به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ حجتالاسلام فلاح شیروانی، مؤسس مجموعه فرهنگ و تمدن توحیدی، در یادداشتی، آورده است: جمع نظام تعلیم و تربیت از آبشخورهای متعددی تغذیه میکند؛ به همین جهت، اگر آن آبشخورها که میتوان اسمشان را مبانی گذاشت تغییرات جدی کنند، طرحهای متفاوتی را به سمت آبگیر نظام تعلیم و تربیت سرریز خواهند کرد.
بنیادهای فکریِ اسلامی آن قدر متفاوت هست که نظام تعلیم و تربیت اسلامی کاملاً متفاوت باشد: تعریفی که از انسان دارد، تعریفی که از جهان دارد، تعریفی که از جامعه دارد، تعریفی که از سعادتهای بشر دارد. سازوکارهای تحول انسان و عوامل پدیداری این تحول قطعاً مهندسی خاصی از جامعه را دارد و ظرفیتهایی را برای تغییر انسان تعریف کرده است. با توجه به مقاصد تمدنی خودمان، اگر در موقف تعلیم و تربیت قرار بگیریم، کاملاً متفاوت فکر خواهیم کرد، ولی هنوز به طور جدی این کار را شروع نکردهایم.
تغییر نظام تعلیم و تربیت انسانهای رشید میخواهد
ساخت نظام تعلیم و تربیت نوین، به تعریف حوزوی، فحولی میخواهد که وقتی درباره مبانی بحث میکنند، آن مبانی را باور کرده باشند و بدانند باید با مبانی قدم به پیش بردارند، چراکه در بسیاری از اوقات مبانی تبدیل به سرود میشود. ما به کسانی احتیاج داریم که بتوانند این مبانی را به تفصیل برسانند و به تعبیری مبانی آنها را دچار صعق نکند. زمانی که یک مبنا را مینوشند، بتوانند از صعق خارج بشوند و بتوانند قدمهای بعدی را بردارند. الان در حوزه تعلیم و تربیت به شدت احتیاج به ورود این فحول داریم تا بتوانند یک تعلیم و تربیت بدون ترس، بدون خوف، یک تعلیم و تربیت متفاوتی را به عنوان یک نهاد اجتماعی برای ما رقم بزند و همۀ ما را به یک بهشت، به یک موقف اجتماعی فطری دعوت بکنند.
جامعه ما در نظام تعلیم و تربیتی تنفس میکند که در آن «E=Mc۲» علم است ولی اللهُ احد علم نیست. اللهُ الصّمد علم نیست. اصلاً این نظام نمیتواند بفهمد اللهُ احد به چه معناست؟ در این نظام تعلیم و تربیت مجبور به خواندن قرآن هستی، اما این، علم نیست و نمیتوان چیزی از آن فهمید. نظام تعلیم و تربیتی که نمیداند به چه چیزی علم بگوید و چه چیزی را ناعلم بداند ما را به کجا خواهد برد؟ این موقف، موقفِ توحیدی نیست. این موقف مسلمانی نیست. حوزه تعلیم و تربیت به شدّت از تمام اینها متأثر است.
نقش تربیت در رسیدن به تمدّن اسلامی
تربیت، تصرف در عالم انسانی است. تمدن را چه کسی باید برپا کند؟ تمدن را یک هویت نوین برپا میکند؛ یعنی انسان با یک هویت نوین. آقا رسول اکرم(ص) زمانی که در جامعه اسلامی مبعوث میشوند، یک دعوت متفاوت را رقم میزند و با آن دعوت، در حیات بشری تغییر ۳۶۰ درجهای ایجاد میکنند. همه چیز را ویرایش میکنند. قبله همه را به یک سمت متفاوتی عوض میکنند.
فرض کنید آقا رسول اکرم(ص) در مرتبه پایینتری بود، مگر این حادثهها امکان داشت که اتفاق بیفتد؟ تعلیم و تربیت؛ یعنی خلق یک انسانی که میتواند تمدنسازی کند. ما حتماً باید در کارِ پرورش انسانهای متفاوتی باشیم تا آنها بتوانند تمدن متفاوتی را رقم بزنند. البته خودِ نهاد تعلیم و تربیت، یک پارهای از حیات تمدنی است، ولی بالاخره از یک نقطههایی شروع میشود و آهسته آهسته میتوان به یک خروجیهای متفاوتی رسید. زمانی بود که پزشک از پاکستان و هند وارد میکردیم. این مخاطره را اولیاء کشور جدی گرفتند و در حال حاضر به نقطهای رسیدهایم که پزشکان ما به سختی شغل پیدا میکنند، با اینکه جمعیت بیشتر شده است. الان پزشک صادر میکنیم و یا آمادهایم تا آنان را صادر کنیم.
تعلیم و تربیت اسلامی، یک عدهای را میخواهد که باورش کنند و بدانند که به نام خدا، به نام دین خدا میتوان انسانهای متفاوتی تربیت کنیم. با این عده پای یک نظام تعلیم و تربیت متفاوت بایستند و انسانهای متفاوتی را تحویل بدهند. آن وقت، این انسانهایی که متفاوت تربیت شدهاند، اگر در جایی ورود کنند، تعریف آن محیط را عوض خواهند نمود. به عبارت دیگر، اگر یک انسان متفاوتی، در یک محیط وارد شود، آن محیطِ انسانی تکویناً دچار تغییر و آن محیط انسانی با حضور او عوض میشود. همچنین اگر آن انسان متفاوت، آدم فعال و ماهری باشد و دارای این افزودهها باشد، آغاز به ویرایش محیط انسانی میکند و اتفاقات بزرگی میافتد.
انتهای پیام/
منبع: ایکنا
https://ihkn.ir/?p=10397
نظرات