حجت الاسلام زیبایی نژاد: از نظر علامه مرد و زن بهلحاظ تکوینی هم تفاوت دارند و هم تفاضل. یعنی مرد برتر و عقلش بیشتر است اما این تفاضل ملاک ارزشی نیست.
به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ علامه طباطبایی بهواسطه شخصیت جامع علمی و فلسفیای که دارد، در حاشیه آثارش درباره امور گوناگونی اظهار نظر کرده است. یکی از این موضوعات، «زن و خانواده» است. در گفتوگویی با حجتالاسلام محمدرضا زیبایینژاد، رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده دیدگاه علامه طباطبایی درباره حقوق زن و جایگاه خانواده به بحث گذاشته شده است.
مسأله اصلی زن و خانواده را شما چطور طرح میکنید؟ علامه طباطبایی این مسأله را چگونه طرح کرده و عناصر اصلی این مسأله در نظر ایشان چگونه بوده و چطور به آن پاسخ داده است؟
بخش مهمی از پاسخ این سؤال منوط به این است که ببینیم بحثهای ایشان در چه زمینه تاریخی بوده است. تفسیر «المیزان» از حدود دهه۳۰ تا ۵۰ نگاشته شده است. بحثهای اصلی مربوط به زن و خانواده ذیل آیه ۲۲۸ و ۲۴۲ سوره بقره آمده است.
وضعیت تاریخی زن و تحولات اسلام در این زمینه ذیل این آیات آمده، بخشی هم ذیل آیات اول سوره نساء و آیه۳۴ سوره نساء (الرجال قوامون علی النساء) مطرح شده است. بخشی هم ذیل آیات ارث آمده. اینها در دهه۱۳۳۰ نگاشته شده است که مصادف با اواخر دهه۱۹۵۰ میلادی است؛ زمانی که ما هنوز با موج دوم فمینیسم مواجه نشدیم.
مباحث علامه متأثر از شبهاتی است که در فضای موج اول فمینیسم مطرح شده است و از زمان مشروطه به بعد در ایران بر سر زبانها بوده است. اینکه مثلاً چرا حقوق زن و مرد با هم نابرابر است، حقوق اجتماعی و خانوادگی زن و تکالیفش چطور است، علت نابسامانی و فرودستی زنان در طول تاریخ چه بوده است، قبل و بعد از اسلام این مسأله چگونه بوده است و … از جمله پرسشهایی است که علامه با آن مواجه بوده است.
علامه طباطبایی شاید نخستین متفکر شیعی باشد که در تفسیرش، مسائل عینی را هم به بهانه آیه تبیین میکند و فقط به تفسیر آیات بسنده نمیکند. ایشان ما را وارد فضای فلسفه احکام کرده است. مباحثی که بعد از موج دوم از دهه۶۰ میلادی به بعد مطرح شده است، علامه با آن درگیر نشده است. در موج دوم فمینیسم به بعد است که ما با پرسشهای بنیادین مواجه میشویم: «آیا معرفت زنانه و مردانه دارد؟ آیا میشود از منظر زنان جهان را فهمید؟ آیا ماهیت علوم مردانه بوده است؟»
این قبیل بحثها از منظر پستمدرن مطرح شده است و بحثهای علامه ناظر به فضای مدرن است که از زمان مشروطه روشنفکرانی مثل آخوندزاده مطرح کردهاند، حتی بعضی از مسائل مدرن را هم مطرح نکردهاست؛ مثلاً روشنفکران مطرح کرده بودند که عدالت زمانمند است و اگر چیزی در صدر اسلام عادلانه بوده است الان لزوماً عادلانه نیست.
بنابراین میگویند حکم تعدد زوجات درصورتیکه مرد عادلانه رفتار کند، در صدر اسلام خلاف عدالت نبوده است اما الان اصل تعدد زوجات خلاف عدالت است و ربطی به رفتار مرد ندارد. چنین مسألهای برای علامه مطرح نبوده است.
