشه به نقل از خبرگزاری ایکنا؛ اخیرا بحثها و عکس العملهای گوناگونی از سوی اشخاص و صاحبنظران مختلف درباره مسئله «علم دینی» صورت گرفته است؛ مجید معارف، رئیس دانشکده الهیات دانشگاه تهران و استاد علوم قرآن و حدیث این دانشگاه، در گفتوگو با خبرنگار ایکنا، به تعریف علم دینی پرداخته و به این پرسش که اساسا آرمان تاسیس علم دینی چیست؟ پاسخ داده است، وی در ارائه دیدگاهها و نظرات خود پیرامون این مسئله مهمترین ثمره علم را خداترسی دانسته و خدا ترسترین انسانها را عالمان معرفی کرد. مشروح سخنان مجید معارف را در ادامه میخوانید؛
سپس پیامبر(ص) میفرمایند: «وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل» خارج از این سه ضلع، علوم دیگری هم وجود دارد، کیهان شناسی، متون، پزشکی و …، اینها فضل و موجبات برتری انسانی بر انسان دیگر است.
مقصود این است که هم راه را به بشر نشان دهند و هم لوازم پیمودن راه را در اختیار بشر که عبارت از اخلاق، رفتار، مناسبات و … است، قرار دهند. در این حدیث شریف نبوی(ص) هم مختصر بیان شده و وقتی گفته میشود ما باید علم دینی داشته باشیم، یکی از مصادیق علم دینی و تعبیر مربوط به این علم، علمی است که اساسا دین برای بشر میآورد. آنچه که آموزههای خاص ادیان الهی است و همه آنها دنبال آن بودند؛ این بوده که یک رشته معلوماتی به بشر دهند و آن بشر، هم خدا را خوب بشناسد، هم نظام اخلاقی را به درستی به پا کند و هم عبادات و تکالیفی را که در برابر پروردگار عالم دارد، به درستی انجام دهد.
دومین تصوری که از علم دینی میتوانیم ارائه دهیم؛ علمی فارغ از محتوا است، ولو علومی باشد که اصطلاحا به آنها علوم بشری گفته میشود، مانند فیزیک، شیمی، طبیعت، زیستشناسی و …، دانشهایی که به کمک نیروی عقل به دست میآید و اگرچه با این فرض که عقل حجت است و حجیت دارد و یافتههای عقلی مورد تایید شرع و خداوند قرار میگیرد، اما این علوم با انگیزه دینی به دست آید و خوانده و اجرا شود، در واقع همین علوم بشری را که دستاوردهای عقل است، با انگیزههای دینی بخوانیم. پسوند دین در علم دینی یا به این جهت است که دستاوردهای عقل مورد تایید شرع است و از این جهت علوم عقلی میتوانند علوم دینی تصور شوند و این علوم که نتیجه کاوشهای عقلی است، با انگیزههای دینی خوانده شود و انسان در راه کسب انگیزههای دینی قدم بگذارد و وسیله استخدام منافع مادی و شخصی افراد نباشد و دنبال این هم نباشد که با دستاوردهای آن صرفا به منافع شخصی و دنیایی خود بیاندیشد. در واقع علم را اساس خدمت به مردم قرار دهیم و به وسیله آن بخواهیم عدالت اجتماعی را پیاده کنیم و نعمتهای الهی را در راه صحیح آن مصرف کنیم.
دانشهایی که ابتدا به ساکن محتوای دینی ندارند و از علومی هستند که ما علوم دنیوی و عقلی میدانیم، از این جهت که عقل مورد تایید شرع است و هم اینکه این علوم با انگیزههای دینی ممکن است تحصیل شود، در حقیقت پسوند دینی را برای اینها هم به کار میبریم و از آنها به علم دینی تعبیر میکنیم.
بعضی آیات و روایات علم دینی را به معنای نخست تعبیر میکند؛ یعنی علم دینی را علمی میداند که محتوای دینی دارد به معنای اینکه خدای تبارک و تعالی با فرستادن پیامبران و با نزول کتابهای آسمانی محتوای آن را در اختیار بشر قرار میدهد و بعضی آیات و روایات نظر به علم دینی به معنای دوم دارد و آن را علوم دنیایی تفسیر میکند.
