در اینکه «عدالت» یک مفهوم بسیار مهم است، شکی نیست؛ دولتمردان ما باید مشخص کنند در این حوزه میخواهند چکار کنند؟ چرا که در حال حاضر مسأله اساسی در ایران این است که حقوق فقهی زنان را دائما به مساله عدالت گره میزنیم و با طناب آنها به چاه رفته ایم. نظام حقوقی ما ثابت است، در حالیکه تحولات بسیار وسیع. آیا پا به پای این تحولات قوانین ما نیز بسط یافته است؟.
به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، نشست علمی «عدالت جنسیتی» از سلسله نشستهای انجمن مطالعات زن و خانواده جامعه الزهرا(س) با سخنرانی دکتر فریبا علاسوند عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده در روزهای پایانی مهرماه برگزار شد. در ادامه گزارشی از این نشست فرارویتان قرار میگیرد.
مفهوم شناسی «عدالت جنسیتی»
«عدالت جنسیتی» از جهات مختلف برای ما مهم است، چرا که این اصطلاح از طرف پارادایمهای کاملا رقیب، استفاده میشود، و این خود در صورت مساله، مشکل دارد. مساله اصلی در اثبات عدم تعیّن این مفهوم است، و طبعا به دنبال این عدم تعیّن، تفسیرپذیری گستردهای بوجود میآید، و این در حالی است که هر کس این واژه را متناسب با مبدأ فکری خود بکار برده است. عدالت جنسیتی برآیند همه تطورات معنایی است که در واژه عدالت و جنسیت وجود دارد و در واقع این واژه دربرگیرنده همه تطورات معنایی جنسیت و عدالت است؛ عدالت + gender. صحبت اصلی ما درباره عدم تعین و تفسیرپذیری عدالت جنسیتی است.
سوء استفاده از مفهوم «عدالت»
«عدالت» پربسامدترین اصطلاح در فلسفه سیاسی و سنت فلسفی به طور کلی است. عدالت را در سنت فلسفی برای چه به کار میبردند؟ واژه عدالت برای ادراک نابرابریها و ملاحظه شرائط نابرابر بکار میرود. پس عدالت آمده است تا نابرابریها را ببیند، و نه برابریها. واژه عدالت آمده تا عرصههای نابرابر را ببیند، و اگر برابر ببیند، ظلم است. لذا، تعریف عدالت اعطای برابر برای برابرها و اعطای نابرابر در مقابل نابرابریها است. اینجاست که کلمه عدالت ساخته و جعل میشود. اینکه نابرابریها فربهتر شدند، و هزار دلیل برای نابرابری ساختند و پادشاهان و دیکتاتورها آمدند و مهم شدند، و دلیلی برای نابرابری شد، مردم دیدند حقوقشان نابرابر است تا برابر. کار به عرصه اجتماعی نداریم، عدالت برای فهم نابرابری آمد، اما سوء استفاده از این مفهوم هم در کنار آن ایجاد شد. اینکه عدالت برای فهم نابرابری آمد، یک اتقاق بود و اینکه سوءاستفاده هم بود.
آزادی برابر است یا برابری؟
تا دورههای مدرن دو دسته فیلسوف داریم در مقابل طبقات روشنفکری؛ این دو همواره در این مساله که آیا آزادی برابر است یا برابری؟ و اینکه کدام مقدم است؟ دعوا داشتند. شاه بیت لیبرالیسم برابری و آزادی بود. روسو میگوید برابری مقدم است، جان لاک معتقد است آزادی برابر است؛ اما در هر دو رویکرد، برابری جزو ارکان بود. در مجموع، برابری رکن عدالت است. یک جامعه و نظام سیاسی که عادلانه است، باید دید چقدر برابری را پیاده میکند، و در چه چیزهایی باید برابر باشند؟ از زمانی که اعلامیه حقوق بشر میگفت برابری یعنی اینکه فاکتورهایی مثل نژاد، جنسیت، مذهب و رنگ و اینها نباید مبنای نابرابری شود؛ فکر میکردند به اینکه چطور برسند به برابری، تا بگویند جامعه ما عادلانه است، در این مفهوم، عدالت مفهومی انتزاعی برای رسیدن به جامعه عادلانه شد.
حق بر هر چیزی مقدم است
بحث عمده در فلسفه حقوق غرب، بحث عدالت و آن هم ابعاد عمل گرایانه تر درباره عدالت است. آنچه مهم است این است که حق بر هر چیزی مقدم است، حتی حق بر خیر مقدم است، چون هر جهان بینی تعریفی از خیر دارد، به هر کسی و هر انگارهای که معتقد باشید، اصل مسلم این است که حق بر هر چیزی مقدم است. اما جان لاک دغدغه اش اقلیتهای اجتماعی و گروههای کم برخوردار است، و حرفش این است که چگونه امکانات را فراهم آوریم تا افراد کم برخوردار هم برخوردار شوند، بعد به سمت عدالت توزیعی میرود.
