حجتالاسلام والمسلمین مجید دهقان، عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده: ۳۵۰ آیه در قرآن وجود دارد که به مسائل زنان پرداخته است.
زبان قرآن به عنوان یک گفتار در زبان عربی بوده و مفهوم گفتار به طور کلی متعلق به دوران پساساختارگرایی است که این مفهوم در طول زمان تغییر میکند و در دوران ساختارگرایی بیشتر توجهات به زبان بوده است تا گفتار و این عقیده رایج نبوده است که گفتار در طول زمان متغیر است. اما در دوران پساساختارگرایی توجه به متغیر بودن گفتارها اهمیت مییابد؛ به این جهت که در این زمان تأثیر گفتارها در ساختارها بسیار برجسته شد.
عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده برای توضیح نظریه در این رابطه مثالی را ذکر کرد مبنی بر اینکه کودکی گلدان روی میز را میشکند و به مادر خود میگوید من این گلدان را شکستم، اما ممکن است بگوید این گلدان شکست و یا این گلدان شکسته شد؛ درست است بحث زبانی در اینجا مطرح است ولی ارتباطی هم با نوع رابطه مادر و کودک دارد. کودکی که از نهیب و تنبیه مادر نمیترسد، میگوید من گلدان را شکستم و فاعل را در فعل متعدی ذکر میکند؛ در مقابل، کودکی که از واکنش مادر خود ترس دارد، میگوید گلدان شکست و هیچ اشارهای به فاعل نمیکند و در حالت سوم که میگوید گلدان شکسته شد، درست است که فاعل در جمله حذف شده است، اما ردپایی از فاعل در جمله وجود دارد.
وی افزود: این مثال در مورد ابزارهای دیگر علم بلاغت نیز صادق است که هالیدی همه آنها را به صورت جداگانه تفسیر کرده است. ما متأسفانه این ابزار را در زبان عربی نداریم و کاری که در این پژوهش بسیار از من زمان برد این بود که سعی کردم همه این تحلیلها و روشها را در زبان عربی پیادهسازی کنم. در زبان عربی حداکثر چیزی که در کتابهای بلاغت وجود دارد، بحثهای ذوقی-زبانی است و ما نمیتوانیم به هیچ عنوان از آنها برای تحلیل اجتماعی استفاده کنیم.
انواع نسلهای متفاوت زبانی
دهقان ادامه داد: زبانشناسان نقشگرا معمولاً به زبانشناسان صورتگرا انتقاد میکنند که تأکید بیش از حد صورتگرایان به صورتهای زبانی، افراد را از معانی غافل میکند و عموماً این مثال را مطرح میکنند که ممکن است یک جمله ثابت در سه بافت معنایی مختلف معنادار شود. مثلاً “هوا گرم نیست” ممکن است به صورت خبری معنا داده شود و یا به صورت سؤالی مطرح شود و یا به معنای روشن کردن سیستم سرمایشی باشد.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه زبانشناسان نقشگرا در مقابل زبانشناسان صورتگرا به معنا در بافت زبان توجه میکنند، ادامه داد: در پژوهش خود هیچکدام این نسلهای زبانشناسی را استفاده نکردم چون هدفم این بود که به موضوع جنسیت به عنوان یک پدیده اجتماعی توجه کنم و به جای آن از نسل سوم زبانشناسی استفاده کردم. “زبانشناسی گفتمانی” این امکان را به پژوهشگر میدهد که یک پدیده اجتماعی را تحلیل زبانی کرده و بررسی کند که یک بافت جمله در یک شرایط اجتماعی، تاریخی، سیاسی و یا فرهنگی به چه معناست.