اگر به مجموعهای از روایاتی که در باب «علم» در کتاب شریف کافی کلینی وارد شده، با عنوان کتابالعلم، یا به بحارالانوار که اولین کتاب آن «العلم والعقل والجهل» است مراجعه کنیم، میبینیم روایات زیادی از ناحیه معصومان (ع) در مورد علم وارد شده و در این روایات کلمه علم را در کنار تعبیرهایی میبینیم که به کار رفته است و میتوانیم از قانون همنشینی استفاده کنیم. علم همنشین با واژههای دیگری در روایات اسلامی آمده است که یکی از اصول معناشناسی و مطالعات در این حوزه این است و در واقع با استفاده از آن برای پی بردن به یک کلمه از همنشینهای آن هم استفاده میکنیم.
با یک نگاه سطحی و گذرا توانستیم علم را در کنار ۱۰ واژه دیگر از جهت ویژگیهایی که علم مطلوب باید داشته باشد، ببینیم. قبل از آنکه کلمه علم را با سایر همنشینها تیتروار بیان کنم، به حدیث شریفی از نهجالبلاغه ارجاع میدهم که امیرالمومنین (ع) مردم را به سه گروه تقسیم میکنند و یک حصر عقلی نسبت به طبقات مردم ارائه میدهند؛ «النَّاسُ ثَلَاثَهٌ»؛ مردم سه دسته هستند؛ «فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ»، دوم؛ «مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاهٍ»؛ کسانی که به دنبال کسب علماند، اما غرض آنها این است که با این علم نجات پیدا کنند. علمی که آنها را به سعادت میرساند اگر نه؛ «هَمَجٌ رَعَاعٌ»، به پشههایی اطلاق میشوند که در آسمان حرکت میکنند که تحت جریانهای اجتماعی گوناگون هر لحظه متمایل به جهت و سمتی میشوند و اینها تبعا به ریسمان محکمی به عنوان دستاویزی که منحرف نشوند، چنگ نزدهاند.
از منظر امیرالمومنین (ع)، در یک جامعه متعادل مردم یا باید در مسیر آموختن علم باشند، یا در مسیر فراگیری علم باشند به عنوان دانشآموز، دانشجو، طلبهای که در مسیر نجات و تکامل گام برمیدارد. علمی که فارغ از محتوا، با انگیزه دینی میتواند خوانده شود و به دست آید، اما در روایات اسلامی علم در کنار یک رشته واژههایی به کار رفته، به طور مثال «علم و اخلاص» که در اینباره علم فقط باید به خاطر پروردگار عالم خوانده شود و به دور از انگیزههای دنیایی و شائبههای ریاکاری تحصیل شود. همه اینها مستنداتی در آیات و روایات دارد که به اختصار برخی را میگویم و برخی را به آن دو کتاب ارجاع میدهم.
ثمره علم باید «خداترسی» باشد و خداترسترین افراد «عالمان» هستند، در واقع علم و تواضع که باید رابطهای میان این دو باشد، به طوری که اگر کسی عالمتر است در حقیقت باید خداترستر باشد و تشبیه روایات در این زمینه این است که عالم مانند یک درختی است که هر چه بار آن سنگینتر باشد جهت آن به سمت زمین بیشتر میشود و افتادهتر است، بنابراین علم با «تواضع» همراه است.
از دیگر عبارات به کار رفته در کنار علم، میتوان به این نکته که «علم و خشوع» همراه است اشاره کرد و خشوع عبارهالاخری تواضع است، همچنین «علم و بصیرت» که بصیرت به معنای ژرفاندیشی واقعی است که این امر بر عالمان واقعی مشتبه میشود و مجهز به نیرویی به نام فرقان است، یعنی تشخیص صحیح حق از باطل، در قرآن هم آمده؛ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانًا» و به این مسئله اشاره دارد.
«علم و حکمت»؛ علم دینی از مقوله حکمت است و حکمت به دانش اساسی و راستینی اطلاق میشود که با شک، شبهه و تردید نوسان پیدا نمیکند، لذا قرآن کریم درباره حضرت لقمان میفرماید: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ»، حکمت نوعی علم است، اما علمی که قاطعیت دارد و با شک و شبهه و نوسان همراه نیست. علم نقیض جهل است و هر جا علم میآید باید جهلی از وجود انسان رخت بربندد، لذا میفرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ».