«عدالت جنسیتی» از نگاه علوم انسانی
مساله عدالت نقطه پرکاری است و جریانهای فکری متنوعی را در برمی گیرد. اما در علوم اسلامی عدالت جنسیتی چگونه است؟! بحث عدالت بحث فقیری است، به ویژه ابعاد عمل گرایانه آن. علامه طباطبائی در کتاب المیزان به بحث عدالت که رسیده اند صرفا به این نکته که مساوات و حق هر کسی به خودش و اعطای برابر به برابرها و نابرابری به نابرابرها، اکتفا میکنند. در این زمینه ما وسیع کار نکرده ایم، من پرهیز دارم بگویم عدالت جنسیتیِ مباحث ما فقیر است، ما راجع به طبقات نابرخوردار صحبت نکرده ایم.
فمینیستها تاکید دارند که عدالت یعنی برابری، و این در حالی است که در اسناد بین المللی Gender Justice یعنی برابری. من Gender را با جنسیت معنا نمیکنم، بزرگترین اشتباه ما این است که برای هر مفهومی، ما به ازایی درست کنیم. فرهنگستان علوم اسلامی گفته به جای واژه sex ، از واژه جنس و به جای Gender ، واژه جنسیت را بکار ببرید. فارغ از اینکه جنس اصولا Gender یک ایدئولوژی است. واژه Gender را آنها فقط Gender استفاده میکنند. تا قبل از دهه هفتاد میلادی بین زن و مرد تفاوت وجود داشت، بعد از اینکه فمینیسم به شکل مکتب درآمد، اولین کاری که کرد، مفهوم سازی بود و اولین تفکیک را بین مفهوم sex و Gender ایجاد کرد. این مفهوم میگوید وقتی ما به مردانگی و زنانگی نگاه میکنیم، یک مردانگی و زنانگی بیولوژیکی میبینیم، و یک مردانگی و زنانگی اجتماعی، فرهنگی و تربیتی. Gender یعنی تمام تفاوتهای روانی، ذهنی، و گرایشی که منشاء تربیتی، فرهنگی و آموزشی دارد.
رگ حیات فمینیست Gender شد، و مهمترین سلاح برای تمام نهادهایی که نقشهای جنسیتی را پایدار میکرد، مثل پدری و مادری و ازدواج. Gender خیلی رسالت داشت، ایدئولوژی Gender بیشترین آسیب را به نهاد خانواده وارد کرد. مساله ما با غرب حقوق زن نیست، قبل از آن بحث معناشناختی و ترمینولوژی است. غرب این مفهوم را درست کرده و همه جا با آن مفهوم وارد شده است در حالی که ما آمده ایم و آن را صرفا به یک لغت تقلیل داده ایم. Gender یعنی تفاوتهای فرهنگی، تربیتی و اجتماعی که از نظر فمینیستها منشاء بیولوژیک ندارد.
پشت پرده شعار ده ساله سازمان ملل متحد: «زنان و توسعه»
زمانی Gender Justice مطرح شد که استراتژی سازمان ملل متحد درباره زنان تغییر کرد. سازمان ملل متحد یک شعار ده ساله تحت عنوان شعار «زنان و توسعه» داشت که براساس آن میبایست نظامها و حکومتها، موانع پیشرفت زنان را برطرف سازند. مثلا اگر امکان کاندیداتوری زنان در ریاست جمهوری امکان پذیر نمیباشد، باید موانع را بردارند. اگر ورود زنان به رشتههایی چون معدن محدودیت دارد، باید محدودیتها حذف شوند. با این وجود فمینیستها حذف این محدودیتها را نیز کافی ندانستند.
جنسیت و توسعه را جایگزین کردند، و ماموریتی خاص برای دولتها ایجاد شد مبنی بر اینکه نه تنها باید برای زنان رفع موانع کنند، بلکه باید امتیاز مثبت و امکانات بیشتری به آنها بدهند حتی اگر به ضرر مردان باشد. که آن را با عنوان «عدالت جنسیتی» خواندند، یعنی اول در اسناد برابری جنسیتی داشتیم، بعد گفتند کافی نیست و تبدیل به عدالت جنسیتی شد. گفتند، واژه «برابری جنسیتی» برای فرصتهای برابر کافی نیست، بلکه باید امتیازات ویژهای به زنان بدهیم. وقتی دیدند بسیاری از کشورها به اندازه کافی با Gender Justice پیشرفتند، و نیاز به تبعیض مثبت نیست، شعار را برگرداندند به طوری که در سند توسعه ۲۰۳۰ اثری از «عدالت جنسیتی» نمیبینید.
