پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ در اسلام خانواده دارای اهمیت و ارزش قابل توجهی است؛ در جهان بینی اسلامی خانواده گروهی متشکل از افراد است که دارای شخصیت مدنی، حقوقی و معنوی است که بر اساس نکاح پدید میآید و چنین ارتباطی یک رابطه ساده انگارانه و فاقد مسئولیت پذیری نیست بلکه یک پیمان مهم و با اهمیتی است که از جنبههای مختلف برای طرفین مسئولیت هایی ایجاد میکند چرا که سلامت چنین پیمانی که اولین پایه های تشکیل یک خانواده است ضامنی است برای سلامت کل جامعه.
سرچشمه ترقی و پیشرفت تمدن همچنین منبع شعاع ارزش ها، فضیلت ها، کارهای نیک و خاستگاه های اخلاق در محافل اجتماعی، خانواده ای به هم پیوسته و سرشار از عاطفه است بنابراین اگر بنای خانواده در جامعه بر پایه فضیلت و اخلاقی نیکو استوار باشد، روح همکاری، برادری و محبت بر آن جامعه حاکم خواهد شد و آن جامعه با اتحاد و انسجام، اهلیت پذیرش امانت الهی را در زندگی خواهد داشت و اگر خانواده به انحراف، بدی ها و پراکندگی گرایش داشته باشد، جامعه به تزلزل و انحطاط خواهد گرایید و اگر زمینه این انحراف ها بیشتر شود، جامعه به گمراهی و تباهی کشیده خواهد شد درنتیجه، خانواده، هویت جامعه و نشانه های امت را بر دوش می کشد و اگر آن را به یک هرم تشبیه کنیم، پدر در رأس این هرم، مسؤول مراقبت و حمایت از همسر خویش است که او نیز پایه دوم خانواده و مسؤول تربیت فرزندان و سامان دهی امور خانه است.
در سیره پیشوایان مشاهده می شود با وجود مشغله هایی که داشته اند در هیچ زمانی از خانواده غافل نشده و در کارهای خانه به همسر خود کمک می کرده اند چنانچه در روایت اصول کافی از امام صادق(ع)آمده است«علی علیه السلام هیزم می آورد، آب مورد نیاز خانه را تأمین می کرد و خانه را جارو می نمود. حضرت زهرا علیهاالسلام نیز آرد می کرد، خمیر آماده می نمود و نان می پخت.» از سوی دیگر نقش همسران نیز در رشد مردان بی نظیر است چنانچه رهبر معظم انقلاب در دیدار با طلاب مدرسه عالی فقه وعلوم اسلامی می گویند «نقش همسران و خانوادهها در موفّقیّت های مردان خیلی زیاد است؛ این را ما به تجربه هم دریافتهایم و اگر چنانچه همسر انسان، همراه و همگام و همهدف و همسنگر باشد، پیشرفت خیلی سرعت خواهد گرفت».
البته رهبر معظم انقلاب در این دیدار نسبت به فعالیت های بیش از حد برخی طلاب انتقاد کرده و می گویند« اینکه آقای صدر فرمودند «طلبه ساعت شش صبح از خانه بیرون میآید، ساعت نه شب برمیگردد، خب بنده اصلاً با یک چنین چیزی مخالفم…. به خانوادهها باید برسید؛ همسر شما نیاز به حضور شما دارد؛ این مهم است.»
در راستای سخنان رهبر معظم انقلاب در زمینه حضور بیشتر طلاب در خانواده و در کنار همسر بودن آنها، گفتوگویی تفصیلی با حجت الاسلام والمسلمین هادی حسین خانی عضو هیأت علمی گروه اخلاق مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، مدیر مرکز تخصصی مشاوره امام خمینی(ره) و معاون سابق تهذیب حوزههای علمیه صورت گرفته است که تقدیم خوانندگان می شود.
