به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، دکتر فریبا علاسوند، عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده، عضو شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه خواهران و عضو شورای فرهنگی اجتماعی زنان از بانوان دارای مدرک سطح چهار حوزه است. او صاحب کتابها و مقالات متعددی در موضوعات فقهی و اجتماعی زنان بوده و کتاب زن در اسلام او برنده جایزه کتاب سال حوزه شده است.
در گفتوگو با وی مباحث مربوط به زنان و خانواده مورد بررسی قرار گرفته که در ادامه مهمترین بخشهای آن تقدیم حضورتان میگردد؛
* سرکارعالی به فعالیت در عرصه بینالملل هم علاقه دارید و سفرهای تبلیغی فراوانی در این زمینه دارید. چگونه در ابلاغ پیام دین و نگاه اسلام به زن وارد این فضا شدید و چرا بسیاری از زنان وارد این فضا نشدهاند و چهرههای شاخصی مثل شما نداریم یا کم داریم؟
بعضی از مباحث کلامی بین الادیانی مثل گفتگوی ما با مسیحیت درباره تثلیث هیچ موقع به نتیجه نمیرسد، اما میتوانیم در حوزه زنان و خانواده ائتلافهای بزرگ مذهبی ایجاد کنیم. ولی مدلی برای حضور هرگونه مبلغ در خارج از کشور و به ویژه زنان وجود ندارد. افراد در این عرصه نیستند، چون برنامهای نیست. اتاق فکری نیست که برای یک یا دو یا سه سال طراحی کند که برای مساله زنان چه میخواهیم بکنیم. این در حالی است که دنیا آماده فهمیدن تفکر شیعه است، هرچند به دنبال شیعه شدن نباشد.
باید پلن باشد؛ اگر خانمی امسال برای ارائه بحث رفته برای سالهای بعد باید برای او یا کسی بالاتر از او برنامه داشته باشیم و فقط لازم نیست در هفته زن، زنها به کشورهای مختلف سرازیر شوند. وقتی میخواهید چهره موفق جمهوری اسلامی را در بحث زنان نشان دهید اگر یک زن دانشمند و فیلسوف و یک زن دانشمند در عرصه روانشناسی با تمام دانشهایی که قبل از انقلاب درهایش به روی زنان باز شد با این حجاب و این اعتقادات وارد کشورهای مختلف شود در واقع بهترین مدیا و رسانه است که نشان دهد انقلاب اسلامی برای زنان چه کرده است و آن چهره مشوه را از بین برود، خلاصه آنها که رفتهاند هم حمایت نشدهاند.
* به نظر شما در این زمینه دولت مسئول است و باید نقشآفرینی کند یا حوزه؟
ما ارکان مختلفی داریم که بعضی دولتی هستند و بعضی وابسته به دولت. مثل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مجمع اهل البیت(ع) و مجمع تقریب. اینها اصلاً متصدی این امر هستند. مسئولان بخش زیادی از اینها اصلاً روحانیت هستند، ولی اصولا بحث زنان در این مجامع به درستی دیده نمیشود یا حداقل با بدنه حوزه بیارتباطاند. گاهی آن اندازه که مبلغ دانشگاهی اعزام میکنند حوزوی اعزام نمیکنند، در حالی که اصلا ماموریت آنها بیشتر دینی- حوزوی است تا سیاسی و در این زمینه با خانمها ارتباط روشنی وجود ندارد. من هم از مجمع اهل البیت(ع) و هم از مجمع تقریب اعزام شدهام، اما نقشه راهی ندیدهام و هدفگذاری نکردهاند. حوزه هم با این نهادها ارتباطی ندارد، با وجود شعارها حوزه در جایگاه برنامهریز نیست. آن مقداری هم که هست مربوط به حوزه خواهران نیست. در حوزه خواهران کارهایی کمابیش شروع شده است اما اینکه تنها اداره تاسیس کنید و اتاق فکر نداشته باشید، یا اتاق فکر باشد و پول نباشد و برنامهها بر اساس ظرفیتها نباشد؛ در این صورت تنها فرم بدون محتوا ایجاد کردهاید.
تبلیغ در عرصه بین الملل بیشتر از عرصه ملی، مردانه – زنانه است و وقتی میخواهید در بحث زن و خانواده فعالیت بینالمللی بکنید خیلی ناچسب است که یک روحانی مرد حرف بزند؛ دنیا نمیپذیرد، بنابراین دست کم یک عرصه زنانه دارید که باید در اختیار خانمها قرار بگیرد. حوزه میتواند هم از دولت استفاده کند و هم نهادهایی که بودجه را از دولت میگیرند و در خدمت و رسالت دین هستند. ولی رایزنیهای کافی و کامل نداریم.
