عاشورا نهضتی فراگیر در بلندای تاریخ است؛ نهضتی که در آن ملک و ملکوت به هم پیوند میخورد و امام حسین(ع) به عنوان شخصیت محوری این نهضت درصدد است تا با اصلاح امت جدش و حفظ کرامت انسان، امر عرفی را به امر قدسی بدل سازد و شاید یکی از دلایل ماندگاری و زنده بودن این واقعه آن هم بعد از ۱۴۰۰ سال، همین نوع رویکرد انسانی – معنوی باشد. در همین رابطه، گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر دینی، صورت گرفته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
* شما چه تعریفی از امر قدسی و امر عرفی دارید؟
امر قدسی و امر عرفی، عبارت از هر نوع بینش، منش و کنش که پیوند آسمانی و زمینی داشته باشد. به تعبیری اگر بینش، منش و کنشی پیوندی آسمانی پیدا کند، امر قدسی و اگر پیوند زمینی پیدا کند، امر عرفی شناخته میشود. امر قدسی، بینش، منش و کنشی است که جنبه ملکوتی داشته باشد، مثل وحی و یا هر موضوعی که بحث آن آسمانی مثل خدا و یا آخرت باشد. امر عرفی آن چیزی است که پیوند آسمانی و ملکوتی ندارد، بلکه پیوند ملکی دارد.
* امر عرفی و امر قدسی چه نسبتی با واقعه عاشورا پیدا میکند و از این منظر چه تحلیلهایی را میتوان از واقعه عاشورا ارائه کرد؟
سراسر واقعه عاشورا، نزاع بین امر قدسی و امر عرفی است. حرکت امام حسین(ع) از مدینه نشان میدهد که دغدغه ایشان «الإصلاح فی أمّه جدّی» است، یعنی میخواهد امتی را اصلاح کند که امت پیغمبر است، امتی که پیوند آسمانی دارد، حال این امتی که پیوند آسمانی دارد از این پیوند جدا و گسسته شده و آن قدر زمینی، عرفی و به نعبیری ملکی شده که پیوندش با آسمان و یا همان امر قدسی، سست شده و گرفتار آلودگیهای متعددی شده است. این گسست را در حکومت معاویه هم شاهد هستیم، ولی معاویه سعی میکرد که ظواهری از دین را حفظ کند، ولی در دوره یزید، حتی به این ظواهر هم توجه نمیشود و همه چیز به صورت محض عرفی میشود. ما وقتی میگوییم امر قدسی و امر عرفی، معنای آن این نیست که در امر قدسی از عرف استفاده نمیکنیم. امام حسین(ع) وقتی با یزید بیعت نمیکند و از مدینه خارج میشود، کاملا از روشهای عرفی استفاده میکند، مثلا وقتی که به مکه میروند، حج را به حج عمره تبدیل میکنند، بعد به سمت کوفه حرکت میکنند و در شب عاشورا آرایش نظامی را سامان میدهد و در روز عاشورا از خودش دفاع میکند و میجنگد. قدسی بودن یک کنش، منافاتی با بهرهگیری از عرف ندارد، یعنی از تجربه بشری و عرف جامعه استفاده میکند. اما در امر عرفی همه این شیوهها انجام میشود، ولی تفاوت آن این است که در اینجا به خدا و یا ملکوت متصل نیست. امر عرفی، امری است که همین شیوه را به صورت بریده از خدا، آسمان یا امر الهی اجرا کند. امام حسین(ع) همه این کارها را با نیت اصلاح در امت جدش، احیای دین و قرآن و ارزشهای اسلامی، و برقراری پیوند ملک و ملکوت انجام داد. اما تفاوت ما با مسیحیان این است که آنان امر عرفی را در مقابل امر قدسی میدانند. یعنی ملک تفکیک از ملکوت و قابل جمع با آن نیست. پس باید یا فیدئیزم را بپذیرند و یا سکولاریسم را. فیدئیزم به معنای ایمانگرایی و سکولاریسم به معنای دنیاگرایی است. یعنی نمیتوان هم دنیا را داشت هم آخرت را. یا باید دنیا را آباد کرد و یا آخرت. لذا افراد آخرتگرا باید به صومعه وارد شوند و در تجرد و رهبانیت زندگی کنند. اما در اسلام امر ملک و ملکوت پیوند وسیقی دارند. در این خصوص اگر به زندگی امام حسین(ع) توجه کنیم، میبینیم ایشان همسر و فرزند و اموال فراوانی دارد و زندگی میکند. یعنی ملک و ملکوت در هم تنیدهاند.
