سید حسین شهرستانی گفت: ما در روزگاری زندگی می کنیم که علم در ورطه انحطاط و هنر در غوطه خوردن به ابتذال است. باید در تاریخ بررسی کنیم که چه شد این دو علم و هنر از یکدیگر جدا شدند.
به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، ششمین گردهمایی اصحاب علوم انسانی و اجتماعی، با حضور جمعی از علاقهمندان، کارشناسان و اساتید دانشگاه با موضوع دستاوردهای هنر برای علوم انسانی در سرای آوینی ، پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد.
در این برنامه، محمدمهدی معینزاده استاد دانشگاه در رشته فلسفه علم و فناوری از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، میثم سفیدخوش دکترای فلسفه گرایش غرب و استادیار دانشکده فلسفه و الهیات و ادیان دانشگاه شهید بهشتی و سید حسین شهرستانی از پژوهشگران فلسفه و جامعهشناسی حضور داشتند.
در ابتدای برنامه علیرضا بلیغ به عنوان مجری – کارشناس این نشست، به ابعاد هنر و دستاوردهای آن برای علوم انسانی اشاره کرد. وی با تببین نظرات و دیدگاههای رایج در میان صاحبنظران و کارشناسان مطرح در حوزه فلسفه علم، بحث را آغاز کرد، او در ابتدا با تاکید بر ساختار علوم انسانی و شیوههای کاربردی هنر، گفت: باید شرایط امروز را در نظر گرفت. اگر بخواهیم بر مبنای علوم انسانی و هنر امروز دستاوردهای این دو را بررسی کنیم جای امید زیادی وجود ندارد؛ باید واقعبینانه اما امیدوارانه به آینده نگاه کرد.
محمدمهدی معینزاده به عنوان سخنران اول درباره دستاوردهای هنر برای علوم انسانی گفت: برقراری نسبت میان هنر و علوم انسانی نیازمند این است که نگاهی نو به این دو عرصه به وجود بیاید و بنیانهای هر دو بررسی شود. به عبارتی با احاله هر دو با سعی بر توجه به بنیانها احتمالا میتوان ارتباطی را یافت کرد. این ارتباط را از طریق چند اندیشمند مغربزمین میتوان پیدا کرد. به طور مشخص با اشاره کوتاه به گادامر، ثقل بحث را باید بر روی هایدگر گذاشت و در نهایت آرای هیکرز را بررسی کرد تا بتوان به رابطه میان هنر و علوم انسانی دست یافت.
وی ادامه داد: گادامر بیشتر به علوم انسانی و بنیانهای آن پرداخته است. هایدگر متون زیادی درباره علوم انسانی ندارد اما تحقیقات بسیاری توسط او درباره هنر صورت گرفته و هیکرز هم درباره علوم انسانی کارهای بسیار عمیقی انجام داده است. علوم انسانی و علوم طبیعی در بنیادیترین سطح خود با هم متفاوت هستند. شاید در سطوح مختلف این مسئله دچار اختلاف نظر باشد اما در بخشهای اصلی مثلا در سطح موضوع روش علوم انسانی و علوم طبیعی تفاوتی ندارد. البته موضوع علوم انسانی اندکی پیچیدهتر است یا روش آنها فرق می کند؛ در یکی فهم جاری است و در دیگری تببین. اما بر مبنای دیدگاهی گادامر، این افتراق وجود دارد.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در علوم انسانی جاهایی وجود دارد که باید بر دوگانه سوژه – ابژه پیش رفت؛ یکی از این مکان ها هنر غیر مدرن است. تقسیمبندی داخلی هنر به دو شکل سنتی و مدرن یک تقسیمبندی اصولی نیست بلکه منظورش از هنر غیر مدرن هنری است که بعد از کانت مطرح می شود. در هنر موجود و تاریخ موجود بلکه تاریخ هنری به بنیانهای او رجوع داده شده است؛ جایی که علوم انسانی باید حقیقت دوگانه سوژه و ابژهاش را در آن جستوجو کند.