علامه مثل بسیاری از متفکران درگیر بحث سنت و تجدد است. میخواهد به این پرسش پاسخ دهد که دین ثابت در شرایط متغیر میتواند دوام داشته باشد. از زمان مشروطه به این طرف متفکران با این پرسش مواجه بودهاند. بعضی گفتهاند ما شرایط متحول را نمیخواهیم و باید به قبل برگردیم (سنتگراها). بعضیها گفتهاند که دین قابل جمع با شرایط جدید نیست و ما دین را نمیخواهیم و شرایط متحول را میخواهیم (لاییکها). عدهای گفتهاند ما دین را میخواهیم اما دین باید پای خودش را از مناسبات اجتماعی بیرون بکشد (سکولارها). بعضی هم گفتهاند ما با پیشفرضهای جامعه مدرن باید متون دینی را بازتفسیر کنیم(تجددگرایان متدین یا روشنفکران دینی) علامه، بهویژه میخواهد به روشنفکران دینی پاسخ دهد و الگوی دیگری را برای فهم دین ارائه دهد و بگوید ما شرایط متحول را میپذیریم اما بهصورت مشروط. دین آمده است که بگوید شما در شرایط متحول بر اساس چه اصول ثابتی باید عمل کنید.
درباره این رویکرد علامه در مسأله زن و خانواده چه شواهدی موجود است؟
ایشان در مبانی تحلیلش بسیار فطرتگراست. فطرت را هم غیرمتحول میداند. تا قبل از ایشان هر کس میخواهد استناد کند به آیاتی مانند «فطرت الله آلتی فطر الناس علیها»، فطرت با «معرفتی» معنا میکند؛ فطرت یعنی تعلق الهی من.
اما علامه معتقد است که فطرت معنای وسیعتری دارد و آن ساخت تکوینی انسان است. مثلاً من یک ساخت نباتی دارم، یک طبیعت حیوانی دارم و یک طبیعت انسانی هم دارم. کمالطلبی و زیبایی طبیعت انسانی است. به این طبیعت «فطرت» میگوید.
بعضی وقتها ممکن است فطرت را اعم از غریزه هم معنا کند. بحث اصلی علامه این است که تشریع با تکوین انطباق دارد.
جنسیت هم جزو فطرت و تکوین است؟
بله. ایشان وقتی بحث میکند که انسان فطرتاً اجتماعی است یا نه، بعضی وقتها «مدنی بالطبع» را به کار میبرد اما وقتی توضیح میدهد معلوم میشود که ایشان انسان را مدنی بالطبع نمیداند. بلکه مضطر به مدنیت میداند. چون انسان بارهای سنگینی دارد که بهتنهایی نمیتواند آن را حمل کند و مجبور است که دیگران را هم استخدام کند.
حس استخدام غریزی است اما وقتی میخواهد این کار را انجام دهد میبیند که طرف مقابل هم چنین حسی دارد و اینطوری زندگی اجتماعی شکل میگیرد.
در عرصه خانواده ایشان به یک فطرت خانوادگی قائل است. به این معنا که مرد بدون اینکه بخواهد استدلال کند و بگوید من مضطر هستم یا نه، از درون وجودش به همزیستی با زن کشش دارد؛ هم کشش عاطفی و هم کشش جنسی. زن هم همینطور. یک طراحی خلقتی است که هدفمند بوده است که نسل بشر مستمر بماند.
ادعای علامه و استاد مطهری این است که ساختار خانواده هم که بر مبنای «الرجال قوامون علی النساء است»، مبتنی بر این ویژگی فطری است. مرد از درون وجودش برای راهبری خانواده توانمند است.
زن هم خلقتش بهگونهای است که بهدلیل لطافت، مناسب مدیریت نیست؛ نه مدیریت خانواده و نه مدیریت اجتماع. اینجا علامه با آقای مطهری یک اختلاف دارد که به نظر میرسد حق با علامه است.
علامه طباطبایی معتقد است که تمایزات حقوقی زن و مرد هم در خانواده است و هم در اجتماع. آقای مطهری معتقد است که تمایزات حقوقی زن و مرد فقط منحصر به خانواده است و در اجتماع فرصتهای زن و مرد بهصورت برابر تقسیم شده است. چون طبیعت، زن و مرد را در حوزه خانوادگی در دو موقعیت متفاوت قرار داده است. مرد خواهان و اهل نیاز است و زن اهل ناز. اما در عرصه اجتماع زن و مرد متفاوت نیستند و موقعیتها متفاوت نیست.
اشکالی که به آقای مطهری وارد میشود این است که شما از کجا فهمیدید که طبیعت، مرد و زن را در عرصه اجتماع متفاوت طراحی نکرده است؟ اگر میخواست متفاوت طراحی کند مثلاً مرد دوکله میشد؟! زن هم در عرصه خانواده احساساتی است و هم در عرصه اجتماع.
