به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام محمد عشایری، عضو هیأت علمی جامعه المصطفی(ص) العالمیه در نخستین جلسه مدرسه تابستانه منهاج که از سوی دبیرخانه مفتاح_اندیشه و با همکاری مدرسه تخصصی فقه امام کاظم(ع) در قم برگزار گردید، به روش شناسی اجتهاد پرداخت.
وی با بیان اینکه روششناسی اجتهاد از سه گام «آشنایی با مکاتب پیشین»، «بازنگری در مکاتب موجود بر اساس تطوری یافته شده» و «بیان منابع فهم در روش هر کدام از مکاتب» تشکیل شده است، اظهار کرد: نگاه روشی به دانش مستلزم خروج از آن دانش است. مادامی که در درون دانش زندگی میکنیم(برای نمونه مکاسب یا کفایه درس میدهیم یا درس میگیریم) دانش مهیمن بر ما است. مادامی که دانش مهیمن بر ماست نمیتوانیم به ادراک مجموعی و به ادراک کاملی از آن دانش دست پیدا کنیم.
استاد حوزه با تأکید بر اینکه نگاه روشی مستلزم آن است که خود و دانش را به گونهای تصور کنیم که دانش در هیمنه ما باشد، گفت: یکی از فواید نگاه تاریخی به دانش این است که ما را درباره روشها حریص میکند. نگاه عادی به روش یک مدرسه یا یک شخصیت مکتبساز ما را مهیمن آن مکتب یا آن شخصیت قرار میدهد اما نگاه تاریخی مانع از چنین حالتی میشود.
وی یادآور شد: برای نمونه در برههای از زمان اندیشههای ابن أبی عقیل تفکر شیعی را نمایندگی و حمایت میکرده است. پس از وی شیخ طوسی نمایندگی و حمایت میکرده است. ولی پس از شیخ طوسی وقایعی رخ داده و فضای جدیدی حاکم شده است. چنین نگاهی مانع از این میشود که دانش یا روشهای دانش یا دادههای دانش بر ما هیمنه پیدا کنند و همواره امکان خلاقیت و نوآوری در ما وجود خواهد داشت.
حجتالاسلام عشایری در ادامه سخنان خود به توضیح تاریخ روششناسی فقه شیعه پرداخت و عنوان کرد: هر گاه به تاریخ فقه، تفسیر، نحو... به مثابهی یک دانش نگاه کنیم در مییابیم تمام این علوم از امیرمؤمنان(علیهالسلام) آغاز میشود.
وی به تشریح دوران شیخ طوسی پرداخت و اظهار کرد: شیخ طوسی را باید در مدرسه بغداد و مدرسه نجف مورد بررسی قرار داد. در فهم روش ایشان باید به دو عنصر دقت کرد. 1- شیخ طوسی امتداد کدام خط و روش است. آیا ادامه خط محدثین پیش از خود مانند شیخ صدوق میباشد یا ادامه خط فقیهان و متکلمان پیش از خود مانند ابن أبی عقیل است؟ 2- برای فهم روش شیخ طوسی باید درکی از زمانهی او داشته باشیم. به بیان دیگر افرادی که شیخ پس از آنها ظهور کرده و ظرفی که شیخ در آن ظهور کرده است شناخته شود.
عضو هیأت علمی جامعه المصطفی(ص) درباره دلایل اهمیت شناخت جریانهای زمان شیخ طوسی تأکید کرد: این دو عامل از آن جهت باید مورد دقت قرار گیرند که به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه شیخ طوسی را وادار به اتخاذ روشهایی کردهاند. ممکن است شیخ در حدیث، به صورت ناآگاهانه به آن خط حدیثی که اجتهادی و انتقادی عمل میکردهاند علاقمند بوده باشد و این علاقمندی ناآگاهانه شیخ را وادار به اتخاذ برخی روشها و کنار گذاشتن برخی روشها کرده باشد.
