حجت الاسلام مسعود عالی گفت: ولایت اهل بیت جدای از توحید نیست. ما روایاتی داریم که اهل بیت فرمودند ولایت امیرالمومنین و معصومین شأنی از شئون توحید و شرط توحید است.
ایام شهادت امیرالمومنین و شب های قدر بهانه ای شده است تا گفتگویی با حجت الاسلام مسعود عالی در مورد فضائل امیرالمومنین و آثار ولایت و محبت آن حضرت صورت گیرد. وی در این گفتگو به آثار ولایت و محبت امیرالمومنین(ع) در زندگی این دنیا و آخرت اشاره کرده و همچنین مسئله عدالت را در منظومه حکومت داری آن حضرت مورد واکاوی قرار داده است.
متن زیر مشروح گفتگو با این کارشناس دینی است؛
در روایات و مبانی دینی ما تاکید بسیاری بر ولایت و محبت اهل بیت شده است. این مسئله در خصوص حضرت امیرالمومنین با تاکید بیشتری ذکر شده است تا جایی که محبت و ولایت امیرالمومنین ملاک ایمان و یا شرط توحید خوانده شده است. ضمن اینکه به روایاتی در این خصوص اشاره می کنید بفرمایید آثار این ولایت و این محبت در زندگی دنیایی و حتی پس از آن خود را چگونه نشان می دهد؟
معراج های پیامبر متعدد بود. در روایات ما آمده است که پیامبر ۱۲۰ بار معراج داشته است. معراج اصلی که جسمانی بوده همان یک مرتبه بوده است اما معراج های روحی متعددی داشت. پیامبر فرمود در این ۱۲۰ باری که من به معراج رفتم بیشترین چیزی که خدا در معراج به من سفارش کرد تاکید بر ولایت امیرالمومنین بود که به مردم این را تاکید بکن.
ولایت اهل بیت جدای از توحید نیست. ما روایاتی داریم که اهل بیت فرمودند ولایت امیرالمومنین و معصومین شانی از شئون توحید و شرط توحید است. همان که امام رضا فرمود «و انا من شروطها». ولایت اهل بیت دستگاه جداگانه ای از ولایت و سرپرستی خدا در این عالم نیست.
لطف اهل بیت در همه جا به محبین می رسد. هم در دنیا و هم در بعد از مرگ در برزخ و قیامت. در هیچ عالمی از عوالم نیست که ما بی نیاز از اهل بیت باشیم. در هیچ عالمی نیست که اهل بیت دستشان کوتاه باشد. در زیارت جامعه کبیره می خوانیم که اهل بیت رحمت موسوله خدا هستند. یعنی قطع نمی شود.
ولایت و محبت اهل بیت و خصوصاً امیرالمومنین سکرات را آسان می کند. امیرالمومنین ملاک حق و باطل است. شیعه و سنی نقل کرده اند که پیامبر فرمود «یاعلی حبک ایمان و بغضک کفر». پیامبر فرمود اگر کسی علی(ع) را دوست داشته باشد سختی های مرگ بر او آسان می شود.
پیامبر در جمعی از اصحاب بودند و فرمودند چه کسی از شما هست که هر روز عمرش را روزه است؟ سلمان بلند شد و گفت من، پیامبر سوال کرد چه کسی از شما هست که تمام شب های عمرش را احیا دارد و عبادت می کند؟ سلمان دوباره گفت من، پیامبر فرمود چه کسی است که در هر روز قران را ختم می کند؟ دوباره سلمان بلند شد و گفت من، خیلی ادعای بزرگی است که کسی هر روز روزه هر شب، عبادت و هم روز یک ختم قرآن کند. یکی از اصحاب گفت او دروغ می گوید من دیده ام که او اینگونه نیست.
سلمان پاسخ داد خدا در قرآن فرموده هر کس هر کار خیری انجام دهد من آن را ده برابر می کنم. من در ماه سه روز روزه می گیرم لذا کانه همه روزهای ماه را روزه می گیرم. پیامبر فرمود اگر کسی شب با وضو بخوابم گویی تمام شد را احیا کرده است و من هر شب با وضو خوابیده ام. و اینکه گفتم هر روز ختم قرآن می کنم بخاطر این است که از پیامبر شنیدم هر کسی سوره توحید را یک بار بخواند انگار یک سوم قرآن را خوانده است، دو بار بخواند دو سوم، و هر کس سه بار بخواند انگار یک ختم قرآن کرده است.
