به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام والمسلمین سیدصادق محمدی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج «فقه پزشکی» به بررسی احکام پیوند اعضا پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
بحث راجع به قطع عضو و پیوند آن به بدن انسان بود. ادله حرمت قطع عضو پیوند آن به بدن انسان را بررسی میکردیم. یکی از ادلهای که یمکن ان یقال حرمت اکل طین به جهت اضرار به بدن است. کافی کلینی رحمت الله علیه یک بابی را به عنوان باب اکل طین قرار داده است.
روایات درحد استفاضه است و ما روایت مستفیضه را حجت میدانیم. البته اگر قرینهای بر مسائلی مثل تقیه و این گونه موارد نباشد، اگر یک مطلبی باشد داعی برانگیزه بر جعل آن نباشد بنظر ما روایات مستفیضه اطمینان آور است و مشکلی ندارد.
۱ – عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مِهْزَمٍ عَنْ طَلْحَهَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّ عَلِیّاً عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَنِ اِنْهَمَکَ فِی أَکْلِ اَلطِّینِ فَقَدْ شَرِکَ فِی دَمِ نَفْسِهِ[۱]
معنا روایت: مَنِ اِنْهَمَکَ کتاب العین دارد. اِنْهَمَکَ فلانٌ إذا لجّ و تمادى فیه یعنی زمانی که لجاجت ورزیده شود، اصرار بر یک کاری باشد و ادامه در آن وجود داشته باشد در مدت طولانی یک کاری انجام بدهد انْهَمَکَ فلانٌ.
کتاب المحیط فی اللغه: إذا تمادی فیه لجّ
صحاح جوهری این گونه معنا میکند. جد و لج جدیت به خرج داد و لجاجت به خرج داد.
معجم مقاییس اللغه: ای جد و لج جدیت کرد و لجاجت ورزید.
این انهمک که روایت شریف میفرمایید. إِنَّ عَلِیّاً عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَنِ اِنْهَمَکَ فِی أَکْلِ اَلطِّینِ کسی که در خوردن خاک جدیت داشته باشد، اصرار بورزد مدت طولانی این کار را انجام دهد در خون خودش، شرکت کرده است. یعنی اگر از خوردن خاک مُرد خودش باعث شده است.
سهل بن زید هم توثیق دارد و هم تضعیف دارد، آن وقت یک بحثی در رجال است وقتی شخصی هم توثیق داشت و هم تضعیف شده است، باید ببنیم کدام قویتر است.
ابن محبوب حسن بن محبوب است و ایشان هم از اصحاب اجماع است و شیخ در فهرست میفرمایید ثقه و کان جلیل القدر.
روایت دوم: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِیِّ عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ أَکَلَ اَلطِّینَ فَمَاتَ فَقَدْ أَعَانَ عَلَى نَفْسِهِ [۲]
کسی که اکل طین کند و بمیرد، اعانه بر ضرر خودش دارد. علی بن ابراهیم واضح است که ثقه است، پدرش ابراهیم بنهاشم توثیق ندارد و لکن ممدوح است و مورد مدح است و مورد قبول علما واقع شده است، توثیق صریح ندارد ولی ثقه است مورد مدح رجالیها واقع شده است.
اما نکتهای که در سند این حدیث است نوفلی عن السکونی است. اینجا لازم است بگوییم روایت بسیاری داریم که نوفلی عن سکونی روایت دارد یعنی این دو نفر ملازم با هم هستند، روایات سکونی از طریق نوفلی به ما رسید است. اکثر روایات سکونی از طریق نوفلی رسیده است.
این جا یک بحث مفصلی لازم دارد که نوفلی عن سکونی روایت را از اعتبار میاندازد یا خیر. این هم یک بحث مفصلی است که آیا نوفلی یا سکونی توثیق شدند یا توثیق ندارند.
۲ – مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحَکَمِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَدِّهِ زِیَادِ بْنِ أَبِی زِیَادٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ اَلتَّمَنِّیَ عَمَلُ اَلْوَسْوَسَهِ وَ أَکْثَرُ مَصَایِدِ اَلشَّیْطَانِ أَکْلُ اَلطِّینِ وَ هُوَ یُورِثُ اَلسُّقْمَ فِی اَلْجِسْمِ وَ یُهَیِّجُ اَلدَّاءَ وَ مَنْ أَکَلَ طِیناً فَضَعُفَ عَنْ قُوَّتِهِ اَلَّتِی کَانَتْ قَبْلَ أَنْ یَأْکُلَهُ وَ ضَعُفَ عَنِ اَلْعَمَلِ اَلَّذِی کَانَ یَعْمَلُهُ قَبْلَ أَنْ یَأْکُلَهُ حُوسِبَ عَلَى مَا بَیْنَ قُوَّتِهِ وَ ضَعْفِهِ وَ عُذِّبَ عَلَیْهِ [۳]
تمنی عمل وسوسه است (تمنی به معنای آرزوهای انسان که دسترسی پیدا نکند و در آرزوی آنها باشد) و اکثر مکانهای صید شیطان اکل طین است و این اکل طین مرض را در جسم انسان به ارث میگذارد و مرض را تهییج میکند. کسی که طین را بخورد ضعیف میشود و خلاصه اگر کسی این کار را انجام بدهد بین قوت سابق و ضعف الان محاسبه میشود و عذاب میشود.