«علم و معرفت»؛ که ثمره علم؛ معرفت حقیقی و اساسی است. «علم و حلم»، یکی از نشانههای عالم این است که حلم و صبر دارد و از عمل شتابزده خودداری میکند. بالاخره آنچه که در بسیاری از روایات بر آن تاکید شده؛ «علم و عمل» است، الْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ، انسان باید به اندک دانستههای خود عمل کند تا زمینه برای القای مطالب مفصلتری و دانشهای مفصلتری برای او حاصل شود.
هر علمی مقدمهای برای عملی است و هر عملی زمینهساز اعطای علم جدید است. این مسئله به قدری مهم است که در برخی روایات عالم به معنای عامل است و عالم غیرعامل نوعی جاهل عنوان شده و میفرماید: «مَنْ صَدّقَ فِعْلُهُ قَوْلَهُ وَ مَنْ لَمْ یُصَدّقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَیْسَ بِعَالِمٍ»؛ کسی که علم او با عمل او مطابقت نکند، به او نباید عالم گفت، او کسی جز جاهل نخواهد بود.
از مجموعه آیات و روایاتی که بیان شد که علم را همنشین واژههایی مانند حلم، عمل، معرفت، حمکم، خداترسی، اخلاص و … قرار میدهد، درک میکنیم که طبق آموزههای ادیان گاها علم دینی صرفا علمی نیست که محتوای دینی داشته باشد، علم دینی علمی است که با ویژگیهای رفتاری و یک ویژگیهای اعتقادی از سنخ جهان بینیهای ارزشی همراه است، علمی که فارغ از محتوا با انگیزه الهی هم خوانده شود و نتایج آن پیگیری شود. به این ترتیب علم دینی هیچگونه منافاتی با علوم انسانی و علوم بشری و دنیایی ندارد و در برابر آنها قرار نخواهد گرفت، بلکه ممکن است در شرایطی در برخی علوم معمولی مانند ریاضیات، طبیعیات، زیستشناسی، کیهانشناسی و … بتوانیم علم دینی را به کار ببریم و در یک جایی اینها با یکدیگر قابل جمع خواهند بود.
آقای دکتر معارف، شما این گزاره که گفته میشود دین ایستا و علم پویا است را رد میکنید؟
بله. یکی از ویژگیهای علم مراتب است، اصولا در مقوله علم، تشکیک و مراتب را نباید انکار کنیم، ممکن است انسان عالم باشم، اما یک نفر عالمتر باشد، این که یک نفر عالمتر است، نسبت به من اعلم است. انسان باید دنبال مجتهد اعلم باشد، اینکه یک نفر را به عنوان عالم و یک نفر را به عنوان اعلم داریم این به دلیل آن است که انسانها در سایه تحقیق روز به روز دوره به دوره افقهای جدیدی از اطلاعات برای آنها به دست میآید علم حالت ثابت و راکدی ندارد و حتما با تحقیق و تفحص وسیعتر خواهد شد.
ثمرههای متعددی از علم دینی بیان کردید، آرمان نهایی تاسیس علم دینی چیست؟
آرمان نهایی علم دینی؛ جهانشناسی، مبدا شناسی، معاد شناسی، انسان شناسی است و تبعا همه اینها مقدمه علم خداشناسی، راه شناسی و هدف شناسی است.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ»، علم دینی دستاوردهای ابتدایی و اولیهای دارد که به جهان شناسی و تفسیر طبیعت برمیگردد و اینکه ما در همین دنیا نعمتهای الهی را خوب بشناسیم و بهرهبرداری درست کنیم تا جهان برای داشت یک زندگی عادلانه اجتماعی در خدمت و تسخیر ما باشد. داشتن زندگی عادلانه اجتماعی مناسب؛ ثمره ابتدایی علم دینی است، اما غایت و نهایت علم دینی این است که ما جدای از منظر دنیای مادی که بسیار هم زودگذر است به جهان و مناسبات بزرگتری فکر کنیم، در روایات آمده: «أیها النّاس وإنّا خُلِقنا وإیّاکم للبقاء لا للفناء»، این دنیا که فانی است، شما خلق شدید برای بقا، علم دینی باید مسیر را برای ما مشخص کند و کمک کند برای به دست آوردن آن بقا و جاودانگی عمل کنیم.
نظرات