به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله هادی عباسی خراسانی از اساتید برجسته حوزه علمیه درس خارج مسائل مستحدثه خود را با موضوع «مسأله کرونا» آغاز کرده که در ادامه متن آن تقدیم حضورتان میگردد؛
اشارهای به جلسه گذشته
گفتیم بیماری کرونا برخی احکام تکلیفی دارد و برخی احکام وضعی. احکام وضو و نماز بیمار، پرستاران و پزشکان را گفتیم و نیز نگهبانانی که شغل ویژهای دارند که نمیتوانند لحظهای پست خود را ترک کنند؛ اینها معذور هستند. مصداقش خیلی کم است ولی اگر یک مصداق هم دارد باید جواب فرع را بدهیم.
حکم روزه بیمار کرونایی
مسأله بعدی تکلیف روزه فرد است. اگر کسی بیماری خاص دارد حکم روزهاش چیست؟ در جواب این مسأله به ادله اربعه یا ثلاثه در استنباط: کتاب، سنت، اجماع و عقل بین امامیه و اهل عامه هیچ اختلافی نیست. البته عامه دلایل دیگری دارند مانند استحسان و قیاس.
در آیه ۱۸۴ و ۱۸۵ سوره مبارکه بقره «أَیَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَهٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ.»(۱)
کسی که بیمار است یا مسافر در روزهای دیگر بگیرد.
«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّهَ وَلِتُکَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.»(۲)
کسی که ماه رمضان را مشاهده کند باید روزه بگیرد. امر هم دال بر وجوب است. کسی که بیمار است یا در سفر است در روزهای دیگری بگیرد. همین آیه برای جواب سؤال کافی است و نوبت به روایات نمیرسد.
برای اینکه در فضای نظریهها قرار بگیرید، مبانی فقهای اسلام یعنی امامیه و غیر آن گفته میشود. اینکه «صحت» شرط صوم هست یا نیست اختلاف نظر است.
مبانی فقها در شرط صحت برای صوم
در بین عامه هیچ اختلافی نیست که صحت شرط روزه است. بین نظر آنها و ما اختلاف مبنایی است که عرض میکنیم.
دیدگاه شیعه
سید یزدی: السادس: عدم المرض أو الرمد الذی یضره الصوم لإیجابه شدته أو طول برئه أو شده ألمه أو نحو ذلک سواء حصل الیقین بذلک أو الظن بل أو الاحتمال الموجب للخوف بل لو خاف الصحیح من حدوث المرض لم یصح منه وکذا إذا خاف من الضرر فی نفسه أو غیره أو عرضه أو عرض غیره أو فی مال یجب حفظه وکان وجوبه أهم فی نظر الشارع من وجوب الصوم وکذا إذا زاحمه واجب آخر أهم منه، ولا یکفی الضعف وإن کان مفرطا ما دام یتحمل عاده، نعم لو کان مما لا یتحمل عاده جاز الإفطار. ولو صام بزعم عدم الضرر فبان الخلاف بعد الفراغ من الصوم ففی الصحه إشکال فلا یترک الاحتیاط بالقضاء وإذا حکم الطبیب بأن الصوم مضر وعلم المکلف من نفسه عدم الضرر یصح صومه وإذا حکم بعدم ضرره وعلم المکلف أو ظن کونه مضرا وجب علیه ترکه ولا یصح منه.(۳)
خوف ضرر هم کافی است. نوبت به قاعده لا ضرر نمیرسد گرچه مؤید است. مریض اعم از فعلیت و شأنیت است. اگر روزه بگیرد مریض شود هم محسوب میشود و باید افطار کند. تفاوت بین نظریه امامیه و نظریه عامه در رخصت و غیر رخصت است.