سلمان ادامه می دهد از پیامبر شنیدم که مَثَل علی(ع) در قران مانند مَثَل سوره توحید است. شنیدم پیامبر خطاب به امیرالمومنین می فرمود یا علی(ع) اگر کسی تو را با قلب دوست داشته باشد یک سوم ایمان را دارد، اگر با قلب و زبان دوست داشته باشد دوسوم و اگر با قلب و زبان و عمل تو را دوست داشته باشد ایمانش کامل است. از پیامبر شنیدم که یا علی، خدا فرمود اگر آنچنان که آسمانیان تو را می شناسند، زمینی ها هم تو را می شناختند جهنم را خلق نمی کردم.
مقصودم قسمت آخر حدیث است که واقعا محبت و ولایت اهل بیت خودش را در شداید و سختی ها نشان می دهد. خدا شیخ حسن آقا نخودکی اصفهانی را رحمت کند که می گفتند چند روز آخری که او در بستر افتاده بود، سر از بالین بلند کرد و رو کرد به سمتی و گفت ای شیطان بر من که وجودم پر از محبت علی(ع) است دست نخواهی یافت.
نقش معاویه را در غربت و تنهایی امیرالمومنین چگونه ارزیابی می کنید و فتنه های زمان امیرالمومنین چه تاثیری بر زمامداری و حکومت داری حضرت امیرالمومنین داشت؟
از عوامل مهم تنهایی ولی خدا شبهه ها و فتنه ها هستند. معاویه فتنه ای برای دین خدا بود. مستشرق مسیحی به نام لامنس در جمله ای می گوید ما مسیحی ها باید مجسمه معاویه را از طلا بسازیم و به آن احترام بگذاریم چون اگر این معاویه نبود، اسلام تمام دنیای غرب را گرفته بود. دیگر چیزی از مسیحیت باقی نمانده بود و همه مسلمان شده بودند. اما معاویه نگذاشت.
معاویه فتنه های عجیب و غریبی داشت. این را همه نوشته اند و از مسلمات تاریخی است که به هفتادهزار مسجد بخشنامه داده بود که خطبا در آن مساجد ملزم هستند بعد از نماز به علی(ع) لعن کنند و در قنوت خود سب به علی(ع) داشته باشند.
یکی از خطبای نماز جمعه وقتی این کار را نکرد، او را به شدت شکنجه کردند و از منصبش عرض کردند.
بخشنامه صارد کرده بود اگر بچه ای به دنیا بیاید و پدر و مادرش اسم او را علی بگذارند خانه را بر سر اهلش خراب کنند. حقوق بنی هاشم را از بیت المال قطع کرده بود. لذا امام صادق یا یکی دیگر از اهل بیت فرموده بود هر کس می خواهد محب ما اهل بیت ما خودش را برای فقر آماده کند.
معاویه کسی بود که احادیث پیامبر را که از زمان ابوبکر نقل آن منع شده بود، نوشتن و پخش آن ها را ممنوع کرد و جرم سنگینی بر کسی که فضائل علی(ع) را نقل کند، شامل می شد. در عین حال اجازه داده بود که جاعلان حدیث، به راحتی حدیث جعل کنند.
علامه امینی در الغدیر می گوید که ۴۲ نفر جاعل حدیث بودند که ۴۸۰ هزار حدیث جعل کردند. معاویه اینها را آزاد گذاشته بود که حدیث جعل کنند ولی احدی مجاز نبود حدیثی از فضائل امیرالمومنین نقل کند.
یکی از احادیثی جعل کرده بودند این بود که پیامبر فرمود «امینان خدا سه نفر هستند. من و جبرائیل و معاویه»؛ حدیث دیگری جعلی این بود که پیامبر به معاویه خطاب کرد «یا معاویه انت منی و انا منک».
حدیث جعل کردند که امیرالمومنین بعد از جنگ صفین اظهار پشیمانی کرده است و وقتی بر بالین کشته های معاویه قرار گرفت گفت خدا من را با شما محشور کند.
