به نظر ما امام خمینی(ره) دستگاه استنباطی ای ارائه کرده است که هم صحیح است و هم منتج، ولی یکی از مشکلات ما در حوزه این است که امام و شاگردان امام را آدم های سیاسی می دانیم نه علمی. لذا به دنبال فهم دستگاه استنباطی آن ها نمی رویم.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، نخستین جلسه از درس خارج فقه نظام های اسلامی حجت الاسلام و المسلمین علی فرحانی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم با موضوع «روشی نوین در پاسخگویی به مسائل فرهنگی و اجتماعی» در مؤسسه مفتاح_اندیشه برگزار شد که در ادامه متن آن را ملاحظه می کنید؛
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
در این سلسله جلسات بدنبال ارائه خوانشی صحیح از چگونگی ارائه باید های اجتماعی برای تحقق فرهنگ دینی هستیم که برای استخراج این امر باید موضوعات و سوالات مرتبط با حوزه فرهنگ را یکی یکی مطرح کرده و با مراجعه به ادله مرتبط با هرکدام، پاسخ مناسب را پیدا کنیم، اما قبل از درگیر شدن در مسائل حوزه فرهنگ، نیاز داریم تا به عنوان مقدمه، دستگاه استنباطی مدنظر خود را که همان دستگاه استنباطی امام(ره) است معرفی کنیم و لزوم نیاز به آن و تفاوت آن با دیگر دستگاه های استنباطی موجود را مشخص کنیم که چند جلسه زمان نیاز دارد.
برای اثبات لزوم نیاز به این دستگاه استنباطی لازم است تا در ابتدا ماجرای غم انگیز ابتلای جریان تولید علوم انسانی اسلامی به دو اشکال اساسی را شرح دهیم.
دو اشکال جریان تولید علوم انسانی اسلامی
عدم تبیین منطق صحیح و نتیجه بخش در ورود دین به تولید علوم انسانی سبب شده است که دو اشکال اساسی در غالب دو جریان شکل بگیرد:
اولین اشکال این است که عده ای با خلط بین فقه و فلسفه به سمت فلسفه مضاف رفتهاند و در آن متوقف شده اند، به طوری که عمده مطالب تولیدی آن ها تبدیل شده است به بیانی ناقص از اشکالات مباحث غربی به انضمام حواشی و پاسخ های برآمده از فلسفه اسلامی. این تولیدات در بهترین حالت مبادی آن علم انسانی اسلامی را بیان کرده است. توضیح بیشتر اینکه در جامعه علمی امروز بین فلسفه علم و علم تفاوت می گذارند. البته حق بودن یا نبودن این تفکیک را باید در جای خود بحث کرد و شاید ما لزوماً با این تقسیم بندی موافق نباشیم اما اینجا می خواهیم براساس نظر مشهور در این زمان صحبت کنیم. در این تقسیم بندی، فلسفه ی یک علم شامل مباحثی است اعم از مبادی، روش شناسی و مقیاس های مطرح در آن علم. اما خود علم شامل مجموعه پاسخ های حول مسائل آن علم است. در دستگاه ما فقه از جنس پاسخ به مسائل است که همان علم است، اما بسیاری از آثار به اسم فقه مباحثی از جنس فلسفه بیان کرده اند و در نهایت مسائل را پاسخ نداده اند.
اشکال دوم که عواقب خطرناک تری دارد این است که عده ای دیگر، مستقیم وارد فقه مصطلح شدهاند و سعی کرده اند مسائل را با ادله شرعی و آیات و روایات پاسخ دهند اما به خاطر عدم رعایت انضباط فقهی و مشخص نبودن مقیاس حجیت، مبتلا به خوانشی سلیقه ای و ذوقی از آیات و روایات شده اند. به برخورد سلیقه ای با متن دین دو اشکال وارد می شود. یکی ایراد درون دینی است و آن هشدار به عقاب های شدید برای چنین افرادی در آخرت است که در متون دینی آمده و افراد را از تفسیر به رأی و تحمیل نظر خود به آیات و روایات منع کرده است. ایراد دوم ملاحظه ای برون دینی است که براساس آن، نتایج کارهای علمی این افراد به طور ناخودآگاه، سبب تشدید نظریات فهم شکاکانه از دین می شود و باب وارد شدن همه اشکالات مطرح شده در هرمنوتیک متون دینی باز می گردد. به عبارت دیگر نتایج این فعالیت علمی سبب ایجاد صغری های متعدد و متکثر برای یک کبری است که می گوید دین فهم اصیل و یگانه و بنیادین ندارد. در نهایت با این کبری علم دینی بی معنا می گردد.