طرف مقابل امام حسین (ع) که یزید، عمر سعد و شمر هستند کاملاً یک امر ملکی بریده از آسمان را دنبال میکنند. برخی میگویند امام حسین(ع) هم دنبال تشکیل حکومت بود. اما در حقیقت ایشان به دنبال اصلاح در امت جدش بود و میخواست این مردم زمینی را به ملکوت و آسمان پیوند بزند. او البته اگر میتوانست در کوفه حکومتی تشکیل دهد، به حکومت میپرداخت. ولی هدف او حکومت نبود.
* یعنی شما معتقد هستید هدف اصلی حرکت امام حسین(ع) تشکیل حکومت نبود.
هدف اصلی ایشان حکومت نبود، اما این مسئله با این حرف که اگر زمینه تشکیل حکومت فراهم میشد حکومت تشکیل نمیداد، متفاوت است. حکومت یک وسیله است، نه یک هدف. مثلا هدف عمر سعد، رسیدن به حکومت ری است و به خاطر آن حاضر است امام حسین(ع) را به شهادت رسانده و اهل بیت ایشان را به اسارت بگیرد. هدف امام حسین حکومت کوفه، مکه و یا مدینه نیست، امام علی(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «اگر این حکومت حق مظلوم را ندهد ارزش آب بینی یک بز را هم ندارد». اهل بیت(ع) هیچکدام تشکیل حکومت را به عنوان هدف قرار ندادند و همواره به دنبال سعادت مردم بودند که این کار از طریق حکومت نیز امکان پذیر بود. اگر حکومت در دست انسانهای صالح، عادل و معصوم باشد، امر هدایت بهتر تحقق مییابد. حکومت یک وسیله برای سعادت یا شقاوت است. هدف امام حسین(ع) تشکیل حکومت نبود، اما اعتقاد داشت که برای اصلاح امت جدش باید در مقابل حکومت فاسد بایستد و حکومت علوی میتواند انسان را به سعادت برساند. بعضیها متاسفانه با یک منطق ارسطویی میگویند امام حسین(ع) یا به دنبال حکومت بود یا نبود. حکومت هدف ایشان نبود، اما حکومت را یک وسیله میدانست. لذا میبینید که حکومت را نفی کرده و به دنبال حکومت عدل است. اما ایشان برای رسیدن به حکومت عدل به کاری مانند کودتا دست نمیزند، بلکه مردم باید بخواهند، مردم کوفه خواستند و امام هم به آنجا رفت.
* نگاهی که بحث حکومت را مطرح میکند از زمان شیخ مفید و سیدمرتضی علمالهدی مطرح شد و در دوره معاصر نیز کسانی مانند صالحی نجفآبادی این نظریه را بسط دادند.
این مسئله که آیا هدف قیام امام حسین(ع) حکومت بود، یا عرفان، و یا بخشش گناهان، مسئلهای بسیار گسترده است. اما خود امام حسین(ع) میفرماید: «خرجت لطلب الاسلام فی امت جدی».
* آنها اعتقاد دارند که این اصلاح با نوعی ساز و کار و ابزار و از طریق تشکیل حکومت به دست میآید؟
بله حکومت یک ابزار است. اصلاح امت پیامبر چند راهکار دارد که یکی این است که امام (ع) با یزید بیعت نکند. امام حسین(ع) میفرماید که اگر اجازه دهید من به جایی دیگر میروم و به کوفه نمیروم، چون ایشان طالب جنگ و خونریزی نیست.
* اگر ایشان اگر به دنبال جنگ بودند با یک ساز و کار نظامی حرکت میکردند.
امام حسین(ع) تا زمانی که به او حملهای نشده بود، حرکتی نکرد، ایشان به دنبال نزاع میان مسلمانان نبود و حتی گفت که اگر اجازه دهند به کوفه نمیرود. اما اینکه ایشان برای جلوگیری از جنگ با یزید بیعت کند، نادرست است. چرا که ایشان طالب اصلاح در امت جدش است و اولین راه اصلاح این است که بیعت نکرده، به نشانه اعتراض مدینه را ترک کند، برای مقابله با هجوم دشمن از خودش دفاع کند و دعوت کوفیان را بپذیرد. ایشان اگر هم وارد کوفه میشد و مردم با او همراهی میکردند قطعاً حکومتی تشکیل میداد، اما در این زمینه شکست خورد. ایشان به دنبال اصلاح در امت جدش بود که در این راه نیز موفق شد.
* پس نباید به این واقعه نگاهی صرفاً ایدئولوژیک داشت و گفت که امام حسین(ع) صد درصد به دنبال حکومت بود؟
زندگی تمامش ایدئولوژی است؛ همه انسانها ایدئولوژیک زندگی میکنند. ایدئولوژی به معنای مرامنامه زندگی را همه دارند، اما یکی ایدئولوژی لیبرالیستی دارد و یکی سوسیالیستی. انسان بدون ایدئولوژی، انسان مرده است.