معاویه قسم خورده بود که من تا کاری نکنم که اسم محمد را از اذان پاک کنم از پا نمی نشینم. به قدری فتنه درست کرد که در خانه اهل بیت خلوت شد.
در دوران امامت امام حسین از سال ۵۰ هجری تا سال ۶۰ که معاویه زنده بود و با او مصادف بود، تنها ۲۷۰ حدیث در این دوران از امام حسین بیشتر به ما رسیده است. نشانه می دهد که ولی خدا غریب شده بود. لذا شبهه ها و فتنه ها باعث غربت ولی خدا می شود.
در روایات تاکیداتی بر این مسئله وجود دارد که لفظ «امیرالمومنین» تنها و تنها به وجود مقدس حضرت علی ابن ابی طالب(ع) اطلاق می شود و حتی اهل بیت از بکار بردن این لقب برای خود نیز نهی نموده اند، خوب است هم به این روایات اشاره ای داشته باشید و هم دلیل این مسئله را ذکر کنید:
لقب امیرالمومنین را خداوند به حضرت علی(ع) داد و اولین کسی که از طرف خدا مامور شد تا امیرالمومنین را با این لقب صدا بزند، پیامبر اکرم بود. ابن عباس می گوید ما با پیامبر از کوچه ای گذر می کردیم دیدیم از طرف مقابل امیرالمومنین آمدند و به حضرت سلام کردند. پیامبر اکرم جواب سلام حضرت را اینگونه دادند که «السلام علیک یا امیرالمومنین»؛ ابن عباس می گوید ما تعجب کردیم و این اولین باری بود که پیامبر به علی(ع)، لقب امیرالمومنین می دهد. می گوید از پیامبر سوال کردم که یا رسول الله آیا به جهت محبتی که به پسرعمویتان دارید او را امیرالمومنین خطاب کردید یا این فرمان خدا بود؟
پیامبر فرمود ابن عباس وقتی در معراج در آن مقامی بودم که فقط و فقط من بودم و خدا و با خدا تکلم می کردم، صدای خدا را که شنیدم با صدای علی(ع) شنیدم. تعجب کردم. سوال کردم «یا رب تخاطبنی ام علی» خدایا تو با من سخن می گویی یا علی؟ خداوند فرمود ای حبیب من چون در زوایای قلب تو گشتم و دیدم محبوب تر از علی در بین انسان ها نیست در این مقام خواستم با صدایی با تو سخن بگویم که برایت آرامش داشته باشد.
تصور کنید کسی مستقیم در حال گفتگو با خداست. این چه عظمت و ابهتی دارد؟ طبیعی است که اضطراب به وجود ادمی بیفتد و آدم مضطرب شود. لذا خدا به پیامبر فرمود با صدایی با تو حرف زدم که برایت آرامش داشته باشد، چون با او انس داری.
پیامبر ادامه می دهد که بعد خدا به من فرمود که ای رسول ما، علی را با نام امیرالمومنین به مردم معرفی کن، نامی که تا احدی قبل از او و بعد از او به این نام نخوانده اند.
پیامبر فرمود من بر هر دری از درهای بهشت که عبور می کردم می دیدم بر سر در آن نوشته شده است «لااله الا الله، محمد رسول الله، علی امیرالمومنین» لذا این لقب امیرالمومنین از سوی خدا داده شد و پیامبر اکرم اولین کسی بود که بین انسان ها او را به این نام صدا زد.
پیامبر خطاب به امیرالمومنین فرمود که اگر فضائل تو را بگویم می ترسم آن اعتقادی که مسیحیان نسبت به مسیح پیدا کردند را مسلمان ها در رابطه با تو قائل شوند. یعنی همانطور که مسیحی ها مسیح را خدا دانشتند من اگر فضائل تو را بگویم خوف این را دارم که مسلمین هم تو را خدا بدانند. از این جهت پیامبر اکرم خیلی از فضایل امیرالمومنین را نگفت.
فرمود علی جان خدا را نشناخت کسی جز من و تو. من را نشناخت کسی جز خدا و تو. تو را نشناخت کسی جز خدا و من.
وجود مقدس امیرالمومنین به گونه ای بود که خود معصومین برای او یک احترام و حریم خاصی قائل بودند. اهل بیت به احدی اجازه نمی دادند که آنها را امیرالمومنین خطاب کنند.