میثم سفیدخوش به عنوان سخنران دوم ، درباره رابطه هنر و علوم انسانی گفت: در بحث جاری درباره موقعیت علوم انسانی یک خطایی رخ داده که بیشتر از منظر معرفتشناختی به این بحث توجه شده است. در مبحث معرفتشناسانه به علوم انسانی به نقش خیال باید توجه کنیم. این توجه معرفتشناسانه را تا حدودی تفکر آنگلوساکسون ایجاد کرد و فلسفه ما به آن توجه نکرده است. دوگانهای شکل گرفته است در تاریخ تفکر انسانی و آن هم دوگانه علوم طبیعی و فرهنگ است؛ این دوگانه طبیعت و فرهنگ برای تاسیس مطلق علوم و علوم انسانی ضروری تشخیص داده شده است؛ یعنی علم زمانی تاسیس می شود که آدمی به تمایزی میان امر انسانی از امر طبیعی دست پیدا کرده باشد. تا زمانی که انسان متوجه این تمایز نباشد قربانی طبیعت است.
وی ادامه داد: انسان به عنوان قربانی طبیعت هیچ خودمختاری ندارد تا نتیجه آن به نظریهای درباره علل که به علم منجر شود متبلور شود. این خودآگاهی را بهتر از هرجای دیگر یونانیان نشان دادند. به همین دلیل یونان را جغرافیای تاسیس علم معرفی میکنند. هرچند که در تاسیس علوم در یونان مناقشاتی وجود دارد و عدهای زمان تاسیس علوم را به قرن ۱۸ نسبت میدهند اما به اعتقاد من، علوم بهویژه علوم انسانی در یونان شکل گرفته است. برای تاسیس علوم طبیعی هم باید به دوگانه علوم انسانی و طبیعی توجه شود و این مسئله گریزناپذیر است. به این ترتیب اگر بحث خود را محدود به علوم انسانی کنیم دو نوع علوم انسانی را در تاریخ نشان دادهایم؛ علوم انسانی طبیعی و علوم انسانی انسانی و این دوگانگی که از یونان تشکل پیدا کرده تا همین الان هم ادامه دارد و امروز هم ما سخت درگیر این دوگانه هستیم. علوم انسانی پوزیتیویستی که در جامعه ما بسیار رواج دارد علوم انسانی طبیعی است اما از آن طرف دیگر، علوم انسانی انسانی وجود دارد که بسیاری از دیدگاهها را به چالش میکشد و بسیاری از مسائل را بسیار انسانوارانه بررسی میکند.
سید حسین شهرستانی نیز درباره رابطه علوم انسانی و هنر، گفت: ما در روزگاری زندگی می کنیم که علم در ورطه انحطاط و هنر در غوطه خوردن به ابتذال است و نقش اصلی و پرسش اصلی این جلسه این است که وضعیت هر دو علم به چه نحوی به هم گره خورده است و این دو با هم وابسته است. باید این رابطه و نسبت توضیح داده شود و این بینسبتی فهم شود و به طریق تاریخی باید روایت شود در چه شرایطی این رسم بیگانگی نهاده شده است. چه شد که قلمرو زیبایی از علم جدا شده است. باید در تاریخ بررسی کنیم که چه شد این دو علم و هنر از یکدیگر جدا شدند. باید توجه کنیم که هیچگاه ایران و تاریخ این سرزمین از جهان جدا نیست و اگر در جهان اتفاقی رخ داده است قطعا ایران هم از آن رخداد مصون نبوده است. از همین رو باید توجه کنیم که علل و مسائل به چه نحو رقم خورده است که امروز شاهد این جدایی هستیم.
این پژوهشگر تصریح کرد: وجه تمایز ایران و جهان هم قابل توجه است. در لحظه بسیار مهم و تعیین کنندهای در نظریات کانت با سپرده شدن خرد این گسست به موقعیت تعیین کننده خود رسیده است اما به وجهی درست است که کانت میخواست هنر را پیش بیاورد و در برابر عقل حسابگر نیروهای سازنده مدرنیته اثبات کند. اما این فلیسوف است که جای هنر را تعیین می کند. با همین تقسیمبندی با تعیین مکان آن، تحکم می کند. در رساله افلاطون فیلسوف تقسیمبندی امور همه چیز را تحت کنترل می گیرد. میراث امروز ما، ما را هم همراه خودش کرده و درک هنر را تغییر داده است. در گذشته در کنار هنر فهم و علم وجود داشته است اما با گذشت زمان هنر از ورطه زندگی، علم و مفاهیمی همچون انسان و کمال فاصله گرفته است. از همین رو نیازمند یک نگاه مجدد و موشکافانه نسبت به شرایط جدید است تا هنر از شرایط انسانی خود فاصله نگیرد.
انتهای پیام/
منبع: مهر
https://ihkn.ir/?p=5024
نظرات