وی ادامه داد: شیخ طوسی در پیشینه خود از یک سو بزرگانی نظیر سید مرتضی، شیخ مفید و ابن أبی عقیل را دارد که تلفیقی از دادههای عقلی و نقلی بودهاند و از سوی دیگر بزرگانی مانند شیخ صدوق را دارد. خود شیخ تصریح میکند با این مشکل مواجه شده که مخالفان وی میگویند فقه شیعه اساساً فقه نیست و قادر به پاسخگویی جمیع نیازهای زمان خودش نیست چرا که صرفاً روایات را رونویسی میکند. شیخ طوسی در مقابل این اتهام فروعی که اهل سنت دارند را طرح و از دل روایات و ادلهی شیعه پاسخهای آن را بدست آورده تا مخالفان بدانند فقه شیعه میتواند در هر دورهای به هر نیازی پاسخ دهد.
استاد حوزه با بیان اینکه فقه تفریعی از دوره شیخ طوسی آغاز شد، اذعان داشت: اهتمام شیخ طوسی مبنی بر بیان تمایزهای فقه شیعه و اهل سنت اتفاقی بسیار مبارک و تبدیل تهدید به یک فرصت در حیطهی روش بود. به عبارتی دیگر فقه شیعه از روش کتاب نهایه و المُقنعه به فقهی که باید میان دلیل و یک گزاره فقهی استدلالهای فراوانی قرار میداد تا دلیل بتواند این گزاره فقهی را اثبات کند، گذر کرد.
وی افزود: این روش(فقه تفریعی) اولین تمایز فقه شیعه است. یعنی پس از این روش، دیگر کسی به ماقبل بازنگشت و به عنوان یک الگو پذیرفته شد. شیخ طوسی مجبور بود به یک سری مبانی حدیثی بازگردد لذا کتاب استبصار را در مختلف الحدیث تألیف کرد. همچنین برای دستهبندی و تنقیح احایث پیش از خود، کتاب تهذیب را تألیف کرد. در نهایت بر اساس منابعی که در اختیار داشت، فروعی جدید که فقه قبل از او به صورت واضح به آنها نپرداخته بود را انجام داد. این جهت برای ما به عنوان یک درس مهم است تا بدانیم روشها چگونه تحت تأثیر شرایط به وجود میآیند. از اینرو هر گاه بخواهیم روش فقیهی را بشناسیم باید به مؤلفههایی که آگاهانه یا ناآگاهانه او را به اتخاذ یا ابداع روشهایی کرده، توجه کنیم.
حجتالاسلام عشایری درباره چگونگی مواجهه شیخ طوسی با اهل سنت نیز گفت: پس از شیخ طوسی تا زمان مدرسه حلّه وضع به همان منوال شیخ بوده است. مدرسه حلّه با ابن ادریس حلی شروع شد. ابن ادریس اجمالاً نگاههای انتقادی به شیخ طوسی داشته اما به صورت کلی، فرآیند اجتهاد وی تحت سیطره و متأثر از شیخ طوسی بود و از چارچوب شیخ خارج نمیشود.
وی اضافه کرد: در تاریخ فقه پنج فقیه وجود دارند که دارای مابهالإشتراکی هستند. این پنج فقیه عبارتند از؛ محقق حلّی، علامه حلّی، فخر المحققین(محقق کرکی)، شهید اول و شهید ثانی. مابهالإشتراک این پنج فقیه آن است که همگی در فقه اهل سنت مجتهد بودند. مواجهه با دادههای فقهی اهل سنت یک بار در عصر شیخ طوسی و یک بار در عصر این فقها اتفاق افتاده است. البته مواجههی شیخ طوسی یک مواجهه تقابلی و مواجهه این فقها به نحو استفاده از دادههای اهل سنت بوده است. این فقها به صورت خواسته یا ناخواسته از دادههای فقهی اهل سنت در فقه خودشان استفاده کردهاند. این مطلب بسیار مهم است.