استفاده از روش فرکلاف در تحلیل گفتمانی
این پژوهشگر با بیان اینکه در تحلیل گفتمانی خود از روش فرکلاف استفاده کرده است، درباره دلایل استفاده از این روش در تحلیل گفتمانی مباحث تحقیق خود، گفت: این روش یک تحلیل سه لایهای دارد. در لایه اول یک متن را در سطح ادبی خود بررسی میکند و در لایه دوم اقدام به بررسی کردار گفتمانی میکند. لایه سوم نیز به میدان اجتماعی اختصاص دارد.او ادامه داد: در سطح دوم که کردار اجتماعی بررسی میشود، به این موضوع اشاره دارد که سطح زبانی با توجه به نوع روابط اجتماعی تغییر میکند. به عنوان مثال نوع صحبت یک نگهبان در بیمارستان با نوع صحبت یک پزشک یا پرستار متفاوت است. یا مثلاً ادبیات زبانی در مقاله علمی با ادبیات زبانی یک یادداشت و گزارش خبری متفاوت است. بنابراین نوع کاربرد زبان با توجه به شرایط و محیط اجتماعی متفاوت خواهد بود.
توجه به میدان اجتماعی در تحلیل زبانی
به گفته دهقان، لایه سوم روش فرکلاف به ما اجازه میدهد اقدام به تحلیل بحث کنیم و وارد سطح میدان اجتماعی شویم؛ به این صورت که در این سطح، شرایط اجتماعی متنی که استفاده شده است مورد بررسی قرار میگیرد که آیا این متن در فضای اجتماعی دهه ۸۰ شمسی استفاده شده یا مربوط به فضای اجتماعی دهه ۵۰ است؛ درحقیقت این لایه به ما اجازه میدهد که برای تحلیل زبانی از شرایط محیطی آن زمان استفاده کنیم. این ویژگی برای کسی که میخواهد زبان قرآن را تحلیل کند، مهم است؛ چون وضعیت اجتماعی و اقتصادی مردم عرب در شبهجزیره خیلی اهمیت دارد و اگر بدانیم وضعیت اقتصادی آنان اغلب قبیلهمحور بوده و نه شهرمحور، این شریط در تحلیل زبانی اهمیت پیدا میکند. مثلاً اگر بدانیم جامعه عرب در آن زمان قبیلهای اداره میشد و اقتصاد قبیلهای بر پایه ساخت ادوات جنگی و غنایم آن میچرخد، مسلماً به این نکته نیز پی میبریم که در نظام قبیلهای مرد اهمیت مییابد. لذا در آن جامعه داشتن پسر، ثروت حساب میشود و دختر نه تنها هیچکدام از آن کارآمدیها را ندارد بلکه ممکن است در جنگ با دشمن به اسارت برده و مایه سرافکندگی شود.عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده در ادامه اظهار داشت: این مهم است که شما متنی که میخواهید تحلیل کنید در چه فضایی استفاده شده است؛ در فضایی که دختر به عنوان عنصر پر از مهر و محبت در خانه و خانواده تلقی میشود و باعث صلح در جهان میشود، یا فضایی که دختر داشتن ننگ محسوب میشود؟ این تأثیر فضا در پژوهشی که من انجام دادهام بسیار مورد توجه بود و در کتابم سعی کردم با این حساسیت نظری و با روش فرکلاف بحث را پیش ببرم.
این پژوهشگر حوزه زنان درباره تأثیر گفتار زبان عربی در آن برهه تاریخی شبهجزیره عربستان بر نوع زبانشناسی قرآن گفت: در سطح دوم کردار گفتمان فرکلاف سؤالی که برای من ایجاد شد این بود که خود گفتار زبان عربی در شبهجزیره عربستان در آن برهه تاریخی چه ویژگیهایی دارد. به دنبال بررسیهایی که در اینباره داشتم به یک باستانشناس برخورد کردم به نام “والتر اونگ” که در کتابش به این نکته توجه کرده است که برای تحلیل زبان باستانی، ادبیات موجود کفایت نمیکند؛ چون ادبیات امروز برای زمان حال است نه گذشته.دهقان افزود: اونگ پژوهشی انجام میدهد که نتایج آن به این ترتیب است که در مناطقی که سواد وجود ندارد و سواد کتبی اصلاً موجود نیست، نحوه اندیشیدن و ارائه مطلب از طریق زبان در جامعه شفاهی با جامعه مکتوب متفاوت است. یعنی در جامعهای که کتابت رواج دارد مردم به گونهای فکر میکنند که در جامعه شفاهی این سبک فکر کردن اصلاً رواج ندارد. به عنوان مثال وقتی من میگویم “آب” در ذهن مخاطب علاوه بر تصویر آب یک لفظ هم تصور میشود اما در جامعه شفاهی فقط تصویر خارجی در ذهن میآید و دیگر صورت مکتوب آب به ذهن مخاطب متبادر نمیشود.
