به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ بنیانگذار جمهوری اسلامی در روز سوم اسفندماه سال ۱۳۶۷ با صدور پیامی خطاب به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه و جماعات که «منشور روحانیت» نام گرفت استراتژی نظام جمهوری اسلامی ایران و رسالت حوزههای علمیه را تعیین کردند. «منشور روحانیت» مجموعهای از مهمترین پیامهای معمار کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) به حوزههای علمیه بوده که در آن علاوه بر تجلیل از علمای راستین و نقش آنان در اعتلای پرچم دین و خدمات حوزوی، آسیبها و چالشهای فراروی روحانیون و حوزه به خوبی ترسیم گشته است. پیام منشور روحانیت در آخرین سال زندگانی امام خمینی(ره) و سه ماه قبل از ارتحال ملکوتی ایشان صادر شده و مبین نگرانی فوقالعاده رهبر کبیر انقلاب در اواخر عمر است، مطلبی که متأسفانه بعد از سالها به طور کامل مغفول ماند و ما در جامعه امروز شاهد آثار و نتایج دور شدن از این نصایح و فرامین امام(ره) هستیم.
در قسمتی از این پیام میخوانیم: «در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بودهاند که بر تارک جبینشان خون و شهادت نقش بسته است. کدام انقلاب مردمی – اسلامی را سراغ کنیم که در آن حوزه و روحانیت پیش کسوت شهادت نبوده اند و بر بالای دار نرفتهاند و اجساد مطهرشان بر سنگفرشهای حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟ در ۱۵ خرداد و در حوادث قبل و بعد از پیروزی، شهدای اولین، از کدام قشر بودهاند؟ خدا را سپاس میگذاریم که از دیوارهای فیضیه گرفته تا سلولهای مخوف و انفرادی رژیم شاه و از کوچه و خیابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر کار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبههها و میادین مین، خون پاک شهدای حوزه و روحانیت افق فقاهت را گلگون کرده است و در پایان افتخارآمیز جنگ تحمیلی نیز رقم شهدا و جانبازان و مفقودین حوزهها نسبت به قشرهای دیگر زیادتر است. بیش از دو هزار و پانصد نفر از طلاب علوم دینیه در سراسر ایران در جنگ تحمیلی شهید شدهاند و این رقم نشان میدهد که روحانیت برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی ایران تا چه حد مهیا بوده است.»
به همین مناسبت حجتالاسلام حیدر همتی، پژوهشگر فقه نظام در یادداشتی به بررسی شاخصههای فقیه نظامساز در منشور روحانیت پرداخته است. در ادامه متن یادداشت از نظر میگذرد؛
«سالی که گذشت دو نقد درونگفتمانی در حوزههای علمیه صورت گرفت. مورد اول عبارت است از طرح حوزه سکولار در مرکز حوزه علمیه قم و طرح این موضوع که حوزه در نظام سیاسی و اجتماعی کارآمدی نداشته و دچار انزوا و کم کاری شده است. از طرف مقابل کسانی که در دفاع از حوزه پرداختند استناد به تولیدات علمی کرده و وجود صدها درس خارج را در حوزه دلیل بر پویایی و بالندگی حوزه قلمداد کردند. مورد دوم، نقد درونگفتمانی استاد برجسته حوزه آقای فاضل لنکرنی در نقد فقه نظامساز مطرح گردید. ایشان از منظر اندیشه امام خمینی و با تفسیری که از روش اجتهادی امام خمینی داشتند مفاهیمی همانند طرح فقه نظام را به چالش کشیدند.
آنچه در یادداشت میخواهیم مورد تحلیل قرار دهیم جایگاه فقیه و ویژگیهای کارکرد فقیه در اندیشه امام خمینی بر پایه منشور روحانیت است و اینکه ایشان چه منظری از معرفت را در نسبت با فقیه جامع الشرایط مطرح میفرمایند و آیا مدل دفاع سکولار نبودن حوزه و نیز برداشتی که آیتالله فاضل از اندیشه امام داشته و بر اساس آن به نقد نظریه فقه نظامساز پرداختند قابل اعتناء است یا خیر؟
به نظر میرسد انقلاب اسلامی در دهه چهلم وارد فاز تنقیش ابعاد مبنای معرفتی و نظری خود خواهد شد و چالشهای درونگفتمانی خود را تجربه کرده و از میان آن، اندیشه صائب مکتب امام ورهبری بروز خواهد کرد و مقدمهای خواهد شد برای تولید نظر و مبنا برای تمدن نوین اسلامی.
با نگاه اجمالی بر پایه شاخصههایی که امام مطرح فرمودهاند میتوان ۱۰ شاخصه را برای فقیه درون انقلاب اسلامی و فقیه نظامساز بر شمرد. باید توجه داشت تعریف از جایگاه و کارکرد فقیه، متفاوت از گذشته تاریخی خود گردیده است. شاخصههای برآمده به شرح ذیل است:
۱- توجه به عنصر زمان و مکان در اجتهاد که البته این بیان دچار تفسیرهای متفاوتی گردیده است. گروهی آن را همان فقه سنتی معنا کردهاند که در شرایط مختلف از جمله اضطرار و … حکم شرعی متفاوت میگردد. گروهی دیگر به استناد این مبنا دچار عرفیگرایی وتفسیر عرفی از احکام گردیدند درحالی که عنصر زمان و مکان یک هویت مستقل در اندیشه امام خمینی است که بر پایه حرکت جوهریه ملاصدرا با توجه به تطورات عالم هستی در دورههای مختلف تاریخی، روابط و نسبتهای جدیدی شکل میگیرد که مطابق با این روابط و نسبتها باید به اجتهادوررزی و استنباط حکم شرعی پرداخت.