* با توجه سخنان امام حسین در خصوص حرکتشان برای اصلاح امت جدشان، ایشان ناظر بر سعادت اخروی انسانها نیز هست و به آن جنبهها هم توجه دارد. آیا میتوان گفت ایشان به عنوان یک شخصیت برجسته معنوی درصدد این است که در قیام خودش امر قدسی و عرفی را به هم پیوند داده و به وحدت برساند؟
مهمترین کاری که امامان معصوم انجام دادند این است که امر ملکی را ملکوتی کرده و امر عرفی را قدسی کنند. «الدنیا مزرعه الاخره» تئوری است که در اسلام مطرح شده، امام صادق(ع) میفرمایند: «قبل از نوشیدن آب «بسم الله الرحمن الرحیم» بگویید و پس نوشیدن هر جرئه «الحمدلله» بگویید و آب را با سه الحمدلله بنوشید». در اینجا امام(ع) نوشیدن آب را قدسی میکند. و یا در روایات آمده که شب موقع خواب باید ذکر مخصوص خواند و با وضو خوابید. اطعام به فقرا و یا انفاق باید برای رضای خدا باشد. در دنیای غرب خیرین زیادی وجود دارند، ولی بعضی از آنها کار خیر میکنند تا تنها نامشان زنده باشد. این یک کار خیر عرفی است. اما اگر کسی کار خیری را با نیت تقرب به خدا انجام دهد، کاری قدسی انجام داده است.
* با توجه به اینکه بسیاری اعتقاد دارند جهان امروز به سمت عرفی شدن پیش میرود و جامعه و انسان مدرن امروز با بحرانها و خلأهای متعددی مانند بحران هویت، بحران اخلاق و یا بحران معنویت مواجه است، فکر میکنید واقعه عاشورا چه پیام و دستاوردی برای جامعه مدرن برای نجات از این بحرانها دارد؟ به نظر شما چه قرائت و فهمی از عاشورا با اقتضائات امروز قرابت بیشتری دارد؟
درس قدسیسازی و معنویتسازی و پیوند ملک و ملکوت یکی از بهترین درسهای عاشوراست. امام حسین در آخرین لحظات عمرش میفرمایند: «لهی رضاً برضائک». حضرت زییب(س) نیز در خصوص واقعه عاشورا میفرماید: «ما رایت الا جمیلا». این نگاه، نگاهی کاملا الهی و معنوی است. کار خیر در انسان مدرن کم نشده، اما چرا انسان مدرن گرفتار این همه بحران شده است؟ چون خیلی در ملک غرق شده است. انسان مدرن معنویت را سکولار میکند. متأسفانه بعضی از روشنفکر نمایان نیز در کشور همین موضوع را دقیقاً کپی کرده و معنویت سکولار را تشویق میکنند. آنها میگویند شما همین عقلانیت مدرن را بگیرید و با معنویت سکولار پیوند بزنید. اینکه همین نسخه غربی است که از دوران رنسانس شروع شد! رنسانس و نقاشی میکل آنژ که آدم و خدا را تصویر میکند و آدم حاضر نیست دستش را به خدا بدهد و تصویر آن آدم برهنه یعنی انسانی که از عرف استفاده کرده و میخواهد با آسمان پیوندی برقرار کند. این یعنی عقلانیت مدرن. این یعنی جهانی و بریده شده از آسمان است. این تفکر از رنسانس آغاز شد و با گذر زمان قویتر نیز شد. ناپلئون زمانی که در قرن ۱۹ به قدرت میرسد به دنبال حکومت و اقتدار است و در رسیدن به همین هدف به ایتالیا، انگلستان و مصر حمله میکند. هیتلر هم به دنبال گسترش زمینی و بریدن از آسمان بود. آرامش و آسایش زمانی اتفاق میافتد که امور ملکی ما ملکوتی شود. درس عاشورا درس ملکوتیسازی امور ملکی است.
* امروزه ما چه مسئولیتی در قبال عاشورا داریم؟
مهمترین مسئولیتی که اهل منبر و سخنرانان در این ایام دارند این است که پرسشها و نیازهای انسان معاصر را از حرکت امام حسین(ع) استنطاق کنند و اینکه چه درسهایی میتوان از این واقعه اخذ کرد تا بتوان آن را در دنیای مدرن به کار گرفت.
انتهای پیام/
منبع: ایکنا
https://ihkn.ir/?p=12796
نظرات