کسی خدمت امام صادق رسید و عرض کرد ما اگر بخواهیم آخرین وصی خدا یعنی حضرت مهدی را سلام دهیم آیا می توانیم به ایشان امیرالمومنین بگوییم؟ امام صادق او را نهی کرد و فرمود «ذلک اسم سماه الله امیرالمؤ منین، لایسمّیبه احد قبله و لابعده الا کافر» این اسم اختصاصی جد ما علی(ع) است نه کسی قبل از او و نه کسی بعد از او این اسم را بر خودش نگذاشت مگر اینکه کافر است.
آن فرد گفت پس اگر من بخواهم به فرزند شما سلام بدهم چگونه سلام دهم؟ حضرت فرود بگو «السلام علیک یا بقیه الله».
یکی از مسائلی که خیلی وقت ها از دوران خلافت امیرالمومنین روایت می شود مسئله عدالت است که حضرت در برخورد با مفاسد اقتصادی و در مورد بیت المال حساسیت های ویژه ای داشتند، مسئله ای که شاید در دوران ما کمتر به لحاظ عملی و عینی شاهد برخورد قاطع و به جا در مورد آن هستیم. ضمن اینکه به برخی از حساسیت های امیرالمومنین در این مورد اشاراتی خواهید داشت بفرمایید جایگاه مواجهه عادلانه با مسائل مختلف در منطق حکومت داری امیرالمومنین چه بود و آیا در زمان ظهور حضرت ولی عصر این اتفاق خواهد افتاد یا باز هم موانعی وجود خواهد داشت؟
ممکن است بعضی ها از روی دلسوزی در نظام دینی بگویند اگر کسی خیانتی کرد لاپوشانی کنید. اما امیرالمومنین در مقابل فساد و دست اندازی به بیت المال طور دیگری رفتار کرده است.
امیرالمومنین شنید ابن حرمه مسئول مالی بازار اهواز خیانت و اختلاس کرده است. امیرالمومنین فوراً نامه ای برای فرماندار اهواز نوشت ناظرین من به من خبر داده اند که مسئول مالی بازار اهواز خیانت کرده است به محض اینکه نامه من به دست تو رسید او را عزل و حبس کن و در نماز جمعه در مقابل چشم همگان سی و پنج ضربه تازیانه به او بزن و آبرویش را ببر چون او آبروی نظام دینی را برده است.
گاهی مسئولین ما چه مسئولین قضایی و چه دولتی، احیانا آسیبی که پیش می آید آنقدر برخورد با آن آسیب را طول می دهند که حیثیت ضربه می خورد. چرا استخوان را لای زخم نگه می دارید؟ اگر فرد متهم بی گناه است از او رفع اتهام کنید و اگر گناه کار است چرا برخورد با او را نگه می دارید.
رهبر انقلاب در مورد بحث حقوق های نجومی چند بار فرمودند که مشمول مرور زمان نمی شود؟ متاسفانه آن موقع که زمان هتک حیثیت است همه مسئله را در بوق می کنند و آن موقع که باید نتیجه محاکمه مشخص شود، هیچ چیز معلوم نیست و نیجه آن درست به گوش مردم نمی رسد. لذا سرعت عمل خودش موضوعیت دارد.
پیامبر اکرم، امیرالمومنین را با جمعی از مسلمین به یمن فرستاد که یکسری اموال را از آنجا جمع آوری کنند. ظاهرا سال آخر عمر پیامبر بوده است. این کاوران در حال بازگشت می خواستند به کاروان پیامبر که عازم حج بود ملحق شوند. امیرالمومنین زودتر آمد که بتواند خدمت پیامبر برسد. پیامبر به امیرالمومنین فرمود علی جان خوب است که بازگردی و با کاروان خود و به همراه آنها بیایی.
امیرالمومنین بازگشت و دید کسانی که همراه حضرت بودند و از یمن بازمی گشتند لباس هایی را که از مردم یمن گرفته بودند و متعلق به بیت المال بود را پوشیده اند. امیرالمومنین با آنها برخورد کرد و فرمود تا وقتی پیامبر بیت المال را تقسیم نکرده حق ندارید دست به بیت المال ببرید. امیرالمومنین همه را از انها گرفت و انها خیلی دلخور شدند. وقتی آنها بر پیامبر وارد شدند از امیرالمومنین گله کردند که حالا ما یک لباسی را تن کردیم و علی(ع) با ما خیلی تند برخورد کرد. پیامبر فرمود «ارفعوا السنتکم من شکایه علی فانه خشن فی ذات الله» زبانتان را از شکایت علی به کام بگیرید همانا خشم و قاطعیت او در راه خداست.