عبارت آقای خوئی: فیستفاد من مجموعها أنّه لیس کلّ مرض مانعاً، وإنّما المانع خصوص المرض المضرّ، ولذا أُحیل إلى المکلّف نفسه الذی هو على نفسه بصیره. ثمّ إنّه لا فرق فی الضرر بین أقسامه من کونه موجباً لشدّه المرض أو طول البرء أو شدّه الألم ونحو ذلک، للإطلاق. إنّما الکلام فی طریق إحراز الضرر، فالأکثر کما حکی عنهم على أنّه الخوف الذی یتحقّق بالاحتمال العقلائی المعتدّ به، وذکر جماعه اعتبار الیقین أو الظنّ، بل عن الشهید التصریح بعدم کفایه الاحتمال، والصحیح هو الأوّل، لأنّه مضافاً إلى أنّ الغالب عدم إمکان الإحراز، والخوف طریق عقلائی.»(۴)
در یقین به ضرر افطار واجب است و در احتمال افطار جایز است. احتمال عقلایی. یقین به ضرر قضا دارد اگر گرفت ولی در احتمال اگر گرفت قضا نیاز ندارد. اگر افطار کرد قضا دارد.
دیدگاه عامه
حتی اگر احتمال تأکید ضرر راه هم بدهد یا تعطیل شدن برخی حواسش را باز هم روزه واجب نیست. در ترس ضرر تخییر بین امساک و افطار را قائل شدند.
«الأعذار التی تبیح الفطر للصائم کثیره: منها المرض، فإذا مرض الصائم، وخاف زیاده المرض بالصوم، أو خاف تأخر البرء من المرض، أو حصلت له مشقه شدیده بالصوم، فإنه جوز له الفطر، باتفاق ثلاثه، وقال الحنابله” بل یسن له الفطر، ویکره له الصوم فی هذه الأحوال، أما إذا غلب على ظنه الهلاک أو الضرر الشدید بسبب الصوم، کما إذا خاف تعطیل حاسه من حواسه، فإنه یجب علیه الفطر، ویحرم علیه الصوم، باتفاق.»(۵)
ابن قدامه: «جْمَعَ أَهْلُ الْعِلْمِ عَلَى إبَاحَهِ الْفِطْرِ لِلْمَرِیضِ فِی الْجُمْلَهِ. وَالْأَصْلُ فِیهِ قَوْله تَعَالَى: {فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ} [البقره: ۱۸۴] وَالْمَرَضُ الْمُبِیحُ لِلْفِطْرِ هُوَ الشَّدِیدُ الَّذِی یَزِیدُ بِالصَّوْمِ أَوْ یُخْشَى تَبَاطُؤُ بُرْئِهِ… فَإِنَّ الْأَمْرَاضَ تَخْتَلِفُ، مِنْهَا مَا یَضُرُّ صَاحِبَهُ الصَّوْمُ وَمِنْهَا مَا لَا أَثَرَ لِلصَّوْمِ فِیهِ، کَوَجَعِ الضِّرْسِ، وَجُرْحٍ فِی الْإِصْبَعِ، وَالدُّمَّلِ، وَالْقَرْحَهِ الْیَسِیرَهِ، وَالْجَرَبِ، وَأَشْبَاهِ ذَلِکَ، فَلَمْ یَصْلُحْ الْمَرَضُ ضَابِطًا، وَأَمْکَنَ اعْتِبَارُ الْحِکْمَهِ، وَهُوَ مَا یُخَافُ مِنْهُ الضَّرَرُ، فَوَجَبَ اعْتِبَارُهُ.