* سؤالات خود را در دو محور مطرح خواهیم کرد محور نخست در زمینه سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با طلاب مدرسه عالی فقه و علوم اسلامی است و محور دوم مربوط به دیدار اخیر رهبر معظم انقلاب با طلاب در ماه مبارک رمضان، که ایشان نکاتی در زمینه احترام متقابل طلاب و بزرگان و اساتید حوزه علمیه بیان کرده اند، است. به نظر شما پیامدهای غفلت از خانواده و فرزندان در میان طلاب چه می تواند باشد؟
پیامدهایی که غفلت از خانواده می تواند داشته باشد در چند زمینه خود را نشان می دهد، نخست بحث همسر طلبه است به ویژه در مکان هایی مانند قم که طلبه ها مهاجرت کرده اند و از شهر دیگری به قم آمده اند و معمولا خویشاوند و آشنایی برای رفت و آمد ندارند، موجب می شود روحیه دلتنگی و افسردگی در میان همسران طلاب ایجاد شود؛ تمامی دلخوشی همسران طلاب این است که شوهرشان با آنها بیشتر باشد و همان گونه که رهبر معظم انقلاب بیان کرده اند طلبه ای که صبح زود از خانه خارج شود و آخر شب به منزل بازگردد آن هم خسته، طبیعتا در طول روز خانم طلبه باید با افکار و ناراحتی هایی که دارد سر کند که به مرور دچار افسردگی خواهد شد.
از سوی دیگر غفلت از خانواده و فعالیت زیاد در خارج از خانه بر فرزندان نیز تأثیر می گذارد؛ زیرا فرزندان زمانی مشاهده می کنند که اقشار دیگر و همکلاسی های آنها پدرشان زمان بیشتر برای آنها می گذارد و برنامه های تفریحی زیادی دارند و از محدودیت طلگبی نیز برخوردار نیستند ممکن است دست به مقایسه زنند و احساس کنند که طلبگی پدر یک نقصانی را برای آنها ایجاد کرده است و مانع برخی کارها و محدودیت است، در این صورت شادابی را از دست خواهند داد و به مرور زمان از طلبگی زده می شوند.
در برخی موارد دیده می شود که فرزندان طلاب تمایلی به طلبگی ندارند یا این که دختران طلبه کمتر حاضر هستند با طلبه ازدواج کنند که ناشی از عملکرد پدر است که موجب شده است فرزندان از طلبگی سرخورده شوند؛ همچنین فعالیت زیاد طلبه ممکن است که نقش نظارتی پدر را کاهش دهد و ممکن است مسیرهایی برای فرزندان گشوده شود که مناسب نیستند و زوایای فکری، اعتقادی و رفتاری نامناسب برای فرزندان ایجاد شود.
* همراهی، همگامی و همسنگری همسران طلاب چه نقشی در پیشرفت علمی معنوی و اجتماعی آنها دارد؟
فضای طلبگی مقداری اقتضائات دارد که موجب می شود با سایر اقشار و مسؤولیتهایی که در جامعه دارند، متفاوت باشد، طلبه به هرحال براساس وظیفه و مسؤولیتش حرکت می کند که طبیعتا باید از وقتش بیشترین استقاده را بکند بنابراین بخواهد یا نخواهد مقداری ممکن است نتواند مانند فرد دیگر وقت گذاری برای خانواده داشته باشد و ممکن است موقعیت تبلیغی برای او پیش آید و باید از خانواده فاصله گیرد.
فردی که در این شرایط زندگی را در دست می گیرد همسر طلبه است که لازمه این مسأله این است که اولا کسانی که می خواهند با طلاب ازدواج کنند باید در جریان مسیر طلبگی باشند و بدانند در چه فضایی وارد می شوند تا زمانی که وارد این فضا شدند بتوانند کاستی هایی که طلبه در خانواده دارد را پوشش دهند و زندگی را فراهم سازند که وقت گذاشتن کمتر همسرشان در زندگی نمود پیدا نکند و فرزندان کمتر آسیب ببینند.
البته یکی از کارهایی که همسران طلاب می توانند انجام دهند این است که همه امیدشان به حضور همسرشان نباشد یعنی با توجه به این شرایطی که دارند و معمولا از شهرستان ها آمده اند اگر می خواهند از صبح تا شب انتظار بکشند تا همسرشان بیاید و حتی اگر طلبه نیز برای همسر خود زمانی اختصاص دهد بازهم امکان دارد برخی از زمان به بطالت و به صورت منفی سپری شود.
