اسلام یک فرهنگ قدرتمند و بی نظیر است پس به طور طبیعی علوم اسلامی و انسانی موضوعیت می یابد. تاثیر اسلام بر علوم صرفا به عنوان مبانی این علوم نیست، این طور که خب براساس مبانی بروید ببینید مسائل را چگونه می شود حل کرد. نه، خود اسلام وارد علوم شده و مسائلی رابررسی کرده و مصادیقی از علوم انسانی اسلامی را ارائه می دهد.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجت الاسلام والمسلمین ولی الله نقی پورفر، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج فقه نظام های اسلامی که از سوی دبیرخانه مفتاح_اندیشه برگزار شد، مبانی مدیریت اسلامی (مبانی محتوایی و روشی) را تبیین کرد که به متن آن به شرح ذیل است؛
مقدمه:
پیش نیاز این بحث تبیین نقشه جامع مدیریت اسلامی است. اولین کار علمی در حوزه علوم انسانی و اسلامی در کارگروه مدیریت اسلامی صورت گرفته است. در طول حدود ۷ سال نقشه جامع مدیریت اسلامی تدوین شد که در حال مراحل تصویب است. نقشه جامع مدیریت اسلامی اولین پژوهش پایه در علوم انسانی – اسلامی است و اولین محصول بعد از انقلاب است. ویرایش ۴ آن آماده است توسط دانشگاه قم چاپ شده است. نقشه جامع استاندارد و اصول و ضوابط دارد که اجمالی از آن بیان می شود.
مبانی و ایدئوژی داشتن علوم:
– هر علمی یک سری مبانی و یک سری مسائل دارد.
علوم انسانی غربی مانند: رواشناسی و .. عقبه فرهنگی دارد که عقبه مسائل آن علم را پشتیبانی می کند. علوم انسانی متاثر از اعتقادات وفرهنگ و ایدئوژی و… پژوهش گر آن است. نتیجه اینکه علوم انسانی عقبه ایدئولژیک دارد.
مثلا تیلر نکته ای درباب انسان می گوید به عقبه انسان شناسی او بر میگردد. براساس همین عقبه ها دانشمندان مثلا تیلر مبانی و مدیریت کلاسیک را مطرح می کند.
ارزش های فرهنگی پایه و مبنای حل مسائل علمی است. حتی در علوم طبیعی نیز همین گونه است اما الآن علوم انسانی مدنظر ما است. یعنی وارد علوم طبیعی نمی شویم بحث ما علوم انسانی است.
اسلام به عنوان یک فرهنگ و ایدئولژی قدرتمند و بی نظیر:
اسلام یک فرهنگ قدرتمند و بی نظیر است پس به طور طبیعی علوم اسلامی و انسانی موضوعیت می یابد. تاثیر اسلام بر علوم صرفا به عنوان مبانی این علوم نیست، این طور که خب براساس مبانی بروید ببینید مسائل را چگونه می شود حل کرد. نه، خود اسلام وارد علوم شده و مسائلی رابررسی کرده و مصادیقی از علوم انسانی اسلامی را ارائه می دهد.
اسلام سیره انبیاء و اولیائ معصوم را به عنوان الگوی علوم اسلامی- انسانی مطرح می کند. با آنها الگوهای عملی مدیریت اسلامی را ارئه می دهد. منبع ویژه مدیریت اسلامی قصص قرآن کریم است. قرآن کریم کتاب مدیریت اسلامی است.
مثال هایی از استنباط مباحث مدیریت اسلامی از قصص قرآن:
- ادبیات سوره علق مدیریتی است و رهنمود های مدیریتی دارد ولی دقت نمی کنیم و عمل نمی کنیم.
- سوره مزمل سوره مدیریتی است. خود اسم مزمل یک عنوان مدیریت اسلامی است.
- سوره مدثر اسم آن مدیریتی است.
کتاب قرآن کتاب تربیت مدیریت اسلامی:
تار و پود قرآن کتاب مدیریتی است. کتاب قرآن کتاب تربیت مدیریت اسلامی است. کتاب تربیت رهبران اسلامی است. در سوره هود کل قصص یک کاسه شده است. در قرآن قصص قرآن مظلوم واقع شده است. قصص قرآن هدف اولیه اش تربیت مدیران و رهبران ارشد اسلامی است. قصص قرآن منبع ویژه مدیریت اسلامی است.
