به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله محمدمهدی شبزندهدار از اساتید برجسته حوزه در درس خارج فقه معاصر به بررسی سیره متشرعه پرداخت که در ادامه چکیده متن آن را ملاحظه میکنید؛
بحث در مناقشهای بود که به قاعده لو کان لبان، برای حجیت این قاعده ایراد شده است که گفتیم این مناقشه تارةً از ناحیه اصل قاعده است که بعضی گفتند این قاعده به طور کلی حجت نیست اصلا و مناقشه دوم به لحاظ عمومیت قاعده است، اگرچه اصل را بپذیریم ولی عمومیت آن را محل اشکال قرار دادیم.
اما اشکال از ناحیه اصل قاعده، دو اشکال بود؛ اشکال نقضی و اشکال حلی. اشکال نقضی این بود که ما بعضی از امور داریم که مبتلی به همگانی بوده است یا الاقل اکثریت قریب به اتفاق به آن مبتلا بودند و حال این که حکم آن واضح نشده مثل حکم بئر که مبتلی به اکثر مردم در ازمنه سابقه بوده و فتوای قدمای ما بر نجاست بئر به ملاقات نجس بوده به خلاف متأخرین که الان قاطبه متأخرین قائل هستند به این که متنجس نمیشود مگر این که امور ثالثهاش تغییر پیدا کند پس با این که الان به نظر ما حکم خدا چیست؟ عدم تنجس است.
این عدم تنجس حکمٌ که ثابت بود ولی «لم یشتهر فی الازمنة السابقة، لم یبن فی الازمنة السابقة.» این که شما میگویید اگر حکمی لو کان لبان به خاطر کثرت ابتلاء، خب در این جا چه میگویید؟ این آب چاه، کثرت ابتلاء به آن بوده یا نبوده؟ بوده. حکم آن چی بوده به نظر ما متأخرین الان؟ حکم آن عدم تنجس بوده. این عدم تنجس اشتهر و بان در آن زمانها؟ نه، عکس آن اشتهر و بان در آن زمان که نجاست بوده. پس این اشکال نقضی.
اشکال حلی هم که گفتند این است که نه، بین این که یک چیزی باشد و اشتهار پیدا کند ملازمه نیست، چرا؟ برای این که ظروفی که ائمه علیهم السلام در آن میزیستند یک ظروفی بوده که مانع بوده است از این که گاهی خودشان حق را بفرمایند، گاهی خلاف حق را اصلا میفرمودند و خلاف حق را گفتن یا به خاطر تقیه بوده که واقعاً موافق اعداء حکمی را فرمودند تقیةً حالا تقیه برای خودشان یا تقیه برای پیروان و شیعیانشان.
گاهی هم گفتیم تقیه چیه؟ تقیهای است که نه، ممکن است این قول اصلا در عامه و اینها نباشد اما برای این که شیعه شناخته نشود فرمایشاتی که میفرمودند برای گروههای مختلف شیعه مختلف بوده تا اینها به عنوان فئه واحده پیش اعداء شناخته نشوند، برای این جهت بوده.
پس بنابراین چون آن ظروف این چنین ظروفی بوده است پس ملازمهای بین این که اگر این بود باید اشتهار پیدا میکرد، نه، خود ائمه اصلا جوری فرمودند که اشتهار پیدا نمیکند. به اینها یک جور گفتند، به آنها یک جور گرفتند. این هم اشکال حلی. حالا ببینیم جواب چه میدهند؟
جواب این است که این اشکال فی الجمله وارد است اما نه بالجمله. یعنی جوری نیست که اصل قاعده لو کان لبان را زیر سؤال ببرد و بگوید باطل است. نه فی الجمله این اشکال وارد است فلذا این اشکال باعث میشود که ما یک شرطی را قائل بشویم برای تمسک به قاعده لو کان لبان و آن این است که در جاهایی که بنای ائمه علیهم السلام، بنای خودشان بر اخفاء حکم بوده و خودشان بنا داشتند نفرمایند، مثلاً گفته میشود تا عصر صادقین علیهم السلام اخفاء مسأله خمس، خمس در ارباح مکاسب نه در غنائم جنگی و فلان و اینها، خمس ارباح مکاسب این کأنّه بنای بر گفتن آن نبوده، حالا قد یقال، بعضیها هم میگویند نه حتی عصر پیغمبر هم فرمودند و بوده.
در جاهایی که خودشان ممکن است بنای بر اخفاء نداشتند اما یک مناشئ عقلایی داشته برای این که این حکم اگر هم بوده مخفی بشود، اگر هم فرمودندمخفی بشود. خب این جاها باز ملازمه ندارد به این که گفته بشود لو کان لبان و چون لم یبن پس نبوده. چون یک مناشئ عقلایی برای عدم انتشار و عدم ابانه وجود داشته.