البته غیر از خاک امام حسین علیه السلام که روایت متعدد داریم که استثناء شده است و در کامل الزیارات و غیر آن ذکر شده است و این خیلی مهم است که ارزش معرفتی دارد، هم از لحاظ حکمی که خاک قبر امام حسین هیچ کدام از این ضررها را ندارد و تنها خاکی که جواز آن صادر شده خاک امام حسین علیه السلام است و هم از جهت اعتقادی و عرفانی.
روایت بعدی
عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ آدَمَ مِنَ اَلطِّینِ فَحَرَّمَ أَکْلَ اَلطِّینِ عَلَى ذُرِّیَّتِهِ [۴]
خداوند متعال آدم را از طین خلق کرد، پس اکل طین بر ذریه آدم حرام شد و خداوند حرام کرد اکل طین را. چیزی که به ذهن حقیر رسیده است چون حضرت آدم از طین به وجود آمد خوردن طین بی احترامی است، یک نوع به احترامی به حضرت آدم تلقی شود، یک نوع جسارت تلقی شود و از این جهت برای احترام به حضرت آدم این گونه مسائل حرام شده است.
ان قلت: اکل طین اگر ضرر داشته باشد به خاطر ضررش حرام شود آیا به بحث ما مربوط میشود:
جواب قطع عضو و پیوندش به بدن دیگری چه بسا برای انسان ضرر داشته باشد و اکل طین به خاطر ضرر حرام است، استفاده کنیم. پس قطع عضو هم حرام است به خاطر اینکه به بدن انسان ضرر میرساند.
لکن محتمل است، حرام بودن اکل طین به خاطر خلقت آدم از طین است نه به خاطر اضرار به نفس، به خاطر ضرر نیست بلکه به خاطر این است که حضرت آدم از خاک آفریده شده است، از گل درست شده است بنابراین نمیشود به این روایت تمسک کنیم برای اینکه قطع عضو را حرام بدانیم.
اشکال: باب اکل طین زمانی برای بحث پیوند اعضا مفید است که حرمت اکل طین به خاطر اضرار باشد و حال آن که در این روایتی که سندش هم مشکلی ندارد، دارد که حرمت اکل طین به خاطر خلقت حضرت آدم است نه به خاطر اضرار.
قلت: این روایت با روایات دیگر تعارض ندارد و اگر در این روایت حضرت میفرمود حرمت اکل طین به جهت خلقت حضرت آدم از طین است نه به خاطر اضرار، یعنی لسان اش لسان نفی بود نفی اضرار بود، نفی علیت اضرار این روایت با روایت دیگر تعارض پیدا میکرد، آن روایت میگفت حرمت اکل طین به خاطر اضرار استف این روایت میگویید حرمت اکل طین به خاطر اضرار نیست.
حال آنکه لسان این روایت لسان اثبات است، نه لسان نفی. یعنی چه: یعنی این روایت یک علت را بیان میکند که خلقت حضرت آدم از طین است و آن روایات علت دیگری را بیان میکند که به خاطر اضرار به نفس است. ممکن است حرمت اکل طین به خاطر هر دو باشد، هم اضرار هم به خاطر خلقت حضرت آدم. اینها قابل جمع است و به عبارت دقیقتر این روایات مثبت هستند نه نافی هر کدام، یک علت را اثبات میکنند، این گونه نیست که یکی دیگری را نفی کند.
اما یک اشکال دیگر داریم: این روایات که مختلف هم بود، این روایات به درد ما نحن فیه نمیخورد یعنی مورد استدلال برای قطع عضو نمیتواند، باشد. چرا؟ چون در این روایت اکل طین را زمانی حرام میکند که انهماک در آن باشد و لجاجت و اصرار در اکل طین باشد و در این روایات متعدد آمده که اصرار بر اکل طین موجب موت انسان است، یعنی یک ضرری را از اکل طین معرفی میکند که به تدریج موجب مرگ انسان است و از این روایت استفاده میشود که اکل طین که به این شکل ضرر دارد و به تدریج موجب مرگ انسان میشود و بحث ما مطلق اضرار است آیا اضرار به نفس حرام است یا نه.
قطع یک عضوی از انسان، ضرر این چنین ندارد که موجب مرگ شود، موجب تضعیف بدن شود، مثلا انگشت کسی را قطع میکنند پیوند بزنند، یا مثلا پوست بدن انسان را برای پیوند به بدن دیگری یا یک قطعه گوشت بدن انسان را به بدن دیگری، یا یک کلیه را برمیدارند. ضررهایی که در مصداق ضرر بودن آن بحث میکنیم فرض بفرمایید همه اینها مصداق ضرر باشد جمیع قطع عضوها مصداق ضرر باشد و خیلی از این قطع عضوها ضرر دارد، اما نه ضرری که در این روایت اکل طین آمده است؛ بنابراین ما نمیتوانیم از این روایات مطلق اضرار به نفس را استفاده کنیم.
انتهای پیام/
پی نوشت؛
[۱] علل الشرائع، الشیخ الصدوق، ج۲، ص۵۳۳.
[۲] الکافی- ط الاسلامیه، الشیخ الکلینی، ج۶، ص۲۶۶.
[۳] وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۱۶، ص۳۹۲، أبواب أبواب الأطعمه المحرمه، باب۵۸، ح۲، ط الإسلامیه.
[۴] بحار الأنوار – ط دارالاحیاء التراث، العلامه المجلسی، ج۵۷، ص۱۵۲.
https://ihkn.ir/?p=18701
نظرات