قصص قرآن منبع الزامات رفتاری:
قصص قرآن منبع الزامات رفتاری است. اما در حوزه شک می کنیم و استخاره می کنیم که قصص منبع الزامات رفتاری قصص قرآن است؟ ما در حوزه علمیه اگر بخواهیم برخی موضوعات را بیان کنیم باید اول به سر خود بزنیم. آیا ما باید هنوز در حوزه بررسی کنیم که آیا الزامات رفتاری قصص حجت شرعی است برای ما یا نه؟
امام رضا علیه السلام به چه استناد می کند به حضرت یوسف خب این فعل خودش یعنی قصص قرآنی، حجیت دارد.
حتی گفته می شود که آیا از آیات اعتقادی می شود برداشت فقهی کرد؟ امام جواد علیه السلام از آیات اعتقادی “ان المساجد لله” برداشت فقهی می کند.
برخی روایات سند آن بررسی نمی خواهد بلکه استناد آنها به قرآن است.امام جواد علیه السلام از این آیه اعتقادی حکم فقهی قطع ید شارع را استخراج می کند. چرا ما سیره اهل بیت در برداشت از آیات قرآن (از آیات اعتقادی قرآن حکم فقهی استخراج کردن) را تعطیل کردیم.
چرا ما روایاتی که از آیات اعتقادی حکم فقهی استخراج کرده را تعطیل کرده ایم. برخی آیات اعتقادی مبنای احکام فقهی هستند. من در کتابم آوردم . همین طور اینکه اهل بیت از قصص قرآن حکم فقهی استخراج می کنند.
مثلا امام رضا در آن مجلس از قصص استفاده می کند. و خیلی از علما نشسته اند کسی ایراد نمی گیرد که این قصص است که چرا استشهاد فقهی گرفته اند. پس سیره مدیریتی که در قصص است حجت شرعی است.
مثلا در داستان هدهد و حضرت سلیمان. مجازات اعدام و سر از بدن جدا کردن. این خودش حجت شرعی است.
این سروش نانجیب این سیره قرآنی را مسخره می کند. که نگاه کن نبی بدون دلیل می کشد و سر از بدن جدا می کند. چون ما دفاع نمی کنیم و تفسیر نمی کنیم این آیات را و جوابش را نمی دهیم.
ما باید سیره قصص قرآن را بفهمیم. ما باید معرفت قرآنی پیدا کنیم. باید خودسازی کنیم و چله بگیریم که معرفت قرآنی کسب کنیم.
الآن تفاسیر نمونه و تسنیم به این قصص دارند می پردازند.
برداشت مدیریت اسلامی از قصه حضرت سلیمان علیه السلام و هدهد:
برداشت از این داستان حضرت سلیمان خودش یک بحث مدیریت اسلامی است. این دارد می گوید که کمترین جرم شدیدترین مجازات را دارد. حالا مدیران ما می چاپند واین کار برایشان هزینه ندارد. در داستان هدهد جرم ایشان این است که در جلسه حکومتی حاضر نشده است. درحالی که مسئولیت او کارشناس ارشد آب، سرزمین حکومتی بوده است.
برداشت مدیریتی از قصه زنان پیامبر صلی الله علیه و آله در قرآن:
مثلا در جای دیگر قرآن می فرماید که اگر زنان پیامبر تخلف کنند مجازاتشان مضاعف است. چرا چون زنان پیامبر جایگاهشان برابر نیست و فرق دارد یعنی نزدیکان مسئولان جرم شان مضاعف است. این را باید برداشت کرد که وکیل و وزیر و مردم عادی تخلف نزدیکانشان برابر نیست. بلکه آنکه مسئولیت دارد جرم نزدیکان و زن وبچه اش مضاعف است.
فقه قصص و فقه قرآن را تعطیل کرده اند. باید خون گریه کرد. الآن در این نظام قدرت دست ما داده شده حاصل زحمت انبیا و اولیا و علما این قدرت رسیده دست ما ولی داریم ضایع می کنیم ذره و ذره این قدرت باید استفاده شود ولی داریم ضایع می کنیم. انبیاء و ائمه بودند که زجر کشیدند ولی این قدرت را بدست نیاوردند که برسد به ما.
ما با سوء تدبیر میزان اثر چندین هزار منبر را تعطیل کردیم. ما با ضایع کردن این قدرت که دست ماست باعث عدم تاثیر این منابر شده ایم.