مرد هم در خانواده و هم در اجتماع قدرت مدیریتش بالاتر است. اشکال دوم این است که فرض کنیم که همه تمایزات زن و مرد به غرض زندگی خانوادگی طراحی شده باشد اما این نتیجه را نمیدهد که پیامد اجتماعی ندارد. مثلاً زن میل به تبرج و خودنمایی دارد، برای اینکه شوهرش را به سمت خودش جلب کند. اما وقتی پایش را از خانه بیرون میگذارد آیا حس تبرج و خودنمایی به زندگی اجتماعی نمیآید؟ به غرض خانوادگی طراحی شده است اما این حس را در اجتماع وارد میکند. یا مثلاً در زندگی خانوادگی عاطفیتر است برای اینکه بتواند فرزند را بهتر از آب دربیاورد و شوهر را تیمار کند.
موقعی که از خانه بیرون میآید این احساسات با او بیرون میآید. به همین دلیل علائمی میگذارند که زن در عرصههایی وارد نشود. مثلاً در عرصه قضاوت و ولایت اجتماعی وارد نشود. یا مثلاً وقتی تبرج به جامعه میآید با «حجاب» آن را کنترل میکنند. جالب است که خود آقای مطهری کتاب حجاب را نوشته است و قبول دارد که در اجتماع قواعد تکلیفی داریم.
شاید منظورشان فرصتهای اجتماعی بوده است.
بله اما باز هم استدلالشان برای این مسأله تکمیل نیست. علامه معتقد است که این تمایز هم در عرصه اجتماع است و هم در عرصه خانواده. لذا آیه «الرجال قوامون علی النساء» را که بسیاری از مفسران میگویند مربوط به زندگی خانوادگی است؛ علامه معتقد است برای تمامی اجتماعاتی است که در آن هم زن حضور دارد و هم مرد.
قوام بودن یعنی رهبری؟
بله همان سرپرستی است. قام با «با» که متعدی شود مانند «قام بالامر»، یعنی اهتمام به امری. با «علی» که متعدی شود، معنای استعلا میدهد؛ یعنی از موضع اقتدار. «قام علیه» بر او مسلط و مسیطر شد. کسانی که «الرجال قوامون علی النساء» را کارگزاری مرد برای زن معنا میکنند، حواسشان نیست که اینجا «علی» آمده است و متضمن معنای استعلا است. بله؛ سرپرستی هم توأم با خدمت است اما خدمت از موضع اقتدار و استعلا. اینجا اختلاف نظری بین علامه طباطبایی و آیتالله جوادی آملی هست.
آیتالله جوادی معتقد است که قوامیت در خصوص خانواده است اما علامه معتقد به اعم بودن از اجتماع و خانواده است. علامه میگوید ساختار خانواده باید برگرفته از تکوین باشد. تکوین است که مرد را در موقعیت استعلا قرار داده است. تمایزات زیادی بین زن و مرد است که مثلاً خلقت زن با لطافت بیشتری است، اندام زن غالباً کوچکتر است، ضربان قلبش آهستهتر است، احساسات زن بیشتر است و… .
ایشان خاطرنشان میکند که هر ویژگی که زن دارد باید با یک ویژگی در مرد یر به یر شود. اما یک چیز است که مرد را در موقعیت برتر قرار میدهد و آن ویژگی عبارت است از اینکه «حیات رجل حیات تعقلیه». احساسات تکوینی زن بیش از مرد است و مرد عقلش بیش از زن است.
این عقل کدام عقل است؟
ایشان ذکر نکردهاند. بعد از ایشان کسانی مثل «لبیب بیضون» یا آیتالله مصباح میگویند این عقل عملی است. البته این به جایگاه ارزشی برنمیگردد و نتیجهاش این نیست که مرد ارزشمندتر از زن است. بعضی معتقدند عقل نظری است. شاید علامه جعفری چنین دیدگاهی داشته باشد. بعضی هم معتقدند که عقل ابزاری است. بعضی هم مثل آیتالله جوادی معتقدند اصلاً ما دلیلی نداریم که بهحسب تکوین زن و مرد بهحسب تکوین عقلشان تفاوت داشته باشد. این ناشی از شرایط اجتماعی است. زن چون خانهنشین بوده است، عقل اجتماعیاش راه نیفتاده است.
این دیدگاه فمینیستی نیست؟
نزدیک شدهاند به این دیدگاهها. آیتالله جوادی معتقد است که تمایز زن و مرد فقط مربوط به جسم است و روح جنسیتبردار نیست. البته پیامدهای فمینیستی این دیدگاه را قبول ندارند.