این همان علی ای است که اشک یتیم او را به زانو در می آورد. زانوان امیرالمومنین در دو جا می لرزید. یکی در مقابل خدا و زمان نماز و مناجات و دیگری در زمانی که اشک مظلوم و یتیمی را می دید طاقت نمی آورد. انسانی که در این جاها ضعیف باشد آنگاه پیش دشمن خدا محکم می ایستد. او که پیش خدا ضعیف باشد و گریه کند در مقابل دشمن خدا می ایستد.
وقتی از افراد معمولی سوال می شود که در زمان ولی عصر چه اتفاقی می افتد بیشتر عدالت اقتصادی در ذهن آنها می آید که حضرت در امر معیشت و رفاه عدالت و اعتدالی برقرار می کنند و از جامعه طبقاتی جلوگیری می کنند.
مادامی که امکانات تولیدی و منابع درآمد در اختیار همه قرار نگیرد و رانت خواری ها و ویژه خواری ها برچیده نشود اصلاً رشد فرهنگی هم صورت نمی گیرد. اگرچه عدالت فرهنگی مهم تر است ولی تا اینکه معیشت مردم به سامان نشود اخلاقیات زشت و ناامنی ها از جامعه برچیده نخواهد شد.
در جامعه ای که حاکم عادل است و قانون کار مردم را گره نمی زند بلکه مشکل را باز می کند و کارگزاران کسانی هستند که شایسته هستند و همچنین تقوی و عدالت دارند، موانع رشد اقتصادی مانند افراد چپاول گر و… دستشان کوتاه می شود. در این شرایط طبیعی است که رشد اقتصادی صورت می گیرد و دیگر نیازمندی نخواهد بود.
امام کاظم در روایتی فرمود «ان الله لم یترک شیئا من صنوف الاموال الا و قد قسمه و أعطی کل ذی حق حقه الخاصه و العامه و الفقرآء و المساکین و کل صنف من صنوف الناس. فقال: لو عدل فی الناس لاستغنوا.» خدای متعال از ثروت ها و اموال به همه داده است منتهی اگر کسی خیانت نکند و عدالت بین مردم برقرار شود همه بی نیاز می شوند. لذا در زمان حضرت ولی عصر این اتفاق خواهد افتاد.
آنچه در عدالت اقتصادی حضرت مهم است این است که نه فقط مردم در ظاهر و در ثروت بیرون بی نیاز می شوند، باطن انسان ها هم به یک غنایی می رسد که دیگر حرص نمی زنند. آن خصلت ها و اخلاق نظام های سرمایه داری برچیده می شود. تعبیر پیامبر این است که «و یجعل الله الغنی فی قلوب هذه الامه» بی نیازی را در قلب ها قرار می دهد.
در ماه رمضان مردم خیلی با شور و اشتیاق در مراسمات حضور پیدا می کنند، اما از طرفی در زندگی اجتماعی این مناجات ها بالاخره باید تاثیر عملی داشته باشد ولی وضعیت مناسبی را در حوزه فرهنگ عمومی و سبک زندگی مردم شاهد نیستیم، چه باید کرد که این حضور مردم تاثیر عملی داشته باشد و مجالسی که در ماه رمضان برگزار می شود به عنوان یک کلاس درس برای زندگی ما باشد؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا ذکر یک مقدمه را لازم می دانم. قلب که در روایات و آیات مورد نظر است قلبی نیست که در سینه انسان است، بلکه همان روح و روان و جان انسان است منتهی حالات مختلف به آن دست می دهد مثلا گاهی اوقات مریض می شود «فی قلوبهم مرض» و یا می میرد. چون حالات مختلف بر آن مترتب می شود به آن قلب می گویند چون همیشه در حال انقلاب و دگرگونی است. قلب دچار غفلت می شود، به خصوص در این زمان که عوامل غفلت زا و مشغولیت ها خیلی زیاد شده است که اگر انسان مواظب خودش نباشد، دلش در غفلت ها و گردو غبار آن مدفون می شود. باید یک جوری خود را گردگیری کند، لذا موعظه کارش این است. موعظه تعلیم نیست بلکه تذکر است.