به گفته نویسنده کتاب “جنسیت و زبان قرآن” تغییرات زبانی در فرهنگی که مکتوب است بسیار کم رخ میدهد چون لفظهای مکتوب باعث ثابت ماندن آن میشود ولی زمانی که آن لفظ، مکتوب نیست به مرور دچار تغییر میشود لذا تغییر در جامعه شفاهی که در آن کتابت رواج ندارد، بسیار بیشتر است و به این ترتیب در فرهنگ شفاهی “حفظ” اهمیت پیدا میکند. به همین دلیل در جامعه شفاهی برای سهولت در امر “حفظ”، بیشتر شعر و مثل رواج پیدا میکند. بهطور کلی رویکرد مردم به شعر در جامعه شفاهی و در جامعه کتبی متفاوت است. مردم در جامعه شفاهی صرفاً برای بلاغت و زیبایی به شعر و مثل رو نمیآورند بلکه برای سهولت در حفظ مطالب، شعر رواج پیدا میکند و حیات آن جامعه با شعر و مثل گره خورده است.
در جامعه شفاهی امکان تفکر عمیق وجود ندارد
عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده در این خصوص به دلایل رواج مثلها و اشعار در گذشته اشاره کرد و افزود: مثلاً مادربزرگها بیشتر از ضرب المثلها استفاده میکنند برای آنکه کمتر مجبور باشند توضیح دهند و معمولاً منظور خود را مختصر بیان میکنند. در حالیکه در جامعه مکتوب چون فرهنگ کتابت وجود دارد، دلیلی وجود ندارد منظور و مقصود خود را مختصر و گزیده بیان کنند و چون دادهها امکان بایگانی دارند، شیوه پژوهش و تفکر، عمیق میشود. ولی در جامعه شفاهی این امکان را نداریم که به سطوح عمیقتر برویم چون امکان بایگانی وجود ندارد و شعر وسیله بسیار قوی برای بایگانی نیست.وی در ادامه گفت: نکته دیگری که در تفاوت جامعه مکتوب و شفاهی در مواجهه با قرآن و روایتها اهمیت دارد، نحوه استفاده از مثالهاست. وقتی تفکر چندان انتزاعی نیست، من نمیتوانم استدلالهای منطقی و اصولی به کار ببرم چون در این فضا کاربردی ندارد و استدلال عقلی فضای تفکر انتزاعی خیلی قوی را طلب میکند. برای همین در جدالها از مثالها و تمثیلها استفاده میکنند و محتوای مثالها به چیزهایی اشاره دارد که در جامعه موجود است.
تأثیر موقعیتهای زمانی در درک روایتهای قرآنی
این استاد حوزه و دانشگاه برای توضیح تأثیر شرایط زمانی در درک روایتهای قرآنی به یک آیه اشاره کرد و افزود: در آیهای که در آن حضرت ابراهیم از همسر خود پیش خدا شکایت میکند و خدا در جواب میگوید که “زن مانند دنده است اگر رهایش کردی میتوانی از آن استفاده کنی و اگر صافش کنی میشکند”؛ این آیه را اگر با عقلانیت امروز تحلیل کنید، نمیتوانید درک درستی از آن داشته باشید چون دنده امروز کاربردی ندارد و مثال زدن زن به دنده با تفکر امروزی کاملاً تحقیرآمیز و توهینآمیز است چون دنده در دنیای امروز هیچ مورد استفادهای ندارد. اما اگر این عبارت را با توجه به موقعیت زمانی حضرت ابراهیم تحلیل کنیم، قابل درک میشود.