همه ما که در عرصه بین المللی میرویم بر اساس تکنیکهای فردی عمل میکنیم. در این تکنیکهای فردی هم گاهی مقداری مردان غلبه مییابند. اخلاقاً پسندیده نیست که شخص خودش را به اصطلاح غربیها پرزنت کند. به هر طریق این حمایتها باید در حوزه شکل بگیرد ولی حوزه هم از ظرفیتهای خودش میتواند استفاده کند و هم از ظرفیتهای نهادهایی که موظفاند در این مسیر حرکت کنند ولی وقتی که حوزه میخواهد کاری شروع کند فرمالیته نباشد.
* بانوان متدین زمانی برای ورود به چرخه آموزش دینی تلاش میکردند. زمانی برای رسمیت یافتن آموزش دینی تلاش میکردند و الان بحث به رسمیت شناخته شدن اجتماعی آنها است که مقام معظم رهبری هم به آن اشاره کردند. با توجه به مشکلاتی که در بحث بین الملل اشاره کرید تا چه حد میتوان به رسمیت این تلاشها امیدوار بود؟
برای پیشرفت، برای به رسمیت شناخته شدن و برای توسعه فعالیت، یک رکن شخصیت علمی، نوع تلاش، حد سواد و قدرت کنشگری خود طلاب است. چگونه این سهم به فعلیت میرسد؟ باید گفت جامعه و اجتماع منتظر فردی است باسواد، دارای مهارت، دارای انگیزه و این آدم را میخواهد؛ نه فقط در دانش حوزوی بلکه در سطح مهندسی، پزشکی و … هم فرمها تنها تا حدی به شما کمک میکنند، مثلا مدرک یا عنوان دکتر و مهندس و … تنها تا حدی کار را پیش میبرند، اما بعد از آن فرمها و عناوین بیاعتبار میشوند.
آدمهای پیشرو هستند که پیش میروند، آنها آدمهایی هستند که تکنیک و سوادشان و قدرت کنشگریشان بالاست. بنابراین مقداری از رسمیتنیافتگی چه در مرد و چه در زن به ویژه در بانوان ضعف این ویژگیهای شخصی افراد است. مثلا وقتی مردم دنبال حرف خاص و برآمده از سواد میگردند اگر حرف شما عادی باشد و تخصصی و حرفهای نباشد، تا یک سطحی جواب میگیرید و نمیتوانید به یک سطح بالاتر بروید. اگر باسوادید ولی دارای مهارتهای اجتماعی نیستند؛ نمیتوانید خوب سئوال بسازید، خوب جواب دهید خوب بنویسید و خوب چالش کنید، در یک سطحی متوقف میمانید.
جامعه یک فضای کاملا برهمکنش دارد و امور برهم تاثیر دارند. چیرگیهای ما در فضای مجازی برای اثرگذاشتن تا حدود زیادی به قدرت خود ما وابسته هستند، این چیرگیها بعضی ذاتی فرد است. الان از این منظر وضعیت رو به بهبود است. حوزه هم اگر بنا را بر جذب آدمهای متوسط بگذارد خروجی آن آدمهای متوسط میشود و اگر بنا بر جذب نخبگانی باشد خروجی نخبگانی خواهد داشت.
اگر بنا بر جذب نخبگانی باشد طبیعتا آدمهایی که ذاتشان پیشران است، حرکت ایجاد میکنند، بیشتر درس میخوانند و مهارتها را بیشتر جذب میکند، بیشتر جذب میشوند و هرچه بیشتر برای آنها کار کنید بهتر است. اگر در یک جا ۱۰ نخبه و در جای دیگر ۳۰۰۰ آدم معمولی، آن ۱۰ نخبه هستند که کار اصلی را انجام میدهند. سهم ما چه قدر است؟ خیلی خوب درس خواندن، خیلی زیاد و متراکم مطالعه کردن، بعد آرام آرام حرفهای شدن و در یک عرصه تخصصی کار کردن، خیلی کمک میکند. اینها کارهایی است که من به عنوان طلبه باید انجام دهم.
