حجت الاسلام والمسلمین احمدحسین شریفی: علوم انسانی اسلامی به معنای نفی علوم انسانی غربی نیست، بلکه به معنای کامل کردن آن است.
اساسا یکی از مهمترین خلاءهای علوم انسانی غرب این بود که تک بعدی نگاه میکردند. مثلا جامعهشناسی بُعد اجتماعی انسان را میدید در صورتی که انسان ابعاد دیگری نیز دارد. علوم سیاسی فقط بعد سیاسی را میدید اما انسان فقط موجودی سیاسی نیست بلکه موجود مدنی بالطبع نیز هست. روانشناسی بعد شخصیت و فرد را نگاه میکرد و…
لذا غربیها پس از مدتی دیدند این نگاه جواب نمیدهد و اقتصاد، جامعهشناسی و روانشناسی و… آنها ناکارآمد است و این خلاء را سعی کردند در قالب علوم میانرشتهای پر کنند. اما اینکه ما صرفا دو موضوع را با هم مخلوط کنیم و مثلا بگوییم جامعهشناسی سیاسی و یا روانشناسی اجتماعی یا جغرافیای اقتصادی یا سیاسی، ما را به واقعیتها میرساند، به نظر من این نیز جواب نمیدهد و ممکن است قدری از ضعفهای گذشته را جبران کند.
چگونه باید در علوم انسانی نظام طبقهبندی ایجاد کرد؟
در طبقهبندی علوم مولفههای روش، موضوع، غایت و منابع معرفت باید مد نظر قرار گیرد. ولی اینکه بر اساس این مولفهها چطور میتوان علوم را طبقهبندی دقیق کرد جای تامل دارد.
اگر بر اساس منابع، جداسازی را انجام دهیم منابع تجربی و غیرتجربی وجود خواهد داشت. اما آیا همان علوم تجربی را نمیتوان با روشهای دیگری نیز دنبال کرد؟ اگر آیهای از قرآن در مورد بیماری یا علت بیماری سخن گفته باشد میتوان به آن بی اعتنا بود؟ با چه منطقی؟ چرا باید چشم خود را بر آن منبع ببندیم؟ اما اگر منبع را ملاک قرار دهیم دیگر نمیتوانیم بر اساس روش طبقهبندی کنیم.
بر اساس موضوع میتوان طبقهبندی را به علوم طبیعی و انسانی تقسیم کرد، اما غایت در اینجا مغفول مانده و به طور کلی چرا مولفههای دیگر اعم از منبع، روش و… در نظر گرفته نمیشود؟ لذا اگر ترکیبی از این چهار مولفهها را لحاظ کرد، طبقهبندی کاملتری میتوان صورت داد.
آیا تحقق علوم انسانی اسلامی را متضمن نفی علوم انسانی غربی است؟
بنده معتقدم این نگاه تک بعدی و نگاه بر پایه روش، علوم انسانی موجود غرب را ناقص میکند، نه اینکه باطل تلقی شود. سقف آن کوتاه است و یک لایه از واقعیت را میبیند.
مثلا پزشکی جزءنگر مانند پزشکی حال حاضر که فرضاً فقط متخصص چشم است و به دیگر جوارح انسان کار ندارد، موفقیتهای زیادی دارد اما یک لایه است. اگر یک پزشکی کلنگر داشته باشیم که گفتهاند مثلا رنگ چشم فرد ممکن است با نوع بیماریهای دیگر او مرتبط باشد. اگر همه ابعاد را در نظر بگیریم کاملتر و واقع بینانهتر است.
حال اگر یک پزشک فرا کلنگر را در نظر بگیریم که بگوییم حتی عوامل معنی و عوامل روحی دیگران نیز بر جسم من تاثیر میگذارد، این نگاه اگر شدنی باشد نگاه کاملتری است.
در علوم انسانی نیز ما همین حرف را میزنیم. میگوییم نگاه غرب نگاه ناقصی است و با یک عینکِ تجربه مسائل را میبیند. چه پوزیتیویستها و اثباتگراها و چه تفسیرگراها فقط تجربه را تعمیق دادهاند.
اما ما اگر تجربه را توسعه دهیم و بگوییم وحی، عقل و شهود نیز حجت است و اگر طبق قوانین و ضوابطی که بر آنها حاکم است حجیت آنها اثبات شد، چرا چشم بر آنها ببندیم؟
لذا با این نگاه، علوم انسانی اسلامی به معنای نفی علوم انسانی غربی نیست، بلکه به معنای کامل کردن آن و نگاه کلان پیدا کردن است. به تعبیر دیگر ایده علوم انسانی اسلامی دنبال این است که ما به واقعیت برسیم و مدعی است با این نگاه بهتر میتوان به واقعیت رسید. بالاخره دغدغه علم این است که کشف واقعیت کند. لذا باید چند لایه از واقعیت را دید. هر عاقلی تایید میکند که نگاه چند لایه بهتر خواهد بود.