سؤال من این است که ما فطرتاً زن، یا فطرتاً مرد هستیم؟ یا اینکه طبق آنچیزی که مشهور است «گوهر وجود» یکی است و زنانگی و مردانگی عارض میشود؟
بحث گوهر وجود را آقای جوادی آملی در کتاب «زن در آینه جمال و جلال» آوردهاند. چون ما حساس بودیم نسبت به این دیدگاهها، مناظرهها و مباحثاتی را در این زمینه راه انداختیم. مناظرهای بین آقای پارسانیا بهعنوان مدافع دیدگاه آقای جوادی با آقای محمدتقی سبحانی بهعنوان مخالف راهانداختیم. بعد این دیدگاهها را پیاده کردیم و به آقای سید محمد غروی دادیم.
ایشان یک تقریری برای ما داشتند که طبق مبانی حکمت متعالیه حرف آیتالله جوادی اشتباه است. این مباحث را جمع کردیم و به پسر آیتالله جوادی دادیم و ایشان مقالهای در دفاع از دیدگاه پدر به ما دادند که تقریرشان بیشتر با تکیه بر نظر «بهمنیار» و مشاییان بود نه روی مبانی حکمت متعالیه. همه مباحث را جمع کردیم و به آقای یزدانپناه دادیم، ایشان مصاحبهای با ما داشتند و گفتند طبق مبانی حکمت متعالیه حرف آیتالله جوادی از کار درنمیآید. با مبانی اشراق هم حرف ایشان نمیسازد. طبق مبانی مشاییان ممکن است حرف ایشان درست باشد.
کدام بحث دقیقاً؟
همین که تمایز روحی بین زن و مرد نیست.
روحی یا فطری؟
بحث روح مطرح است؛ یا به تعبیری نفس. همه مباحث را هم به آیتالله فیاضی دادیم و ایشان هم معتقد بودند که طبق مبانی حکمت متعالیه انسانیت جنس بعید است. زن و مرد جنس قریب هستند. هر نفری نوع است. یعنی زن و مرد بیش از آن چیزی که گفتهاند از هم متمایزند. اصلاً ذیل یک نوع قرار نمیگیرند و فصلشان با هم متمایز است. همه اینها را جمع کردیم و به آیتالله مصباح دادیم. یک مصاحبه هم با ایشان داشتیم و آیتالله مصباح هم ناقد دیدگاه آیتالله جوادی شدند. بهنوعی همه میخواهند بگویند حرف ایشان طبق مبانی حکمت متعالیه از کار در نمیآید.
آیتالله جوادی استناد به حرکت جوهری کردند اما آیتالله مصباح حرفشان این بود که مجردات بر دو قسماند؛ مجردات تامه و مجردات ناقصه. مجردات ناقصه منشأشان مادی است.
جنین وقتی متحول میشود، در حرکت جوهریاش در چهارماهگی در قالب ماده نمیگنجد و به روح تبدیل میشود. این روح مجرد است اما موطنش ماده است. از این جهت به آن مجرد ناقصه میگویند.
آیتالله مصباح میگفتند مجردات ناقصه چون منشأ مادی دارند ممکن است بعضی خصایل ماده را مانند تذکیر و تأنیث داشته باشند. تفاوتها لزوماً برای جسم نباتی نیست، مربوط به روح هم هست. این مبنای علامه هم هست.
همه این مباحث را آقای هادی صادقی یک مقدمه زده است و در قالب کتابی با نام «جنسیت و نسل» منتشر شده است. علامه معتقد است تمایزات تکوینی زن و مرد در نقشهای اجتماعی خودش را نشان میدهد. لذا زنها به سمت فعالیتهایی که با احساساتشان سازگارتر است میروند. مهمترین این فعالیتها، نقش خانوادگی زن است.
ایشان میگوید غیر از معارف اصلیه و احکام مورد نیاز، هیچ مسوولیت واجب دیگری بر عهده زن نیست، مگر مسوولیت خانوادگی.
بعضی عرصهها هم ممنوعه هستند مثل جنگ غیردفاعی و رهبری اجتماعی. عرصههای دیگر مباح است و اگر زنی خودش خواست که در عرصه اجتماعی وارد شود، مثل تحصیلات، یک فضیلتی است که کسب کرده یا اینکه میخواهد با آن تفاخر کند. اینکه افتخار کسب کردنها را شریعت برای مرد ممنوع کرده است مگر در محیط جنگ، اما برای زن منع نشده است.