اما به طور طبیعی وقتی ماموریت نهادها به گونهای تعریف میشود که که آدمها را با این تواناییها سامان بدهند برونداد چندبرابر میشود. بنابراین نهادها هم باید برای به رسمیت رسیدن افراد کمک کنند. اما اینکه نهادها مثل نهاد حوزه چه کاری میتوانند انجام دهند؛ اول باید به جریان جذب تا به فعلیت رساندن توجه کند و کمک کند که در این هدف حرکت کنند تا این که استعدادشان معطل نشود. تا چندسال قبل همه طلبههای خواهر تا سطح دو حوزه درس میخواندند که سطح دو حوزههای علمیه خواهران از سطح دو حوزه برادران هم کمتر است، نهاد حوزه با این به رسمیت یافتگی کمک کرد و سطح را بالاتر برد، سطح تخصصی را بالاتر برد و وقتی کسی متخصصتر میشود این تخصص در هویتیافتگی علمی او اثر دارد؛ اینکه مثلا در شهر به عنوان کسی که استاد تفسیر یا پژوهشگر زنان است، شناخته شود و افراد مشار در یک رشته یا فعالیت خاص بالبنان بشوند.
در مرحله بعد تاسیس پژوهشکدهها و موسساتی است که این دانش را به فراورده تبدیل کند مثلا کتاب و مقاله و کارگاه. گام بعدی حوزهها میتواند این باشد که موسسات همیار را راهاندازی کنند تا دانش را به فراورده تبدیل کنند. چیزهای دیگر هم هستند مثلا دولت مسئولیت دارد یا آموزش و پرورش بنا را بر این بگذارد که تراز دینی و اخلاقی دینی تربیتی خود را از فارغ التحصیلان حوزه به سرانجام برساند، در این مورد پیشنهادهایی هم به نهادهای مختلف ارائه کردهایم. در این صورت آموزش و پرورش همسو با فعالیت تعلیم و تربیت حوزه میشود و نهادهای مشاوره هم در عرصه رشد و تربیت میتوانند کمک کنند.
* مباحثی در مورد برنامه داشتن نهادها و موسسات در فعالیتها و به صورت خاص فعالیتهای بین المللی مطرح شد. اما سرکارعالی خود با ورود به شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه خواهران از آن سوی میز به این سوی میز آمدید. به نظر شما این شورا در تسهیل امور حوزههای علمیه خواهران تا چه اندازه موفق بوده است؟
در بین برنامهریزان کسانی را داشتیم که در جلساتشان در ۲۰ سال گذشته میگفتند لازم نیست خانمها فلسفه بخوانند چون مغز انتزاعی فلسفهفهم ندارند، اجتهاد در خانمها لازم نیست، خانمها همین قدر که مادر و همسر خوبی باشند کافی است و…، تک تک این جملات در هدفگذاری حوزههای علمیه و برنامهریزی و تغییر کتابها و متونشان، در ریلگذاری کلانی که در مجموع حوزه خواهران را تضعیف کرد نقش داشت. با این که یک سرمایه عظیم انسانی و مالی صرف سازماندهی حوزه میشد که از همه آنها تقدیر میکنم به موازات تضعیفی هم صورت میگرفت.
یکی از کارهای پایهای که در ۶ سال گذشته انجام دادهایم، بازنویسی اسناد بالادستی حوزههای علمیه با توجه به اقتضائات خواهران است که بخش قابل توجهی از آن انجام شده است و این اسناد باید مبنای برنامهریزیهای بعدی باشد. یکی از کارهای مهم دیگری که انجام دادهایم این است که در حال تدوین نظام تعلیم و تربیت و نظام پژوهش و نظام فرهنگی تبلیغی هستیم و امیدوارم با ارادهای که وجود دارد و صرفا مختص به حوزه خواهران نیست که حوزه خواهران در حاشیه باشند. اما متاسفانه در روند تحصیلات در کشور حوزه در آخر قرار گرفته است و بودجه بسیار کمی به آن داده میشود و حوزه خواهران آخر این آخر است.
یکی از کارهایی که اصلا سابقه نداشته است و شورای سیاستگذاری آن را انجام داد، انجام پژوهشهای میدانی برای برنامهریزی است؛ بیش از ۱۰ پروژه است که برآمده از نیازهای واقعی با تحقیقات میدانی از حوزه خواهران و نهادهای مربوط به آن انجام میشود. بخشی از این کار را مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران، بخشی را دبیرخانه شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه خواهران و بخشی را جامعه الزهرا(س) متکفل هستند.