وی توضیح داد: تمثیل در آن زمان رکن اقناعگری بوده است؛ لذا داستانهای قرآن صرفاً یک نوع تنوعپردازی و عبارتهایی شاعرانه نیستند بلکه رکن قرآن را تشکیل میدهند و سعی دارند تفکر خاصی را به ما منتقل کند؛ برای همین تحلیل داستان بر اساس درک شرایط زمانی، در زبان قرآن اهمیت دارد. “إِنَّمَا مَثَلُ الْمَرْأَهِ مَثَلُ الضِّلْعِ الْمُعْوَجِّ إِنْ تَرَکْتَهُ انْتَفَعْتَ بِهِ وَ إِنْ أَقَمْتَهُ کَسَرْتَهُ”؛ در رابطه با این آیهای که خطاب به حضرت ابراهیم است نیز باید گفت که در زمان حضرت ابراهیم دنده بسیار کاربرد داشته است؛ لذا اگر بخواهیم همان زبان را به ادبیات امروز انتقال دهیم، به همان حرفی که خانوادهدرمانگران مدام تکرار میکنند خواهیم رسید که “با همسرت مثل همخوابگاهی برخورد نکن؛ او را یک مرد نبین و روحیات زنان را بهرسمیت بشناس؛ اگر بخواهی او را تبدیل به یک مرد کنی، تعبیر همان آیه پیش میآید “إِنْ تَرَکْتَهُ” قطعاً خواهد شکست و اگر روح زنانه را بهرسمیت شناختی “انْتَفَعْتَ” میتوانید با یکدیگر زندگی آرامی را تجربه کنید”.
قرآن تنها مردان را مورد خطاب قرار داده است؟
دهقان در ادامه سخنرانی خود این سؤالات را مطرح کرد که آیا الفاظ قرآن مردانه است؟ و آیا قرآن تنها مردان را مخاطب قرار داده است؟ او افزود: در قرآن زنان تنها در چند آیه مخاطب واقع شدهاند و آن هم زنان پیامبر و همسر زید بوده است. مسأله دومی که باید به آن توجه داشته باشیم این است که ما اگر با واژههای اندامهای تناسلی در یک متن امروزی مواجه شویم آن نویسنده را به پردهدری و بیادبی متهم میکنیم؛ در حالیکه واژههای اندامهای تناسلی در قرآن چندینبار ذکر شده است. چرا چنین اتفاقی افتاده است؟ و مسأله سومی که باید به آن تأکید کنم این است که بحث ما “زن و قرآن” نیست؛ بحث ما “زن در زبان قرآن” است. لذا ممکن است بعضی از مسائل در موضوع “زن و قرآن” مسأله باشد ولی در موضوع “زن در زبان قرآن” مسأله نباشد.نویسنده کتاب “جنسیت و زبان قرآن” ادامه داد: مسأله بعدی، آیه حرث است. قرآن میفرماید: نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنىَ شِئْتُمْ وَ قَدِّمُواْ لِأَنفُسِکمُ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّکُم مُّلَاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِین؛ زنان شما کشتزار شما هستند پس از هر جا [هر وقت] که خواهید به کشتزار خود [در] آیید و آنها را براى خودتان مقدم دارید و از خدا پروا کنید و بدانید که او را دیدار خواهید کرد و مؤمنان را [به این دیدار] مژده ده. این آیه مرد و زن را در یک رابطه تشبیه میکند اما بعد از تشبیه، مرد هنوز مرد میماند ولی زن حرث میشود. اینها را باید بررسی کنیم که چرا بعد از تشبیه، مرد هنوز انسان و فاعل است ولی زن به مزرعه و منفعل تشبیه میشود.
به گفته این پژوهشگر حوزه زنان چرایی پرداختن و نپرداختن به برخی از زنان در قرآن نیز به یک مسأله تبدیل شده است؛ چرا در قرآن تا این اندازه به حضرت مریم(س) پرداخته میشود اما باقی زنان در قرآن غایب هستند؟ در مورد حضرت مریم(س) در قرآن هم به سیاقهای مختلف بحث شده است ولی مثلاً شخصیت همسر عزیز مصر یا همسر فرعون تنها فقط یکجا بحث میشود. در مورد ملکه صبا فقط یکجا صحبت میشود اما در کنار آن در مورد همسران لوط و نوح هم بحث میشود و فقط با یک جمله از آنها یاد میشود “این افراد عاقبت بهخیر نشدند”.