بنابراین همسران طلبه باید تلاش کند دوستانی را پیدا کنند که علاوه بر ارتباط با یکدیگر بتوانند فعالیت های علمی در زمینه رشد معنوی خودشان انجام دهند و حتی چه بسا بتوانند در زمینه رشد اقتصادی نیز فعالیت داشته باشند که هم سرگرمی است و هم ارتقاء جایگاه اجتماعی خودشان و هم می توانند کمکی در زمینه هزینه های زندگی به همسر خود داشته باشند.
* همان طور که فرمودید چه بخواهیم و چه نخواهیم طلبه ها دارای مشغله علمی فراوانی هستند به نظر شما چگونه می شود بین مباحث علمی، درسی، اجتماعی و رسیدگی به خانوده ها جمع کرد و آیا حوزه علمیه نباید به گونه ای برنامه ریزی انجام دهد که طلاب هم به مسائل علمی خود بپردازند و هم از خانواده فاصله نگیرند؟
چنانچه گفته شد مقداری به برنامه ریزی های مسؤولین حوزه باز می گردد که به عنوان مثال اگر مکانی به نام پردیسان ایجاد می کنیم و جمعیت زیادی از طلاب در آنجا زندگی می کنند به قدری باید برنامه های درسی در آنجا تدارک دیده شود که لازم نباشد طلاب برای درس رفت و آمد کنند و یکی از دلایلی که موجب می شود طلاب ظهر به خانه نروند همین دور بودن مسافت محل تحصیل و منزل است؛ بنابراین باید روشی تدارک دید و مسؤولان برای گسترش درس ها برنامه ریزی مناسب داشته باشند تا دسترسی طلاب به درس راحت تر باشد که این مورد بسیار می تواند به حضور طلبه در خانواده مؤثر باشد.
بخشی از مشکل نیز به خود طلبه باز می گردد که خود طلبه باید برنامه ریزی مناسب داشته باشد؛ طلبه باید بداند که رسیدگی کمتر به خانواده ممکن است اصل طلبگی را تحت الشعاع قرار دهد زیرا اگر طلبه امروزه برای درس زمان بیشتری می گذارد و کارهای حوزوی زیادی انجام می دهد و از خانواده می زند، چند روز آینده ممکن است با خانواده مشکل داری سروکار داشته باشد که باید طلبگی را کنار گذارد تا به مشکلات خانوادگی رسیدگی کند؛ بنابراین در مرحله نخست طلبه باید این موضوع را به درستی درک کند.
ثانیا مقداری با برنامه ریزی کردن می توان میان وظایف حوزوی و مسائل خانواده را جمع کرد؛ یعنی اگر مطلب نخست جا افتد و بداند که نسبت به خانواده وظیفه دارد همچنین مطالبی که به عنوان ارزش گفته می شود که به عنوان مثال فرد بزرگی برای تحصیل به شهر دیگری رفته و هر زمان نامه ای که از خانواده به دست او می رسیده نامه را باز نمی کرده است و پس از یکسال با باز کردن نامه ها مشاهده کرده است که پدرش فوت شده اما به مراسم تشیع نرفته و سرش به درس گرم بوده است، باید تعدیل و برای طلبه روشن شود و پس از آن برنامه ریزی می تواند مؤثر باشد یعنی مشخص باشد چه زمانی برای درس است و چه زمانی برای خانواده و اگر قرار است مقداری برای درس زمان بیشتری گذارد از زمان شخصی و استراحت خود استفاده کند نه از زمان خانواده نه این که در روز و در زمان زمان مناسب و روزهای تعطیل خانواده را از برنامه های تفریحی محروم سازد که چنین کاری اصلا مناسب نیست.
* خود حضرت عالی به عنوان یک روحانی چه مقدار برای خانوده زمان می گذارید و با خانواده هستید و آیا به همسر خود در زمینه فعالیت های خانه کمک می کنید یا خیر؟
بنده برخی موارد را در زمینه زندگی طلبگی هنگام ازدواج با همسر خود در میان گذاشتم زیرا زندگی طلبگی دارای محدودیت هایی است؛ بنابراین ضرورت دارد کتاب های مختلفی در این زمینه تدوین شود تا خانمی که می خواهد با یک طلبه ازدواج کند بداند با چه کسی ازدواج می کند و با اهمیت طلبگی و سختی های آن آشنا شود و از سوی دیگر خود طلبه که می خواهد ازدواج کند بداند باید با چه فردی ازدواج کند تا با مشکلات کمتری مواجه شود.
