عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی معتقد است که بسیاری از کسانی که در مورد قرآن و تفسیر قرآن بیرون از حوزههای کلاسیک سخن میگویند، فلسفه کانت و یا فیلسوفان معاصر و نظام معنایی ایشان را اصل گرفتهاند و قرآن و نظام معنایی آن را میخواهند در قالب فلسفههای غربی تبیین کنند که این محدودیتهای شدیدی دارد و باید نسبت به این آگاه باشیم.
میری با بیان اینکه بحثی که من دارم ناظر بر ساحت دیگری است، گفت: این که وقتی در خصوص نظام اجتماعی ایران که مبتنی بر اسلام، سنت اسلام و قرآن است و تمام تلاش سیاستگذاران این است که سیاستها را در قالب سنت و اسلام تعریف کنند، آیا تداخلهایی که صورت گرفته نسبت به آن آگاهی دارند و یا نه و برای فهم تغییر و تحولات اجتماعی در زندگی انسان ایرانی در قرن بیستویکم باید بیاییم و از تقابل سکولار و دینی استفاده کنیم که در یک نظام دیگری معنادار بوده است و در این صورت خود را از مفهوم عرف محروم کنیم. مفهوم عرف دارای ظرفیت است. عرف یعنی آنچه انسان توسط فهم متعارف خودش میتواند درک کند و از آن استفاده کند و در حوزه حکمت علمی قرار دارد و عرف یکی از ساحات عقل و فهم آسان است که ناظر بر تغییر و تحولات عملی است. به عبادت دیگر عرف جایی است که انسان برای رتق و فتق امور خودش توانسته است راهحلهایی جدی پیدا کند و این در زیست جهان ایران، اسلامی و انسانی پیشینه دارد و در تمدنهای مختلف این را میبینیم.
وی تصریح کرد: مسئله لائیک بودن نظام معنایی دیگری دارد و ربطی به نظام معنایی اسلام ندارد و ما عرف را در قالب امر سکولار تعریف کرده و از ظرفیتهای جامعه جلوگیری کرده و بنبست فکری و سیاستگذارانه در وضع کنونی محصول این است. برای عبور از بنبستهای کنونی باید عقلای قوم روی مفهوم عرف بازبینی کنند و عرف را از سکولاریزه شدن نجات داده و این نیازمند بحث جدی در سطح ملی است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پاسخ به این پرسش که با توجه به اینکه ما بحث سوژگی انسان را در دوران جدید داریم که تجربه دینی برای چنین انسانی مطرح است، آیا تجارب معنوی در همه ادیان خصوصیات مشترکی در دنیای جدید ندارد؟ اولا به نظرم دوگانه موجود قدسی عرفی نیست و قدسی و سکولار است. من فکر میکنم وقتی ما در خصوص دوران جدید صحبت میکنیم، آیا فهم ما از دین و نظام معنایی دینی آنگونه که در جهان مسیحی اروپا شکل گرفته که متاثر فهم و فلسفه کانتی است یا ما باید اسلام را کانتی بخوانیم و یا ببینیم که خود سنت اسلامی و نظام معنایی قرآن امکانهای دیگری را پیش روی ما میگذارد و آیا این امکان در فلسفه اسلام و حکمت اسلامی و ایرانی آیا با نظام فلسفه کانتی چه مخالفت و تباینهایی دارد و ما نباید ناخودآگاه فلسفه ذهن کانت را اصل قرار دهیم و بعد بیاییم نظام معنایی قرآن را در دل سنت کانتی بخوانیم. اگر این کار را بکنیم باید ببینیم که محدودیتها، ظرفیتها و امکانهای هر یک چیست، به نظرم این کار صورت نگرفته است.
وی ادامه داد: برای مثال آقای مطهری اشاراتی به این مسئله کرده است که به عنوان مثال در خصوص ذهن سخن میگوید و در فلسفه اسلامی به این مسئله کمتر توجه شده و ما باید به این مسئله توجه بیشتری داشته باشیم. همچنین بحث دیگری مطرح شده است که زبان و اندیشه و چرخشهای زبانی و بحثهای ویتگنشتاین در خصوص زبان صورت میدهد که بحثهای کلی دیگری است که به جای اینکه آنها را اصل بگیریم و نظام معنایی قرآن را درون آن تبیین کنیم، نیازمند این هستیم که یک پله به عقب بیاییم و ببینیم که نظام معنایی قرآنی چه میگوید و نظام معنایی فلسفه کانت، نئوکانتیها و … چیست و آیا میشود بین اینها پل ارتباطی برقرار کرد و یا اینکه به صورتی شباهتها و نقاط مشترکی یافت و البته به نظر میرسد اینها پارادایمهای متفاوتی هستند که شاید نتوانند گفتگوی معقولی برای رسیدن به نتیجهای انجام دهند.
میری در پایان گفت: بسیاری از کسانی که در مورد قرآن و تفسیر قرآن بیرون از حوزههای کلاسیک سخن میگویند، فلسفه کانت و یا فیلسوفان معاصر و نظام معنایی ایشان را اصل گرفتهاند و قرآن و نظام معنایی آن را میخواهند در قالب فلسفههای غربی تبیین کنند که این محدودیتهای شدیدی دارد و باید نسبت به این آگاه باشیم.
نظرات