زنان در قرآن چگونه تشخصدهی شدند؟
دهقان درباره نحوه شخصیتسازی و نوع تشخصبخشی زنان در قرآن گفت: ما در آثار ادبی انواع تشخصبخشی داریم که تشخصدهی و تشخصزدایی از جمله آنان هستند. گاهی وقتها در مورد یک نفر صحبت میکنید، با اسم خودش از او یاد میکنید، گاهی اوقات از اسم نکره استفاده میکنید؛ مانند مردی یا زنی یا دختری و… گاهی بین این دو شیوه به کار میبرید؛ یعنی به گونهای تشخص میدهید ولی این تشخص حالت نیمهنکره دارد مثلا یک خانم کارمند یا مرد راننده و…؛ اینکه زنان در قرآن چطور تشخصدهی شدند و آیا در اوج معرفه نامگذاری شدند یا به صورت نکره مخاطب قرار گرفتهاند، مسألهای است که بایستی بسیار مورد توجه قرار بگیرد.وی افزود: همچنین نحوه پیونددهی و پیوندزدایی در زبان قرآن بسیار اهمیت دارد؛ به عنوان مثال روش پیونددهی در ادبیات سیاسی امروز به وفور استفاده میشود؛ وقتی رییسجمهور آمریکا ایران را مخاطب قرار میدهد نام آن را در کنار کشورهایی مثل کره شمالی و کوبا میآورد چون مقصود سیاسی دارد. بنابراین باید به این نکته توجه شود که زنان در قرآن با چه کسانی پیوند خوردهاند یا پیوندزدایی شدهاند.
زنان یا با ضمیر غیابی و یا با ضمیر جمع مذکر در قرآن مورد خطاب قرار میگیرند
به عقیده نویسنده کتاب “جنسیت و زبان قرآن” در اینکه آیا زبان قرآن مردانه است یا خیر، در وهله اول بایستی به این توجه شود که اکثر ضمیرهای جمعی که در قرآن بهکار برده شده است، ضمیرهای جمع مذکر هستند؛ مانند “یا ایها الذین آمنوا” و جالب است بدانیم که وقتی احکام خود زنان ارائه میشود یا به صورت ضمیر غیابی مطرح میشود یا با ضمیر مذکر بیان میشود.عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده در این زمینه بیان کرد: برخی در مقام پاسخ به این پرسش گفتهاند که در این نمونهها از اسلوب تغلیب استفاده شده است و همه این ضمایر جمع مذکر به این خاطر استفاده شده که وقتی زن و مرد با هم در زبان عربی مخاطب قرار میگیرند، دو بار ضمیر مختلف را بهکار نمیبرند بلکه یک ضمیر را بر ضمیر دیگر غلبه میدهند. یعنی به جای دو ضمیر مختلف میگویند “انتم”؛ به عبارتی اگر جمع، مردانه و زنانه باشد، الفاظ مذکر بهکار برده میشود.
وی افزود: ولی به نظر میرسد که این استدلال به اندازه کافی کامل نیست؛ چراکه آیات بسیار زیادی داریم که در آنها الفاظ مخاطب بهکار رفته ولی بعد آن عینیت را مخصوص مردان میکنند. مثلاً آیه «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»، «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ» همه ضمایر به صورت مذکر به کار رفته است و هم مردان و هم زنان را شامل میشود ولی در ادامه آیه میگوید «الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ؛إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ؛فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ»؛ درواقع «أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ» نشان میدهد که تمام ضمایر مذکر، مخاطب عام مذکر دارند چون فقط مردان میتوانند با کنیزهای زن خود رابطه داشته باشند ولی زنان نمیتوانند با مردان کنیز رابطه داشته باشند. لذا اسلوب تغلیب خیلی چارهگشا نیست و فقط برای آیههایی که قرینه هستند، استفاده میشود. اما در عین حال در بسیاری از آیهها اسلوب تغلیب پاسخی درست و منطقی نیست.
