حجت الاسلام والمسلمین ابوالحسن غفاری، مدیر گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی: نگاه انقلاب اسلامی به انسان، جهان و محیط زیست در دوره مدرن نگاهی جدید با ساختار و محتوایی نو است که بر اساس فطرت آدمی و منطبق با فطرت اوست.
ایجاد تحول در علوم انسانی ضرورتی انکارناپذیر است. این ضرورت از دو زاویه قابل توجه است: نخست اینکه انقلاب اسلامی صرفا یک انقلاب سیاسی نیست بلکه رسالتی فراتر از یک حرکت یا جنبش سیاسی را دنبال میکند و آن ایجاد و تاسیس تمدن اسلامی است، وقتی سخن از تمدن به میان میآید یعنی باید تمدن نظامهای گوناگون از جمله نظام اجتماعی متناسب با آرمانهای انقلاب شکل گیرد و این مساله به سرانجام خود نمیتواند برسد مگر اینکه اصول و مبانی تمدن مشخص و معین شده و به خوبی فهم شود و بر اساس آن اصول و مبانی شاخصههای تمدن اسلامی اصطیاد شده و سپس به سمت ایجاد علوم مختلف که هر کدام عهدهدار تبیین و عملیاتی کردن یافتهها میباشند حرکت کرد.
ما این اصول و مبانی و حتی راهکارهای عملی ایجاد تمدن اسلامی را در کتاب و سنت داریم اما سمت و سوی معرفت و علم در دوره جدید متاسفانه طوری شکل گرفت که مسلمانان داشتههای خود را فراموش کرده و به غذای حاضری که دیگران تهیه کردند روی آورده و به آنچه که دیگران مطابق با فرهنگ و خواستههای خودشان لازم بود چشم دوختیم و آنچه را که خود داشتیم زبیگانه تمنا کردیم.
نگاه مختصر به آنچه که در دوره فارابی و ابن سینا بود نشان میدهد که مسلمین در تولید علم جلوتر از غرب بودند اما این روند در اثر اختلافات و مباحث ایدئولوژیکی افراطی و سستیهایی که بر جوامع اسلامی حاکم شد از شتاب افتاد ولی یافتههای مسلمانان در رشتههای گوناگون علوم انسانی مانند فلسفه، نجوم، موسیقی، ریاضیات، پزشکی و … موتور محرکی برای غربیان شد و در دوره جدید و رنسانس موجی از تحول و در نتیجه تاسیس علوم و معارف جدید در غرب شکل گرفت. شدت و قدرت این پیشرفت شرق را در موضع انفعال قرار داد و نوعی عقده حقارت را در میان آنها شکل داد که نتیجه آن جز پیروی از یافتههای غرب و تسلیم در برابر آن و تدریس آن یافتهها در مراکز علمیشان چیزی دیگر نبود و یافتههای غرب بمثابه کالای ضروری مورد اقبال قرار گرفت.
اما نکته دومی که ضرورت تحول در علوم انسانی را ایجاب میکند تحولی است که بدنبال انقلاب اسلامی در نوع نگاه به انسان و در واقع به انسانشناسی انقلاب اسلامی برمیگردد، تحولی جدید با پیام و ادعاهای جدید. نگاه انقلاب اسلامی به انسان و جهان و محیط زیست در دوره مدرن نگاهی جدید با ساختار و محتوایی نو است که بر اساس فطرت آدمی و منطبق با فطرت اوست.
از این دو جهت مساله تحول در علوم انسانی امری جدی و اجتنابناپذیر است و اساسیترین رسالت انقلاب اسلامی توجه به این مساله و بومیسازی آن است البته باید توجه کرد که وقتی ما از بومیسازی در علوم انسانی سخن میگوییم مقصود ما از بومی کردن علوم معنای جغرافیایی آن نیست بلکه مقصود از آن، اعم از جغرافیا و در واقع به معنای اسلامی کردن آن است به این معنی که از متن کتاب و سنت در تولید علم بهره گرفته شود و جغرافیای این مساله به وسعت خود دین است که فراهم آورنده سعادت دینی و دنیوی بشر بوده و برای تحقق این امر برنامه و راه کار دارد.
این ضرورت، بسیار مهم و لازم است به شرطی که اولا؛ ایجاد تحول در حد شعار نبوده و جدی گرفته شود، ثانیا؛ این امر به دست اهلش سپرده شده و متفکران را درگیر کند، ثالثا؛ در ایجاد تحول و در نتیجه تولید علوم انسانی از شتابزدگی و عجله اجتناب شود زیرا علم و معرفت فرایند تدریجی است که سالها و قرنها زمان میبرد رابعا؛ توجه شود که تحول و تولید علوم انسانی اسلامی به این معنی نیست که ما در تقابل صددرصد با دیگر متفکران باشیم چه بسا بسیاری از یافتههای متفکران دیگر ملل در ایجاد علوم انسانی راهگشا باشد منتهی متخصص دلسوز میخواهد که سره را از ناسره تمییز دهد.
این مساله که منابع کافی در دسترس پژوهشگران وجود ندارد تا با مطالعه همه جانبه به هر موضوع پرداخته شود سخنی است که به جای خود به جا و درست است ولی مشکلی مهمتر از این وجود دارد و آن عدم توانایی لازم و کافی تعدادی از پژوهشگران حوزه علوم انسانی از پژوهشهایی است که دیگران انجام دادهاند. لذا باید توانایی افرادی را که داعیه ایجاد تحول در علوم انسانی را دارند بالابرد تا بتوانند بدون استفاده از ترجمهها و با مراجعه مستقیم به متن اصلی، کار پژوهش را پیش ببرند، البته در بخش اول یعنی کمبود منابع باید اضافه کرد که کتابخانهها و مراکز خاصی برای این کار لازم است تا دسترسی به منابع به ویژه منابع قدیم و نسخهها آسان شود چیزی که متاسفانه در کشور ما با مشکل مواجه است هزاران نسخه خطی در کتابخانهها وجود دارد اما دسترسی به این نسخهها بسیار دشوار است. ناگفته پیداست که منابع مالی که تامین کننده این هدف باشد باید به بهترین وجه تامین و در اختیار محققان باشد.
به نظر بنده انجمنهای علمی و مجلات به مثابه اتاق فکرند که تعامل آنها در حوزه علوم انسانی از یک سو مواد خام مناسبی را میتواند در اختیار پژوهشگران قرار داده و از سوی دیگر ایجاد پرسش و مساله کند، تا مساله تحول در علوم انسانی دغدغه اصلی ما نشود راه به جایی نخواهیم برد لذا در این باره باید دانشگاهها و مراکز علمی کشور درگیر شوند ولی متاسفانه انجمنهای علمی و مجلات پژوهشی در این باره نتوانستهاند جریانسازی کرده و نهضت علمی به راه بیاندازند به دلیل اینکه جزیرهای عمل میکنند. در واقع ما یک جریان به هم پیوسته و مرتبط به هم با محوریت تحول در علوم انسانی به مثابه جریان قدرتمند و درگیر نداریم و تا این جریان راه نیفتد با تلاشهای جزیرهای و جزیی در این باره مواجه خواهیم بود. بنابراین نیازمند یک جریانسازی دقیق در این زمینه هستیم.
منبع: خبرگزاری مهر
https://ihkn.ir/?p=2480
نظرات