LGBT و عدالت جنسیتی
اتفاق دیگر، ظهور LGBT است (دگرباش سرواژه LGBT است که اختصاری از Gay ,Lesbian ,Bisexual و Transgender ) است. در این راستا سازمانها و نهادهای مختلف در راستای تحقق عدالت برای همه جنسیتها وارد کار شدند. با این تحولات آموزش، اهداف توسعه پایدار و آموزش جنسی و برابری اهمیت بیشتری یافت. به گونهای که اگر کشوری حق یک جوان را به رسمیت نشناسد، عدالت جنسیتی وجود ندارد. اکنون انواع جنسیتها مطرح است، Gender دیگر تنها به معنای مادرانه و زنانه و تقاوتهای فرهنگی و اجتماعی زنان و مردان نیست، بلکه دقیقا به معنای انواع جنسیتهاست. در اجلاس کشورهای آفریقایی و سایر اجلاسها و جلسات، همه موضوعات یک طرف، حقوقLGBTها یک طرف؛ به گونهای که برابری جنسیت بدون حقوق اینها معنا ندارد، اما این کوشش جهانی برای به رسمیت شناختن حقوق LGBTجای تامل دارد!
چالشهای عدالت جنسیتی در ایران
ترویج حقوق برای ایجاد زمینه سازی فرهنگی انواع روابط جنسی، شاید قطعهای از پازل صهیونیستها و مانیفست آنهاست، که براساس آن باید به سمت رواج کویها رفت، تا جهان از غیر از یهودیها خالی شود.
«عدالت» و «جنسیت»، مفاهیم سادهای نیستند، نیاز به تعیین تکلیف ابعاد عمل گرایانه آنها در زندگی ما دارند. نباید به راحتی و سادگی مداوم عبارت «عدالت جنسیتی» را بکار برد. در ایران «عدالت جنسیتی» چگونه مطرح شد؟ در سال ۱۳۸۸. «عدالت جنسیتی» کلمه ما نیست، و اصلا نو و جدید نبود، اما ما نیز وسط مخمصه افتادیم. صفحاتی نوشتند و امضاء گرفتند، بدون آنکه بدانند چه خبر است؟ بعد مدام میگفتند شما در بحثهای مختلف شکاف جنیستی دارید. دولت اصولگرایان میآید عدالت بین زن و مردم را جاری میکند، بعد اصلاح طلبان میگویند شما این را در برنامه چهارم و ششم برای ما تعیین کردید. در داخل حوزه سیاسی این مشکلات وجود دارند، اما درحوزه نظری و عملی که به ما ربط داشت، چه اتفاقی افتاد؟ نتیجه آن دادن امتیاز بیشتر برای برابریها بود. و این در حالی است که آن طیف نمیدانند این بحثها چه هستند؟ همان بحثهای شهید مطهری را آوردند و گفتند این یعنی «عدالت جنسیتی». از دیدگاه بنده، ما نباید کاری به پسوند داشته باشیم؛ در واقع عدالت بدون زن و مرد. ما نیاز به هیچ واژهای نداریم، ما میتوانیم بگوئیم عدالت توزیعی راجع به زنان و مردان به عنوان گروههای اجتماعی. عدالت توزیعی ما چه میگوید؟ در فقه سیاسی و اجتماعی بحث ما چه میباشد؟ جای بحث و گفتگوی بسیاری وجود دارد، حتی بین بزرگان و در سطوح نظریه پردازان. در اینکه «عدالت» یک مفهوم بسیار مهم است، شکی نیست؛ اما دولتمردان ما باید مشخص کنند در این حوزه میخواهند چکار کنند؟ چرا که در حال حاضر مساله اساسی در ایران این است که حقوق فقهی زنان را دائما به مساله عدالت گره میزنیم و با طناب آنها به چاه رفته ایم. نظام حقوقی ما ثابت است، در حالیکه تحولات بسیار وسیع. آیا پا به پای این تحولات قوانین ما نیز بسط یافته است؟. ما در بخشهای مختلف خلاءهای نظری داریم، اینکه نظام اجتماعی ما به زنان به عنوان یک مساله اصلی نگاه میکنند، از آن جهت است که زنان ظرفیت مهم سیاسی هستند.
ضرورت بازنگری در مفهوم «عدالت جنسیتی»
واژه «عدالت» و Gender در فهم حقوقی و فلسفی غرب با آنچه که ما از آن برداشت میکنیم، متفاوت است. واژه Gender ایدئولوژی است و برگرداندن و معناکردن آن به جنسیت غلط است. مساله «عدالت» در علوم اسلامی بسط و توسعه نیافته است. ما برای اینکه مساله خودمان را تبیین کنیم نیاز به واژه« عدالت جنسیتی» نداریم؛ مفهوم «عدالت جنسیتی» بسیار بد، نامعلوم و نامشخص است. تطورات عبارت «عدالت جنسیتی» نمیدانیم چگونه خواهد بود و به کجا میرود.
انتهای پیام/
منبع: مباحثات
https://ihkn.ir/?p=8388
نظرات