فَإِذَا ثَبَتَ هَذَا، فَإِنْ تَحَمَّلَ الْمَرِیضُ وَصَامَ مَعَ هَذَا، فَقَدْ فَعَلَ مَکْرُوهًا؛ لِمَا یَتَضَمَّنُهُ مِنْ الْإِضْرَارِ بِنَفْسِهِ، وَتَرْکِهِ تَخْفِیفَ اللَّهِ تَعَالَى، وَقَبُولَ رُخْصَتِهِ، وَیَصِحُّ صَوْمُهُ وَیُجْزِئُهُ؛ لِأَنَّهُ عَزِیمَهٌ أُبِیحَ تَرْکُهَا رُخْصَهٌ، فَإِذَا تَحَمَّلَهُ أَجْزَأْهُ، کَالْمَرِیضِ الَّذِی یُبَاحُ لَهُ تَرْکُ الْجُمُعَهِ إذَا حَضَرَهَا، وَاَلَّذِی یُبَاحُ لَهُ تَرْکُ الْقِیَامِ فِی الصَّلَاهِ إذَا قَامَ فِیهَا. فَصْلٌ: وَالصَّحِیحُ الَّذِی یَخْشَى الْمَرَضَ بِالصِّیَامِ، کَالْمَرِیضِ الَّذِی یَخَافُ زِیَادَتَهُ فِی إبَاحَهِ الْفِطْرِ؛ لِأَنَّ الْمَرِیضَ إنَّمَا أُبِیحَ لَهُ الْفِطْرُ خَوْفًا مِمَّا یَتَجَدَّدُ بِصِیَامِهِ، مِنْ زِیَادَهِ الْمَرَضِ وَتَطَاوُلِهِ، فَالْخَوْفُ مِنْ تَجَدُّدِ الْمَرَضِ فِی مَعْنَاهُ.»(۶) انجامش واجب و ترکش رخصت است. دلیل این را آیه و اجماع میدانند.
هم نظریه امامیه و هم عامه این است که اگر احتمال ضرر بدهد روزهاش را میتواند افطار کند، ولی فرق مبنای امامیه و عامه این است که حتما باید افطار کند. نصّا و اجماعا. اجماع را قبول نداریم ولی نص هست.
آنها افطار را رخصت میدانند ولی ما عزیمت میدانیم. اگر مریضی که روزه برایش ضرر دارد روزه گرفت، باید قضای آن روزش را انجام دهد به نظر امامیه. چرا که امر به روزه نیست و اصلا تکلیفی ندارد و اگر گرفت قضا واجب است.
ولی به مبنای عامه که افطار را رخصت میدانند، افطار جایز است نه واجب و اگر روزه گرفت مکروه است و روزهاش درست است. قضایش نیاز نیست انجام شود. حرف عامه مخالف با صریح آیه است. فلیصمه امر است و دال بر وجوب.
«وقال الأربعه : إذا مرض الصائم ، وخاف بالصوم زیاده المرض أو تأخر البرء ، فإن شاء صام وإن شاء أفطر ، ولا یتعین علیه الإفطار ؛ لأنّه رخصه لا عزیمه فی مثل هذه الحال . أمّا إذا غلب على ظنه الهلاک ، أو تعطیل حاسه مِن حواسه فیتعین علیه أن یفطر ، ولا یصحّ منه الصوم.»(۷)
اگر یقین به هلاکت دارد باید افطار کند ولی اگر احتمال است مخیر است.
نهی در عبادات به مبنای اصولی ما مستلزم فساد است. آیه صراحت دارد و نهی از روزه است که مستلزم فساد است. رسول مکرم صلیاللهعلیهوآله در چهارم ماه مبارک سال هشتم هجری به همه گفتند روزه را افطار کنید، برخی افطار نکردند. حضرت فرمودند آنهایی که افطار نکردند عصیانگر هستند. انهم العصاه. این هم سیره نبی معظم صلی الله علیه و آله.(۸)
الْعَیَّاشِیُّ:عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ،عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ)،قَالَ: «لَمْ یَکُنْ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَصُومُ فِی السَّفَرِ تَطَوُّعاً وَ لاَ فَرِیضَهً،یَکْذِبُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)،نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ وَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) بِکُرَاعِ الْغَمِیمِ عِنْدَ صَلاَهِ الْفَجْرِ،فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)بِإِنَاءٍ فَشَرِبَ،وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُفْطِرُوا،فَقَالَ قَوْمٌ:قَدْ تَوَجَّهَ النَّهَارُ،وَ لَوْ صُمْنَا یَوْمَنَا هَذَا؟فَسَمَّاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)الْعُصَاهَ،فَلَمْ یَزَالُوا یُسَمَّوْنَ بِذَلِکَ الاِسْمِ حَتَّى قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ).»(۹)
اشاره به برخی روایات
روایات وسایل باب ۲۰ ابواب ما یصح الصوم ملاحظه شود.(۱۰)
تفسیر برهان در ضمن این دو آیه حدود سه-چهار روایت صحیح اعلایی برخی از زراره آورده است که کسی که مریض است باید روزهاش را به احتمال ضرر افطار کند نه اینکه میتواند. یعنی قضا دارد.