یکی از آن مناشئی که جواب آن نقض هم داده میشود با این منشأ این است که خب ممکن است ائمه علیهم السلام یک چیزی را فرمودند بعد در یک زمانی یک فقیه خیلی مرتبهای که سیطره علمی فراوانی دارد ایشان اشتباهاً از آن ادله چیز دیگری را فهمیده، و چون آن سیطره علمی را داشته باعث شده از زمان او و متأخرین از او که تحت سیطره علمی او هستند و نمیتوانند، به خودشان اجازه نمیدهند از نظر علمی با او مخالفت بکنند، این باعث شده که از زمان آن فقیه مبرز مسیطر علمی باعث میشود که یک خلاف آن چه که قبل مشهور بوده از این به بعد جور دیگری مشهور بشود.
اجتهاد از ازمنه ائمه علیهم السلام وجود داشته و شاید هم برای این بود که میدانستند بالاخره شیعه مبتلا خواهد شد به غیبت امام عصر علیه السلام و مردم باید عادت بکنند به این که بروند درِ خانه فقها، از فقهاء بپرسند و عمل بکنند، در زمان خودشان هم این راه را مفتوح گذاشته بودند و اجازه میدادند که مردم مراجعه کنند.
خب حالا در این جا ببینید چی شده؟ این جا با این که حکم درست غیر از این است که الان مشتهر شده است، این جا ملازمه ندارد که لو کان لبان، چرا؟ برای این که یک مانع عقلایی وجود دارد، مانع عقلایی چی بوده؟ وجود یک فقیه نافذ الکلمه مسیطری که دیگران از مخالفت با او وحشت داشتند که نکند او... ما توی اساتید خودمان دیدیم، مناقشه داشتند در کامل الزیارات در این که از کامل الزیارات بشود استفاده کرد که تمام کسانی که واقع شدند در اسناد کامل الزیارت ثقات هستند، در این مناقشه داشتند.
خلافاً للمحقق خویی که میفرمود تمامشان ثقه هستند، خب هی این طرف، آن طرف، آن طرف، نامه نگاری برای محقق خویی داشتند که این مطلب درست نیست به نظر ما، ولی تا آقای خویی از نظرش عدول نکرد این بزرگان هم ما میدیدیم این جور جاها را احتیاط واجب میکنند، هر جا وابسته به کامل الزیارات میشد احتیاط واجب می کردند. خودش مناقشه داشت اما چون محقق خویی عدول نکرده بود ترس داشت از این که خب او یک مسیطر علمی بود، میگفتند نکند یک چیزی باشد که ما به ذهنمان نمیآید.
وقتی که عدول کرد آنها دیگه راحت، همان جاها احتیاط واجب را برداشتند. چرا؟ این سیطره علمی گاهی باعث این خصوصیات میشود. شیخ طوسی میگویند این جور بوده، شیخ طوسی گفته میشود تا چند قرن بعد از خودش این سیطره علمی که ایشان داشته که واقعاً شیخ الطائفه بوده یعنی شیخ طوسی از نوابغ بشریت است. ایشان آن سیطره علمی که داشته بعدیها مخالفت در فتوا با شیخ طوسی را برنمی تابیدند الا ابن ادریس که بعضیها میگویند، میگویند جوان مرگ شد. آن هم یک نابغه ای بوده. میگویند به خاطر این مخالفتهایی است که با شیخ طوسی کرده چون گاهی هم تند میشود یک مقداری توی سرائر ولی معمولاً همان منهج شیخ طوسی. این به خاطر آن سیطره علمی ایشان بوده و حالا مناشئ دیگری که یکی یکی بعد ذکر میکنند عرض خواهم کرد.
منشأ دوم:
منشأ دوم این است که گاهی مسأله ذاتش اجتهادی است چون اصلا مدارکش مختلف است، روایات متضاربه مختلفه در آن وارد شده. وقتی این چنین باشد حالا اگر ما به یک فتوایی رسیدیم این جا میتوانیم به قاعده لو کان لبان تمسک کنیم بگوییم این فتوای ما درست نیست چون اگر این فتوای ما در شریعت بود لبان و اشتهر و حیث این که لم یشتهر و لم یبن معلوم میشود فتوای ما درست نیست؟ نه. چرا؟ چون مانع از این که این فتوای ما اشتهار پیدا کند این است که روایات داله در مسأله متعارض هستند یا فهم آن مشکل است، هر طائفه ای که آمدند یک جور از اینها فهمیدند، این به خاطر فهم بوده که اشتهار پیدا نکرده.
الان ما بحمدالله دقت کردیم و داریم میبینیم که آنها اشتباه فهمیدند، معنای این حدیث این جور است. پس این جا نمیتوانیم بگوییم که فتوای ما هم به درد نمیخورد چون اگر این فتوای ما درست بود لبان و اشتهر. نه، مانع داشته این ابانه و اشتهار، مانع آن چی بوده؟ مانعش این بوده که ائمه این فتوا را در یک قالبی فرمودند یا روایان از ائمه یک قالبی را انتخاب کردند برای گفتن که آدمهای مختلف، مختلف از آن میفهمند، گاهی حرف را که میخواهد آدم نقل کند گاهی توی یک قالبی نقل میکند که افراد ممکن است مختلف از آن بفهمند.
انتهای پیام/