* سرکارعالی در مورد ابرزنان و اسوگی زنان در عالم اسلام ایدههایی دارید و حضرت زهرا(س) را در برابر الگوهایی که از طریق رسانههای غربی معرفی می شوند، مطرح میکنید. برای نشان دادن چهرههای موفق عالم اسلام چه چالشهایی وجود دارد؟
یک مشکل این است که مدل نداریم، در غرب مدل وجود دارد، ابرانسانها در غرب خیلی مهم و اثرگذار هستند، شخصیتهای ابر یا مافوق، تغییر و انگیزه ایجاد میکنند و آرزو میسازند یا ممکن است ترس ایجاد کنند، بر زندگی انسانها چنگ میاندازند و بر آنها تاثیرات جدی میگذارند و به جز فرهنگ و آدم، پول هم میسازند.
آنها مدل دارند و برای مدل محدودیتی ندارند. کارهای زیادی از این طریق انجام میدهند. مثلا وقتی «کاپیتان مارول» ساخته میشود که یک ابرزن قهرمانش است، همزمان چند فیلم هالیوودی در حال اکران است اما این فیلم با یک رقم فوق العاده فروش میکند که نشان میدهد موفق بودهاند.
البته ما نمیتوانیم از آن مدل پیروی کنیم چون اهدافمان متفاوت است اما اینکه انسانها یک ابرمدل، اسوه یا حالت ایدهآل میخواهند نیاز طبیعی انسان است و اسلام هم به آن توجه داشته و همیشه انسانهای الگو و بینقص ارائه کرده است که عشق میآفرینند و جاذبیت میسازند.
یکی از کارهایی که در غرب انجام میشود، کار مجموعهای است، وقتی هری پاتر نوشته میشود، مدل آن در فیلم ساخته میشود، اقلام فرهنگی و لباس از آن میسازند و یک مجموعه و پکیجی برایش درست میکنند تا با تمام زندگی انسانهای معمولی درگیر باشد و وارد همه ابعاد زندگی شود. من نمیگویم باید عین همین راه را طی کنیم اما باید فکر کنیم که مثلا حضرت زهرا سلام الله علیها چگونه میتواند یک مدل برای همه بشود.
هر زنی که تحصیلات دارد و خانواده را هم نگه داشته ابرقهرمان است، والله این کار آسانی نیست؛ به دنبال تحصیل باشی و بچه و همسر داشته باشی و زندگی به سامان باشد، بچهها رسیدگی میخواهند، تحصیلات دارند، بیمار نشوند، در خانه غذای گرم پخته شود، اگر یک خانمی بتواند خودش این کارها را انجام دهد ابرقهرمان است، البته نه اینکه ۱۰ کارگر داشته باشد.
اگر یک خانم توانسته است هم تحصیل کند و هم زندگی را حفظ کند -با همه آن چیزی که دنیا به آن محدودیت میگوید؛ از حجاب، در چارچوب اراده شوهر زندگی کردن که به آن مردسالاری میگویند- زندگی او میتواند موضوع فیلم و حداقل کتاب باشد.
* اگر سخنی باقی مانده است که مایلید به آن اشاره کنید، بفرمایید.
یک سوی پیشرفت طلبهها هستند که باید خیلی زحمت بکشند، مسیر طلبگی دیربازده و طولانی است. در عین حال طبیعتا سازمان حوزه باید اگر میخواهد برای دین کار مستقیم و در عمق خانه ها انجام بدهد باید ظرفیت خواهران را جدی بگیرد و به رشد و بالندگی آنها کمک کند.
اگر این حمایتهای ویژه صورت میگرفت الان مجتهدین بهنامی داشتیم. الان بانوان مجتهدینی که تحصیل میکنند سطح سوادشان از بانو امین کمتر نیست اما بانو امین همراه بزرگانی بودند که خدمت بانو امین میرسیدند و بانو امین به ایشان تدریس میکردند و از سطح ایشان مطلع میشدند.
به هر حال در حوزه اجتهاد این گونه فهم میشود و در این مراوده استاد-شاگردی توانایی های علمی افراد معلوم و مکشوف میشود این امکان نزد خواهران نیست و معمولا کسی از نظر اخلاقی خود را در معرض این قرار نمیدهد که ثابت کند مجتهد است. نمیخواهم بگویم این مهم است، بلکه انسانیت و آدمیت مهم است، ولی ما همیشه مثلا در فضای بین الملل سئوال میشویم که آیا در حوزه مجتهده هم وجود دارد یا امکانی برای رسیدن به قلههای علمی در حوزه ها دارید یا خیر.
انتهای پیام/
منبع: حوزه
https://ihkn.ir/?p=13494
نظرات