سیطره فضای تفکری غرب
از طرف دیگر در کنار این دو اشکال، وقتی به واقعیت میدان جامعه نگاه میکنیم می بینیم که در موقعیت و موقفی ایستاده ایم که هوای تنفسی و اکسیژن وارد شده به ریه های فکری جامعه، ساخته و پرداخته غرب و علوم انسانی غربی است؛ چرا که ما امروزه در اکثر حوزه های مختلف علوم انسانی ولید غرب هستیم. این حضور شدید و هجمه بالا، تب و تاب مقابله با آن را نیز در نیروهای مؤمن بالا برده است و طبیعتاً افرادی با روحیه های جهادی و نیت های خیر در این مسیر حرکت کرده اند. اما سردرگرمی روشی و عجله در رسیدن به نتیجه و عدم اتقان، اشکالات فوق را تشدید کرده است.
لزوم تبیین منطق تولید علوم انسانی اسلامی
پس ما نیاز داریم که منطق صحیح ورود روش استنباط دینی به حوزه تولید علوم انسانی را مشخص کنیم و هر چه زود تر این مسیر را اصلاح کنیم و مقیاس و میزان این عرصه را مشخص کنیم.
عده ای می گویند منطق و مقیاس تولید علوم انسانی اسلامی فلسفه است. اما همانطور که گفته شد وقتی به خروجی ها نگاه می کنیم می بینیم که به مسائل عینی جامعه پاسخگو نیستند و علم انسانی تولید نشده بلکه در فلسفه علم توقف کرده اند.
گروهی دیگر به ادبیات و علم لغت متوسل می شوند که خروجی آن ها هم همانطور که ذکر شد برداشت های ذوقی و سلیقه ای است.
عده ای هم علم اصول را مستمسک تولید علم دینی قرار داده اند که منتج نبودن و بسنده کردن به احکام کلی و عدم پاسخگویی به مسائل عینی از آسیب های آن است.
دستگاه استنباطی امام خمینی(ره)، دستگاهی صحیح و نتیجه بخش
به نظر ما امام خمینی(ره) دستگاه استنباطی ای ارائه کرده است که هم صحیح است و هم منتج ولی یکی از مشکلات ما در حوزه این است که امام و شاگردان امام را آدم های سیاسی می دانیم نه علمی. لذا به دنبال فهم دستگاه استنباطی آن ها نمی رویم. مثلاً به شهید مطهری به چشم یک فقیه نگاه نمی کنیم و حداکثر جنبه فلسفی مباحث او را می بینیم، در حالی که شهید مطهری به عنوان شاگرد مکتب امام در کتاب مسئله حجاب و در کتاب نظام حقوق زن، فقه موضوع جدید و مستحدث کار کرده است و می توان منطق روشی او را استخراج کرد. برای مثال یکی از عناصر این منطق توجه به فضای فکری موجود در عصر صدور روایت است. آیت الله سبحانی نقل می کردند که یکی از نکات بسیار مهم در سیره استنباطی مرحوم آیت الله برجردی این بود که در تفسیر روایات اول یک خوانش صحیح از اهل سنت محیط صدور روایت بیان می کردند. یعنی مثلاً اگر روایت در فضای کوفه بیان شده بود آیت الله بروجردی ابتدا منطق حاکم برای پاسخگویی به این مسئله توسط اهل سنت کوفه در آن زمان را بیان می کرد. امتداد این سیره استنباطی در شهید مطهری هم قابل مشاهده است که وقتی می خواهد با مسائل جدید یک علم رو برو شود مثلا رجوع می کند به تاریخ تمدن ویل دورانت و نظرات حول آن مسئله را در زمان خودش بیان می کند.
به دلیل وقفه طولانی این جلسه با جلسه بعدی که به خاطر تعطیلات تبلیغی و زیارت اربعین پدید می آید، مباحث مطرح شده در این جلسه صرفاً به عنوان مقدمه بود و انشاالله شرح مبسوط مباحث از جلسه بعد می باشد.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=8468
نظرات