بنده متأسفانه به دلیل مشغله های علمی و اجرایی که دارم به صورت طبیعی آن گونه که باید زمان برای خانواده نمی گذارم و در میان خانواده حاضر نمی شوم اما تلاش می کنم در کارهای منزل با همسر خود همکاری کنم تا مقداری نبود بنده در منزل جبران شود.
* بحث در زمینه اهمیت خانواده را از همین جا می بندیم و به محور دوم می پردازیم که رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر خود با طلاب در ماه مبارک رمضان نکاتی را در زمینه احترام متقابل طلاب و بزرگان حوزه مطرح کردند به این صورت که هم طلاب باید با بزرگی و احترام سخنان شان را نسبت به بزرگان حوزه مطرح کنند و بزرگان حوزه نیز باید با صبر و حلم به سخنان طلاب گوش فرادهند. ارزیابی شما از احترام طلاب به اساتید در حوزه همچنین رابطه شاگرد و استادی در نظام آموزشی حوزه چیست زیرا برخی اعتقاد دارند رابطه استاد با شاگرد در حوزه علمیه همانند گذشته نیست و دلیل آنها این است که در گذشته طلاب از اساتید خود با بزرگی یاد می کردند اما امروزه کمتر مشاهده می شود؟
این که بخواهیم قضاوت کنیم احترام طلاب به اساتید کمتر شده است یا خیر نیازمند کار علمی است و شاید نتوان به راحتی چنین ادعایی کرد؛ در عین حال امکان دارد چنین مسأله ای اتفاق افتاده باشد یک دلیل آن که به بحث ارتباط اساتید با طلاب نیز برمی گردد این است که در گذشته شرایط حوزه علمیه به گونه ای بود که زمینه ارتباط طلبه و استاد به صورت کامل فراهم بود یعنی استاد صبح اول وقت به حوزه علمیه می آمد و از صبح تا ظهر چه بسا چند درس داشته باشد و در بین آن در فضای مدرسه می ماند و در اختیار طلاب بود و تعداد طلبه ها نیز کمتر بود که طبیعتا زمینه بهتری برای ارتباط بیشتر وجود داشت.
در شرایط فعلی با گسترش داوطلبان ورودی به حوزه علمیه، شرایط به گونه ای شده است که اساتید باید پس از طرح درس خود در مدرسه ای به مدرسه دیگر مراجعه کنند و چه بسا شاید فرصت پاسخ به سؤالات درسی طلبه را نیز نداشته باشند چه رسد که بخواهند در زمینه های غیر درسی غمخوار و یاور طلبه باشد؛ بنابراین کم شدن ارتباط استاد به شرایط زمانه نیز باز می گردد و اقتضاء زمان به گونه ای است که ارتباط کمتر می شود.
بحث احترام متقابل ضرورتا وجود دارد و در منابع دینی نیز وجود دارد که بزرگان خود را احترام کنید که رهبر معظم انقلاب نیز در این زمینه تأکیدات فراوانی دارند به هرحال ممکن است بزرگی سخنی را بیان کند که مورد پذیرش طلبه نباشد و طلبه به صورت قاطع می تواند آن نظر را نقد کند اما نقد باید در کمال احترام و تکریم بزرگان حوزه گفته شود.
طرف دیگر مسأله نیز بسیار مهم است که رهبر معظم انقلاب نیز بیان کرده اند؛ بزرگان نیز باید با حلم برخورد کنند که در روایات بسیار زیادی آمده است علم را با حلم باید مردمی کرد، و گفته اند خداوند به علما حلم دهد، که نشان می دهد اگر بزرگان حوزه جهالتی از شاگرد نوپا ببینند این حلم است که اجازه می دهد استاد آن طلبه را تحمل کند.