گویا میخواهد بگوید ساخت تکوینی زن این است که ابتهاج به نفس پیدا کردن برایش اشکالی ندارد. شریعت نهتنها از تفاخر زنانه منع نکرده است بلکه تشویقی هم کرده است. ما هر چه گشتیم پیدا نکردیم که شریعت کجا تشویق به تفاخر کرده است.
ما رگههایی را در روایات پیدا کردیم. مثلاً در کتاب «زکات» میگویند آیا جواهرآلات زکات واجب دارد؟ آنها میگویند زکات واجب فقط برای درهم و دینار است اما جواهر زکات مستحب دارد و به زینتآلات تعلق میگیرد. چطوری؟ آن را به زنی دیگر عاریه میدهیم تا وقتی میخواهد به مجلسی برود بتواند با آن دیده شود. گویا شریعت خوشش میآید که زن در مجلس زنانه دیده شود. ممکن است زنی هم بخواهد با تحصیلات اجتماعیاش دیده شود و فخر بفروشد. شاید نظر علامه این باشد.
نتیجه این میشود که اگر شما پزشک زن نداشتید، وجوب کفایی گردن زن نیست که خانهاش را رها کند و پزشک شود. حال اگر زنی پزشک شد، من موظفم که زنم را پیش دکتر زن ببرم! چون ضرورتی ندارد پیش دکتر مرد ببرم. اما اگر پزشک زن نبود میتوانم زنم را پیش پزشک مرد ببرم. البته من از بعضی مراجع استفتاء کردم گفتند بعضی از وظایف واجب اجتماعی را هم زن دارد. مثل معلمی یا پزشکی.
از نظر علامه مرد و زن بهلحاظ تکوینی هم تفاوت دارند و هم تفاضل. یعنی مرد برتر هم هست و عقلش بیشتر است اما این تفاضل ملاک ارزشی نیست. بعضی از تمایزات اجتماعی زن و مرد واجب است و برخی راجح است. زن واجب است وظایف همسری انجام دهد، مرد نانآوریاش واجب است اما توسعه بر عیال مستحب است. در این تمایزات هم راهبریها برای مرد است. در حقوق هم علامه به صراحت میگوید حقوق زن و مرد چه در جامعه و چه در خانواده متفاوت است و حقوق مرد بیشتر از زن است.
البته تکالیفش هم لابد بیشتر است
این را تصریح نکرده است اما این را میتوان گفت. ایشان روایتی را در آخر آیه۲۲۸ سوره بقره میآورد و مساوات را بهمعنای همان عدالت ارسطویی میگیرد؛ هر کسی باید طبق استحقاق حق بگیرد، اول شما باید جایگاههای متمایز اجتماعی را حق متناسب با امتیازات بدهید و آنجایی که امتیازی نیست، حق مساوی دهید. حقوق باید متناسب با تکوین باشد. روایات هم همین را میگوید. در روایت ذیل آیه۲۲۸ سوره بقره میگوید در تفسیر علی ابن ابراهیم از امام صادق(ع) آمده است حق مرد بر زن بزرگتر از حق زن بر مرد است.
از نظر تکوین و حقوق، مرد دست برتر را دارد اما تصریح میکند که همه اینها را خداوند برای سامان دادن امورات اجتماعی طراحی کرده است و هیچگونه تفاضل ارزشی بهدست نمیآید.
جنسیت از نظر علامه جزو اعتباریات است؟
اعتباریات چیزهایی است که انسان برای راه انداختن کار خودش در ذهن میسازد. اما علامه جنسیت را دارای منشأ تکوینی میداند. تمامی احکام حقوقی اعتباری است اما منشأ تکوینی دارد. چیزی که علامه طباطبایی درباره تفاوت عقل زن و مرد میگوید، علامه مصباح برای آن حاشیه گذاشته است؛ اینکه برای ما ثابت نشده است که عقل مرد بیشتر باشد.
آنچه ثابت شده است این است که احساسات زن بیشتر است اما این احساسات روی کارکرد عقل اثر میگذارد. علامه میگوید تمایز عقلی است و آیتالله مصباح میگوید تمایز تعقلی است.
انتهای پیام/
منبع: صبح نو
https://ihkn.ir/?p=8574
نظرات
حسین
عالی بود