ممکن است شما مدت ها در جلسه موعظه شرکت کنید وقتی از شما سوال شود چه آموخته اید ممکن است بگویید هیچ چیز؛ منتهی شما کاری کرده اید که دلتان نمیرد و زنده باشد. این چیز کمی نیست. مگر حتما خاصیت جلسات باید یادگرفتن باشد؟ این کم خاصیتی است که انسان بگوید من جایی رفتم که دلم را زنده نگه داشتم و از دلم گردگیری کردم؟ خیلی از اوقات مشکل ما همان دانسته های ماست. فکر نکنیم هر دانستنی خوب است. امیرالمومنین می فرماید «رُبَّ جَهْلٍ اَنْفَعُ مِن عِلْم» چه بسا ندانستنی که بهتر از دانستن است.
آنچه برای همه ما مهم است این است که ما پایمان را از محبت امیرالمومنین بالاتر بگذاریم و به ولایت امیرالمومنین برسیم. فرد ولایی کسی است که امیرالمومنین در سراسر زندگی اش حضور داشته باشد. جامعه ولایی هم آن جامعه ای است که شئون و سبک زندگی خود را همراه و هماهنگ و نزدیک به امیرالمومنین کند.
خود حضرت فرمودند که کسی به من نمی رسد اما مهم این است که پشت به قله حرکت نکنیم. حالا هر کس می تواند به مقدار توان خود به این قله نزدیک شود.
در تعبیر بسیار بلندی که مقام معظم رهبری در دیدار با مداحان داشتند به این نکته اشاره داشتند که چگونه ولایت امیرالمومنین در زندگی مردم جاری شود.
حضرت امیرالمومنین فرمودند که شما نمی توانید مثل من زندگی کنید. تولید ثروتی که امیرالمومنین می کرد شاید احدی از ما نداشته باشیم. حضرت سالانه تا ۶۰ هزار دینار درآمد کسب می کرد که معادل سازی الان آن ۹ میلیارد تومان می شود. در مصرف بود که حضرت طوری بود که کاری می کرد با ضعیف ترین افراد جامعه مصادف باشد و این خصلت یک مسئول در جامعه اسلامی است که زاهدانه زندگی کند.
توصیه هایی که به ما در قناعت کردن به ما شده است، در بحث مصرف است ولی تولید ثروت در جامعه اسلامی توصیه شده است. تولید سرمایه به تعبیری که مقام معظم رهبری هم اشاره داشتند یک نوع عبادت است.
حضرت امیرالمومنین در جمله ای فرمودند که شما نمی توانید مثل من زندگی کنید. این زندگی زاهدانه را نمی توانید داشته باشد ولی می توانید با خصلت هایی به من کمک کنید. «وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّهٍ وَ سَدَاد»
اولا در مورد این نکته ای که حضرت فرمود به من کمک کنید، باید بگویم شاید کسی سوال کند که این کمک به شما نیست، ما اگر خوب باشیم خودمان خوبیم چگونه کمک به حضرت می دهیم؟ جواب این است که ولی جامعه است که بار رشد و ارشاد جامعه را بر دوش دارد. سنگینی مسئولیت در یک خانواده بر دوش پدر است. اگر بچه های آن خانواده همراهی با پدر کنند یک نوع کمک داده اند.
ولی و رهبر یک جامعه بار مسئولیت یک جامعه را پیش خدای متعال به دوش می کشد. از این جهت است که امیرالمومنین می فرماید با این خصلت ها به من کمک دهید.
آن خصلت ها که حضرت می فرماید ورع و تقوی و اجتهاد و سعی و تلاش است. این خصلت ها هم صبغه فردی دارد و هم اجتماعی. هم تلاش فردی مورد نظر است و هم اجتماعی. در مورد عفت ورزیدن هم همینطور است. سداد و استحکام و استقامتی که لازمه هر مومنی است هم چهارمین خصوصیتی است که حضرت به آن اشاره می کند.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=4675
نظرات