نحوه تشخیص مخاطبان ضمایر جمع مذکر در قرآن
این پژوهشگر حوزه زنان درباره چگونگی تشخیص مخاطبان ضمایر جمع مذکر در آیههای قرآن گفت: دو راه برای تشخیص مخاطبان برخی از آیهها که ضمایر جمع در آن استفاده میشود وجود دارد تا بدانیم موضوعات و مخاطبان آیه مردان هستند یا اعم از مردان و زنان است. در کتاب خود به طور مفصل آوردهام که موضوعله الفاظ جمع مذکر در زبان عربی مردان نیستند بلکه موضوعله به شرط لا، زنان وحده هستند؛ یعنی اگر جایی فقط زنان بودند شما نمیتوانید از الفاظ مذکر استفاده کنید ولی اگر مردان و زنان بودند و یا ابهام جنسیتی وجود داشت، در اینجا از الفاظ مذکر استفاده میکنیم و این راه اول است.وی افزود: بر فرض اینکه انسان چنین شیوه زبانی را نپذیرد، ناچار به تحلیل گفتمان هستیم. در واقع در تحلیل گفتمان میدان اجتماعی بررسی میشود و باید به این موضوع پرداخته شود که در چه جامعهای متن قرآن بررسی میشود؟ در جامعهای که مردان حضور دارند و مردان هستند که دین را جلو میبرند و مردان هستند که فتنهانگیزی میکنند؛ به خاطر همین این مردان هستند که برای جنگ تحریک میشوند و این مردان هستند که پاداش الهی به آنها وعده داده شده است و مردان هستند که عواقب فتنهانگیزی به آنها گوشزد میشود. برای همین در فرهنگ شفاهی آن زمان مردان حضور جدی داشتند اما حضورشان در حد تخاطب بود نه در حد حضور تحلیل گفتمان.
مسائل زنان در قرآن مورد توجه قرار گرفته است؟
به گفته دهقان، در کتاب “جنسیت و زبان قرآن” این سؤال مطرح میشود که آیا زنان در مخاطب بودن حذف شدهاند یا در کل گفتمان حذف شدهاند؟ گاهی اوقات سخنران یک جلسه با وجود اینکه مخاطبانش هم مردان هستند و هم زنان، تنها مردان را مخاطب قرار میدهد اما با وجود این مسأله آیا موضوع سخنرانی او مسائل زنان را هم در بر میگیرد یا تنها به مسائل مردان توجه داشته است؟ اگر سؤال شود که چرا تنها مردان مورد مخاطب قرار گرفتهاند، پاسخ این است که الفاظ جمع مذکر موضوعشان صرفاً مردان نیستند یا اینکه اگر به صورت تحلیل گفتمانی پاسخ دهیم که چه شخصی در گفتمان به عنوان مخاطب حضور دارد؟ خیلی به زبان شفاهی و حضور اجتماعی مخاطب بستگی دارد و در مورد قرآن این مردان بودند که حضور اجتماعی غالب داشتهاند و زنان در آن زمان حتی اگر میخواستند در مورد احکام پرسش کنند، یا از طریق زنان پیامبر مسائل خود را مطرح میکردند یا اینکه از شوهرهایشان میخواستند پرسشهای خود را برای پیامبر مطرح کنند.وی در ادامه بیان داشت: اگر سؤال دوم مطرح باشد که آیا زنان در گفتمان قرآن هستند یا مسائلشان در قرآن نادیده گرفته شده است؟، جواب من منفی است و شاهد آن را در کتابم آوردهام. به این خاطر که یکی از عمدهترین آیاتی که قرآن بررسی میکند احکام و مسائل زنان مطلقه است. زنان مطلقه یک پدیده رایج در جامعه عرب جاهلی آن زمان بوده است و بسیار مورد توجه قرار داشت و این نشان میدهد که زنان در قرآن نادیده گرفته نشدهاند و اصلاً پردازش زنانی همچون حضرت مریم(س) آن هم نه به عنوان زنان مطلقه بلکه به عنوان زن مجرد بسیار قابل توجه است. حضرت مریم(س) و ملکه صبا تنها از منظر یک زن مورد توجه قرار گرفتهاند و تمامی نقشهای آنان حذف شده است و دو شخصیتی هستند که واقعاً هویت زنانه در آنها بازنمایی شده است. این نشان میدهد که حتی در عرب جاهلی هم میتوان زن بود و مورد توجه کلام خدا هم قرار گرفت.
نظرات