۲- ایشان کشف روابط و نسبتهای حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام را برای یک مجتهد ضروری میدانند. بدیهی است که کشف روابط و نسبتهای حاکم و دیدن موضوع در دستگاه این روابط و نسبتها متفاوت از برخورد تکگزارهای استفتاءمحور و خارج از چارچوب یک نظام اجتماعی است؛ یعنی موضوع را باید در نسبت با روابط سیاسی و اجتماعی و سیاسی تحلیل و فهم نمود. با دیدن موضوع در این روابط و خارج از این روابط دو موضوع پدید خواهد آمد و لاجرم دوحکم شرعی متفاوت به آن تعلق خواهد گرفت.
۳- فهم از مسائل زمانه جریانهای فکری و فرهنگی و سیاسی حاکم بر جهان از ویژگیهای دیگر فقیه از منظر امام خمینی(ره) میباشد.
۴- فهم حیلهها و تزویرهای حاکم بر روابط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی از شاخصههای دیگر فقیه است. بی شک بدون توجه به تزویرها و حیلهها و دیدن ظاهر یک مساله یا استفتاء نمیتوان جامعه را راهبری کرد. ضمن اینکه با توجه به تخصصی بودن موضوعات در حیطههای سیاسی و اجتماعی فهم روابط نظامهای مختلف امری تخصصی است. از طرف دیگر، وظیفه فقیه تنها فهم و صدور مساله شرعی نیست بلکه نحوه مقابله با تزویرها وحیلهها نیز از شرایط مجتهد جامع الشرایط است.
۵- نقش هدایتگری از ویژگیهای دیگر فقیه است. هدایتگر بودن غیر از اتمام حجت شرعی و عمل به تکلیف است؛ بلکه در این نقش، رساندن به هدف یعنی هدایتگری از وظایف مجتهد است. نقش هدایتگری سلوک فکری و عملی مجتهد را متفاوت از شخصیتی خواهد کرد که تنها به دنبال تولید علم است. در این منظر نقش هدایتگری تنها متعلق به جامعه اسلامی نیست، بلکه باید جامعه غیر اسلامی نیز مورد نظر فقیه قرار گیرد. از این رو کنش و واکنش جامعه غیر اسلامی در نسبت با هدایتگری مورد لحاظ فقیه قرار میگیرد.
۶- مدیر و مدبر بودن شاخصه دیگر مجتهد است که در کنار شاخصههای علمی و اخلاقی و تقوا و زهد و خلوص لازم است. آنچه که هویت فقیه از منظر امام خمینی را با دیگر منظرها جدا میکند مدیر و مدبر بودن مجتهد است؛ یعنی تشکیل حکومت و مدیریت حکومت اسلامی از کارکردهای فقیه خواهد بود، به گونهای که حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. به تعبیر دیگر، حکومت نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است. فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است.
۷- در این منظر سعی و تلاش فقیه صرفا استنباط نیست و حوزه او صرفا علمی نیست، بلکه عینیتبخشی به فقه و نیز چگونگی عینیت و تحقق دادن به فقه در دو حوزه عمل فردی و جامعه است. از این جهت فقیه صرفا منتظر ارائه سوال و پاسخ به آن نیست. هدف اساسی این است که ما چگونه می خواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم و همه ترس استکبار از همین مسأله است که فقه و اجتهاد جنبه عینی و عملی پیدا کند.
۸- مادامی که فقه در کتابها و سینه علما مستور بماند، ضرری متوجه جهانخواران نیست و روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمیتواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست. در این منظر به دو نوع نگاه متفاوت اشاره شده است: منظری که وظیفه فقیه را در درس گفتن و نوشتن و تخصص در کتابها میداند و نسبت به عینیت و عمل و تحقق خارجی آن دغدغه ندارد. در مقابل نظری که در کنار دغدغه علم و تدریس و کتابت به دنبال عینیت و عمل دادن به آن در جامعه است.
۹- عدم کفایت اجتهاد مصطلح برای پاسخگویی به مسائل ومشکلات جامعه و لزوم حضور فعال در عرصه مسائل و مشکلات جامعه.
۱۰- آیندهپژوهی و به دست گرفتن نبض تفکر جامعه و نیز نیاز آینده جامعه از دیگر ویژگیهای فقیه است. فهم حوادث و مهیا شدن برای عکس العمل مناسب در مقابل حوادث و با توجه به تحولات جوامع و تغییر شیوههای اداره جامعه لازم است.
نتیجه سخن اینکه فهم زمان و مکان در اجتهاد، فهم موضوع انضمامی همراه با روابط ونسبتها، فهم حیلهها و تزویرهای نظامهای سیاسی و اجتماعی، توجه به عینیت و تحقق فردی و اجتماعی احکام دینی و عدم انحصار در تولید علم، جایگاه مدیر و مدبر بودن فقیه، عدم کفایت اجتهاد مصطلح برای حل مسائل جامعه، نقش هدایتگر برای فقیه در ابعاد دنیای اسلام و غیر اسلامی، آینده پژوهی فقیه و توجه به تحولات در شیوه اداره جامعه با توجه به پیشرفت جوامع، شاخصههایی است که امام خمینی(ره) برای فقیه برشمردهاند. در دهه چهل انقلاب با این معیار میتوان به سمت فقاهت تمدنساز حرکت نمود. پرسشی که مطرح است این است که حوزه موجود با کدام یک از شاخصههای برآمده از اندیشه امام خمینی(ره) حرکت میکند؟
انتهای پیام/
منبع: ایکنا
https://ihkn.ir/?p=10262
نظرات