فقه حاضر می گوید که اگر حرز را دزد بشکند و ربع دینار بدزدد باید دستش قطع شود حالا می گوییم که چرا دست مدیران میلیاردی دزد را قطع نمی کنید می گویند که حرز نشکسته که. ما زندان می کنیم ولی حرز نشکسته نمی توانیم دستش را قطع کنیم. این فقه مستهجن نیست؟ این نوع فقه جک شده. داستان امیرالمومنین و دخترانش و عاریه بیت المال را ببینید، می بینید که برای نزدیکان مدیران شکستند حرز دیگر ملاک نیست. درمورد مساله مهریه هم همین طور.
اگر فقه قرآنی مطرح شد دیگر عطر بوی اسلامی عالم را فرا می گیرد.
این را به عنوان مقدمه گفتیم که قصص قرآن خودش حجت است برای مدیریت اسلامی.
برداشت های مدیریت اسلامی مبتنی بر سوره علق:
در سوره علق دو فرمان قرائت است. قرائت چه؟ برخی می گویند قرائت قرآن است. این جا قیدی که می آورد قرائت را مشخص می کند.
یک قرائت و مطالعه، قرائت کتاب خلقت و آفاق و انفس. چون جنس این کتاب ملکوتی است دسترسی به آن هم شهودی است. در واقع خداوند با این قرائت حیطه مدیریت عالم و مدیریت عالم خلقت که قرار است دست ایشان باشد را می شناساند.
مطالعه و قرائت دوم مطالعه و قرائت کتاب هدایت و کتاب تشریع است.
پس دودسته قرائت برای پیامبر تبیین می شود کتاب تکوین و کتاب تشریع.(دو معرفت تشکیلاتی) یعنی مدیریت عالم خلقت و تکوین و مدیریت هدایت و تشریع به پیامبر اعطا شد.
به پیامبر گفته می شود که با دانست این کتاب تکوین و هدایت در واقع سیر مدیریت انبیاء ما قبل را دانستی و الآن خودتان سیدالانبیاء هستی و کتاب هدایت و تشریع نیز این گونه است. ومدیریت تشریع و تکوین دست شماست.
یعنی در مدیریت دادن باید ما رعایت کنیم که مدیر باید بداند که عقبه این مدیریت چه کسانی بوده اند چه کار کردند برنامه هاشان چه بوده است و چگونه باید رفت و… . حالا مامی آییم کور کورانه به یک نفر مدیریت می دهیم بدون اینکه بداند چه کسی قبلش بوده و چه کار کرده و برنامه اش چه بوده است.(دو معرفت تشیکلات سازمانی) در ادامه قصه قرآن بعثت پیامبر اسلام: بعد از اینکه دانستی قبل از توچه بوده و چه باید بکنی، حالا باید دوره کارورزی را سپری کنی. در سوره مزمل می گوید که حکم ات را زدیم و الآن باید خود سازی کنی. چه خودسازی ای: ۱. تهجد و نماز شب ۲. قرائت قرآن
انا سنلقی علیک قول ثقیلا: می گوید که چون می خواهی دین را عملیاتی کنی باید برنامه خودسازی ویژه را داشته باشی.
یا ایها المزمل را خوب ترجمه نکرده اند: در واقع ترجمه اش می شد که ای کسی که زحمت بار سنگین اجرای دین را برعهده داری. این عنوان و اسم خودش یک عنوان مدیریتی است.
ما سه مرتبه الزام دینی در اسلام داریم: مسلمین، مومنین، علما ربانی و معصومین ما باید تبیین کنیم که الزامات مسلمین با مومنین و… متفاوت است در واقع ما سه فقه داریم الزامات مومنین ، الزامات مسلمین والزامات علما ربانی و معصومین ما تعریف نکرده ایم که رهبر واجب است که نماز شب بخواند.اگر نماز شب نخواند شر و دردسر درست می کند برای جامعه.
مدیریت اسلامی حق مومنان است نه مسلمانان. مدیریت از آن مومنان است نه مسلمانان.
مومن تعریف دارد:
- قد افلح المومنین : یعنی فقط مومن رستگار می شود نه مسلمان…
- مدیریت اقتضائات و الزامات خانواده باعث تدبیر حوزه اجتماع می شود.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=8488
نظرات