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ:عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ،عَنْ أَبِیهِ،عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِیِّ،عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ،عَنْ سُفْیَانَ بْنِ دَاوُدَ،عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَهَ ،عَنِ الزُّهْرِیِّ،عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ)،قَالَ: «فَأَمَّا صَوْمُ السَّفَرِ وَ الْمَرَضِ،فَإِنَّ الْعَامَّهَ قَدِ اخْتَلَفَتْ فِی ذَلِکَ؛فَقَالَ قَوْمٌ:یَصُومُ،وَ قَالَ آخَرُونَ:لاَ یَصُومُ،وَ قَالَ قَوْمٌ:إِنْ شَاءَ صَامَ، وَ إِنْ شَاءَ أَفْطَرَ،وَ أَمَّا نَحْنُ فَنَقُولُ یُفْطِرُ فِی الْحَالَیْنِ جَمِیعاً؛فَإِنْ صَامَ فِی السَّفَرِ أَوْ فِی حَالِ الْمَرَضِ فَعَلَیْهِ الْقَضَاءُ،فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: فَمَنْ کٰانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلىٰ سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیّٰامٍ أُخَرَ.»(۱۱)
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ:عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا،عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ،عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ،عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْعَبْدِیِّ،عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَهَ،قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلاَمُ):قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ؟ قَالَ:«مَا أَبْیَنَهَا!مَنْ شَهِدَ فَلْیَصُمْهُ،وَ مَنْ سَافَرَ فَلاَ یَصُمْهُ.»(۱۲)
محمد بن یعقوب عن علی بن إبراهیم ، عن محمد بن عیسى ، عن یونس (عن شعیب)، عن محمد بن مسلم قال : قلت لابی عبدالله علیهالسلام : ما حد المریض إذا نقه فی الصیام؟ فقال : ذلک إلیه هو أعلم بنفسه ، إذا قوی فلیصم.(۱۳)
در قاعده لا ضرر ما ضرر را شخصی میدانیم نه نوعی و احتمال ضرر کافی است به اندازهای که اطمینان حاصل شود از گفته پزشک یا پرستار.
وبالاسناد عن یونس ، عن سماعه قال : سألته : ما حد المرض الذی یجب على صاحبه فیه الافطار کما یجب علیه فی السفر : ( ومن کان مریضا أو على سفر ؟ قال : هو مؤتمن علیه ، مفوض إلیه ، فان وجد ضعفا فلیفطر ، وإن وجد قوه فلیصمه کان المرض ما کان.(۱۴)
از امام کاظم علیه السلام سؤال کرده است.
حد مرض این است که خودش امین خودش است. خدا او را اکرام کرده است که کار را به او محول کرده است. اگر ضعفی دارد افطار کند. درباره دختر بچهای که ضعف دارد هم صدق میکند. خود شخص ملاک است. ضرر شخصی است و ملاک ضعف و قوت است. مرض هم تمثیل است نه تخصیص.
اگر عرف جامعه و طبیب هم بگویند ضعیف مریض است که کاملا صدق هم میکند.
وعن علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن ابن أبی عمیر ، عن عمر بن اُذینه قال : کتبت إلى أبی عبدالله علیهالسلام أسأله : ما حد المرض الذی یفطر فیه صاحبه؟ والمرض الذى یدع صاحبه الصلاه ( من قیام )؟ قال : ( بل الانسان على نفسه بصیره ). وقال : ذاک إلیه هو أعلم بنفسه.(۱۵)
نظر نهایی استاد
مرض را اعم از فعلیت و شأنی میدانیم. مثل بحث مشتق است که اعم از گذشته و حال و آینده است. مریض هم اعم از این حالات است.
اگر روزه بگیرد مریض میشود با مریض فعلی تفاوتی ندارد.