استاد حوزه بیان داشت: در قواعد فقهیه ما قواعدی وجود دارد که تنها مستند نقلی آن از فقه اهل سنت است. این قواعد در همین دورهها وارد و استفاده شدهاند. از این گذشته حتی برخی از روشهای فقهی اهل سنت در این دورهها دیده میشود. در برخی مقالات که نوشته شده این فقها به قیاس متهم شدهاند. برخی موارد در این دورهها در آثار فقها وجود دارد که انسان به وضوح ادراک میکند که فقیه به سد ذرایع استناد میکند یعنی در استدلال فقهی خود بیان میکند که باید جلوی شر را بگیرد.
وی در جمع بندی این بخش از سخنان خود خاطرنشان کرد: به صورت کلی پیشینهی یک مسأله در روش تحقیق باید بدست آید. برخی از احکام فقهی وجود دارد که باید مشخص شود آیا واقعاً دادهی فقه امامیه است یا نه. اگر دادهی فقه امامیه نیست باید وضعیت خود را با آن مشخص کنیم چون هزینههای انتساب آن گزاره(مثلاً جواز استمتاع از زوجهی صغیره) به فقه شیعه بالا است.
حجتالاسلام عشایری عنوان کرد: باید تعیین تکلیف شود که آیا این داده، دادهی فقه امامیه است یا نه. در هنگام مطالعهی پیشینهی چنین گزارههایی، اگر در این دورهها وارد شده باشند ممکن است که از دادههای فقه عامه باشند. این توجه برای ما لازم است. اما اگر این گزارهها به قبل از این دورهها بازگردد بعید است از دادههای فقه عامه باشد چرا که وضعیت فقه امامیه و عامه در آن زمان، وضعیت تقابلی بوده است.
استاد حوزه پس از تشریح روش فقهی شیخ طوسی، دوران محقق کرکی را مورد کنکاش قرار داد و درباره دلایل اهمیت این دوران بیان کرد: محقق کرکی از چند جهت برای ما بسیار حائز اهمیت است. وی در آکادمیهای فقهی اهل سنت، فقه عامه را تحصیل کرده بود. صفویه از وی دعوت کرده و مقام شیخالاسلامی را به ایشان داد.
وی ادامه داد: شیخالاسلام بودن برای ایشان الزاماتی داشت. محقق کرکی در این مقام باید به برخی مسائل مانند امر به معروف و نهی از منکر پاسخ میداد و برخی مسائل مانند نماز جمعه را مطرح میکرد. به صورت کلی باید تمام عناصر حکومتی را به بحث میگذاشت. این مسأله محقق کرکی را در ذهن ما به فقیهی که فقه وی فقه حکمرانی است تبدیل کرده است.
حجتالاسلام عشایری اضافه کرد: فقه محقق کرکی فقه اجتماعی بود. مسأله اصلی وی که برای نمونه در مورد شهادت ثالثه در اذان بحث میکند، اعطاء هویت اجتماعی گسترده به جماعتی بود که در صدد بودند با دولت و سرزمین عثمانیها تفاوت اجتماعی داشته باشند و صاحب هویت اجتماعی مستقل باشند. بنابراین تفاوتها و تمایزهایی که در فقه محقق کرکی وجود دارد به دلیل این شرایط خاص است و شرایط اجتماعی موجب میشود روشی خاص توسط فقیه اتخاذ شود. در شاگردان محقق کرکی نیز تا حدودی این روش و اتفاقات دیده میشود.
وی افزود: بعد از این فقها(شیخ طوسی و محقق کرکی) با دو جریان محقق اردبیلی و اخباریون که با فاصله زمانی اندکی در پی یکدیگر اتفاق میافتند، مواجه میشویم. فقه محقق اردبیلی خصوصیاتی داشت. وی در عین اینکه فردی بسیار مقدس و متعبِدی بود، در استدلالهای فقهی خود بسیار جسور و غیرمتعبد به نظر میرسد. محقق اردبیلی به اجماع بیاعتنا بود.