ما اگر بخواهیم حوزه علمیه ای رو به تغییر داشته باشیم و شاهد ارتقاء علمی حوزه علمیه باشیم باید اجازه داد طلاب سخنان خود را بیان کنند و اساتید نیز مطالب را گوش دهند و اگر لازم باشد نقد کنند یا نپذیرند،اما این که انتظارداشته باشیم برخورد با نظری که از سوی یک طلبه معمولی در مخالفت با نظر یک عالم بزرگوار بیان شده است، یکی باشد انتظار مناسبی نیست؛ اما به هرحال اساتید باید نظر مخالف را با حلم گوش دهند.
به عنوان مثال گفته شده است شیخ انصاری بیان کرده است در ابتدای طلبگی به علم خود بسیار مغرور بودم و مطلبی که اساتید بیان می کردند را اصلا گوش نمی دادم اما امروزه در اواخر عمر پس از تحقیقات و تدریس فراوان به اینجا رسیده ام که اگر کوچکترین شاگردان هم مطلبی را بیان کنند به صورت کامل گوش می دهم زیرا به صورت فراوان اتفاق افتاده است اندیشه های مهمی که بنده داشته ام با نظریه های یک طلبه مبتدی ابطال شده است.
اگر ما چنین نگاهی در حوزه علمیه داشته باشیم حوزه علمیه به سمت بالندگی خواهد رفت زیرا امکان دارد نظریه ای که یک طلبه مبتدی مطرح می کند بهتر از اندیشه های ما باشد به هرحال باید اجاز داده که طلاب سخنانشان را بیان کنند که یا می پذیریم یا نقد خواهیم کرد.
* شما به عنوان فردی که سال ها در زمینه مباحث اخلاقی کار کرده اید؛ اگر بخواهید علت استقبال کمتر طلاب از دروس اخلاق را آسیب شناسی کنید، چه عواملی را در این مسیر دخیل می دانید؟
اقتضائات زمان در این زمینه نیز بی تأثیر نیست به عنوان مثال شما یک روستا را در نظر گیرید که مردمش با جایی ارتباط ندارند و همه ارتباطات اجتماعی آنها دید و بازدید با یکدیگر است، طبیعی است اگر برنامه ای ترتیب داده شود همه در آن برنامه شرکت می کنند و همین شرایط را در شهری بیاورید که ارتباطات مختلف حقیقی و مجازی وجود دارد و افراد با فعالیت های مختلفی روبرو هستند و از سبک های مختلف به نظر معنوی استفاده می کنند، نمی توان همه آنها را به یک صورت دید بنابراین امروزه شرایط به گونه ای است که ارتباطات گسترده تر شده و مشغله ها افزایش پیدا کرده است.
البته می توان گفت اساتید بزرگوار تأثیرگذار نیز کمتر شده اند، بزرگانی که حرف شان شفا بود و می توانست اثر گذار باشد، که این موارد موجب شده است در شکل گیری درس های اخلاق اثر گذارد و حضور طلاب در آنها کمتر شود؛ به نظر می رسد در این شرایط فعلی باید به دنبال راه های جدید باشیم که با اقتضائات جدید سازگار باشد در عین حال بتواند تأثیرات خود را نیز بگذارد.
البته آنچه در جریان سیل اخیر از حضور طلاب در بین مردم مشاهده شد آن هم در ایام نوروز که غالبا همه می خواهند در میان خانواده باشند اما طلاب از همه آنها دل کندند و وارد مکانی شدند که مردم حتی در مرحله اول استقبال نکردند و به خاطر مشکلات برخورد تندی نیز داشته باشند، نباید اهمیت آن را کمتر از شرکت در درس اخلاق دانست؛ این گونه موارد سیر وسلوک عملی است و باید این گونه مداخلات و فعالیت های جهادی گسترش پیدا کند و می تواند جایگزین مناسبی برای برنامه های سنتی که برای ترویج اخلاق در حوزه علمیه استفاده می شده است، باشد.
انتهای پیام/
منبع: رسا
https://ihkn.ir/?p=11628
نظرات
مصطفی
با سلام واحترام به این استاد وحرفهایش باید بگم یکی از دلایل عدم تمایل بچه طلبه ها برای طلبه شدن یا ازدواج با طلبه وضع بد معیشتی وسختی آن است