علوم انسانی موجود در کشور ما ناکارآمدی خود را در عرصه تحلیل و تبیین مسائل اجتماعی و پیشبینی وضعیت آینده در حوزههای مختلف نشان داده است. یعنی نمیتوانند به مسائل ما جواب دهند. به این دلیل که اصلاً نگاه بومی در این علوم انسانی وجود ندارد و فکر، فکری ترجمهای است.
مثلا چند سال پیش حادثهای در کشور ما رخ داد که خوانندهای که یک سال و نیم از اولین آلبومش گذشته بود بر اثر بیماری از دنیا رفت. تشییع جنازه وی بدون هیچ حمایت رسمی و تبلیغات رسمی، همه را به تعجب واداشت.
در این مورد جامعهشناسان ما چقدر میزگرد برگزار کردند و تحلیلگران علوم سیاسی و علوم انسانی ما دم از شکاف دولت و ملت و شکاف ارزشها زدند و دریایی از اطلاعات انباشته شد. ولی پس از چندی وقتی شهدای غواص ما تشییع شدند و سی و یک استان کشور ما به جنب و چوش افتاد و کل ملت به حرکت درآمد، نفس از سینه هیچ کدام از این جامعهشناسان بیرون نیامد و کسی نیامد این پدیده را تحلیل کند.
شکاف دولت و ملت و شکاف ارزشها و خواستههای ملت کجا رفت؟ پس پدیده تشییع شهدای غواص چه بود؟
مثال دیگر پدیده اربعین است که بیست میلیون نفر در آن حاضر میشوند. یک نفر از این جامعهشناسان و تحلیلگران علوم انسانی، این پدیده را تحلیل نمیکنند. لذا وقتی حرفها ناکارآمدی خود را نشان میدهد، مردم و مسئولین نیز اهمیت علوم انسانی را درک نمیکنند.
اگر این نگاه ترجمهای، از اندیشمندان علوم انسانی ما برچیده شود و نگاه بومی باشد و مسائل داخلیمان را با نگاه اسلامی و همه جانبه نگاه کنیم، آن موقع عمق کلام مقام معظم رهبری را میفهمیم که فرمودند علوم انسانی روح دانش و مدیریت جامعه و نرم افزار تمدنسازی است.
اینکه ما بریده از مسائل بومی خود و بدنه اجتماع هستیم یک لایه از موانع است. بُعد دیگر متاسفانه این است که بسیاری از مسئولین و مدیران جامعه ما نیز توجه به حوزه علوم انسانی ندارند و اهمیت آن را درک نمیکنند.
عمر مفید روسای دانشگاههای ما و مدیران فرهنگی ما در این مدت پس از انقلاب به سه سال نمیرسد و نمیتوان کارهای بنیادی در حوزه علوم انسانی انجام داد.
فضایی که در کشور ما وجود دارد متاسفانه فضای سیاست زدگی علم است و در این بستر اندیشمند نمیتواند فکر کند.
ارکان مورد نیاز برای تولید علوم انسانی
اگر تعریف، توصیف، تبیین، تفسیر، پیشبینی، ارزشیابی و کنترل را مولفههای هفتگانه تولید علوم انسانی در نظر بگیریم، از یک جهت کنترل مهمترین بخش است. یعنی شش لایه اول همه مقدمه بخش آخر هستند. تعریف، توصیف و… ما برای این است که اگر وضعیت آینده نامطلوب است چه کنیم که آن را تغییر دهیم و اگر مطلوب است چه کنیم آن را تقویت کنیم؟
از یک جهت دیگر نیز در شش لایه اول، تبیین از همه مهمتر است. یعنی کشف چرایی یک کنش و علل نهفته در انجام یک فعل. چون تبیین بدون تعریف و توصیف تحقق پیدا نمیکند. اگر به درستی تبیین کنیم، پیشبینی درستی نیز خواهیم داشت. چون یکی از مهمترین ارکان پیشبینی وضعیت آینده، این است که شما چرایی و علل وقوع فعل را بدانید.
مثلا اگر علل رکود را بدانید میتوانید پیشبینی کنید تا زمانی که این علل وجود دارد، رکود باقی خواهد ماند. مثلا میتوان بررسی کرد فلان سیاست، کدامیک از علل رکود را از بین میبرد و سهم آن از کاهش میزان رکود چقدر میتواند باشد.
ما مبانی علوم انسانی را نیز به پنج دسته تقسیم میکنیم که مبانی هستیشناسانه، معرفتشناسانه، انسانشناسانه، دینشناسانه و ارزششناسانه است. به نظر همه اینها در نوع نظریهای که ما در علوم انسانی میدهیم، نقشآفریناند. اما شاید در همه اینها، مبانی انسان شناختی از همه مهمتر باشد. چون نوع نگاه به انسان و ارزشهای حاکم بر انسان، آینده و گذشته انسان که مبدا و معادی دارد، بسیار مهم است.
منبع: خبرگزاری مهر
https://ihkn.ir/?p=2259
نظرات