استاد حوزه تصریح کرد: محقق اردبیلی اساساً به کلمات اصحاب توجهی نداشته و اجماع تعبّدی و اجماع قدمایی را با یک یا دو آیه و روایت رد میکرده است. از مؤلفههای دیگر روش محقق اردبیلی توجه شدید به عقل بوده است. استدلالهای انحصاری وجود دارد که در این دوره شکل گرفته و در همین دوره تمام شده است. وی هم حسن و قبح عقلی و هم ملازمات فقهی یعنی ملازمات بین یک حکم با حکم دیگر را قبول داشته و به راحتی در باب آن فتوا میداده است. محقق اردبیلی با همین روشها در برابر کلمات اصحاب میایستد.
وی ادامه داد: مرحوم اردبیلی چند شاگرد مهم و چند نفر متأثر از خودش دارد. این افراد شاگردان دستپروردهی وی نبودند، ولی ایشان را درک کرده بودند. شاگردان اصلی وی صاحب معالم و صاحب مدارک بودند. این دو در نجف محقق اردبیلی را درک کرده، سپس از نجف عزیمت و کتب دیگر خود را در حوزه شام تألیف میکنند. فیض کاشانی و محقق سبزواری دیگر شاگردان وی بودند. در کلمات صاحب جواهر و برخی علمای دیگر از صاحب مدارک، فیض کاشانی و محقق سبزواری که تلاش فقهی زیادی داشتهاند با عنوان اتباع المقدس یاد میشود. صاحب جواهر کلمه مقدس را از باب تحقیر و تخطئه علمی محقق اردبیلی به کار میبرد.
حجتالاسلام عشایری با طرح پرسش «علت تامهی شکلگیری اخباریون امامیه چیست؟» خاطرنشان کرد: تاکنون فرضیهای در این خصوص به اثبات قطعی نرسیده که بتوان با اطمینان آن را بیان کرد. به نظر میرسد بخشی از علل شکلگیری اخباریون متأثر از محقق اردبیلی بوده، چون یکی از آغازگران اخباریگری از شاگردان محقق اردبیلی بوده است. وجه مشترک محقق اردبیلی و جریان اخباریگری بیاعتنایی به کلمات اصحاب بوده است. بعید نیست که اخباریون در بخشی از تمایزات دانشی و روشی خود تحت تأثیر وضعیت فقهی محقق اردبیلی قرار گرفته باشند.
استاد حوزه بخش پایانی سخنان خود در این جلسه را به تشریح وضعیت دوران وحید بهبهانی اختصاص داد و گفت: حوزه اصفهان، محقق اردبیلی و جریان اخباریگری یک سهراهی است که پس از آن پدیدهای به نام وحید بهبهانی بروز پیدا میکند. مشهور هست وحید بهبهانی در سه راهی پیش از خودش با اخباریون مشکل جدی داشته است.
وی افزود: وحید بهبهانی دقیقاً با آن خصوصیت فیض کاشانی که برگرفته از محقق اردبیلی است(یعنی بیاعتنایی به اجماع) نیز مشکل داشته است. وی با تأملات عقلی اردبیلی نیز سر ناسازگاری داشته و همچنین با صاحب مدارک و به صورت کلی با مدرسه کوچک محقق اردبیلی نزاع میکند. در آثار مختلف فقهی و اصولی وحید بهبهانی این سخنان یافت میشود.
حجتالاسلام عشایری تأکید کرد: در مکتب وی چند أثر مهم وجود دارد. آثار مهم فقهی مدرسه وحید بهبهانی «جواهر الکلام» و «ریاض المسائل» و آثار مهم اصولی این مدرسه «قوانین الاصول» و «کشف القناع عن وجوه حجیة الإجماع» تألیف شیخ اسداله کاظمی تستری هستند. به صورت کلی تا قبل از شیخ انصاری مؤلفان این کتابها شاگردان شخص وحید بهبهانی یا مدرسه او بودند.
انتهای پیام/