چند تذکر
در ضرر نوع معتبر نیست بلکه شخص ملاک است.
در سی روز ماه مبارک رمضان هر روزی اعتبار خاص خودش را دارد. مانند نیت نیست که تمام ماه را اگر نیت کرد کفایت کند. ظن یا یقین به ضرر یا احتمال عقلایی باید هر روز جداگانه لحاظ شود.
فرقی بین مریضی مسری و غیر آن مانند کرونا نیست.
روزه نذری چطور؟ اگر یقین ضرر یا احتمال عقلایی بدهد هم نمیتواند بگیرد در ایام نقاهت. بین کرونا و غیر آن فرقی نیست. احکام تکلیفی تابع احکام وضعی هستند. خیلی از موارد احکام تکلیفی با تغییر احکام وضعی دگرگون میشوند. ستاد مقابله با بیماری کرونا مشخص کردند که این نیاز به مراقبت دارد این حکم را میآورد.
اگر روزی طبیبی گفت این مریضی خاص عطش برایش ضرر دارد، جواز افطار را میآورد بلکه باید روزه را افطار کند. موضوعات احکام، احکام را متعین میکند.
اگر در احکام وضعیه تزاحم واقع شد. برخی گفتند ضرر دارد و برخی گفتند ندارد. مبنا حال خود مریض است. باید ببیند میتواند یا خیر. البته طبیبان متعهد نه تنها متخصص. عرف خاص اگر گفت روزه برایش ضرر دارد، ضرر منقح میشود. اگر احتمال بود به خود فرد واگذار میشود. مفوض الیه در روایت بود. در اشخاص مریض تفاوت بین امامیه و عامه گفتیم، در سفر هم آنها قائل به وجوب افطار نیستند ولی جواز افطار میدانند. نوبت به قاعده ضرر هم نمیرسد اگر هم برسد ضرر شخصی است.
همین که سلامت نداشته باشد کافی است به خصوص به جهاز هاضمه باز گردد. یقین به ضرر که شد در صورت روزه گرفتن قضا دارد چون اصلا بر او واجب نبوده است. قضا هم اینجا دلیل خاص دارد به خاطر آیه شریفه. اسلام با علم مخالفتی ندارد و این برای آن است که از مواردی اسلام پیشگیری کند.
انتهای پیام/
پی نوشت؛
۱ – بقره/سوره۲، آیه۱۸۴.
۲ – بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.
۳ – العروه الوثقى – جماعه المدرسین، الطباطبائی الیزدی، السید محمد کاظم، ج۳، ص۶۱۵.
۴ – موسوعه الامام الخوئی، الخوئی، السید أبوالقاسم، ج۲۱، ص۴۸۶.
۵ – الفقه على المذاهب الأربعه، عبد الرحمن الجزیری، ج۱، ص۵۱۹.
۶ – المغنی، ابن قدامه المقدسی، ج۳، ص۱۵۵.
۷ – الفقه على المذاهب الخمسه، مغنیه، الشیخ محمد جواد، ج۱، ص۱۴۹.
۸ – تاریخ الإسلام – ت تدمری، الذهبی، شمس الدین، ج۲، ص۵۳۷.
۹ – البرهان فی تفسیر القرآن، البحرانی، السید هاشم، ج۱، ص۳۸۶.
۱۰- وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۷، ص۱۵۶، أبواب، باب، ح، ط الإسلامیه.
۱۱ – البرهان فی تفسیر القرآن، البحرانی، السید هاشم، ج۱، ص۳۸۶. وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۷، ص۱۶۰، أبواب، باب، ح، ط الإسلامیه.
۱۲ – البرهان فی تفسیر القرآن، البحرانی، السید هاشم، ج۱، ص۳۸۷.
۱۳ – وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۷، ص۱۵۶، أبواب، باب، ح، ط الإسلامیه.
۱۴ – وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۷، ص۱۵۶، أبواب، باب، ح، ط الإسلامیه.
۱۵ – وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۷، ص۱۵۷، أبواب، باب، ح، ط الإسلامیه.
https://ihkn.ir/?p=18961
نظرات